مجتهدزاده: فرانسه نماینده استیصال اسراییل بود/فرانسه اکنون سرافکنده و مصیبت زده است


مجتهدزاده: فرانسه نماینده استیصال اسراییل بود/فرانسه اکنون سرافکنده و مصیبت زده است

خبرگزاری تسنیم: در این مقطع ایالات متحده امریکا تصمیم گرفت منافع ملی و مصالح جهانی خودش را فدای امیال اسراییلی نکند و زیر بار شانتاژهای نتانیاهو نرود.

به گزارش خبرنگار گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، پیروز مجتهدزاده، استاد ژئو پولتیک در دانشگاه تهران و وجورج واشنگتن آمریکا ممانعت دولت فرانسه از توافق ایران و 1+5 در مذاکرات ژنو را مصداقی از نزول کشور فرانسه در عرصه بین المللی می داند؛ تنزلی که از نظر وی، محصول نفوذ صهیونیست ها در فرانسه پس از ژاک شیراک است. مجتهدزاده هر چند که معتقد است دولت فرانسه در مذاکرات ژنو منافع ملی خودش را زیر پا گذاشت، ولی توافق ایران و 1+5 را امری گریزناپذیر می داند که دیر یا زود محقق خواهد شد. در ادامه مشروح گفت‌وگوی اعتماد با وی را می‌خوانیم.

*چه شد که در مذاکرات ایران و 1+5 در ژنو، برخلاف انتظار، فرانسه مشکل ساز شد؟

رفتار فرانسه در این مذاکرات، به ما ثابت می کند که فرانسه نماینده استیصال اسراییل بوده است. اسراییل سال های سال فشارهای خودش را بر ایالات متحده امریکا متمرکز کرده بود و در این راه با استفاده از نیروی بسیار موثر لابی یهودی در ایالات متحده امریکا و اروپا (به ویژه فرانسه در اروپا) کارشکنی های فراوانی را مرتکب شد. در حقیقت این اسراییل بود که با استفاده از عوامل صهیونیستی خود در سیستم های حکومتی امریکا و اروپا بیشتر تهدیدهای نظامی و تحریم های اقتصادی علیه ایران را واقعیت داده بود. اسراییل با به خدمت گرفتن نیروهای عربی خودفروش مانند حسنی مبارک مصر، عبدالله اردن ... حلقه فشار و تحمیل به ایران را تنگ تر و تنگ تر کرده بود. اما مقاومت تحسین برانگیز ایران بر پایه «حق» و «حقیقت »طلبی در برابر همه این توطئه های ضد انسانی بود که کمر توطئه های اسراییلی را شکست.

در جبهه های دیگر ژئوپولتیکی و ژئواستراتژیکی، به ویژه در عراق و سوریه نیز گردش امور غرب را به سوی ایجاد موازنه های ژئوپولتیکی با ایران هدایت کرد. نتیجه کار این بوده است که بعد از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری ایران (خرداد سال جاری) و آشکار شدن خواست ملی ایران برای حل مسالمت آمیز بحران ها، فضای جذاب تازه یی برای غرب ترسیم شود که تشویق شود خود را تا حدودی از اسارت توطئه های اسراییلی و صهیونیستی رهایی دهد و برای نخستین بار در تاریخ اخیر تلاش کند منافع ملی و مصالح استراتژیک و ژئوپولتیکی خود را بر امیال شیطانی اسراییل و صهیونیزم ترجیح ندهد و با ایران به توازنی شرفتمندانه دست یابد. در این مقطع (دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران) ایالات متحده امریکا تصمیم گرفت منافع ملی و مصالح جهانی خودش را فدای امیال اسراییلی نکند و زیر بار شانتاژهای نتانیاهو نرود. در نتیجه، وضعیت دشواری برای نتانیاهو پیش آمد و در واکنش به احتمال توافق در مذاکرات ژنو، داد و بیداد کرد که اگر این توافق صورت گیرد، معامله قرن به سود ایران و به زیان اسراییل محقق شده است. این یعنی نقطه استیصال. در نتیجه، اسراییلی ها پس از ناامیدشدن از امریکا، آتش شانتاژهایشان را بر فرانسه متمرکز کردند. فرانسه هم مدتی است که اسیر نفوذ خارج از منطق صهیونیسم و اسراییل شده است.

فرانسه از دوگل تا ژاک شیراک، فرانسه یی سربلند و گردن فراز بود و حتی در برابر خواسته های شرق و غرب یا شوروی و امریکا، مقاومت می کرد و استقلال بسیار بالایی در روابط بین الملل از خودش به نمایش می گذاشت اما بعد از ژاک شیراک ما شاهد این بوده ایم که چگونه فرانسه به بدبختی افتاد. پس از ژاک شیراک برای نخستین بار یک رییس جمهور صهیونیست در فرانسه به قدرت رسید به نام سارکوزی. سارکوزی دولتی تشکیل داد که تقریبا سخت تحت نفوذ صهیونیسم بود. این وضعیت برای فرانسه مصیبتی بود که دیر یا زود باید خودش را نشان می داد: برای اینکه آلترناتیو سارکوزی هم در فرانسه، یک صهیونیست بدتر از سارکوزی بود: خانم لوپن که هم صهیونیست بود و هم نژادپرست: و مردم فرانسه هم از میان بد و بدتر سارکوزی را انتخاب کردند. از آن به بعد، ما شاهدیم که فرانسه رو به افول دارد و الان هم فرانسوا اولاند جانشین سارکوزی شده است که حتی نیمی از همان اندک وقار و پرستیژ سارکوزی را هم ندارد. در کابینه اولاند هم آدم های صهیونیست زیادی حضور دارند از جمله همین وزیر خارجه آنها: لوران فابیوس. این فضای سیاسی در کشور فرانسه، محیط بسیار مساعدی برای نتانیاهو فراهم کرد تا او بتواند آتش فتنه گری را بر فرانسه متمرکز کند و این کشور را وادار سازد مانع از تحقق این توافق مهم در مذاکرات ژنو شود. با همه اینها حقیقت نهایی این است که مشکل فرورفتن دولت های اخیر فرانسه به اعماق لجنزار صهیونیزم مشکل ما ایرانی ها نیست. این مشکل به ملت فرانسه اختصاص دارد و این فرانسوی است که باید در اندیشه های سیاسی خود اول بپرسد که او را چه شده است که از دوگل به سارکوزی و اولاند سقوط کرده و چه باید بکند تا گردن فرازی های ژئوپولتیکی ناشی از اعتلای هویت فرانسوی را تجدید حیات دهد.
   
*ممانعت از توافق ایران و 1+5 چه نفعی برای دولت فرانسه داشت؟

 هیچ نفعی نداشت: فقط خدمت به اسراییل بود. این را دیگر وزیر خارجه و رییس جمهور فرانسه علنا اعلام کردند. این کار دولت فرانسه، مستقیما به زیان منافع ملی فرانسه است. فقط در یک قلم، فرانسه در زمینه تولید و فروش اتومبیل به ایران، متحمل لطمات بزرگی شد: چه از نظر مالی و چه از نظر بیکارشدن کارگران فرانسوی. پس منافع ملی فرانسه حکم می کرد که به حصول توافق ژنو کمک کند ولی دولت فرانسه چه در زمان سارکوزی و چه در دولت اولاند، در عمل ثابت کرده است که برای خدمت به امیال نتانیاهو، حتی منافع ملی خودش را هم فدا می کند. ما نباید به این عملکرد فرانسوی ها پرخاش کنیم چراکه این مصیبت متعلق به ملت فرانسه است. مردم فرانسه باید ببینند که از نظر فرهنگ سیاسی به چه روزی افتاده اند که این افراد را به عنوان رییس جمهور، وزیر و نخست وزیر کشور خودشان انتخاب می کنند.
   
*اسراییل در ازای این خدمت فرانسه، چه کاری برای فرانسه می کند؟

مگر شما تا به حال دیده اید که اسراییل جز خرابکاری کار مثبتی برای کسی در جای خاصی انجام داده باشد؟ آیا اسراییل در روابط با عرب ها، هیچ وقت نقش آفرینی مثبتی داشته است؟ در رابطه اش با امریکا، اسراییل یکسره یکطرفه عمل کرده و دولت های امریکا را مستاصل کرده است. یکی از دلایل نامه نگاری اوباما با رهبر جمهوری اسلامی ایران و تلاش او برای حل و فصل مشکلات ایران و امریکا از طریق مذاکره، همین است که امریکای اوباما خواسته است بعد از یک قرن یک شخصیت سیاسی مستقل در مسائل جهانی نشان دهد ولی از دست زیاده خواهی های دور از منطق اسراییلی بیچاره شده است. در رابطه اسراییل و فرانسه، اسراییل چه کار مثبتی توانسته برای فرانسه انجام دهد؟ موجودیت اسراییل به صورتی است که چیزی ندارد به کسی اضافه کند. در موضع گیری منفی فرانسه و دیگر کشورها علیه ایران، نفوذ صهیونیسم موثر است و نه چیز دیگر. یعنی قواعد روابط بین الملل درباره اسراییل کار نمی کند. اسراییل تابع اصول جاری روابط بین الملل نیست و در این زمینه یک استثنا است: مثل بقیه جنبه های حیاتش که همه آنها استثناهای منفی در جامعه جهانی هستند!
   
*مطابق این تبیین شما، دولتمردان کشورهای غربی در مواجهه با اسراییل دچار بی عقلی ایدئولوژیک می شوند؟

ابدا. هیچ وقت این طور فکر نکنید. رهبران غربی وقتی به اسراییل می رسند، دچار تنگنای نفسگیر می شوند: چون اسراییل از طریق لابی هایی که در ایالات متحده امریکا، انگلستان، فرانسه و دیگر کشورهای غربی دارد، چنان چنگال خودش را در عملکرد سیاست خارجی این کشورها فرو می کند که رهبران این کشورها مستاصل می شوند. وزیر خارجه فرانسه یک صهیونیست آشکار و عیان است. او اختیاری از خودش ندارد که جز این عمل کند. کاری که فرانسه در مذاکرات ژنو انجام داد شدیدا مخالف منافع ملی اش بود. یعنی نفوذ لابی یهودی در این کشورها به صورتی است که اینها را وادار می کند حتی علیه منافع ملی خودشان قدم بردارند. فشارهای مکانیکی سیاسی و تحمیل خواسته های سیاسی از سوی لابی یهودی، به گونه یی است که دولت های غربی ناچارند به این صورت عمل کنند. مگر شما ندیدید که در یک سال و نیم اخیر، روابط اوباما و نتانیاهو به چه صورتی درآمد که کارشان حتی به اهانت های حضوری کشیده شد؟ ولی نفوذ لابی یهودی در امریکا به حدی است که اوباما ناچار است نتانیاهو را، وقتی که به امریکا می رود، دوباره بپذیرد و جلوی دوربین ها هم لبخند بزند! در چنین برخوردهایی است و در قیاس کارکرد روسای جمهور پیشین ایالات متحده است که ما می توانیم به شهامت اوباما پی ببریم و همه تلاش مان را بکنیم تا به او کمک شود تا در مسیر حل مشکلات امریکا با ایران، بتواند در برابر این فشارهای کمرشکن ایستادگی کند.
   
*این نفوذ خارق العاده لابی صهیونیستی، از کجا نشات می گیرد؟ هیچ مبنا و پشتوانه اقتصادی ندارد؟

ابتدا بگویم که واژه لابی صهیونیستی را نباید به کار برد. باید از عبارت «لابی یهودی» استفاده کرد. همین امروز کسی از من پرسید «شما چرا اینقدر می گویی لابی یهودی و پای ادیان را به وسط می کشید؟» عجیب داستانی است! آنها خودشان عنوان «لابی یهودی» را برای خودشان به کار می برند. من که از خودم این واژه را درنیاورده ام. همه یهودی ها صهیونیست نیستند بلکه تعداد صهیونیست ها در میان یهودیان خیلی هم کم است. پس ما باید دقت کنیم که واژه «لابی صهیونیستی» را به کار نبریم. بیشتر اینها، لابی یهودی اند که کار صهیونیست ها را پیش می برند. یعنی این طور نیست که فقط صهیونیست ها به سود اسراییل لابی کنند. به هر حال، لابی یهودی چیز جدیدی نیست و سابقه زیادی دارد. بعد از جنگ جهانی دوم، که هیتلر مرتکب آن جنایات علیه بشریت شد و واقعه هولوکاست رقم خورد، یهودیانی که جان سالم به در بردند، به کشورهای خارج از آلمان هجوم آوردند. تعداد زیادی به فرانسه و انگلستان رفتند ولی حجم عظیم مهاجران یهودی به امریکا رفتند.

مطابق قانون طبیعت، که افراد در اقلیت به هم نزدیک و با هم متحد می شوند، این یهودیان مهاجر هم در امریکا و اروپا اجتماعاتی برای خودشان تشکیل دادند و به ویژه در زندگی اقتصادی، تبلیغاتی و رسانه یی ایالات متحده امریکا، خودشان را تقویت کردند و موفق شدند چنگال خود را در حوزه های اقتصادی، اطلاعاتی، مطبوعاتی و رسانه یی ایالات متحده امریکا فرو کنند و به این ترتیب به قدرت رسیدند. در دورانی هم که شرکت های نفتی ایالات متحده امریکا برای کسب طلای سیاه به مناطق نفت خیز دنیا هجوم آوردند، یهودیان در راس این شرکت ها بودند: یهودیانی که در ابتدا به نفع حلقه های یهودی خودشان – که بعدا به لابی بدل شدند – و در نهایت به نفع اسراییل از قدرت و نفوذ خودشان استفاده کردند. این گروه های نفوذ بدین شکل کسب قدرت کردند و این قدرت را با انگیزه های صهیونیستی سازماندهی کردند.

کار این سازماندهی به جایی رسیده است که این لابی ها به چنان قدرت های موثری بدل شده اند که در بسیاری موارد، حتی دولت امریکا را وادار می کنند علیه منافع ملی خودش قدم بردارد. کاری که امریکا در عراق انجام داد، یکی از همین موارد بود. حمله امریکا به عراق، مستقیما خواسته اسراییل بود. شاخ و شانه کشیدن جورج بوش برای ایران هم مطابق خواست لابی های اسراییل در امریکا بود. در ماجرای سوریه هم، اسراییل خواستار حمله غرب به سوریه بود ولی دیوید کامرون، به شکلی بسیار زیرکانه، تصمیم گیری درباره حمله به سوریه را به پارلمان بریتانیا واگذار کرد و پارلمان هم با حمله نظامی مخالفت کرد. در همه کشورهای دموکراتیک، تصمیم گیری درباره جنگ یا صلح، بر عهده رییس کل کشور است ولی دیوید کامرون برای اینکه از فشار لابی اسراییل رها شود، این تصمیم را به پارلمان واگذار کرد. پس از مخالفت پارلمان بریتانیا، امریکا و فرانسه نیز همین موضوع را بهانه کردند و جنگ علیه سوریه به طور کلی منتفی شد و لابی اسراییل در آن ماجرا، شکست خورد.
   
*برخی تحلیلگران هم معتقدند ممانعت فرانسه از حصول توافق در مذاکرات ژنو، تا حدی هم متاثر از نگرانی های عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی منطقه بود. شما چه نظری دارید؟

کشورهای غربی برای کشورهای عربی تره خرد نمی کنند! البته عربستان سعودی یک لابی نسبتا متنفذی در امریکا دارد که فقط میان سیاستمداران پول پخش می کند و بیشتر این پول بگیرها از قبل با لابی یهودی سر و سر دارند. ولی در فرانسه و بریتانیا اصلانفوذ قابل توجهی ندارد. سعودی ها می توانند برخی دولت ها را با پول بخرند: ولی فرانسه و بریتانیا و امریکا، دموکراسی های واقعی هستند و نسبت به استقلال سیاسی خودشان بسیار پایبند و حساس هستند و هرگز خودشان را به پول سعودی و شیخ سابق قطر نمی فروشند. من پیشنهاد می کنم کسانی که از نفوذ لابی سعودی در فرانسه و انگلستان دم می زنند، مدتی در این کشورها زندگی کنند تا ببینند میزان نفوذ لابی سعودی در این کشورها تا چه اندازه محدود و ناچیز است: چه رسد به اینکه ما بگوییم آدمی مثل شیخ سابق قطر بخواهد با پول در این دولت ها نفوذ داشته باشد. ابدا چنین چیزی نیست.
   
*ولی همین شیخ قطر میزبانی جام جهانی فوتبال را با پول خرید!

نه، اشتباه نکنید! قطر با پول میزبانی جام جهانی را خرید ولی دستش پیش همه دنیا رو شد و در نهایت رسوا شد...

*به هر حال ثروت، قدرت می آورد.

نه، ثروت اگر هم قدرت بیاورد، به آن طریقی می آورد که برای یهودیان در امریکا آورد. اینکه «ثروت قدرت می آورد» تئوری است. ثروت وقتی قدرت می آورد که شما ثروت را به صورت عاقلانه و حساب شده به کار بگیرید نه به صورت وحشیانه.
   
*الان منافع اقتصادی فرانسه در ایران بیشتر است یا در عربستان؟

اصلاچنین معادله یی وجود ندارد که فرانسه در نتیجه سبک و سنگین کردن منافع اقتصادی اش در ایران و عربستان، مانع توافق در مذاکرات ژنو شد. سخت در اشتباهید. تصمیم فرانسه صرفا ناشی از فشارهای نتانیاهو بوده است و وزیر خارجه فرانسه هم بعد از ایفای نقش منفی اش در مذاکرات ژنو، صریحا گفت ما نمی توانیم منافع اسراییل را نادیده بگیریم.
   
*برخی از تحلیلگران داخلی هم گفته اند که اسراییل و امریکا در قبال ایران اختلاف نظری ندارند و صرفا نقش پلیس بد و پلیس خوب را بازی می کنند. درباره این تحلیل چه نظری دارید؟

به این آقایان باید گفته شود شما نمی توانید جهان را بر اساس الگوهای افسانه یی قدیمی خودتان بسنجید. ایالات متحده امریکا در زمان جورج بوش تا مدتی نشان داد که با اسراییل تقریبا هماهنگی کامل دارد: ولی حتی در اواخر دوران جورج بوش، رابطه بوش و نتانیاهو به هم خورد. در امریکا مثل فرانسه و بریتانیا و آلمان و ژاپن و بقیه دموکراسی ها، استقلال و منافع ملی در درجه اول اهمیت قرار دارد. اگر امریکا دچار لابی های درونی خودش شود، چون در آنجا دموکراسی وجود دارد و رییس جمهور نمی تواند بدون نظارت کنگره دست از پا خطا کند و کنگره هم نمی تواند تاخت و تاز مطلق کند، موازنه هایی ایجاد می شود و دولت امریکا به دلیل فشارهای لابی ها، تا حدودی جلو می رود. من از کسانی که این حرف ها را می زنند، دعوت می کنم برگردند به پنج - شش سال قبل و مناظره های انتخاباتی اوباما را با دقت و درایت از نو ببینند تا متوجه شوند اوباما در آن فضای سیاسی ایالات متحده امریکا، دست به چه دلیری بزرگی زد که گفت ما می خواهیم مسائل ایران و امریکا را از طریق مذاکره حل کنیم. رقیب جمهوریخواه اوباما، یعنی سناتور مک کین او را حتی به تمسخر گرفت و گفت این آقای اوباما می خواهد برود با احمدی نژاد مذاکره کند.

یعنی پیشنهاد اوباما در فضای سیاسی امریکای زمان احمدی نژاد بزرگ ترین تمسخر به حساب می آمد: ولی اوباما بر حرف خودش پافشاری کرد و تا این لحظه هم ایستادگی کرده است که مسائل امریکا و ایران باید از طریق مذاکره حل شود. اینکه باید از راه مذاکره پیش رفت، ابتکار اوباما بود و در نامه به رهبر ایران هم مشخص شد. یعنی اوباما سند کتبی به ایران داد که مسائل ایران و امریکا را می خواهد از راه مذاکره حل کند. مذاکره ایران و امریکا چیزی است که اسراییل می خواست؟ اسراییل که تمام انرژی خودش را به کار گرفته است تا مانع از مذاکره یا به نتیجه رسیدن مذاکرات شود. بعضی از مفسرین سیاسی در ایران، به دلیل اینکه مطلقا از سیاست در کشورهای دیگر آگاهی ندارند، به صرف اینکه می بینند جان کری دو جمله علیه ایران به کار می برد تا لابی اسراییل را خفه کند، اینها آن دو جمله را جملاتی تلقی می کنند که جان کری از صمیم قلب بیان کرده است و بیانش ناشی از لابی عربی بوده است. این طور نیست! ما باید یاد بگیریم که حرف های سیاستمداران را در برد و کشان «زمان، مکان و موضوع» تجزیه و تحلیل بکنیم. جان کری در اسراییل، باید به گونه یی حرف بزند که اسراییلی ها آرام شوند. یعنی جملات او در آنجا، در زمان و مکان اسراییلی بیان شده است و در امارات باید به گونه یی صحبت کند که خوشایند چند شیخ از همه جا بی خبر و زود باور باشد. ما نباید از این نکته غافل شویم.
   
*با توجه به نقشی که فرانسه در این دور از مذاکرات ایفا کرد، شما فکر می کنید در دور بعدی مذاکرات ایران و 1+5، توافقی حاصل شود؟

همه طرف های درگیر مذاکره، ابراز امیدواری کرده اند که این توافق حاصل شود. تا جایی که من اطلاع پیدا کرده ام، این فرصت دو هفته یی برای روشن شدن حساب و کتاب آن پنج کشور دیگر با فرانسه است. یعنی می خواهند فرانسه را در این مدت قانع کنند.
   
*به نظر شما، این پنج کشور طی این دو هفته دولت فرانسه را قانع می کنند؟

به احتمال بسیار زیاد، بله. کاملاآشکار است که در مرحله کنونی راهی جز این وجود ندارد. من گمان نمی کنم که فرانسه خواسته باشد این مذاکرات را به کلی به دور اندازد. خواسته است با تاخیر در کار لابی یهودی فرانسوی و خود، ناتانیاهو را برای مدتی خوشنود سازد. مذاکرات ایران و 1+5 در این مقطع زمانی، به دستور کشور خاصی برگزار نمی شود. خواست همه طرفین درگیر مذاکره این است که توافقی حاصل شود. حداقل ده سال دشوار بین ایران و غرب سپری شده است و این مذاکرات در سطوح گوناگون در جریان بوده است. در این راه دراز و دشوار، چه ایران و چه 1+5، لطمات زیاد را تحمل کرده ایم. همچنین نباید غافل باشیم که بحران های عراق و افغانستان، همگی ناشی از زمزمه دشمن غرب با ایران پس از انقلاب بوده است. آن دو جنگ، شعبات همین زمزمه بودند: جنگ هایی که غرب را هم گرفتار مشکلات زیادی کرد.

حمله غرب به افغانستان و عراق را نباید از مقابله غرب با ایران جدا کرد. وقتی مجموع وقایعی مثل جنگ با عراق و افغانستان، وضعیت سوریه، سقوط اقتصادی، بدهی های کلان و غیرقابل تحمل و نیز تورم های شدید - که برخی کشورها، مثل انگلستان، برای مهار آن هزینه زیادی کرده اند – را در نظر بگیریم، مشکلات غرب و نیازش به سازش با ایران روشن می شود. از سوی دیگر، مشکلات اقتصادی ایران نیز جدی اند. تورم و تحریم و تنگناهای معیشتی ای که ملت ایران با شرف و غیرت قابل تحسین اش آنها را تحمل می کند، امر قابل کتمانی نیست. پس ما و جهان غرب، لاجرم به این مرحله رسیده ایم. این مرحله که فرمایشی نبوده است که با یک ادای اسراییلی یا با یک حرکت احمقانه فرانسوی از بین برود.

به عبارت دیگر، طرفین سرمایه های زیادی صرف موفقیت این مذاکرات کرده اند. من گمان نمی کنم شرایط آنها به گونه یی باشد که از مذاکره عقب نشینی کنند. ضمنا ما باید یاد بگیریم که مسائل بین المللی را، که با سرنوشت کشور و عاقبت ملت ایران مرتبط اند، بر اساس زد و خوردهای پیش پاافتاده داخلی و جناحی تجزیه و تحلیل نکنیم. آقایان! ما در صحنه بین المللی دعوای داخلی نداریم. آنچه در صحنه بین المللی رخ می دهد به همه ما، چپ و راست و میانه رو، مربوط می شود.

منبع: اعتماد

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon