ادعای ارزشی بودن و جنجال اپوزیسیون شدن، انرژی سینما را تلف کرد/ در آستانه ورود به فاز تولید هستیم

ادعای ارزشی بودن و جنجال اپوزیسیون شدن، انرژی سینما را تلف کرد/ در آستانه ورود به فاز تولید هستیم

خبرگزاری تسنیم:چهارمین مدیری که روبروی سوال چرایی محصور ماندن آرمان‌های انقلاب ایران نشسته است، روح‌الله سهرابی است. سهرابی جو سیاست‌زده فرهنگ ایرانی را یک عامل به شدت مهم در این قضیه می‌داند.

سی سال از انقلاب ایران گذشته است. سیاست جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین المللی در مواضع سیاسی و حرکت های ضداستعماری و ضدستم و حمایت از نهضت‌های آزادیبخش و ضدجنگ  و دیگر عرصه های سیاسی در خط مقدم مبارزه با امریکا و غرب ایستاده است، در همه این سالها الگوی حرکتهای جهادی و آزادیخواهانه در عرصه سیاسی بوده است و تک امید ملت های بدون رسانه دنیا برای حمایت؛ اما در عرصه فرهنگی و تمدنی به این جایگاه سیاسی بین المللی نزدیک هم نشده است.

این واضح‌ترین قرائت از دلیل راه‌اندازی پروژه «فرهنگ، سیاست، جمهوری اسلامی» است. فاز اول این پروژه؛ با مستندسازان ایرانی پیگیری شد و همچنان در حال پیگیری است. گفتگوهایی با نادر طالب‌زاده، مصطفی رزاق کریمی، سلیم غفوری، سهیل کریمی، محمدرضا عباسیان، محمدحسین جعفریان، داود مرادیان ؛ مهدی عوض‌زاده ، حسین خوش‌نژاد، وحید فرجی، محمد صراف و محمدرضا محمدی نجات،سید محسن موسوی، عابدین مهدوی منتشر شد و گفتگوهای ما با حبیب احمدزاه، مرتضی شعبانی، ، مهدی اسلام‌زاده، مهدی خالقی، حسین شمقدری و مهدی اخوان،مصطفی حریری و... بقیه مستندسازان جوان ایرانی به زودی منتشر خواهد شد.

علاوه بر آن پرونده دیگر پروژه، روایت ایرانی از  بحران سوریه که به کارنامه مستندسازی ایرانی در سوریه می‌پرداخت هم در گفتگو با مستندسازانی که از ایران بحران سوریه را روایت می‌کردند پیگیری شد.

مهمترین خروجی فاز اول پروژه مقصر دانستن مدیریت فرهنگی کشور در ناکارآمدی جهانی شدن آرمان‌های انقلاب ایران بود و به این ترتیب قرار شد که در فاز بعدی به سراغ مدیران فرهنگی رویم و از آنها بپرسیم که چگونه با این داستان جهانی شدن آرمان انقلاب ایران مواجه شدند.

اما  فاز دوم پروژه «فرهنگ، سیاست و جمهوری اسلامی»؛ گفتگو با مدیران فرهنگی ارشد، با گفتگو با سید محمد حسینی وزیر ارشاد دولت قبل آغاز شد. حسینی معتقد بود که الگوی "من انقلابی هستم، دیپلمات نیستم" الگوی راهگشایی برای انتقال آرمان‌های انقلاب در عرصه جهانی است.

طبیعتا انتخاب بعدی ما، جواد شمقدری، رئیس سابق سازمان سینمایی بود. شمقدری برای پاسخ به سوال ما الگویی هرمی طراحی کرد که از فلسفه یا دین شروع می‌شد و به تئوری ها و نظریه ها می رسید و به فرهنگ و تمدن ادامه پیدا می‌کرد و بههنر و ادبیات و سینما ختم می‌شد.

بعد از شمقدری به سراغ شفیع آقامحمدیان، رئیس سابق مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی رفتیم. در آن روزها انتقادات از مرکز گسترش دوره آقامحمدیان به شدت بالا گرفته است آقامحمدیان از خودش دفاع کرد و «لاله» را یک افتخار معرفی کرد.

چهارمین مدیری که روبرویش نشسته‌ایم، یک مدیر جوان و انقلابی است. روح‌الله سهرابی حالا دیگر همه‌کاره انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس است. سهرابی سال پیش با فیلم تحسین‌شده «خاکستر و برف» در جشنواره فجر، تولد یک فیلمساز متعهد و هوشمند را نوید داد. اما جدای از فیلمسازی، سهرابی و دوستانش در انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس فصلی جدیدی از تولیدات انقلابی و دفاع‌مقدسی را شروع کرده‌اند. جدای از خبر هیجان‌انگیز ساخت فیلم زندگی «شهید همت» توسط میرکریمی که چند هفته پیش فضای رسانه‌ها را تحت‌تاثیر قرار داد، انجمن سینمای انقلاب و دفاع‌مقدس بابی جدید برای ورود فیلمسازان جوان انقلابی باز کرده است. فیلم‌های کوتاهی که با هوشمندی قابل‌توجهی در شهرستان‌ها هم تولید می‌شوند و با معیارهای سینمای ایران کاملا قابل‌قبول از آب درآمده‌اند ثمره دستپخت سهرابی و تیمش است.

با او هم در مورد چرایی محصور ماندن آرمان‌های انقلاب ایران در مرزهای سرزمینی کشورمان صحبت کردیم و هم در مورد سیاست‌های جدید انجمن.

لازم به یادآوری نیست که پرونده دیگر پروژه «فرهنگ، سیاست، جمهوری اسلامی» به نام «ایران، جان پاکستان» که به بازیابی اثرات انقلاب ایران در نزدیک ترین کشور به ایران می‌پردازد همچنان ادامه خواهد داشت.در حاشیه این پرونده‌های دو پرونده «روایت ایرانی از بحران سوریه» و «ایران-آمریکا؛ راند دوم: فرهنگ و هنر» هم پیگری شد.

تسنیم: دو ماه از عمر  پروژه «فرهنگ، سیاست و جمهوری اسلامی» خبرگزاری تسنیم می‌گذرد. پروژه‌ای که به دنبال پاسخی برای چرایی محدود ماندن آرمان‌های انقلاب ایران در مرزهای جغرافیایی همین سرزمین است. این پروژه با مستندسازان شروع شد  چرا که اعتقاد داریم اگر حرکتی در این زمینه شده باشد این مستندسازان ما هستند که می‌توانند اندکی روسفید باشند.نتیجه فاز اول مقصر دانستن مدیریت فرهنگی ایرانی در همه این سالها بود و همین نتیجه فاز دوم گفتگوهایمان را آغاز کرد. مااعتقاد داریم که سی سال زمان کافی و مناسبی بود برای اینکه آرمان‌هایی که امام خمینی به دنبال آن بود جهان را بگیرد، اما این اتفاق نیفتاد و حالا می‌خواهیم ببینیم چرا و چه‌طور؟ فرض اولیه ما این است که دلیل اصلی این اتفاق، سپردن افسار این انتقال انقلاب به دست ابزارهای سیاسی و سکوت و نظاره همه این سی سال ابزارهای فرهنگی در انتقال آنها بود. هیچ‌گاه در تمام این سال ‌ها یک فیلم ایرانی، یک رمان یا شعر ایرانی، فریادگر جهانی آرمان‌های انقلاب نبود و در عوض آن بیانیه‌ها و اطلاعیه ها و سخنرانی‌ها و دیدارهای دیپلماتیک با همه محدودیت‌هایشان، این وظیفه را به دوش کشیدند. کاری که از دست آنها ساخته نبود و نتیجه‌اش این شد که می‌بینیم.فهم این فرآیند هدف پروژه است

 اولین دلیل این اتفاق، خلأ قانونی یا ساختاری تعریف شده برای فرهنگ ماست. وقتی چیزی خلأ قانونی، ساختاری و یا تعریفی دارد، طبیعتا هر کسی به ظن خودش اظهار نظرهایی می‌کند و سلایقی به خرج می‌دهد و مسیری که فکر می‌کند درست است را پیش می‌گیرد. اما این که نتیجه چه می‌شود، چیزی است که الان می بینیم.علاوه بر آن ما بیشتر از این که مدیران فرهنگیمان در طول این سال‌ها، منهای مقاطع کوتاهی، فرهنگی باشند، سیاسی بوده اند.

سیاسیونی که ناخواسته فرهنگ را سیاست زده کردند. اگر شما همین فضای سال‌های اخیر را رصد کنید، تقریبا نزدیک به صد در صد تصمیم‌گیری مدیران فرهنگی ما، سیاسی بوده است. یا زیر فشارهای سیاسی و یا برای جلب یک سری ملاحظات سیاسی و یا مدیران ارشدتر سیاسی.

فرهنگ وام تولیدی نیست که زودبازده‌ باشد

بحث موثر دیگر به نظر من نگاه زودبازده به فرهنگ است، وقتی فردی با نگاه غیر تخصصی به فرهنگ، به این مقوله وارد می شود طبیعتا نگاهی زودبازده خواهد داشت. چون این کاره نیست برای آن که خودش را اثبات کند و جایگاهش را بتواند حفظ کند، به برنامه‌های زودبازده روی می آورد. فرهنگ وام تولیدی نیست که زودبازده باشد! که 5 ماهه، 1 ساله و یا دو ساله یک اتفاق خیلی فوری بیفتد. به جز موارد معدود در سینما که ما اشراف بیشتری داشتیم مدیرانی که آمدند خیلی زودبازده نگاه کردند. یعنی تصورشان این بود که حتما در همین یک سال اخیر، دست به ساخت تولیداتی بزنند که حداقل فشارهای پیرامونی از آنها برداشته شود و سریعاً توانمندی خودشان را اثبات کنند. و نهایتا این‌ها همه دودش به چشم سینما و سینماگرها رفت.

 

و نهایتا نتیجه همه این‌ها این شد که امروز به وضعیتی برسیم که مخاطب داخلی ما، مبنای تعریف یک محتوای درست و یک ساختار درست را بیشتر فیلم‌های خارجی قرار می‌دهد تا فیلم های ایرانی. حتی وقتی می‌خواهیم به لحاظ محتوایی به فیلمی نمره دهیم، آن را با فیلم‌های کشورهای دیگر مقایسه می کنیم. این نگاه زودبازده هم تاثیر تخریبی مضاعفی بر فضای سینما گذاشت و هم در شکل کلان بر عرصه فرهنگ تاثیر گذاشت.

مثل انتخابات ریاست جمهوری، همه برای فرهنگ احساس تکلیف می‌کنند

علاوه بر همه این مباحث، بحث دیگری که به نظر من در طول این سال‌ها به این قضیه دامن زد بحث احساس تکلیف کردن همه برای حضور و تاثیر در عرصه ی سینما بود. دقیقا مثل انتخابات ریاست‌جمهوری اخیز که همه احساس تکلیف می‌کردند و می‌آمدند ثبت‌نام می‌کردند. به نظر من در فرهنگ ما هم همین اتفاق افتاده است. بیت‌المال برای احساس تکلیف بعضی دوستان پایمال شد و کسی هم نبود که پیگیری کند که چرا این فیلم ساخته شد، کجا پخش شد، چقدر درآمد داشت، ساخته شدن این فیلم چه ضرورتی داشت.

ارزش یک مجموعه فقط به تولیداتش نیست، به تولید نکردن‌هایش هم هست/ فکر کردند تولید حداکثری چاره فرهنگ است

من یک اعتقادی دارم و همیشه این را می‌گویم. حتی در انجمن که هستم اشاره می‌کنم که یک مجموعه و یک مدیریت ارزشش فقط در تولید یک سری آثار نیست. ارزش یک مجموعه را از تولید نکردن یک سری آثار دیگر هم باید تعیین کرد. بعضی مجموعه ها هستند که توانستند مقاومت کنند و اثر ضعیف، بد، یا مغایر با ارزش‌های خودشان تولید نکنند. اما بعضی از مجموعه‌های ما این مقاومت را نداشتند. یا شکستند یا به هر دلیلی تسلیم شدند. فکر کردند تولید حداکثری راه حل این دردی است که فرهنگ ما دچارش شده. اما الان می‌بینیم که آن هم راه‌حلش نبوده چون باز هم نتیجه نداده است. من خود انجمن را مثال می‌زنم.

به انجمن اتهام زدند که فقط با طیف خاصی کار می‌کند/ جواب‌شان را در جشنواره از مردمی که با تمسخر سالن فیلم‌شان را ترک می‌کردند گرفتند

در همین دو سه سال اخیر اگر قرار بود تمام آن طرح‌هایی که به انجمن ارائه می‌شود تولید شود، شک نکنید که سقف تولیدات انجمن در این دو سه سال  بالغ بر 25 فیلم سینمایی بود. خوشبختانه در آن مقطع محدودیت اعتباری و مالی هم نداشت. اما اولویت‌ها و محورهای از پیش تعیین شده‌ای وجود دارد که ما سعی می‌کنیم در راستای همان اولویت‌ها و اهداف حرکت کنیم. چه بسا در این مسیر مورد انتقاد  هم واقع بشویم از این دست که مثلاً این‌ها همکاری نمی‌کنند. یا طیف خاصی را فقط مد نظر دارند. یکی دو تا از سریال‌ها را حتما شنیدید که پشت سر انجمن می گفتند چرا همکاری نمی‌کند. اما بعدها که پخش شد فهمیدند که چرا انجمن همکاری نکرده است. یا در همین جشنواره فجر یکی دو تا فیلم بود که ما از آنها حمایت نکردیم. آنها به شدت ما را زیر فشار قرار دادند و می‌گفتند که انجمن به جز طیف خاصی، با بقیه همکاری نمی‌کنند. این حرف متعلق به پنج ماه قبل از جشنواره بود.  جواب من این بود که ما در جشنواره جواب شما را می‌دهیم. یعنی مردم جواب شما را می‌دهند. فیلمی بود که گروه گروه سالن را ترک می کردند. با تمسخر و مضحکه آن موضوعی که بهانه‌ای برای ساختن یک کار سینمایی شده بود.

مادامی که آدم‌هایی با احساس تکلیف و به دور از توانمندی از بیت‌المال دست نمی‌کشند اتفاقی نمی‌افتد

مادامی که ما آدم‌هایی را داریم که با احساس تکلیف این شکلی، و فارغ از توانمندی‌ وارد این عرصه می‌شوند، و نمی‌خواهند از بیت‌المال دست بکشند و معمولا واسطه یک‌سری روابط بین خود و برخی مدیران و شوراها می‌شوند فکر نمی‌کنم اتفاق ویژه و تاثیرگذاری در سینما و عرصه فرهنگی بیفتد. من فکر می‌کنم تمام این مسائل برمی گردد به نوع نگاه ما، نوع مدیریت مدیرانمان و خلأ ساختاری و قانونی که در این عرصه وجود دارد.

در اقتصاد و مباحث نظامی رو به جلو بودیم، اما هیچ‌گاه در فرهنگ حرف اول را نزدیم

اگر بخواهید مقایسه‌ای هم ببینید، ما در بحث اقتصادی منهای این چند سال اخیر روند رو به جلویی داشتیم و کلیتی برقرار بود که مردم رضایت داشتند و با کلیت سیاست‌های اقتصادی همراه بودند. خب در این یکی دو سال می‌دانیم که اتفاقاتی افتاد و تورم و گرانی پیش آمد و مردم کمی نگاهشان عوض شد و به نوعی از فضای اقتصادی موجود گله مند شدند.این اتفاق در بخش نظامی ما نیفتاده، یعنی شکل مدیریت، برنامه‌ریزی، سرمایه گذاری و اجرای مباحث نظامی در کشور طوری بوده که بعد از سی چهل سال باز هم هیچ کشوری نتواند برای مقابله با ایران ورود نظامی کند. ما در این بخش موفق بودیم و الان هم نظام ما حرفی برای گفتن دارد. اما در بحث فرهنگ، بی‌تعارف این‌گونه نبودیم. یعنی اصلا این طور نبوده که با افتخار اعلام کنیم که تمام خاکریزهای فرهنگی را هم فتح کرده ایم. هیچ اتفاقی نیفتاده. شما آماری از درصد مخاطبان ماهواره را در کشور بگیرید. من چون اطلاعاتی ندارم نمی‌توانم اشاره کنم اما بعید می‌دانم رقم کمی باشد. آماری از مخاطبان فیلم‌های سینمایی خارجی را هم بگیرید. کسانی که ترجیح می‌دهند فیلم های سینمایی خارجی را ببینند و دیدن فیلم روی پرده، با آن حس و حال و با آن فضای متفاوت را از دست بدهند.

تسنیم: بخشی از حرف‌های شما به شدت سوء‌تفاهم برانگیز بود. در مقابل چیزی به نام تورم احساس تکلیف، ما حتما هم باید از چیزی به نام بی‌دغدغه‌گی صحبت کنیم. من فکر می‌کنم احساس تکلیف در نقطه مقابل بی‌دغدغگی به وجود می‌آید. ما باید تکلیفمان را با این دوگانه در فرهنگ مشخص کنیم. این که با انبوهی از دغدغه‌مندان با احساس تکلیف بالا مواجهیم که کار بلد نیستند،آن چیزی که شما گفتید یا اینکه ضربه اساسی ما از همین نبود با‌دغدغه‌هاست. اصلا کسی دنبال این حرفها نیست.اولی را شما گفتید و رویه خطرناکش همین ندیدن کمبود دغدغه است و دومی‌ هم رویه خطرناک دیگری دارد که به شدت هم مورد علاقه مدیریت فرهنگی ماست: همه چیز را آماده کرده‌ایم کسی نیست که دغدغه داشته باشد و بیاید بسازد.

 در بحث احساس تکلیف باید به شدت دقت شود که منظور من همه افراد نیست. من می گویم خیلی خوب است که احساس تکلیف در کنار تخصص و توانمندی قرار بگیرد. اتفاقی که در خیلی از موارد افتاده این است که احساس تکلیف را کسی داشته که اساساً حتی به حداقل‌های سینما هم آشنا نیست. یعنی شناختی ندارد از اصول و ابزارهای سینما و حتی سیاست‌های سینمایی و نگاهی که در خصوص تاثیرگذاری سینما در جامعه وجود دارد و فقط احساس تکلیف می‌کند و می‌گوید من معتقدم، دغدغه هم دارم و احساس تکلیف می کنم، پس باید بیایم و فیلم بسازم. بحث من این است که من که دغدغه و احساس تکلیف دارم و اتفاقا موضوع خوبی هم دارم، پس بیایم و فیلم بسازم. من می‌گویم در کنار این‌ها باید توانمندی، تخصص، اشراف، سواد و این ها هم باشد.

حتما در کنار آنها  توانمندی و تخصص و اشراف و سواد است که تبدیل می‌شود به یک مجموعه‌ خروجی خوب، خروجی که ما بعد از آن نگوییم چرا فرهنگ ما مستأصل بوده است و حالا باید از ابزار سیاست بهره بگیریم و آرمان‌های خود را به جهان مخابره کنیم.

بحث بنده این است که این بحث مرزش بسیار شفاف است. یک بنده خدایی یک بار به من گفت: فلانی را حمایت کن فیلم بسازد، بچه بسیار معتقدی است. من گفتم چه خوب، اما رزومه و توانمندی‌اش چیست؟گفت: به هر حال می‌آید و یاد می‌گیرد. من هم گفتم: جایی که ما کار می‌کنیم محل امتحان نیست فرصتی برای آزمون و خطا نیست، اینجا یک فضای تخصصی است. اگر مبنای ما این باشد که شما می‌فرمایید، چرا نفر شما، من خودم سیصد هزار نفر به شما معرفی می‌کنم که مسلمان هستند و اندیشه‌ی دینی بسیار بالایی دارند ولی سینماگر نیستند و دوست دارند هم کار سینمایی کنند. حالا من در حوزه سینما دارم صحبت می‌کنم و در تمام حوزه‌ها از تئاتر گرفته تا نقاشی و هنرهای تجسمی و ... . بله این خصوصیت‌ها خیلی خوب است اما وقتی اصلش وجود ندارد، دیگر چیزی باقی نمی‌ماند.

تا ژست اپوزیسیون می‌گیرند، برای خاموش کردنش به او باج می‌دهند

این نوع نگاه برای الان نیست، سی و چهار یا پنج سال است که همین‌گونه بوده است. فرقی هم ندارد، از آن طرف هم همینطور. وقتی یک نفر ژست اپوزوسیون می‌گیرد برای خاموش کردن آن فرد به او باج می‌دهند و می‌گویند فیلم بساز. البته من این را مطلق نمی‌بینم و ممکن است افرادی باشند که اپوزوسیون هستند و افراد اهل فکری هم هستند و سینما را هم بلدند، آنها حق دارند فیلم بسازند، کسی حق ندارد جلوی آنها را بگیرد. اما اپوزیسیونی هم هست که فقط داد می‌زند و ناسزا می‌گوید و نقد بیخود می‌کند و ما از ترس اینکه مبادا به سراغ ما هم بیاید و از همین برای ما نقطه ضعفی درست کند، صدایش می‌کنیم که آقای فلانی حالا شما فعلا این پروژه را دنبال کن تا بعد.

به صرف ادعای ارزشی بودن یا اپوزیسیون بودن به دوستان کار می‌دهند

بحث بنده این است چه در طیف آن طرف و چه این طرف، توانمندی را در نظر بگیریم. اگر فقط توانمندی در نظر گرفته شود آن اتفاق درستی که مدنظرشماست می‌افتد هرچند ما قبول داریم که به دلایلی نمی‌توانیم رقابت پایاپای مخاطبی با کشورهایی مانند امریکا و فرانسه و ... داشته باشیم ولی حداقلش این است که یک سری حرف‌ها را می‌توانیم بزنیم که آنها نمی‌زنند. اما تا زمانی که  به صرف ادعای ارزشی بودن و یا از آن طرف ژست اپوزوسیون داشتن  به دوستان کار بدهیم اتفاقی نمی‌افتد.

تسنیم:آقای سهرابی این حرف‌های شما با واقعیت سینمای ما در این سی سال مطابقت ندارد. یعنی ما بیشتر از اینکه از عدم تخصص ضربه خورده باشیم از نداشتن دغدغه ضربه خورده ایم. مگر ما چه قدر فیلم ضعیف با موضوعات انقلابی داریم؟ کلا دست ما خالی است؟ یعنی اصلا کسی به سراغ فیلمسازی انقلابی نرفته است که حالا فیلم ضعیف و به دردنخور از آب درآمده باشد. با فرمایش شما ما باید با انبوهی از فیلم‌های با موضعات دغدغه‌های انقلاب و نظام مواجه باشیم که ضعیف و بی‌کارکرد و بدفرم از آب درآمده‌اند. اما واقعیت این است که همه این دغدغه‌ها و موضوعات روی زمین مانده است. ما بیشتر ای این ناحیه ضربه خورده‌ایم. مثال می‌زنم. بیست و چند سال از واقعه ایرباس گذشته است. چند فیلم داریم که حالا اصلا بگوییم ضعیف است یا نیست؟همه چیز روی زمین مانده است

 ببینید من حرفم این است که عناصر مهم تشکیل دهنده یک مجموعه توانمند در یک طرف همان احساس تکلیف و دغدغه و اعتقاد و در طرف دیگر هم بحث تخصص و اشراف به مساله است؛ وقتی این مجموعه تشکیل می‌شود به یک نیرویی تبدیل می‌شود که می‌توان به خروجی اش اعتنا کرد.

سهم سرمایه و انرژی در اختیار آدم‌هایی قرار می‌گیرد که با دادوبیداد خودشان را مطرح می‌کنند

بحث من مطلق نیست، حرف شما هم درست است، اما این طرف را هم ببینید. این که صرفاً برای خاموش کردن یکسری صدا ها به بعضی‌ها کار دادند، ببینید چند درصد از کارها و تولید ها حاصل این نوع نگاه مدیریتی بوده است، کم نیستند. راه خاموش کردن صداهای مخالف این نیست. اسم این کار باج است و این اتفاق‌ها می افتد که دیگر فیلمی در باره ایرباس ساخته نمی‌شود. آن سرمایه و انرژی که باید در این مسیر قرار گیرد در اختیار آدم‌هایی قرار می‌گیرد که با داد و بیداد و مطرح کردن مسائل خارج از سینما، خودشان را مطرح می‌کند و سهم طلب می‌کند. آن طرف هم کس دیگری که می‌خواسته بسازد با کدام تخصص بسازد؟ همان بهتر که نساخته است. حداقل از هدر رفتن بیت‌المال جلوگیری شده است.

آدم‌هایی پروژه گرفته‌اند که شش ماه قبل به شوخی شبیه بود/فضا که غبارآلود می‌شودشکاف بین اهالی سینما هم بیشتر می‌شود

علاوه بر آن غبارآلوده‌شدن فضای سینما و به وجود آمدن شکاف بین اهالی سینما هم در این اتفاق نقش داشته است.این جنجال‌ها به نظر من از یک طرف باعث ایجاد یأس و ناامیدی بعضی طیف‌ها می‌شود و از طرف دیگر باعث بوجود آمدن سواستفاده گریهای بعضی از افراد می‌شود چون فضا غبارآلود می‌شود. الان شما واقعا باورتان نمی‌شود، یک عده که هیچ تناسبی چه محتوایی و چه ساختاری با این فضا ندارند؛ پروژه‌هایی را به دست گرفتند که در شش ماه قبل مثل یک شوخی بود و تصور آن هم نمی‌توان داشت.

واقعا الان سینمای ما در وضعیت به شدت نامطلوبی قرار دارد.چندین سال پیش فیلمی به نام «یک ذهن زیبا» ساخته شد، در جایی می‌خواندم که این فیلم زندگی چندین نفر را واقعا تغییر داد. شما یک فیلم در سینمای ما نام ببرید که سرنوشت و زندگی یک نفر را تغییر داده باشد. این‌ها عاملش یک دولت و یک مدیر نیست بلکه یک پروسه کجی بوده که انگار همه راضی به آن هستند. من اطلاعی از ورود آقای شمقدری به این تغییر ساختار سینمایی از معاونت به سازمان نداشتم. الان هم نمی‌دانم اهداف و شکل آن چه بوده است، اما سوای از نوع نگاه حرکت قابل اعتنایی است. بالاخره یک نفر راضی به وضع موجود نشده است ولی کاش مشاوره و کارشناسی‌های اصولی و منطقی هم به آن اضافه شود. شاید در خانه سینما، فارابی و انجمن دفاع مقدس هم در شکل ساختاری نیاز باشد تغییری ایجاد کنند. تازه یکسری تولیدات انجمن سینمای دفاع مقدس در حال جلو رفتن است. بیشتر کارهای ما در این دوسال نرم افزاری بوده است. نگارش و تحقیقات پروژه‌ها انجام می‌شد. ما در انجمن نمی‌خواهیم دنبال این باشیم که کسی برایمان موضوع بیاورد.در این دو سال خودمان موضوعات را نیازسنجی و آسیب شناسی کردیم نقاط ضعف و قوت را ارائه کردیم و الان در آستانه ورود به مرحله تولید هستیم.

تسنیم:‌ تاریخ سینمای بعد از انقلاب را که نگاه می‌کنیم  می‌بینیم که بین سینمای مستند و داستانی ما همیشه یک تفاوت بوده است. ما در سینمای مستند همیشه یک جریان حاشیه‌ای قدرتمند داشتیم که با وجود هر مدیریتی به کار خود ادامه می‌داد. جریانی که از جنگ به وجود آمد و بعد هم پیگیری شد. اما در جریان سینمای داستانی هیچ وقت این جریان وجود نداشته است. آدم‌هایی مثل مجید مجیدی، میرکریمی و حاتمی کیا بودند اما با مشخصات خاص خودشان و هیچ وقت هم تبدیل به یک جریان شدند. در این پنج شش سال ما دوباره در حال مشاهده تولد نسل دیگری از مستندسازان انقلابی هستیم که دوباره می‌توانند جریانی به وجود بیاورند هر چند حاشیه‌ای. اما ما همچنان جریان جدیدی از فیلمسازان دغدغه‌مند نمی‌بینیم.. هر چند نشانه‌های کوچکی مثل «سر به مهر» ؛ «خاکستر و برف»؛ «تاج‌محل» ، «دهلیز» و.... در همین جشنواره امسال دیده شد. فیلمسازان انقلابی ما می‌توانند ادعا کنند که موانع سر راه ما را به این وضعیت کشاند.

قبول دارم که هیچ وقت جریانی در سینمای داستانی نبوده است. «سر به مهر» هادی مقدم دوست و شفیعی هم سر دغدغه شخصی خودشان به وجود آمده است بعید می‌دانم پولی بابت آنها داده باشند.

برای «خاکستر و برف» چندین سال دنبال پروانه ساخت بودم/ سیستم هادی‌مقدم‌دوست را تربیت نکرده است

من برای ساخت "خاکستر برف" چندین سال دنبال پروانه ساخت آن بودم به آنها گفتم به من اعتماد کنید این فیلم یکی از فیلمی‌هایی می‌شود که شما به آن افتخار می کنید اما دریغ از یک ریال پولی که دولت بدهد. نزدیک 70درصد این فیلم را آقای فرهاد گلی کارگردان خصوصی تقبل کرده بقیه آن هم بنیاد روایت به واسطه بنده حمایت کردند. پس سیستم خاصی  هادی مقدم دوست را تربیت نکرده که کارهایش را حمایت کند. جلوتر بیاید و از کار تله فیلمش حمایت کند و جلوتر بیاید و بگوید ما در همچین زمینه‌ای نیاز سنجی کرده ایم؛ پول بدهد و بگوید باید درباره نماز یک فیلم ساخته شود و نهایتاً خروجی آن فیلم «سر به مهر» شود.

می‌خواستند «خاکستر و برف» اصلا ساخته نشود، بعد که ساخته شد به آن افتخار کردند

سیستم ، مقدم‌دوست را تربیت نکرده است. او با پول شخصی‌اش هزینه کرده است و جلو آمده است. فیلم ما هم همین‌طور، یعنی در همین نشست‌های دوستانه ایده کار برای یک مادر شهید درآمده است و جلو رفته‌ایم و تازه به مانع تراشی هم خورده‌ایم که نمیخواهم به سمت نقد آنها بروم اما کلاً آنها نه تنها برای حمایت فیلم دغدغه نداشتند بلکه اصلا می‌خواستند تولید نشود و عکس آن چیزی که ما می‌خواستیم اتفاق بیفتد این که به لحاظ فرمی ضعیف شود یا حرف‌هایی زده شود که ما زیر سوال برویم. بعد همان فیلم تبدیل به آن اثری می‌شود که وزیر ارشاد هم در مجلس اسم فیلم را آورده است و آن را جزء فیلم‌های قابل قبول کارنامه‌اش برای دفاع از دوره وزارت خودش آورده است. این برای من خیلی خوب است، باعث افتخار است ولی من یک بار هم در برنامه تلویزیون گفتم همه اینها خیلی خوب است ولی بقیه‌اش چی؟ کسی بعد از این حرف‌ها آمد بگوید که آقای مقدم دوست به احترام این که به طور فردی و مبتنی بر توانمندی خودت و دغدغه و پول شخصی خودت جلو آمدی و کار به این خوبی بیرون دادی، حالاما  فیلم تو را می‌خریم و یا در اکرانش این کمک ها را می‌کنیم، این‌ها را نگفتند و هیچ‌وقت هم نمی‌گویند. برای اینکه میزان دلبستگی مدیران ما به ارتقای سطح فرهنگ بسیار کمتر از میزان دلبستگی آنها به صندلی ها مدیریتشان است.چون سیستم این‌گونه نیست و این جریانی که شما به دنبال آنید با این وضعیت هیچ وقت ایجاد نمی شود.

بله من قبول دارم که هنوز هم جریان ایجاد نشده است و ایجاد نمی شود، چون از یک پایه اصولی و سیسماتیک شروع نمی‌شود که آرام آرام سیطره پیدا کند و یک جریان کلی شود. این‌گونه است که میر کریمی شخصی و به دغدغه خودش فیلم «یک حبه قند» را می‌سازد و احمد رضا معتمدی فیلم «آلزایمر» را می‌سازد و بعد هم تمام می‌شود

تسنیم: آقای سهرابی شما خودتان دیگر یکی از مدیران فرهنگی کشور هستید. دستتان هم زیاد بسته نیست و هم در سرمایه‌گذاری و هم در سیاست‌گذاری، تا اندازه زیادی می‌توانید جریان سینمای ایران را در حد و اندازه‌های خود انجمن متاثر کنید. با این پیش زمینه عملا بگویید عینا باید چه کار کرد؟

اولین اتفاقی که باید بیفتند این است که دست سیاسیون از فرهنگ کوتاه شود . دست فرهنگی‌های سیاست زده و افرادی که مدیریت‌هایشان مبتنی بر سیاست و نگاه قشری و طیفی است باید از فرهنگ قطع شود. وقتی نگاه شما سیاسی است و شما وابسته به یک نگاه و خط و فکر سیاسی هستید علاوه بر تینکه اصولا چیزی از فرهنگ باقی نمی‌گذاری حداقل ضررش این است که نا خواسته عوامل خودت را برای کار می‌آوری، عواملی که همفکر سیاسی تو هستند و تولیدات آن دوره، تولیدات آن خط فکری می‌شوند، نه تولیدات درست سیستمی برای کلیت نظام!

تسنیم: این حرف‌ دوباره یک  سوء تفاهم ایجاد می‌کند. بخش مهمی از فرهنگ و سینما در همه دنیا به هنری کردن ایده‌هایی که عرفا به سیاسی بودن مشهورند اختصاص دارند. بگذارید مثال بزنم. ما سیاستی در حکومت داریم تحت این عنوان که زبان فارسی را در کشورهای منطقه تقویت کنیم. این یک سیاست رسمی تدوین شده در دستگاه سیاسی ماست. حالا اگر مدیر سیاسی ما شرایطی را فراهم کند که فیلمساز ما بتواند با این هدف، فیلمی بسازد، ما گرفتار سیاست شده‌ایم؟ باید از این چیزها پرهیز کنیم؟ اصلا ممکن است که سیاست را اینگونه جدا کنیم؟

 من بحثم این است که مجری برنامه‌های سینمایی نباید سیاست‌مدار باشد، تصمیم‌سازی با تصمیمگیری و اجرا متفاوت است. تصمیم‌سازی در مرحله کلان نظام اتفاق می‌افتد یک مرتبه پایین‌تر از آن مرحله‌ای است که سیاست‌مدار، تصمیم‌های گرفته شده را ابلاغ می‌کند و یک مرتبه پایین‌تر هم مرحله‌ای است که این سیاست‌ها قرار است اجرا شود.این مرحله‌ای است که دیگر قرار نیست سیاسیون اجرایش کنند.

سیاسی‌کاری فرهنگ ما را خنثی کرده است

راهبردهای کلان باید به مدیریت سینمایی؛ یعنی تصمیم گیرنده و مسئولیت اجرایی سینمای ما که ذات کارش فرهنگی است و این مسیر را فهمیده است ابلاغ شود و بعد از آن این مسیر ادامه پیدا کند.در این صورت نگاه آن مدیر سینمایی فراگیر و متعادل می‌شود و فقط در این صورت این جریانی که مدنظر شماست اتفاق می‌افتد. این مدیر سینمایی ما دیگر برایش مهم نیست که آقایی از جناح اصولگراست و آقای دیگر اصلاح طلب و دیگری از جبهه اعتدال. تفاوتی برایش نمی‌کند، با همان فرضی که گفتیم و با داشتن همان شاخصه‌ها افرادش را می‌چیند و مثلا می‌گوید برای کار برون مرزی، سبک و سیاق کار آقای ایکس خوب است یعنی این‌گونه آدم‌هایش را شناسایی می‌کند؛ نه این که بگوید آقای فلانی در انتخابات موضعش چی بود و بعد در مورد کارش تصمیم‌گیری کند و بعد از این که مدتی از دوره مدیریت او طی ‌شود وقتی نگاه به پشت سر می‌اندازی، می‌بینی همه افرادی که در این دوره فیلم ساخته اند و قرار بوده است که جریان ایجاد کنند وابسته به یک جریان هستند و در مقابل مخالفت‌ها و مقاومت‌ها هم از طیف مقابل صورت گرفته است و نهایتا کل جریان خنثی شده است.یک نیروی عظیم به هدر رفته است.

 

 

تسنیم: قانع‌کننده بود. خب... دومین اتفاق؟

بحث دوم این است که دیگر وقتش است که از نگاه ضربتی به این مباحث عبور کنیم. اشاره‌ای کوتاهی به بحث ضربتی بودن بعضی تصمیم‌ها و نگاه زود بازده به این مباحث  کردم. به نظرم این دیگر اثبات شده است که اگر قرار است کاری انجام شود، راهبرد ها حداقل باید ده ساله باشد. باید سیستم را به گونه‌ای طراحی کنیم که وقتی مدیری از مدیریت فرهنگی جایی برداشته می‌شود و دیگری جایگزین می‌شود دیگر راهی به جز تبعیت از سیستم نداشته باشد. همه چیز باید تعریف شده باشد و چشم انداز وجود داشته باشد. اما وقتی چشم انداز نباشد نگاه، نگاه انفرادی است و وقتی مدیر عوض می‌شود، همه کارهای قبلی به کنار می‌رود و دوباره سیستم از نو راه‌اندازی می‌شود و به این ترتیب عملا سیستمی باقی نمی‌ماند. به نظرم بخشی از این جریان دچار این مشکل است که منجر به این می‌شود که سوال امروز ما این باشد چرا سیاست‌مداران ما ، پرچم فرهنگی ما را به دست گرفته‌اند.

در کنار این دو عامل، بخشی از این مسیر هم بر عهده خود فیلمسازان است. اینکه دغدغه‌ها باید چه باشد، فیلمساز چگونه دنیا ببیند، توقعات چگونه باشد . الان ما برخی از دوستان را می‌بینیم که دیگر به مرحله‌ای رسیده‌اند که نیازی به فیلم ساختن ندارند،  اگر دلیل فیلم ساختن، شهرت و پول باشد که به اندازه کافی دارند و اگر حضور در مجامع و نشست‌ها و همایش‌های بین المللی باشد به انداز کافی حضور داشته اند و احتمالاً تنها چیزی که برایشان باقی مانده است دغدغه است. این که حرفی را بزنند اندیشه‌ای را اشاعه دهد. به نظرم در این مورد آستانه صبر فیلم سازان‌مان در تعامل و مدیریت باید بالا رود. به هر حال هیچ مدیریتی نمی‌تواند صددرصد نیاز فیلم‌سازان را برآورده کند. طبیعی است که باید اولویت‌سنجی کنند و فیلتر داشته باشند. فیلم‌سازان یک مقدار باید توقع تولیدی را پایین بیاورند، لفظ ارزان سازی را نمی‌خواهم استفاده کنم؛ اما واقعاً باید درست هزینه کنند، این‌ها دست به دست هم می‌دهد تا خروجی‌اش در چند سال آینده رسیدن به مسیری باشد که می‌گویید.

ادامه دارد...

گفتگو: وحید محرابیان

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران