مجاهد شهید میرزاکوچک‌خان؛ مینیاتوری ازنظام اسلامی


مجاهد شهید میرزاکوچک‌خان؛ مینیاتوری ازنظام اسلامی

خبرگزاری تسنیم: جنبش جنگل و قیام میرزا کوچک خان، در دوره‌ای از تاریخ پر هرج و مرج، پریشانی، فقر و دخالت خارجی صورت گرفت.

به گزارش خبرنگار گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، دوره استبداد زده قاجاریه، حضورحاکمان بی کفایت بر مسند امور، دخالت های آشکار کشورهای بیگانه در امور داخلی و تحمیل امتیازات متعدد اقتصادی بر دولت ایران در عصر پادشاهان قاجار و در نهایت اشغال نظامی ایران توسط انگلیس و روسیه بیش از پیش موجب تحقیر هویت و شخصیت ایرانیان گردید. به طوری که عملا قدرت مرکزی دامنه ی نفوذش از تهران فراتر نمی رفت. قحطی بزرگ، غارت محصولات توسط نیروهای خارجی و راهزنان داخلی، وضیعت اسفناک معیشتی و مرگ زنان و کودکان حتی در پایتخت شاهد بر عدم وجود استقرار نظم و امنیت در جامعه آن زمان ایران است.

جنبش جنگل و قیام میرزا کوچک خان، در دوره‌ای از تاریخ پر هرج و مرج، پریشانی، فقر و دخالت خارجی صورت گرفت. در مورد این حرکت، دیدگاه‌های مختلفی در تاریخ معاصر ایران شکل گرفته که با هم متفاوت و حتی در مواردی متضادند.برخی آن را جنبشی ناسیونالیستی، برخی سوسیالیستی، برخی اسلامی و برخی دیگر نیز بدون داشتن مرام و مواضع مشخص دانسته و آن را عوام فریبانه توصیف کرده‌اند.

میرزا کوچک خان موجد نهضتی شده که مدت‌ها علیه دربار ایران و سلطه اجانب پیکار نموده و توانسته بخشی از ملت ایران را با خود همراه و موجد انگیزه مبارزه در آنان گردد.

**زندگی و زمانه ی میرزاکوچک خان

یونس، معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ اهل رشت، ساکن استاد سرا، در سال 1298 هـ.ق در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد.پدرش میرزا بزرگ نام داشت که بدین واسطه فرزند نیز میرزاکوچک شهرت یافت. پایگاه طبقاتی خانواده وی را می توان به طبقه متوسط منتسب دانست چرا که پدرش منشی دفتر میرزا عبدالوهاب مستوفی مسئول دفاتر مالیاتی آن روز گیلان بود. (به کسانیکه مصدر امور مهم بودند لقب میرزا می دادند)

میرزا کوچک تا 14 سالگی در مدارس قدیمی رشت به تحصیل مقدماتی مشغول بود و در یگانه مرکز علمی دوران به آموختن صرف و نحو و معانی و بیان و فقه و تحصیلات دینی پرداخت، او که تا 21 سالگی به مدارس حاج حسن و جامع رشت میرفت مدتی را نیز در مدرسه محمودیه تهران اقامت یافت. به حفظ و ضبط اشعار متقدمین علاقه داشت و گاهی هم اشعاری به رشته نظم  می‌کشید. (به اشعار فردوسی علاقه خاص داشت به طوری که در گوراب زرمخ مرکز تأسیسات نظامی جنگل جلسات منظمی برای قرائت شاهنامه فردوسی و تهییج روح سلحشوری افراد ترتیب داده بود).

در فتح تهران به مشروطه‌خواهان کمک کرد و هنگامی که در تهران بود، به دوستانش که هر کدام دارای مناصب و مأموریتی بودند اظهار احتیاج نکرد و با وجود آنکه شدیداً مشکل مالی داشت، حاضر نشد، به این دلیل، در مقابل دولت دست از اعتقادات خود بردارد. در نهایت اوضاع آشفته، فقر و ناامنی کشور بر روحیه میرزا اثر گذاشت و وی را به قیام و تلاش در راه وطن تهییج کرد و سرانجام، میرزا جان خود را در این راه وقف نمود.

**شخصیت کاریزماتیک میرزا کوچک خان

احمد کتابی در اثر خود تاکید می کند: «میرزا کوچک خان شخصاً مردی با ایمان، وطن دوست، فداکار، آزاده و به تمام معنا نیک فطرت و پاک دامن بود که در همه احوال اندیشه‌ای جز سربلندی ایران و بهره‌وری هم وطنانش در سر نمی‌پروراند»

به گفته وابسته نظامی فرانسه در تهران کوچک خان صدایی نرم و اقناع کننده و یک چهره روحانی داشت. چنین توصیفاتی در گزارشات نماینده مذهبی آمریکا نیز به چشم میخورد. دشمن سرسخت وی یعنی انگلستان هم در گزارشات خود او را «درستکار و مؤمن» شرح داده است. یکی از مخالفان جدی اش جواد زاده پیشه وری او را پرهیزکار، بزرگ منش با چشمانی نافذ و با ابهت توصیف نموده است.

تقریبا تمامی گزارشات درباره کوچک خان موید اعتقادات ژرف دینی در وی هستند. گیلک نقل میکند که هیچوقت فرایض را ترک نمی کرد مخصوصاً دیده شد اوقات جنگ با کفش و لباس و اسلحه در روی زمین نماز میگذارد. اغلب در کارها به هنگام تردید با تسبیح استخاره میکرد فخرایی نیز اشاره دارد که  مخالف نوشیدن الکل و مصرف دخانیات بود. به هر حال کوچک که قاعدتاً باید یک امام جماعت یا مجتهدی جامع الشرایط در می آمد افکار و زندگی اش متأثر از روادیدهای دوران تغییر جهت داد و عبا و عمامه را به تفنگ و فشنگ مبدل ساخت.

گزارشات عوامل روس و انگلیس در ایران نشان دهنده ی اوج نفرت آنها از میرزا کوچک خان می باشد. آنها بار ها تاکید می کنند که شخصت مذهبی وی غیرقابل نفوذ است. در یکی از گزارشات آمده: برخلاف سایر دولت مردان و ایرانیان پیشنهاد پول بر میرزا اثر گذار نیست.

**آغاز فعالیت سیاسی میرزا کوچک خان

آغاز فعالیت سیاسی کوچک را می توان در تشکیل انجمن روحانیون رشت یافت که در اعتراض به اقدامات سرکوبگرانه علاءالدوله حاکم وقت در آن تشکیل شده بود و به تهییج احساسات اهالی رشت همت داشت . در این راستا به مشق نظامی پرداختند.

وی در تبلیغ مشروطیت گاهی پیاده به اطراف رشت سفر میکرد و در موردی به حمایت و تشویق معترضین لشت نشایی در قیام علیه استبداد همراه بود. اقدامات و فعالیت‌های میرزا کوچک خان تنها به قیام جنگل مربوط نمی‌شود؛ بلکه وی با توجه به دیدگاه‌ها و سوابق سیاسی، از دوران جوانی، در عصر مشروطه فعال بود  و در این رهگذر، تلاش‌های مؤثری نیز انجام داد که از جمله، به گفته میرزا اسماعیل جنگلی «پس از شهادت سید عبدالحمید، خطیب آزادی خواهان در تهران با برانگیختن احساسات اهالی موفق به تشکیل انجمنی از طلاب گردیده و تدریجاً عده‌ای از روحانیون را نیز با خود هم صدا و انجمن مزبور را به نام ”مجمع روحانیون” وارد عمل سیاسی و اجتماعی گردانید»

میرزا به درستی دریافته بود که موعظه و خطابه به تنهایی کافی نیست و در عمل باید وارد میدان شود تا جایی که حتی این مجمع را به مشق نظامی و پوشیدن لباس متحدالشکل جنگی ترغیب کرد و در جریان فتح تهران و اعاده مشروطه، به گفته ابراهیم فخرایی، «در علی شاه عوض  به مجاهدین گیلانی پیوست و در فتح تهران شرکت نمود و در جنگ سه روزه مجاهدین با قوای استبداد، مأمور جبهه قزاق خانه بود»

بهر حال بعد سقوط محمد علیشاه و جانشینی احمد شاه ، شاه مخلوع به کمک ترکمنها و حمایت روسیه درصدد قشون کشی به تهران برامد که کوچک خان در نبرد سپاه محمد علی میرزا در گمش تپه حاضر بود و سخت زخمی شد بطوریکه او را برای درمان (به منطق نزدیکتر است که برای جذب) به کنسولگری روسیه بردند. میرزا در جواب پیشنهاد محمد علی میرزا گفت: من ترجیح میدهم مرگ را و حاضر نیستم که قدمی خلاف آمال ملیه ام بردارم.

مقدمات شکل گیری و سرانجام نهضت جنگل

بعد از مجروح شدن در جریان فتح تهران برای تکمیل درمان وی را به بادکوبه بردند در حالیکه اندک دارایی اش به یغما رفته بود. از آنجا که به حکم کنسولگری تزاری اجازه اقامت در موطن خود را نداشت پس از بازگشت به رشت راهی تهران شد که مقارن اولتیماتوم و هجوم روسیه به ایران بود در (1911 /1290 ) لذا در شرایط بسیار دشوار و در کمال فقر گذران زندگی می نمود.

کوچک خان طی ارتباط با هیات اتحاد اسلام به همراه میرزا علی خان دیوسالار معروف به سالار فاتح راهی مازندران گشت تا به تاسیس یک جنبش مسلحانه اقدام کند لیکن به واسطه تشخیص مناسب بودن گیلان به نزد حشمت الاطباء در لاهیجان شتافت و به کمک حاج احمد کسمایی عملیات چریکی خود را در جنگلهای گیلان آغاز نمود. تا سال 1296 که جنبش چریکی جنگل به صورت رسمی در رشت مستقر گردید و اداره امور ولایت گیلان را در دست گرفت به دفعات با قشون بیگانه و عوامل داخلیش به نبرد خاست اما با ایجاد تفرقه در جنبش و جدایی خائنانه حاج احمد از جنگل که از ستونهای آن و مسئول امور مالی بود و البته تسلیم و اعدام شدن دکتر حشمت در 14 اردیبهشت 1298 علی الظاهر جنبش جنگل فرو پاشید لیکن با پایداری عجیب کوچک خان در حالیکه فقط چند تن برایش باقی مانده بود بعد از چند ماه دوباره جنبش احیاء شد.

کوچک خان این بار به همراه حسن خان آلیانی معروف به معین الرعایا به احیای دوباره جنبش در منطقه آلیان فومنات همت گماشت اگر چه به نظر می رسد در این ایام یک ساله یعنی تا  بهار 1299 اعمال قدرت محلی حسن خان بر فضای جنبش و رهبری میرزا سایه افکنده بود. به هر حال با حضور روسهای بلشویکی در آبهای انزلی معاهده ای بین وی و چپها به امضاء رسید که اعلان نخستین جمهوری شورایی ایران بود. اما ائتلاف مذکور به چند ماه نکشید چرا که دیدگاه ملی – مذهبی کوچک جنگلی با چپ روی های عناصر رادیکال طرف بلشویک تعارض جدی داشت بنابراین میرزا به حالت قهر به رشت و سپس به فومنات بازگشت که در واقع می توان حرکت جناح مقابل را نوعی کودتا علیه وی و جریان منتسب به او دانست.

کوچک خان طی تسلط بلشویکها بر اغلب مناطق گیلان در انزوایی 11 ماهه به سر برد و صرفاً نظاره گر رویدادها بود تا آنکه با حضور حیدرخان عمو اغلی منتسب به جناح میانه روی چپها ائتلاف دوباره ای با میرزا صورت گرفت که البته با حادثه ملاسرا که کودتای سرخود عناصر جنگل علی رغم مخالفت میرزا بود جریان چپ حذف شد و همزمان رشت به تسخیر سردار سپه و نیروی قزاق دولتی درآمد. تعقیب کوچک خان توسط عناصر دولتی و هم پیمانان دیروز 40 روز طول کشید تا آنکه با مرگ وی در 11 آذر 1300 (1921) در ارتفاعات ماسوله و در حالیکه به همراه تنها یارش گائوک آلمانی از شدت سرما یخ زده بود، جنبش جنگل پایان یافت. فرستادگان رضاخان سر وی را بریده و توسط خالوقربان -هم رزم دیروز کوچک خان- به تهران فرستادند.

جنگ های چریکی نهضت جنگل با نیروهای داخلی و بیگانه

با شهرت یافتن جنگلیها دولت مرکزی برای سرکوب آن اقدام نمود. فرمانده سپاه مقابل جنگل در نبرد اول عبدالرزاق خان شفتی بود که در پسیخان عرصه را به 20 چریک جنگلی باخت. درگیری دوم به کمک سردار مقتدر تالش انجام شد که با عقب نشینی تاکتیکی جنگل در ماسوله پیروزی نصیب اردوی آنها شد. در این نبرد نیروی 50 نفره جنگل بر سپاه بیش از 300 نفره سردار مقتدر غالب گشت و اینچنین آوازه آنها در سطح گیلان فزونی گرفت. جای ذکر است در این جا خالو قربان تاجر کتیرای گیلان- زنجان به همراه کارگران کرد به جنبش کوچک خان ملحق شد.

پیروزی جنگل در جنگ ماکلوان (1294ش/1915م) بر قوای روس که به نیابت دولت مرکزی با طیاره و قوایی بزرگتر برای سرکوب جنگلیها آمده بود، اسلحه و مهمات فراوان نصیب جنگل نمود. جالب اینجا که قوای جنگل در مقابل سپاه 500 نفری روس تنها 61 نفر بود که در پایان کار فقط 45 قزاق جان سالم به در بردند.

این موفقیت فارغ از فواید تسلیحاتی بر اهمیت سیاسی جنبش نیز در سطح کشور افزود. روسهای عصبانی از شکست تحقیرآمیز که هژمونی ایدئولوژی مذهبی ملی گرا  را به رخ می کشید اولین اردوکشی را علیه آنها شکل دادند. اما با پراکنده شدن نفرات جنبش در ارتفاعات گیلان، این حرکت بی نتیجه ماند. تلاش کنسول روس برای سوء قصد به جان کوچک خان نیز به بار ننشست.

والی جدید گیلان یعنی حشمت الدوله تلاش کرد بنابر سیاستهای ملی گرایانه تر مستوفی (رئیس دولت وقت) به مذاکرات صلح با جنگلیها اقدام کند که با موفقیتی کوتاه مدت هم همراه بود. واپسین تلاش روسهای سفید برای درهم شکستن جنگل قبل از سقوط خاندان رومانوف در پاییز 1295 ش (نوامبر 1916) انجام یافت که اشجع الدوله اسالمی و مفاخرالملک رئیس پلیس رشت در آن جلودار بودند.

میرزا کوچک در نامه ای به مفاخر -که حامل نگرش ملی و مذهبی وی بود- وی را از این رویارویی «ایرانی– ایرانی» بر حذر می دارد لیکن آنچنان که می شد حدس زد نتیجه ای در بر نداشت.

نتیجتاً 28 آبان مجموعه 250 نفری دولتی مجبور به تسلیم شد. به رغم اعتراض کوچک خان، زندانیان اشراف زاده توسط چریکهای انتقام جوی جنگلی «قطعه قطعه» شدند. کوچک خان خشمگین از کار همرزمانش بقیه زندانیان را آزاد کرد و به رفقایش متذکر شد که ایشان «انقلابی و نه آدمکش» هستند.

نبرد با سپاه عبدالرزاق خان شفتی، شکست نیروهای ضرغام السلطنه تالش، جنگ ماکلوان با روسهای سفید، درگیری ماسوله با سپاه ائتلافی روسها و دولت مرکزی، جنگ شاندرمن و خمام، پیروزی بر سپاه مفاخرالملک که اشجع الدوله اسالمی آن را فرماندهی می کرد، همه و همه نبردهایی بود که رهبری نیروهای جنگل را کوچک خان بر عهده داشت اگر چه دکتر حشمت و حاجی احمد او را یاری می دادند و بخشی از نیروها را فرماندهی می نمودند.

نگرش اصلاحی و غیر نظامی میرزا کوچک خان

این تصور که میرزا فقط نگرشی نظامی داشته و صرفا به دنبال نابودی دشمنان داخلی و خارجی بوده است اشتباه می باشد. زیرا کوچک جنگلی نسبت به ایجاد زیرساختهای اجتماعی توجه دقیق می نمود به طوریکه در این دوران که جنگل تثبیت شده بود و آسودگی نسبی برایش پدید آمده بود بدین مسئله همت داشت.

وی با پراهمیت دانستن مقوله آموزش عمومی به مدرسه سازی در مناطق گوناگون گیلان اقدام ورزید. فخرایی در شرح این دیدگاه آورده است: «میرزا ... مصمم بود آن اندازه که در خور امکان باشد به افتتاح مدارس بپردازد و سطح تعلیمات و معرفت عمومی را گسترش دهد و معتقد بود که تعلیمات مدارس حتماً باید اجباری و مجانی باشد تا آنکه همه ابناء کشور از مزایای علم و دانش یکسان استفاده ببرند))

در این راستا 4 باب دبستان تأسیس و یک باب هم تکمیل شد. ضمن اینکه اقدام به ساخت یک دبیرستان شبانه روزی هم گردید که بر اثر حوادث انقلاب بی نتیجه ماند. مدنی در اینباره توضیح می دهد که در اغلب قصبات و دهات دبستان تأسیس کردند و اطفال دهاقین را تعلیم می دادند. جالب آنکه میرزا در جنگل جلسات شاهنامه خوانی برگزار می کرد.

تأسیسات عدالتخانه که از شعارهای عمده مشروطه هم بود در قالب جنبش جنگل نیز پدیدار شد به طوریکه «محاکمات قضایی در تمام نقاط تأسیس گردید و زارعین که تا آن زمان در فشار و قید مالکین جابر بودند و از هستی ساقط شده بودند کم کم به حقوق خود آشنا شده».

جالب آنکه گستره این اصلاحات تا خلخال هم رسیده بود به طوریکه بعد درخواست ایلات خلخال و شاهسون میرزا کوچک عده ای از قضات و دبیران و آموزگاران را برای تعلیم و تربیت قضائی به خلخال روانه داشت و محاکم قضائی و مدارس را تشکیل دادند.

عملکرد کمیته تحت ریاست کوچک خان در خصوص مدیریت قحطی سراسری 97-1296 ش بی هیچ اغراقی «ایده آل» بود آنچنان که هیأتهای مذهبی آمریکایی حقوق بشر در رشت پول امداد را پس فرستادند و گفتند به دلیل تدابیر مؤثری که این ایلیاتی ها (جنگلیها) به کار گرفته اند به کمک ایشان نیازی نبوده است. همچنین پدر موری[ سرپرست هیئت مذکور موفقیت جنگلیها را بدین گونه ستود: «در حالیکه ایرانیان دیگر در تهران، همدان، قزوین، زنجان، مشهد و سایر جاها با ننگ تمام تقریباً هیچ کاری نکردند، جنگلیها ماهانه 10 هزار دلار صرف مراقبت از پناهندگان قحطی زده ای می کنند که به رشت می آیند».

در این دوره به نسبت کل کشور گیلان و برخی از ایالات همسایه به مدد مدیریت جنگلی ها به کمترین میزان از قحطی ها رنج بردند. در حالی که سایر استان های شمالی علی رغم وسعت بیشتر از قحطی و کمبود برنج و گندم رنج می بردند گیلان  تحت حکومت میرزا کوچک خان نه تنها مساله  در این زمینه نداشت بلکه برای استان های دیگر محصولات کمکی ارسال می کرد.

اتهام تجزیه طلبی و جدا شدن از ایران به میرزا کوچک خان

یکی از تهمت هایی که از سوی نیروهای حکومت مرکزی و دشمنان خارجی مطرح می شد تهمت به تجزیه طلبی و اتصال گیلان به شوروی بود که به ویژه بعد از اعلام جمهوری شورایی توسط میرزا کوچک خان تشدید یافت. مخبرالسلطنه هدایت از جمله کسانی است که تلاش میرزا کوچک خان را در جهت تجزیه گیلان از خاک ایران قلمداد کرده است.

اما برای مشخص شدن این مساله می توان به دو موضوع اشاره کرد: ابتدا آن دسته از اقدامات نهضت جنگل که نگرش ملی دارد که به بخشی از آنها اشاره شد و نکته ی دیگر توجه به اظهارنظرهای افراد و فعالین سیاسی انقلابی آن زمان که بیرون از مجموعه نهضت جنگل قرار داشتند:

ابراهیم فخرایی که از نزدیک با جنگل همراه بود معتقد است «میرزا و دیگر یارانش هیچگاه به این مسئله نمی اندیشیدند زیرا معتقد بودند اعلام خودمختاری نوعی پراکندگی و تجزیه مملکت است.

  برای نمونه ملک الشعرابهار می گوید:«از حرکات میرزا ... پیدا بود که قصدشان تصرف ایران و ایجاد حکومت مرکزی صالح نبوده بلکه به همان ولایاتی که در کف داشته اند قانع بوده اند! ... اگر مرحوم میرزا در این سال به تهران حمله کرده بود بدون هیچ شکی دولت ایران مانند موم در دست او و اتباعش نرم شده و به میل آنها ساخته می شد».

روزنامه جنگل نیز درباره این اتهام موضع گیری صریح دارد: «به ما خبر می دهند برخی اشخاص مجهول الهویه جنگلی ها متمرد خوانده ... که در خیال استقلالند ... بانی این تهمتها و قائد این افتراها و مؤسس این فسادها دولت عدالت کش انگلیس است.

در جای دیگر کوچک خان در نامه ای  به سفیر شوروی هم روحیه تجزیه طلبی فهم نمی شود و بلکه وی از موضع ملی وارد شده است «مقصود من و یارانم حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز است. تجزیه گیلان را که مقدمه ملوک الطوایفی است همچنین ضعف کشور را خیانت صریح دانسته...»

میرزا در نامه ای به مدیوانی که از سران کودتای سرخ بود می گوید:

(من استقلال کشور را خواهانم... هرکس که در امور داخلیمان مداخله کند او را در حکم انگلیس و نیکلا و درباریان مرتجع ایران می شناسیم. من آلت دست قویتر از شمانشده ام چه رسد به شماها)

از همه جالب تر تمجید رضاخان (کسی که در نهایت نهضت جنگل  را از هم پاشید)درباره ی میرزا است:

اقدامات میرزا درست و همه اش از روی حسن نیت ملیت خواهی و وطن دوستی بوده است. و من شخصا به نام دولت ایران تصدیق می کنم عملیات انقلابیون جنگل به نفع ملت و دولت ایران بوده است.

با دقت در اسناد باقی مانده از نهضت جنگل و تحلیل محتوای آنها، می‌توان دریافت که میرزا کوچک خان هرگز برای بیرون بردن کشور و ملت از زیر یوغ بلشویک‌ها، حاضر نبود کوچکترین باجی به انگلیس‌ها بدهد. وی در یکی از نامه‌های خود خطاب به کلنل استوکی، چنین می‌گوید: «جنگل معتقد نیست که در روش متخذه خویش تغییراتی بدهد و زیر بار چنین معامله‌هایی برود. برای من و همکارانم تشکیل حکومت مقتدری زیر نفوذ شما مقرون به افتخار نخواهد بود».

در برخورد با این اسناد و تحلیل آنها، به این نتیجه می‌رسیم که اصلی که در معادلات سیاسی برای میرزا کوچک خان بسیار مهم بود منافع ملی و جمعی ایرانیان بوده است.

اهداف عالی میرزا کوچک خان

قیام میرزا کوچک، هر چند که عمدتاً شکل سیاسی – نظامی به خود گرفته بود و محققان، وی را صرفاً چهره‌ای سیاسی و انقلابی می‌شناسند، اما در عمق و محتوای کلام، ایده‌ها و آموزه‌های او می‌توان اجزا و مؤلفه‌های هویت ملی ایرانیان را شناسایی نمود. در واقع، با اندکی توجه، در می‌یابیم که قیام میرزا کوچک جنگلی، هر چند در برهه‌ای از تاریخ ایران به وقوع پیوست که آشفتگی، فقر، ناامنی، عدم ثبات سیاسی حکومت و دخالت‌های بیگانگان در کشور، به اوج خود رسیده بود و از همان ابتدا، پیش‌بینی می‌شد که جنگ و برخوردهای خشن نظامی، سرانجام این قیام را رقم خواهد زد؛ اما اگر دقیق‌تر به این رویداد بنگریم، درخواهیم یافت که در متن کلام و پیام میرزا کوچک خان، چه در مذاکرات و سخنرانی‌ها و چه در نامه‌ها و اطلاعیه‌ها، فراتر از صحنه‌های خشونت‌آمیز و سخت جنگ، هدف، انگیزه و فلسفه‌ای بالاتر و والاتر وجود داشته که همان مبارزه ی با استبداد داخلی و استعمار خارجی، تعلق خاطر به هویت ایرانی اسلامی و برقراری عدالت اجتماعی در جامعه ایران است. اولویت تاکتیکی میرزا کوچک مبارزه ی با استعمار و بعد از آن استبداد داخلی بود و هدف نهایی آن اجرای احکام دینی در کشور اسلامی بود. البته این به معنا این نیست که او در این زمینه نظریه یا ساختار منسجمی را ارائه کرده است.

اتهام کمونیست بودن میرزا کوچک خان

انگیزه همکاری میرزا با بالشویکها, حفظ استقلال کشور و آزادی مردم از سیاهیها, نکبتها, و قید و بندهای استبداد داخلی و سلطه انگلستان بوده است. بنابراین کمال بی انصافی است که کسی میرزا را کمونیست بداند و آن گاه او را,که در برابر کمونیستها سر فرود نیاورد و آلت دست آنان نشد, خیانتکار به آرمان کمونیست بشناساند. قرارداد وی با شورویها, و گنجاندن اصل مهم: ممنوع بودن تبلیغ از عقاید کمونیستی, در قرار داد, نشانگر باورمند نبودن وی به مرام کمونیستی است. میرزا کوچک خان, در نامه خود به لنین تأکید می ورزد: تبلیغات کمونیستی و اشتراکی به ضرر انقلاب است و برخلاف باورها و گرایشهای مردم ایران و سبب گرایش مردم به سوی دشمن می شود:

(من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش بالشویزم را قبول کند; زیرا این کار عملی نیست و ملت را به طرف دشمن سوق می دهد.)

ممکن است گفته شود: پذیرش انقلاب سرخ, یعنی پذیرش باورها و عقیده های کمونیست.ولی این انگاره به هیچ روی درست نیست; زیرا میرزا به شدت از مرام کمونیستی دوری می جوید و آن را, به هیچ روی, سازگار با فرهنگ و باور و سنت ایرانی نمی داند.کمونیستها, گاه واژگانی را به کار می بردند که در نزد ایرانیان پذیرفته بود و سر زبانها می افتاد و فرهیختگان آنها را به کار می بردند, چون در فرهنگ آنان ریشه داشت. انقلاب سرخ و یا جمعیت سرخ که از سوی میرزا پذیرفته و به کار برده شده, هیچ گونه ناسازگاری با فرهنگ مردم ایران نداشت. یک رنگ از سه رنگ پرچم ایران رنگ سرخ است. سرخ حکایت از قیام و انقلاب و فداکاری دارد. هر نهضت خونین را, می توان انقلاب و قیام سرخ نامید; همان گونه که می گوییم انقلاب سرخ حسینی, چون حرکت حضرت, همراه با فداکاری و ایثار بوده است. از گذشته تا کنون پرچم سرخ حسینی در حسینیه ها, برافراشته بوده است.بنابراین, پذیرش ترکیب (جمعیت سرخ)از سوی جنگلیها برای گروه خود, به معنای پذیرش انقلاب کمونیستی نبوده است. بلکه به این معنی بوده که نهضت وارد مرحله حساسی شده که نیاز به فداکاری بیش تر و خونین دارد.

بلشویکها, همان کمونیستها بودند که توانستند به رهبری لنین, رقبای خود, منشویکها را در هم شکنند و انقلاب اکتبر 1917 را به پیروزی برسانند. و پس از این مرحله به بهانه ریشه کن کردن بقایای آنها, به فرماندهی دنیکن, به ایران آمدند و از آن جا که بالشویک معنی و فرهنگ خاصی را می رساند و مرادف کمونیست بود, میرزا کوچک از به کار برد آن درباره نیروهای خود, پرهیز داشت. و یاران خود را از همکاری, حتی رفت و آمد با کمونیستها و بالشویکهای آن سوی مرز, باز می داشت.

نامه هایی از میرزا به جای مانده که صادق کوچک پور, فرمانده بخشی از نیروهای خود را, از هر گونه رفت و آمد, نشست و برخاست با بالشویکها, باز می دارد: افراد شما, حق ندارند با بالشویکها رفت و آمد داشته باشند.

وی, در بیانیه ای که پس از کودتای سرخ و واپس نشینی جنگلی‌ها نگاشته و در بین مردم نشر داده و به آگاهی همگان رسانده, به شرح, تنگناها و گرفتاریهای جدید را بازگو می کند و از کارکرد کمونیستها, به شدت خرده می گیرد و چنین حرکتها و کارکردهایی را ناپسند و نادرست می شمارد. و عقیده و مرام کمونیستی را, بسان مرام و عقیده مزدک می داند: این کمونیستها, که هستند و چه می گویند؟ محرک شان کیست

منابع:

فخرایی، ابراهیم. (1357). سردار جنگل. تهران: جاویدان.

جنگلی، میرزا اسماعیل. (1357). قیام جنگل. با مقدمه و کوشش اسماعیل رائین. تهران: جاویدان.

گیلک، محمد علی. (1371). تاریخ انقلاب جنگل. رشت: گیلکان.

ذاکری، علی اکبر.میرزا کوچک و رابطه با شوروی

علم، محمدرضا. مقاله ریشه‌های هویت ایرانی در قیام میرزا کوچک خان جنگلی

نعیمی، عباس. (1391)   جریان شناسی سیاسی جنبش جنگل. تهران: انتشارات چاپخش

نعیمی، عباس. مطالعه نقش سیاسی کوچک خان در فرایند جنبش جنگل

نعیـمی، عباس. جنبش جنگل و بازشناسی جبهه بندی های اجتماعی- سیاسی در نسبت جریان ملی- مذهبی

منبع: دیدبان
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon