«به خاطر پونه»؛ قربانی جدید سینمای اجتماعی

«به خاطر پونه»؛ قربانی جدید سینمای اجتماعی

خبرگزاری تسنیم: "به خاطر پونه" ضربه بسیاری بدی خورد.فیلمی که می توانست تاریخ ساز باشد به اثری یک گام فراتر از فیلمی معمولی تبدیل شد.

خبرگزاری تسنیم- مجتبی اردشیری

سال هاست که مقوله "شک" در زندگی زناشویی به یکی از محبوب ترین موضوعات اجتماعی سازان سینمای بین المللی تبدیل شده است در ایران اما سال هاست که مقوله "شک" به شکلی کاملا کلیشه ای با داده هایی مشخص و اله مان هایی ثابت نشان داده می شود که به دلیل عدم ابتکار روایی، این آثار چندان مورد توجه قرار نمی گیرند."من همسرش هستم" مصطفی شایسته، استارت جدی تغییر در مفاهیم شک در سینمای ملی را زد با این توجیه که فیلم، اصلا دربردارنده خیانت نیست و پایبندی زن به زندگی اش را به تصویر می کشد که با تصور نادرست مخاطب از داده های مشخصی که در طول این سال ها بارها و بارها با آن مواجه شده، تا پایان متوجه این حقیقت نمی شود و همین غافلگیری موجب می شود تا فیلم، گریز رندانه ای باشد که از مفهوم "شک" تنها به عنوان اهرمی در جهت جذاب نمودن قصه و رسیدن به قله جدید داستانی که برای خود متصور شده بود، استفاده نماید.

اما این شروع خوب، خیلی زود توانست ادامه دار باشد؛ آن هم با دنباله ای نسبتا موفق.سومین ساخته "هاتف علیمردانی"، اثری سهل الممتنع در حوزه درام اجتماعی است.این فیلم در راستای دو فیلم قبلی کارگردان که هر دو در گونه کودک و نوجوان تعریف می شدند، قرار دارد و تنها شباهتش، کارکردهای مبتکرانه ای است که در دو ساخته ابتدایی علیمردانی به شکل بصری و در این فیلم در هیبت استراکچر مفهومی، خود را نشان می دهد.

فیلم، ساختمان روایی خود را بر پایه همان کلیشه دوست داشتنی یعنی تقابل سنت و مدرنیته بنا می دهد؛ این ساختار روایی اگرچه برای بسیاری از سوژه های داستانی، نابجاست اما بسیار به چارچوبه های داستانی "به خاطر پونه" می نشیند بنابراین نخستین گام نویسنده در رسیدن به شکل روایی نوینی از "شک"، به درستی صورت می پذیرد.اتفاق قابل توجه دوم، بلافاصله پس از این چینش و در "شخصیت پردازی" خود را نشان می دهد.

عمده خصایصی که سناریست برای کاراکتر مجید در نظر می گیرد به علاوه اعتیاد او که ملغمه ای از رفتار درونی و بیرونی وی را تشکیل می دهد، به نوعی خط دهی به مخاطبی است که می خواهد بداند در پس این تهمت زدن ها، حق با کدام یک از طرفین است؟

این دو مورد، نکات مثبت و پوئن های قابل دفاع فیلم است اما دقیقا از همین جا، مشکل بزرگی به وجود می آید و آن اینکه، فیلمنامه نمی خواهد به مانند تدوینش که غیرخطی است، چندان نامتعارف عمل کند و در نتیجه، دست به فضاسازی ها و خلق موقعیت هایی می زند که نگاهی مرسوم و قدیمی به مقوله "شک" دارد؛ عنصری که به هیچ وجه نمی تواند بر پیکره متجددانه "به خاطر پونه" بنشیند.

تا امروز تمامی فیلم هایی که در سینمای ایران با محوریت "شک" در زندگی زناشویی ساخته شده اند به همین منوال بوده اند که همواره تهمت هایی از سوی مرد به زن نسبت داده می شد که در نهایت معلوم می شد مرد اشتباه کرده و زن، مرتکب آن اشتباهات نشده است.در "به خاط پونه"، سمت و سوی روایت، کاملا مغایر این تعریف قدیمی حرکت می کند اما در کمال تعجب دیده می شود که نتیجه پایانی برخاسته از این تعریف جدید، همان کلیشه قدیمی است که نمی تواند برای مخاطب، قانع کننده باشد.

شخصیت مجید خیلی زود برای مخاطب آشکار می شود اما این شخصیت پونه است که تا سکانس پایانی، حالتی معماگونه به خود می گیرد و اصلا اینطور باید می بود تا کشش درام، مخاطب را تا سکانس های پایانی، ملتهب نگاه دارد.فیلم خیلی آرام و در بیست دقیقه ابتدایی، رگه های گل درشت شخصیت مجید را به مخاطب می شناساند و پس از آن، موقعیت های داستانی را یکی پس از دیگری با لحاظ درجه بندی ضعیف تا شدید، یک به یک به مخاطب نشان می دهد و در کنار آن، از "اعتیاد" مجید نیز به ظاهر نهایت بهره دراماتیک را به عمل می آورد در حالی که اشتباه فیلمنامه، همین جاست.

فیلم در ابتدای مسیر شک مجید به همسرش، موضوع رفت و آمد معلم کامپیوتر پونه را نشان می دهد، سپس گام را کمی فراتر می نهد و به تعقیب مجید از پونه در خیابان و گرفتن مچ او می پردازد.بعد از آن، بی محاباتر عمل نموده و ماجرای برگشت از کمپ و شائبه آمدن مرد غریبه در خانه در نبود او و در نهایت، با فراری دادن مردی که به گمان مجید در خانه پنهان شده بود، به پایان می رسد؛ می بینیم که در تمامی این موقعیت های زاینده شک، اصل درجه بندی حفظ شده است اما بحث اصلی اینجاست که فیلمنامه به جای آنکه از "اعتیاد" مجید در جهت یک داستان پردازی جدید استفاده نماید، به استفاده ای کلاسیک از این مهم بسنده می کند و اتفاقی که می توانست در حد ایده آل باشد را به یک اتفاق معمولی تبدیل می کند.

در تمام این مراتب شک، از اعتیاد مجید به عنوان عامل "توهم" او بهره برده شد و همین، بزرگترین اشتباه این فیلم بود.در حالی که تمامی این مراتب، روی کاغذ به نفع مجید تمام می شد و حتی مخاطب نیز به اشتباه افتاده بود و زمینه برای یک غافلگیری بزرگ آماده شده بود، به ناگهان همه چیز ناشی از توهم مجید خوانده می شود و "به خاطر پونه" که می توانست مسیر جدید سینمای داستانگوی اجتماعی لقب بگیرد، با این اشتباه مهم در زمره فیلم هایی قرار گرفت که پس از پایان مدت اکرانش، در بایگانی خاک خواهد خورد.

فیلم، بالقوه مستعد آن بود که بانی این حرکت جدید باشد آن هم با چند اشاره تامل گونه ای که در همین سر و شکل فیلم نیز می توان به آنها اشاره داشت :

1-نخستین صحنه، مربوط به زمانی می شود که مجید از کمپ فرار کرده و زنگ آیفون خانه اش را می فشارد اما کسی پاسخگوی او نیست؛ مجید با دست به پنجره شیشه ای اتاق می کوبد که در این هنگام، چیزی شبیه سایه، به حالت فرار در قاب دیده می شود که بعد از ورود مجید به خانه، بحث حضور مرد غریبه پیش می آید که فیلم، این شائبه مجید را رد می کند در حالی که چنین نشانه ای، دال بر حضور فرد غریبه را به شکلی ملموس نشان می دهد.

2- در ادامه این سکانس، مجید داخل دستشویی رفته و مشغول استعمال مواد مخدر می شود که صدای پچ پچی نامفهومی میان پونه با مردی غریبه را می شنود و بعد، صدای باز شدن درب تراس که با توجه به نوع قاب بندی و نوع روایت که دوربین محور است، این گفت و گوی مرموزانه، از بعد دوربین به مخاطب فهمانده می شود و نه از دید مجید بنابراین مجید این گفت و گو را شنیده، به بیرون می رود و درب باز تراس را می بیند اما تلاش فیلم بر آن بود که نشان دهد این صحنه در اثر توهمی است که مجید پس از استعمال مواد مخدر بدان دچار شده است.

3- سکانسی که مجید بعد از قهر دو هفته ای پونه به اتاقش می رود تا با او صحبت کند و در انتهای صحبت هایش به آن روزی اشاره می شود که او مچ پونه را در خیابان می گیرد که مصادف بود با تولد حمید که این یادآوری، با تعجب مبهم مجید همراه می شود که در پی آن، او بلافاصله منزل پونه را ترک می کند.در این سکانس، بلافاصله پس از ترک منزل از سوی مجید، پونه را می بینیم که میمیک صورت او، مضطرب از برملا شدن اتفاقی است و به سرعت تلفن را برمی دارد که ظاهرا به حمید زنگ بزند که بگوید مجید به سراغ تو می آید تا مثلا اگر سوالی از تو پرسید، جوابی بدهد که با خود پونه هماهنگ کرده باشد.

4- زمانی که مجید پس از یک شب نگهبانی مقابل منزل معلم پونه، به سراغ مادر او می رود و متوجه می شود که او 10 روز است به آلمان رفته، دیگر جای هیچ ابهامی باقی نمی ماند که پونه با معملش ارتباط داشته است چرا که مجید در همان روزی که احساس می کرد مرد در خانه او پنهان شده، چاقو می خورد و طبق گفته خودش و تائید پونه، دو هفته در بیمارستان بستری می شود و سه روز پس از ترخیص، با مادر معلم پونه مواجه می شود بنابراین با قطعیت می توان گفت که معلم پونه در آن تاریخی که مجید چاقو می خورد در ایران بوده و احتمالا آن شب، در خانه پنهان شده بود؛ اتفاق مهمی که از سوی فیلم نادیده گرفته شد و باز همه چیز به پای توهم مجید نوشته شد.

5- سکانس پایانی فیلم، عجیب ترین سکانس فیلم است.در حالی که فیلم تمام شده است و مخاطب می تواند با همین ابهامات، حکم به تبرئه پونه بدهد اما ناگهان سکانس داخل هواپیما نشان داده می شود بدون اینکه کاراکتری آشنا در آن حضور داشته باشد.شکل پرواز، خارجی است و نوع پوشش و حتی صحبت هایی که مهماندار با مسافران می کند، نشان از آن دارد که این پرواز از تهران به مقصد کشوری خارجی است که در بدترین شکل مفهومی اش، می تواند مخاطب را به این مسیر سوق دهد که پونه حقیقتا با معلم خود ارتباط داشته و حالا 10 روز پس از رفتن او به آلمان، با سپردن امور طلاق به وکیلش، او نیز رهسپار آلمان شده است.اگر این طور بود، چرا تصویر، پونه را نشان نداد و اگر این طور نیست چرا چنین سکانسی در انتهای فیلم با این سر و شکل موذیانه تعبیه شده است؟!

در علت وقوع این پارادوکس عجیب، تنها دو عامل می تواند نقش داشته باشد: نخست آن که فیلمنامه کار به شکل ناشیانه ای به رشته تحریر درآمده که این عامل نمی تواند چندان موجه و منطقی باشد؛ کسی که تا این اندازه در شکل شخصیت پردازی و درجه بندی مراتب شک، حساس و حرفه ای عمل می کند هیچ گاه گاف های منظوردار اینچنینی ای از خود بروز نمی دهد آن هم نه یک گاف بلکه 5 گاف خیلی مشهود. و دوم اینکه فیلم با همان سر وشکلی که از آن انتظار می رفت ساخته شده یا نوشته شده که مجموعه این اتفاقات، به سمت حقانیت گفته های مجید و محکومیت پونه سوق پیدا می کرد اما فیلمنامه در مرحله پروانه ساخت با ممیزی هایی مواجه شده و داستان این گونه تعدیل می شود یا اینکه فیلم ساخته شده و قلع و قمع، آن را به چنین روزی انداخته است که در این صورت می توان به سازندگان این کار تا حدودی در قبال وجود چنین گاف هایی حق داد اما باز هم یک نکته عجیب در این باره باقی می ماند و آن اینکه "هاتف علیمردانی" به عنوان نویسنده و کارگردان این فیلم، در هیچ مصاحبه و متنی به این سانسور یا پیش سانسوری در مرحله پروانه ساخت یا پروانه نمایش اشاره ای نمی کند که این اتفاق بسیار عجیب است !

به هر حال ، "به خاطر پونه" ضربه بسیاری بدی خورد.فیلمی که می توانست تاریخ ساز باشد به اثری یک گام فراتر از فیلمی معمولی تبدیل شد که با تمام داشته های قدرتمندش چون فیلمنامه داستانگو، تدوین غیرخطی که خیلی خوب بر فیلم نشست و فضای معماگونه اثر را پررنگ تر نمود، فیلمبرداری کار که حس رئالیستی فیلم را تقویت نمود و حتی موسیقی فوق العاده "افشین عزیزی"، نتوانست به فیلمی منحصر به فرد تبدیل شود چرا که این فیلم با این امتیازات و با آن نگاه خاص، تشنه ابتکار بود در حالی که بالقوگی روایی فیلم به مثابه انبار باروتی بود که منتظر یک جرقه کوچک برای منفجر شدن بود اما این فرصت از فیلم گرفته شد تا مقوله "شک" در بدنه سینمای اجتماعی ایران همچنان به نگاه های قدیمی خود محدود و وفادار بماند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل