«رهآورد» در سینماحقیقت هم رهآوردی نداشت
خبرگزاری تسنیم: هفته گذشته هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران (سینماحقیقت) به کار خود پایان داد. جوایز توزیع شده این جشنواره نوپا که سومین سال حرفهای خود را تجربه میکرد، از همان روز اعلام نام کاندیداهای برگزیده، سوالات زیادی به همراه داشت.
خبرگزاری تسنیم، مرتضی امیرقهرمانی:
هفته گذشته هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران (سینما حقیقت) در حالی به کار خود پایان داد که جوایز توزیع شده در بخش های معین شده این جشنواره نوپا که در اصل سومین سال حرفه ای خود را تجربه میکرد، از همان روزی که نام کاندیدهای برگزیده را اعلام کرد، سؤالات و اشکالات زیادی به همراه داشت.
در این فرصت کوتاه که نه مجال کافی و نه عزم جزمی برای پرداختن به چرایی و چگونگی اتفاقات و انتخابات هیئت داوران دارم تنها به سبب فرصتی که برای نگارنده پیش آمد و در روزهای برگزاری این جشنواره به تماشای تمام آثار راه یافته به بخش مسابقه ملی نشست، تنها قصد به اشتراک گذاشتن لذت تماشای مستندی است که هرگز دیده نشد.
با وجود گذشت چند روز از اختتامیه بر خلاف اصل اصیلی چون «هر چه بگذرد از خاطر هم رود»، نمیدانم چرا کم لطفی و یا بهتر بگویم به چشم نیامدن اثری با قد و قامت رشیدی چون مستند "در جستجوی گمنامی " همچنان در خاطرم آه بر آه میافزاید که چرا شخصیت اصلی داستان و حتی سازنده جوان و پرآتیه مستند با وقار و خوشقابی این چنین، در مسمّی هم گمنام باقی مانده و با وجود رقبای دست و پا شکسته بخش پرتره این دوره از جشنواره در جستجویی ارزشمند که بیشک رنگ و تصویر آن حتی در مقایسه با مستندهای دیگر بخش های جشنوراه مذکور در کمال تواضع سری و گردنی بالاتر نباشد هم قد آنها بود باز دیده نشد و حتی در هیچ یک از رشته ها نامزد هم نگردید.
قطعا این صحبت وقتی ملموس خواهد بود که با قدری یا شاید کلی حوصله به تماشای مستند مطول و ایستا و به معنای واقعی کلمه بی پژوهشی چون "پرواز در دایره حضور" بنشینیم که سعی داشت با اتکا به گفت و گوهای کسل کننده خود با همسر احمد شاملو به همه وجوه شخصیتی این شاعر و جریان ساز هنری بپردازد. یا برای مثال خوب است به اثر انتزاعی و غیرقابل درکی چون "پرتره فیلمساز" نگاهی بیندازید اثری که بی شک در دکوپازی کودکانه و طرحی صرفا تلویزیونی بر وهم و جهل مخاطب برای شناختن شخصیت غیرقابل هضمی چون استاد محمدرضا اصلانی می پردازد. شاید شایسته نباشد در مقایسه این مستند با دیگر رقبایی که آنها هم نامزد نشدند به توفیرات موجود بپردازیم، اما شاید کافی باشد برای یک قضاوت عادلانه به تماشای هر سه مستند "برای گونگادین بهشت نیست"، "گزارش شنبه" و "خان آخر" که نامزد بخش پرتره شدند نگاهی بیندازیم و به تأسی از حقیقتی ابدی کلاه هایمان را قاضی کنیم.
البته در این سبک و سنگینی باید توجه داشت که یک طرفه هم به قاضی نرویم و مستند یاد شده با اشکالاتی چند را به سبب سوژه ناب و ساختار دقیق آن یک نمونه تمام عیار از مستند پرتره نیانگاریم. مستندی که با قدری جسارت می توان گفت منبع عمده آن صرفا کتاب «ستیغی در مه»، تألیف غلامحسین دولتآبادی و فرزام حقیقی بوده و با ساختار سینمایی در تلاش است وسعت تألیفات چاپ شده و نشده دکتر حسن ره آورد 96 ساله را در کپشن هایی بلند و عناوین مکتوب میان پرده ای متعدد به اطلاع مخاطب برساند.
اما نکته برجسته و تحسین برانگیز کارگردان مستند "درجستجوی گمنامی" پرداختن به روزهای آخر عمر مردی است که نزدیک به یک قرن در متن حوادث تاریخی و رخدادهای ادبی، هنری و فرهنگی این مرز و بوم موی سفید کرد اما تا آخر عمر هیچ گاه دیده و شناخته نشد. کسی که سالها دستیار اول علامه دهخدا و رفیق شفیق و همکار استاد معین بود. معاونت پرفسورکُربن را در انجمن دوستی ایران و فرانسه بر عهده داشت ولی باز سری در سرهای گردن کشیده اعصار گذشته پیدا نکرد. کسی که تا پیش از مرگش کمتر کسی می دانست ره آورد صاحب دو دانشنامهی دکترا بوده و این استاد فروتنی که کتاب های چاپ نشده اش چندین برابر آثار به چاپ رسیده اوست علاوه بر کرسی های تدریس انسان ساز در دانشگاه های مطرح تهران و ملی (شهید بهشتی)، تدوین قسمت قابل توجهای از حرف «الف» و تمام حرف «ب» را در لغتنامه دهخدا را او بر عهده داشته است.
تعریف و نه تمجید از کسی که خود گریزان از نام آوری است کار چندان راحتی نیست که بتوان آن را در غالب کلمات ریخت، اما حوصله و دقت علیرضا کرمی در ساخت این مستند توانسته تا حدودی به ارائه هویت درستی از یک چهره ادبی بپردازد. دقت در کار به این جهت عرض شد که فیلمساز برای نمایش شدت حاشیه نشینی دکتر ره آورد در یک مهندسی سخت به سراغ بسیاری از مشاهیر کشور همچون عبدالله انوار، عزت الله انتظامی، جعفر والی، ایرج راد و... میرود و گفتگوهای انجام شده با این افراد مطرح را به گونهای طراحی میکند که جنبه شهرت این بزرگان سایه بر سر قهرمان مستند که به اختیار خود در سایه قرار گرفته، نمیاندازد.
اینکه مهندسی کار کجاست؟ دقیقا سوالی است که جوابش را باید با تماشای فیلم جست. ثلث نخست مستند که به اظهار فخر شاگردان دیروز استاد ره آورد در درک حتی دوره ای از کلاس های تدریس ایشان اختصاص دارد، فیلمساز با به تصویر کشیدن بی اطلاعی این افراد نام آشنا از وضعیت بی نام و نشان استادی چهره بر می دارد که در سال آخر عمر پربرکت خود به دلیل عدم توانایی جسمی در به دست گرفتن قلم و شاید به دلیل عمق این بی اطلاعی افسرده حال در حالی که کتابخانه چند هزار جلدی خود را نیز به بهائی ناچیز فروخته با شدت و حدت بیشتری بر عزلت همیشگی خود اصرار دارد.
دریغ از آن که استاد ره آورد تا آن زمان در صحت و سلامت در کنار همسرش دکتر عابدینی هنوز حیات داشته و با عزت همیشگی اش نفس می کشد و با دستانی بیجان و نگاهی سرد بدون هیچ تماشاگر و بی هیچ چشم داشتی کماکان در نود و شش سالگی خود برای اعتلای فرهنگ و ادب کشورش نقش آفرینی می کند. روحش شاد و یادش گرامی.
*** حسن رهآورد در سال 1294 شمسی متولد شد. در سال 1318 دانشنامه لیسانس خود را از دانشسرای عالی در رشته تاریخ و جغرافیا گرفت. سپس تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی ادامه داد و در سال 1320 موفق به اخذ درجه فوق لیسانس و در سال 1346 دانشنامه دکترای خود را در همان رشته از دانشگاه تهران گرفت. سپس در رشته زبانشناسی و لهجهشناسی در دانشگاه سوربن فرانسه مشغول به تحصیل شد. نزدیک به یک قرن عمر کرد؛ دستیار دهخدا و دوست معین، انتظامی و نصیریان، معاون هانری کُربن و صاحب دو دانشنامه دکترا بود و خدمات بسیاری در حوزه فرهنگ و ادب ایرانزمین ارائه داد.
تالیفات و ترجمههای متعددی از این استاد فرهیخته در حوزه مردمشناسی، فیلمنامهنویسی، تئاتر، ادبیات و نیز ترجمههایی از زبان فرانسوی در حوزه ادبیات نمایشی باقی مانده است که از آن جمله میتوان به فهرست الفبای کتب و رسایل چاپ شده از سال 1301-1327 (چاپ نشده)، فهرست تفصیلی کتب کتابخانه دانشکده پزشکی تهران، سالنامه وزارت فرهنگ سالهای 1322-1327 (ناشر: وزارت فرهنگ)، ترجمه و چاپ زنان دانشمند نمایشنامه (Les femmes savants) اثر مولیر نمایشنامهنویس فرانسوی، ترجمه و چاپ نمایشنامه ریشتراش اشبیلیه (Le Barbier de Seville) اثر نمایشنامهنویس فرانسوی بومارشه و ... اشاره کرد.
انتهاب پیام/