از حاج‌منصور آموختم که در کنار اهل‌بیت برای شهدا هم بخوانم/ ماجرای مداحی در کلیسا برای شهدای ارمنی

از حاج‌منصور آموختم که در کنار اهل‌بیت برای شهدا هم بخوانم/ ماجرای مداحی در کلیسا برای شهدای ارمنی

خبرگزاری تسنیم: برخی از مداحان به بهانه دوری از سیاست و... از خواندن برای شهدا و جانبازان دفاع مقدس پرهیز می‌کنند، این کار با نوکری اهل بیت(ع) منافات دارد. از حاج‌منصور آموختم که در کنار خواندن برای اهل بیت(ع)، برای شهدا و جانبازان هم دعا کنم.

خبرگزاری تسنیم: «همه مرزهای سیاسی، اعتقادی و اخلاقی برای یک مداح مهم  است؛ برخی مداحان تا به حساب‌شان پولی واریز نشود کلامی در یادواره‌های شهدا نمی‌خوانند و برخی برایشان فرقی ندارد در خانقاه مداحی کنند یا در بیت رهبری». این‌ها اولین جملاتی است که سیدعلی‌اصغر افشاری، مداح و جانباز جبهه‌های جنگ وقتی از چند دستگی دنیای مداحان حرف به میان می‌آید، با تلخی محسوسی آن‌ها را بر زبان می‌آورد. از ارادت ویژه‌اش به استادش حاج‌منصور ارضی سخن می‌گوید و معتقد است هر چه دارد از جنگ و شهدای دفاع مقدس دارد.

*تسنیم: از چه سالی مداحی را شروع کردید، اساتید شما چه کسانی بودند و چه سالی به جبهه رفتید؟

از سال 59 کار مداحی و خواندن را شروع کردم. «مهدی سوادکوهی» اولین کسی بود که در محله نارمک و تهران نو به دست من میکروفون داد؛ جلسه‌ دعای توسلی داشتند که میکروفون را به من دادند.

در نوکری خاندان رسول الله(ص) مرحوم مهدی سوادکوهی اولین مشوقم بود و زحمت بسیاری برایم کشید. حاج منصور ارضی هم نه فقط در کسوت یک استاد، که مانند برادری دلسوز، ما را برای نوکری اهل بیت(ع) تربیت کرد. دعاخوانی، روضه‌خوانی، مداحی، حتی تلاوت قرآن و فن سخنوری را به ما آموخت و معتقد بود یک نوکر باغیرت نباید بپذیرد جلسه اربابش ناقص برگزار شود. لذا مداح باید قاری، مسأله شرعی‌گو و سخنران هم باشد تا اگر جای هر کدام از اینها در جلسه خالی بود آن را بجا آورد و انجام این ماموریت به عهده نوکر اهل بیت(ع) است.

حاج منصور ارضی بود که به ما آموخت باید با اهل بیت(ع) زندگی کرد و در همه عرصه‌های زندگی آن ذوات مقدسه را حاضر و ناظر دانست. ایشان بود که به ما آموخت نوکر واقعی در حقیقت در عصر اهل بیت(ع) زندگی می‌کند و با آنها ارتباط ملموس دارد. از سال 60 به جبهه رفتم و وارد گیلان غرب شدم. آنجا بیشترین ارتباط با عراقی‌ها بود. به نحوی که وقتی برای نماز بلند می‌شدیم صدای اذان عراقی‌ها را می‌شنیدیم و آن‌ها هم اذان ایرانی‌ها را می‌شنیدند. منتها آن‌ها برای تخریب ما اذان می‌گفتند و ما واقعا برای نماز صبح اذان می‌گفتیم. دوران جبهه زمان طلایی ما است و قداست بسیاری دارد.

در آن دوران هرکسی به جبهه‌های غرب نمی‌رفت و جبهه‌های غرب از سختی به «جبهه‌های صبر» معروف بود. در غرب جوش و خروش جنوب نبود و ترس، رعب و وحشتی هم به جهت بریدن سر رزمندگان ایجاد شده بود. یادم هست وقتی ما جهت تقسیم به خط مقدم به سپاه گیلان غرب آمدیم. در همان روزها سر یک پاسدار را بریده و روی سینه‌اش گذاشته بودند، که این اتفاق باعث ایجاد رعب و وحشت در بین برخی از رزمندگان شده بود. کوموله‌های بسیاری آنجا بودند و ستون پنجم آنجا را خیلی آزار می‌داد. افرادی که به جبهه غرب می‌رفتند مظلوم و از خود گذشته بودند. من که وارد آنجا شدم «حسین الله‌کرم» سپاه را به داود آبادی تحویل داده بود و ظاهرا اولین فرمانده آنجا ایشان بود. سنگرهای آنجا دونفره بود. نمازهای جماعت دو نفره بود و اولین هیئت‌های جبهه را آنجا به صورت دو نفره برگزار کردیم و از همان جمع‌های دو نفره شروع به خواندن کردم. و بعدها فهمیدیم نمارخانه خوبی برای سنگر می‌شد راه انداخت.

* تسنیم: اولین مداحی جبهه شما از کجا آغاز شد؟

اولین جلسات ما از همان تپه مهاجر در چادرهای دو یا سه نفره آغاز شد. بعد از ما سنگرهای قوی‌تر و بزرگتر جهت نمازخانه و برگزاری جلسات جمعی ساختند و محفل انس بیشتر شد. مداحی در جبهه خیلی کاربرد داشت، تا جایی که در ابتدای اکثر جلسات، در حین کار، حتی پشت ماشین و موتور، شب عملیات و لحظه قبل از شهادت رزمندگان، برنامه مداحی اجرا می‌کردیم. من در جبهه گاهی برای یک نفر، گاهی پشت ماشین، پشت خاکریز، پشت موتور، و هرجای دیگری روضه می‌خواندم. گاهی برای شناسایی می‌رفتیم می‌گفتند برای برکت کار روضه بخوانید. یک جاهایی بودیم که غیر از خدا و اهل بیت(ع) هیچ کس نمی‌توانست کمک کند و ما روضه می‌خواندیم. الان به گونه‌ای شده است که باید افراد در شرایط سختی باشند تا یادمان بیفتد که باید روضه‌ای هم بخوانیم.

قبضه خمپاره 120 در اختیار ما اهالی نارمک بود و چون محل جبهه ما دور افتاده بود و تعدادمان از 10 الی 12 نفر بیشتر نمی‌شد، به ندرت برای ما روحانی می‌فرستادند. در طول هفته فقط یک بار برای ما غذای گرم می‌آوردند و اگر استحمام ضروری داشتیم باید در رودخانه همجوارمان که گوگردی بود نظافت می‌کردیم. چون همه بچه‌های یک محله بودیم خودمان برای خودمان کلاس قرآن و اخلاق می‌گذاشتیم. بالاترین گریه و بالاترین خنده ما فقط در جبهه بود و بس. در جبهه‌ها فضای بهشت حاکم بود.

* تسنیم: از ایام جنگ و فضای معنوی جبهه‌ها بگویید.

امام باقر(ع) فرمودند: «اگر نمی‌توانید به زیارت ما بیایید به زیارت دوستان ما هم بروید زائر ما هستید». تمام مدت جنگ را می‌توان گفت که کل‌اش را زائر بودیم چون همه رفقایمان از اصحاب پیغمبر(ص) بودند شما یک خطا در آنجا نمی‌دیدید در انجام کارهای خیر سبقت داشتند؛ در شستن‌ لباس‌های همدیگر، در برعهده گرفتن پست‌های شبانه و... به جز عمل خیر چیزی مشاهده نمی‌شد و اگر هم از کسی خطایی سر می‌زد با امر به معروف و نهی از منکر دیگر رزمندگان مواجه می‌شد. فرماند‌هانی داشتیم که لباس بقیه، جوراب رزمندگان، کفش‌ها را می‌شستند؛ شاید این موارد شنیده شود و در فیلم‌ها به تصویر آید اما باورش برای مردم امروز سخت است و به افسانه‌ می‌ماند.

اکثراً اهل بکاء بودند و نماز صبح را به جماعت می‌خواندند. اگر هم روحانی در منطقه نبود، سادات برای امام جماعت بودن اولویت داشت. رزمنده‌ها عموماً مقید بودند که تا طلوع آفتاب بیدار باشند و روز خود را با ورزش، تلاوت قرآن و درس اخلاق شروع می‌کردند. آن وقت‌هایی هم که آموزش رزمی بود مشغول آن می‌شدند و سپس به ورزش‌هایی مثل فوتبال و والیبال می‌پرداختند. نماز ظهر به جماعت اقامه می‌شد و زمان بعد از نماز به دعا و درس اخلاق می‌گذشت. عموما غروب‌ها زمان شناسایی بود و بعد از اذان مغرب نماز جماعت اقامه می‌شد.

* تسنیم: فضای مداحی در هیئت‌های جبهه و جنگ با فضای داخل شهر چه تفاوت‌هایی داشت؟

از صنوف مختلفی به جبهه می‌آمدند، از مقنّی تا دکتر، مهندس، پسر آیت‌الله، کارگر، کشاورز، برق‌کار، محصل، دانشجو، طلبه و... با همه این‌ها جماعتی که پای منبر می‌نشستند جماعتی در رنج فکری خاصی بودند. الان اگر من برای جایی دعوت شوم جماعت مقابل من افکار و سن‌های مختلفی دارند. من اداره‌جات، حوزه‌های عملیه، پادگان و... بسیاری شرکت کرده‌‌ام. اصلا نمی‌شود یک خط کش برای جبهه و شهر گذاشت آن جا حال و هوای به خصوصی داشت اینجا اینطور نیست. در جبهه اگر 20 دقیقه برای وصل کردن بندگان به خدا وقت داشتی دقیقه دوم همه در عرش بودند، اما وقتی به شهر وارد می‌شوی از 20 دقیقه باید 17 دقیقه مردم را آماده کنی تا چند دقیقه به اوج بیایند.

آنجا شعر خاصی می‌خواهد، اما در شهر باید خیلی آمادگی ایجاد کرد تا برای بکاء و زاری صبحت کنی و از شهدا بخوانی تا آن‌ها را به حضرت قاسم وصل کنی؛ اما در جبهه مستقیم از حضرت قاسم می‌خواندی و کار راحت تر بود اما با ترفندهایی خاص. الان کار سخت‌تر شده است.

ما از جبهه که به شهرها برگشتیم یا باید برای ختم و شهادت می‌خواندیم یا اگر برای محرم و فاطمیه مراسم بگیریم رنگ و روی دیگری پیدا کرده بودیم. وقتی از جبهه برگشته بودیم برای دعوت به مراسم‌ها و شهادت‌ها طالب زیادی داشتیم. به ما مراجعه می‌کردند می‌گفتند ما شهید داریم برای مداحی به مسجد ما بیایید. محرم‌های قدیم از مسجد که بیرون می‌آمدند یکی یکی جلوی منزل شهدا می‌رفتند و اگر در محله‌ای 50 شهید بود شبی پنج شهید را سر می‌زدند تا شب دهم که روز عاشورا بود همه را سر زده باشند.

 

از برکت خون شهدا و امام حسین(ع)؛ پای مسیحیان به جبهه باز شد

چون اهل جبهه و مداح بودم و کمتر در محله‌ها مداح جبهه رفته وجود داشت، سراغ‌مان را زیاد می‌گرفتند. مجبور بودم برای پنج شش مسجد در زمان محدودی بخوانم. مثلا در محله نارمک با موتور خود را به مسجدی می‌رساندم و بعد از آن به مراسم دیگری می‌رفتم تا بعد به دسته محرم خودمان برسم. برای مسیحیان خواندم؛ پایم به کلیسای خیابان شهید افشاری در خیابان تهران‌نو، باز شد. شهدا را به کلیسا آوردند و در آنجا برای شهدای ارمنی خواندم. آن‌ها فکر نمی‌کردند که ما برای شهدای آن‌ها بخوانیم.

از برکت شهدا و دفاع مقدس رابطه ما با مسیحیان طوری شد که آن‌ها به مسجد ما می‌آمدند و ما به کلیسای آن‌ها می‌رفتیم و مداحی می‌کردیم. رؤسای آنها با جماعتی می‌آمد و در مراسم شهید ما شرکت می‌کردند. از مایی که مداح بودیم و به جبهه رفته بودیم ما را به کلیسایشان دعوت می‌کردند تا برای شهیدشان بخوانیم. از برکت خون شهدا و امام حسین پای مسیحیان به جبهه باز شد. آن موقع آقای آهنگران تازه «ای راهب دلخسته» را خوانده بود و من این را برایشان خواندم لذت بردند و گریه‌های بسیاری کردند. می‌آمدند می‌گفتند ما را به عنوان بسیجی به جبهه ببرید. من هم مقابل خانه یک شهدای ارمنی روضه می‌خواندم.

زمان جنگ، شهرها هم مانند منطقه بود. الان فرهنگ عوض شده، افکار تغییر کرده است. آن زمان وقتی کسی با لباس خاکی از جبهه برمی‌گشت ممکن بود تا چند روز با آن لباس توی شهر باشد. اما الان اینطور نیست فضا تغییر کرده است. البته الان رشد فرهنگی و سیاسی و بالاتر از آن موقع صورت گرفته است اما سقوط هم بسیار بوده است خود ما هم سقوط کرده‌ایم.

زمان جنگ، چادر را به نام حضرت زهرا(س) می‌شناختند و حالا به نام ملی و عربی

هر چه که شما جزء صفات رذیله حساب کنی، موقع جنگ معنایی نداشت. کوچک‌ترین مواردی که الان مردم با آن پیش و پا افتاده برخورد می‌کنند؛ آنجا در دایره توجه بود. به خاطر فضای حسینی آن روزها همه لذت می‌بردند. مثلا وقتی کسی چادر سر می‌کرد معتقد بود پوشش‌اش پوشش حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) است، اما الان به جایی رسیده‌اند که بگویند این چادر ملی یا چار عربی یا... است، یا به سبک لبنانی‌ها باید سر کنند. اما آن وقت چادر را برای این می‌پوشیدند که حضرت زهرا(س) چادر سر می‌کردند.  شما وقتی در جبهه بخوانی با تمام آن افکار روبه‌رو هستی. هر چقدر از فضای معنوی و حسینی آن روزها فاصله گرفتیم و به شهرها آمدیم و شهر فضای جبهه را از دست داد، مردم گرفتارتر شدند.

نماز جمعه، بعد از جبهه پایگاه هیئتی‌ها و رزمندگان بود

بعد از نماز جمعه اتوبوس می‌‌گذاشتند و مردم به آسایشگاه‌ها می‌رفتند تا از جانبازان دیدار کنند اما الان بسیاری هستند که هنوز پا در آسایشگاه‌ها نگذاشته‌اند. یکی از پایگاه‌های رزمندگان، هیئتی‌ها و اهل جبهه بعد از جبهه نماز جمعه بود. همان قسمتی که از درب شرقی وارد آن می‌شدی پاتوق رزمندگان بود.  الان فاصله گرفته‌ایم یادمان رفته که برخی بچه‌ها تک نفری در قفس زندگی می‌کنند و قفس را روی آن بسته‌اند. در اتوبان صدر میدان کوچکی هست که کنار آن آسایشگاه جانبازان است. عید غدیر گذشته با حاج منصور و جماعتی از دوستان به دیدارشان رفتیم. گفتند این افراد سالی یکبار باید بروند شمال آب و هوا عوض کنند، نیستند اما یکی‌شان هست. پرسیدیم چرا او را نبرده‌اید؟ گفتند این جانباز در قفس زندگی می‌کند. شنیده بود ما می‌خواهیم بیاییم دکترش را صدا زده بود و به او آمپول زده بودند. به ما گفتند 20 دقیقه وقت ملاقات شما است، اگر بیشتر شود و شما را بگیرد، ما دیگر نمی‌توانیم از دست او نجات‌تان دهیم. در این مدت برایش خواندیم و صدا و سیما پخش کرد و دوباره او را به قفس برگرداندند.

اگر چنین افرادی را نبینیم چطور می‌توانیم یاد آخرت باشیم؟ یاد مرگ باشیم؟ ما را اگر روزی دو سه مرتبه به قبرستان ببرند دیگر فکر آخرت و مرگ از سرمان بیرون نمی‌رود اما دیگر باورها مثل گذشته نیست. دیگر امروز به راحتی چیزهایی را که باید، باور نمی‌کنند. ما در جبهه فقط از خوبی‌ها می‌گفتیم. فقط صحبت‌ها درمورد احکام، نماز شب، دعا و ... بود. اما الان حرف‌ها حول چه محورهایی است؟ فضا فرق کرده است.

* تسنیم: در مداحی‌های الان، که سال‌ها از ایام جنگ فاصله گرفته‌اید، هنوز از فضای جنگ و شهدا می‌خوانید یا صرفاً مداحی‌هایتان به مناسبت‌ها محدود می‌شود؟

هنوز هم جلسات ما رنگ و بوی جبهه دارد و معتقدیم خط فکری مداحان را همین موضوع روشن می‌کند. من هنوز یکی از اصلی‌ترین دعاهایم طلب شفای جانبازان شیمیایی است. بماند که برخی پیشنهاد می‌کردند که با هم به زیارت برویم و فقط از اهل بیت(ع) بخوانیم و نمی‌خواهیم از جانبازان شیمیایی حرفی باشد. البته من کلام آنها را قطع می‌کردم و می‌گفتم نفس کشیدن ما به خاطر همین جانبازان شیمیایی است، و من این درس را از حاج منصور ارضی گرفته‌ام. حاج منصور یک روز در جمع مداحانی گفت: عجیب است که شما شهید داده‌اید ولی از دعا کردن برای شهدا و جانبازان خودداری می‌کنید، این کار شما با نوکری اهل بیت(ع) منافات دارد.

همین الان سالی یک بار مراسم شهادت امام صادق را با کربلای پنج یکجا می‌گیریم هنوز تمام مناسبت‌های تقویم جنگ را مثلا شب شهادت کربلای هشت، ولادتی هم باشد در جمع اعلام می‌کنیم. خیلی از جاها ما اصرار داریم که چنین مناسبت‌هایی را بزنند روی دیوار هیئت، تا اگر واعظی هم نمی‌دانست با دیدن آن متوجه شود. اعتقاد ما بر این است که وقتی به ما می‌گویند بخوان یعنی برای شهدا است که می‌گویند.

* تسنیم: برخی از مداحان به بهانه دوری از سیاست و اهل آن، از خواندن اشعار مربوط به انقلاب، شهدا و دفاع مقدس پرهیز می‌کنند؛ چنین طرز فکری از کجا نشأت می‌گیرد و آیا با آن موافقید؟

دامنه این بحث خیلی گسترده و وسیع است. اگر خوش‌بینانه نگاه کنیم باید بگوییم آن‌ها دچار غفلت شده‌اند و از مفاهیم اصل دین چیزی نمی‌دانند و حرکت سیدالشهدا را تحصیل نکرده‌اند. یادم هست در یکی از شعرها تنها هیئتی بودیم که در نوحه زنجیرزنی‌مان بعد از الله اکبر «خمینی رهبر» می‌گفتیم که خیلی از هیئات با ما درگیری داشتند و می‌گفتند چرا خمینی را توی دستگاه امام حسین(ع) وارد می‌کنی؟ این طیف غافلند که ولایت فقیه استمرار راه انبیاء  است و متاسفانه معنای اصلی ولی فقیه را متوجه نشده اند. 28 سال قبل روز عاشورا وقتی همه هیئت‌ها برای عزاداری بیرون آمدند من توی میدان محل، سخنرانی کردم و گفتم: حضرت نوح دو هزار و 500 سال عمر کرد که هزار سال از آن شریعت‌اش بود اما 10 نفر را هم نتوانست آدم کند، امام خمینی(ره) از آن سر دنیا 40 میلیون نفر را تغییر داد. از برکت این امام تمام مساجد، هیئت‌ها، روضه‌ها و انسان‌ها احیاء شدند. انقلاب اسلامی ثمره این امام عزیز است؛ چگونه حرف سیاست و انقلاب را نزنیم؟

همین الان هم خودتان ببینید کدام مداح نزد خانواده شهدا و جانبازان محبوب‌تر است؟ کدام مداح‌ها به بیت مقام معظم رهبری دعوت می‌شوند؟ مداحان بی‌تفاوت یا انقلابی و سیاسی؟ پرچم کدام مداح بالاتر است؟ آنها که در فتنه 88 سکوت کردند یا مداحان غیوری که در بطن این جنگ هم با صلابت پرچم‌داری کردند؟ کدام مداح جلسه‌اش رنگ و بو و حال و هوای دفاع مقدس و انقلاب را دارد؟ مداحان بی‌تفاوت، یا مداحان رزمنده انقلابی و سیاسی؟

17شهریور جمهوری اسلامی؛ روز تغییر و تحول من بود

* تسنیم: کجا و چه زمانی جرقه بیداری شما در انقلاب رخ داد؟

ما روز 17شهریور توی خیابان فوتبال بازی می‌کردیم که مردم را با بدن و لباس خونین در تظاهرات دیدیم و خودمان هم وارد سیل مردم شدیم و بیداری ما در آن روز کلید خورد. تغییر ما 17 شهریور جمهوری اسلامی بود. ما آن موقع بچه بودیم. آن ایام بزرگان ما هم نمی‌دانستند چه خبر است. ما که بچه بودیم انتظاری دیگر از ما نمی‌رفت. حضرت امیر فرموده‌اند: اگر کسی با ندای امام زمانش بیدار نشود زیر چکمه دشمنان بیدار خواهد شد. لذا کسانی که مقید به ولایت فقیه نباشند حتما با شلاق معاندین ضد ولایت فقیه سر تعظیم بر آنها فرود می‌آورند و یا باید به کشور دشمن اسلام پناه ببرند یا در وطن تحت محاصره و در ذلت زندگی کنند و همواره مورد لعن و نفرین خوبان انقلاب خواهند بود، چون به خون شهدا خیانت کردند.

* تسنیم: آیا مداحی در هر شأن و برای هر جمعیتی مجاز است؟

خیر، اگر هم مداح اینگونه باشد به اهل بیت(ع) خیانت کرده است. چرا که مداح باید در محل و جمعیتی عرض ادب کند که آن‌ها معاند نباشند.

* تسنیم: مگر معاند هم جلسه هیئت می‌گیرد؟

بله، جهت تطهیر خود و کسب و کارش و برای تبرئه خود مجلس برپا می‌کند. بلاتشبیه مانند پولشوئی، از نام اهل بیت، انقلاب و شهید در جهت تخریب انقلاب و منزّه جلوه دادن خود دست به برپائی جلسات هیئت می‌زند و خرج هم می‌دهد. در جلسات آنها حرمت می‌شود و قائل به اقامه نماز نیستند ولی دم از مولا علی(ع) هم می‌زنند حال آنکه دل مولا را با رفتار خود خون می‌کنند. مجریان این جلسات کاهل الصلوة هستند و تقید چندانی به رعایت احکام شرعی ندارند، ولی نام جلسه را به نام محفل شهدا و امثالهم می‌گذارند ولی در عمل خلاف راه شهدا هستند. به عبارتی عکس شهدا را می‌بینند و برعکس شهدا عمل می‌کنند. حدود 400 هزار لیتر خون شهید در سرزمین امام عصر(عج) ریخته شده است. چگونه می‌توانیم نسبت به آن بی تفاوت باشیم؟ آیا نباید به شهیدان‌مان افتخار کنیم؟ آیا حضور در جلساتی که منکر خون شهدا هستند خیانت به آن‌ها نیست؟

در یک تقسیم بندی، می‌توان گفت یک دسته از مداح ها غیرتی هستند و یک دسته قیمتی. غیرتی‌ها، قیمتی هم هستند اما قیمتی‌ها، غیرتی نیستند. دسته غیرتی در تمام عرصه‌های الهی و زندگی جز خدا را نمی‌بینند، ولی دسته دوم خدا را نمی‌بینند و قیمت و صاحبان قیمت برایشان حائز اهمیت است. سرمایه دنیا و آخرت دسته اول همان غیرتشان است و سرمایه دسته دوم ثروت دنیا است که فانی هم است.

*تسنیم: زمان اعلام قطع‌نامه در جبهه حضور داشتید؟ از آن ایام برایمان بگویید.

آن روز در پادگان تهران بودم. خیلی روز سختی بود. وقتی از بلندگوهای پادگان خبر قطع‌نامه را شنیدم بسیار سخت بود. کسانی که تا آن موقع گریه نکرده بودند اشک‌شان را دیدم. جماعت رزمنده‌ها در تهران در آن زمان در دو جا جمع می‌شدند و روضه می‌خواندند، یکی مسجد جامع بازار و مسجدجامع شهدا در آهنگ، بچه‌ها در آنجا جمع شدند و گریه کردند. بعد از مراسم  به آنها توضیح دادند که فرمان امام است مگر نگفتید که هرچه امام بگویند اطاعت می‌کنید؟ این هم فرمان امام است. اما گریه ما برای این بود که چرا امام راحل مظلومانه خرج این صلح نامه شد؟ او فرموده بود من با آبرویم نزد خدا معامله کردم.

--------------------------------
گفت‌وگو از: طیبه‌سادات مولایی
--------------------------------

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران