به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، خبرگزاری لبنانی «آسیا» در سلسله مقالاتی به قلم «سید مهدی نورانی»، نویسنده جهان عرب به بررسی ریشههای سازمان القاعده، تشکیلات، عملکرد و شاخههای این سازمان تروریستی در کشور سوریه میپردازد.
جنگ علیه شوروی در افغانستان و نقش سازمان اطلاعات عربستان و نامگذاری «القاعده»
بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که اصل کلمه «القاعده» برگرفته از احداث و راهاندازی اردوگاههای آموزشی مجاهدان مقاومت در افغانستان به منظور مقابله با اشغالگران روسی بود که توسط «ابو عبیده بنشیری» انجام شد و نام اردوگاههای آموزشی در «القاعده» بر آنها اطلاق میشد.
برخی دیگر بر این باورند که القاعده در 11 آگوست سال 1988 میلادی و در جریان نشست تعدادی از رهبران سازمان «جهاد اسلامی» مصر و «اسامه بن لادن»، رهبر سابق القاعده و بنیانگذار آن تشکیل شد.
برخی کارشناسان نیز تاکید کردهاند که نام «قاعدة الجهاد» در آوریل سال 2002 میلادی برای این سازمان انتخاب شد. القاعده در سال 1996 میلادی به منظور اخراج نظامیان بیگانه و ضربه زدن به منافع طرفهای اجنبی در سرزمینهای اسلامی، اعلان جهاد کرد.
در آن زمان اسامه بن لادن با صدور فتوایی، علیه آمریکا و هم پیمانان آن اعلام جنگ کرد. در 23 فوریه سال 1998 میلادی اسامه بن لادن و ایمن الظواهری رهبر سازمان جهاد اسلامی در مصر به همراه سه نفر دیگر از رهبران برخی گروههای سلفی جهادی، فتوایی را تحت عنوان «جبهه اسلامی جهانی» برای جنگ علیه یهودیان و صلیبی ها صادر کردند و طی آن کشتن شهروندان و نظامیان آمریکایی و هم پیمانان آنها را برای مسلمانان واجب اعلام کردند. آنها هدف از این کار را آزاد سازی مسجد الاقصی و مسجد الحرام از دست این طرفها و اخراج ارتشهای بیگانگان از سرزمینهای اسلامی عنوان کردند.
شیخ «نبیل نعیم»، یکی از رهبران تاریخی سازمان جهاد اسلامی تحت رهبری ایمن الظواهری، رهبر کنونی سازمان القاعده که خود از نخستین مبارزان عرب در افغانستان و یکی از دوستان بسیار نزدیک به اسامه بن لادن بود، درباره نحوه تشکیل القاعده میگوید: سازمان القاعده را ما تاسیس کردیم و نه اسامه بن لادن. شخص دیگری نیز به نام سرهنگ «سید عبد العزیز موسی جمل» که ملقب به «ابو خالد» بود با ما همکاری داشت. وی جزو اعضای تیپ «الصاعقه» ارتش مصر و از عناصر جنبش جهاد مصر بود که پس از لو رفتن آن، از ارتش مصر اخراج شد و به جمع ما در افغانستان پیوست. سید موسی با حمایت مالی «عبد الله عزام» اردوگاه آموزشی مبارزان عرب را در افغانستان راه اندازی کرد. با افزایش جمعیت مباران عرب، اردوگاههای ما به 4 اردوگاه: فاروق، ابوبکر صدیق، خالد بن ولید و صلاح الدین افزایش یافت و هر اردوگاه نزدیک به 350 مبارز را در خود جای میداد. از آنجایی که این اردوگاهها، پایگاه حضور عربها در افغانستان بودند، ما اسم آنها را «القاعده» (در زبان عربی به معنای پایگاه است) گذاشتیم و نام خاص هر اردوگاه را هم از دانشکده نظامی ارتش و تیپ الصاعقه مصر اقتباس کردیم.
وی افزود: «علی رشیدی» ملقب به «ابو عبیده بنشیری» اولین مسئول نظامی القاعده بود که در اوایل ژوئن سال 1996 میلادی در دریاچه ویکتوریا در اوگاندا غرق شد، اما بر خلاف ادعای برخی طرفها، وی بنیانگذار اردوگاههای آموزشی در افغانستان نبود.
شیخ نبیل تصریح کرد که سرهنگ موسی پس از مدتی در اثر بیماری سرطان جانش را از دست داد. عبد الله عزام منبع اصلی اموالی بود که از سوی هیات امداد رسانی اسلامی در جده برای ما ارسال میشد.
روزی چند نفر از اتباع عربستان به ما اعلام کردند که عبد الله عزام با یک افسر سازمان اطلاعات عربستان سعودی به نام «ابو مازن» در ارتباط است و وی نسخههایی از گذرنامههای مبارزان سازمان القاعده را از وی دریافت کرده و به سفارت عربستان ارسال میکند.
در این میان تعدادی از شهروندان عراقی و لیبیایی نیز با ما همکاری داشتند که اگر رژیم «صدام حسین»، دیکتاتور معدوم عراق یا «معمر قذافی»، دیکتاتور معدوم لیبی میدانستند، تمام اعضای خانواده آنها را میکشتند. همین مساله باعث شد که آنها عبد الله عزام را تهدید به قتل کنند و عملا یک آمبولانس پر از سلاح و گلوله از طریق مرزها وارد کردند.
من و الظواهری و تعدادی دیگر از رهبران از جمله «سید امام»، بنیانگذار فکری جنبشهای جهادی در سراسر جهان که میدانستیم، این درگیری میتواند، فاجعه و رسوایی بزرگی به بار بیاورد، میان آنها وساطت کردیم و پس از تلاشهای زیاد توانستیم آنها را از کشتن عبد الله عزام منصرف کنیم، اما وی در مقابل، کمکهای مالی خود به اردوگاهها را قطع کرد.
در آن زمان اسامه بن لادن مسئول توزیع کمکها در میان مبارزان بود و ما از وی خواستیم که این مشکل را حل کند، اما وقتی در متقاعد کردن عبد الله عزام ناکام ماند، اعلام کرد که تامین هزینههای اردوگاهها را بر عهده میگیرد. وی این اموال را به ایمن الظواهری تحویل میداد و او نیز آنها را در اردوگاهها هزینه میکرد. در آن زمان، دوستان ما اسامه بن لادن را به عنوان امیر خود انتخاب کردند و نام امیر «القاعده» را بر روی وی نهادند و به این ترتیب بود که سازمان القاعده شکل گرفت.
دکتر فضل و تاثیر افکار وی بر مجاهدان، به ویژه سازمان القاعده
درج نام «دکتر فضل»، بنیانگذار سازمان جهاد مصر و تئوریسین القاعده در فهرست صد اندیشمند بزرگ جهان در سال 2009 میلادی که مجله سیاست خارجی آمریکا یا همان «فارین پالیسی» به آن اشاره کرده بود، باعث میشود تا شخصیت این شخص را که پس از تدوین قانون ویژه گروههای سلفی جهادی با عنوان «العمدة فی إعداد العدة» و «الجامع فی طلب العلم الشریف»، در جبهه مقابل آنها قرار گرفت، مورد بررسی قرار دهیم.
دکتر فضل که نام واقعی وی «سید امام شریف» است، در آگوست سال 1950 میلادی در شهر «بنی سویف» مصر دیده به جهان گشود. تحصیلات آکادمیک خود را در دانشکده پزشکی دانشگاه قاهره در سال 1974 میلادی به پایان رساند. وی مدتی قبل از عملیات ترور «انور سادات»، رئیس جمهوری اسبق مصر و پس از آن که به همراه شیخ «نبیل نعیم« و «ایمن الظواهری» هسته اولیه سازمان جهاد اسلامی در مصر را تشکیل داده بود، از این کشور خارج شد.
«یاسر سری» (ابو عمار) مصری یکی از نزدیکان دکتر فضل و مدیر سازمان «دیدهبان اسلامی» که یک نهاد حقوقی مستقر در لندن است، درباره وی میگوید: «دکتر فضل از جمله دانشجویانی بود که از کودکی قرآن را حفظ کرده و از اول جوانی قلم به دست گرفته بود. از جمله مهمترین تالیفات وی میتوان به کتاب «العمدة فی إعداد العدة للجهاد فی سبیل الله» اشاره کرد که قانون اساسی گروههای سلفی جهادی در سراسر جهان به شمار میرود. از کتابهای دیگر وی میتوان به «الجامع فی طلب العلم الشریف» و «الحجة فی الملة الإسلامیة» اشاره کرد که به خاطر حبس وی در زندان تکمیل نشد و هنوز به چاپ نرسیده است».
سری تصریح کرد که دکتر فضل پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد خود با امتیاز عالی، به عنوان نخستین رئیس بیمارستان «الهلال کویتی» در شهر «پیشاور» پاکستان آغاز به کار کرد و پس از جنگ جدایی طلبی در یمن، به صورت داوطلبانه در بیمارستان دولتی «الثورة» در شهر «إب» هم فعالیت میکرد. وی با یک خانم فلسطینی ازدواج کرد که نتیجه این ازدواج تولد 4 پسر و یک دختر بود. دکتر فضل در ادامه با یک بانوی یمنی اهل شهر إب نیز ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد.
وی پس از حملات سپتامبر سال 2001 میلادی دستگیر شد و پس از دو سال و نیم حبس در زندان امنیت سیاسی صنعاء، از طریق یک هواپیمای اختصاصی به همراه 5 نفر دیگر از محکومان به اعدام از سوی دادگاههای نظامی مصر، روانه این کشور شد و نیروهای مصری در سال 2004 میلادی وی را تحویل گرفتند.
«اسامه الصدیق»، از رهبران مصری نزدیک به گروههای سلفی جهادی و مفتی «بیت الانصار» در پیشاور پاکستان و از پناهندگان سیاسی آلمان در گفتوگو با خبرگزاری «الشرق الاوسط» مصر میگوید: «من در شهر پیشاور و وقتی که دکتر فضل مدیر بیمارستان الهلال کویت بود، با وی آشنا شدم. وی مرا نامزد تصدی مسئولیت شرعی بیت الانصار کرد که عبارت از یک مهمانسرا برای پذیرایی از مبارزان عرب و مجروحان جبهههای نبرد بود. من به صورت دورهای دروس دینی در آنجا تدریس میکردم و تقریبا هر روز پس از نماز ظهر در مسجد بیمارستان الهلال کویت با دکتر فضل دیدار میکردم. من سوالاتی را که شاگردانم در جریان جلسات درس از من میپرسیدند، برای وی مطرح میکردم و وی پس از مکث و درنگ طولانی که باعث میشد، برخی اوقات من فکر کنم او جواب را نمیداند، به این سوالات جواب میداد. وقتی دکتر فضل زبان به سخن میگشود، انگار که من در محضر یکی از علمای پیشین و دوران صدر اسلام حاضر میشدم».
اسامه الصدیق که یکی از 14 متهم تحت تعقیب نیروهای مصری است، خاطر نشان میکند که دکتر فضل شخصیت شناخته شدهای برای رسانهها نبود و حتی پس از بازداشتش در یمن و انتقالش به مصر نیز در همین وضعیت باقی ماند و این ناشی از شخصیت درونگرای وی بود. وی تالیف را مهمتر از تدریس میدانست و زیاد دوست نداشت، در ملأ عام حاضر شود و این از خلوص نیت وی بود؛ تا جایی که نام خود را در نوشتههایش ذکر نمیکرد، بلکه از نام «عبد القادر بن عبد العزیز» استفاده میکرد.
وی افزود: دکتر فضل عامل معتقد بود که باید از امکانات اسامه بن لادن و اردوگاههای آموزشی برای بسیج جوانان مصری و آموزش و فرهنگ سازی آنها استفاده میکرد. اما این ایده وی موقتی بود؛ تا اینکه ایمن الظواهری آن را تبدیل به یک ایده جهانی کرد و از آن برای تاسیس جبهه اسلامی جهانی برای مبارزه علیه یهودیان و صلیبیان در سال 1998 میلادی استفاده کرد. وی در همان سال بمبگذاری در سفارتخانههای آمریکا در نایروبی مرکز کنیا و دار السلام مرکز تانزانیا را رهبری کرد و پس از آن هم انفجارهای بزرگ سال 2001 میلادی در واشنگتن به وقوع پیوست. دکتر فضل مدتی قبل از این تحولات تصمیم به دوری از این عرصه به همراه عبد العزیز موسی جمل دوست خود گرفت. موسی ملقب به ابو خالد پس از راه اندازی اردوگاههای آموزشی در افغانستان و اشتغال به حرفه پزشکی و جراحی در بیمارستان مأرب یمن، به بیماری سرطان مبتلا شد. به هر حال، دکتر فضل توسط نیروهای یمنی دستگیر و در سال 2004 میلادی به مصر بازگردانده شد، اما تفکر جهادی را برای گروههای سلفی جهادی به یادگار گذاشت.
اما «منتصر زیات»، از وکلای این گروههای سلفی جهادی میگوید: «یکی از مهمترین ویژگیهای دکتر فضل، درونگرایی و گوشه گیری وی و دوری او از زندگی اجتماعی بود؛ به طوری که مصاحبه و دیدار با وی از جمله کارهای سخت اعضای سازمان به شمار میرفت که همراه او در افغانستان و پیشاور و یا اردوگاه فاروق حضور داشتند. منشی ویژه وی در صورتی که با مورد ضروری مواجه میشد، تنها 15 دقیقه اجازه مصاحبه میداد و این مساله باعث ناراحتی جوانان طرفدار وی میشد، اما در عین حال، زمینه ساز تحقق نبوغ علمی او، تحصیل علوم شرعی و آشنایی با کتابهای منبع در زمینه فقه و اصول و عقاید شد. با وجود اینکه، وی خیلی زود کار تشکیلاتی را شروع کرده بود و در سال 1968 میلادی به همراه ایمن الظواهری در تاسیس نخستین گروه جهادی سلفی نقش داشت و به انتخاب الظواهری به عنوان رهبر گروه سلفی جهادی پیشاور در سال 1989 میلادی نیز کمک کرد، اما اگر خود بر سر دو راهی رهبری گروههای سلفی جهادی و اداره امور شرعی قرار میگرفت، بیشک علوم شرعی را انتخاب و رهبری و مدیریت را ترک میکرد. وی در عمل نیز همین مساله را ثابت کرد؛ به طوری که مسئولیت رهبری گروههای سلفی جهادی را به دوستش ایمن الظواهری واگذار کرد و خود کتاب «البیعة السریة» یا همان «البیعة لصفة التنظیم و لیس لشخص بعینه» را تالیف کرد.
فضل با کتابهایش به فقیه درجه یک سازمان «القاعده» و تئوریسین «جهانی سازی جهاد» تبدیل شد و همین مساله منجر به قدرت گرفتن سازمان القاعده به عنوان نماینده تفکر و اقدامات «جریان سلفی جهادی بنیادگرا» شد. دکتر فضل مرد شماره یک سازمان جهاد اسلامی مصر قبل از انتخاب ایمن الظواهری به رهبری آن بود و سالهای متمادی نقش «معلم اول» ایمن الظواهری را ایفا میکرد، اما آرمانهای الظواهری و ارتباط وی با اسامه بن لادن، رهبر سابق القاعده باعث تقابل میان این دو نفر و افشای اسرار سازمان القاعده شد.
دکتر فضل تا سال 1991 میلادی رهبری سازمان جهاد اسلامی را بر عهده داشت تا اینکه اختلافاتی میان وی و ایمن الظواهری بروز کرد و وی مجبور به واگذاری مسند رهبری این سازمان به الظواهری شد و به پژوهشهای شرعی و انتشار کتاب اکتفا کرد. انتشار کتاب «العمده فی اعداد العده» در افغانستان و پاکستان جنجال زیادی در محافل سازمانهای بنیادگرا و به ویژه جمعیتهای مصری به پا کرد که کتاب «الحصاد المر» نیز که دکتر فضل شاگرد خود الظواهری را به جعل آن و درج نامش بر روی این کتاب متهم کرد، به پای آن نرسید.
این ماجرا از داخل افغانستان و یا پاکستان آغاز نشد، بلکه تار و پود آن در داستان معروف محاکمه سازمان «طلائع الفتح» در مصر تنیده شد. این سازمان شعبهای از سازمان جهاد اسلامی بود. «هانی عبد الرئوف»، یکی از اعضای این سازمان در بیانات خود اعلام کرد که «ایمن الظواهری و سرهنگ «محمد مکاوی» امید زیادی به مجموعه بزرگ اعضای این سازمان در یمن و برخی کشورهای دیگر نداشتند و اجرای عملیاتهای بزرگ را به آنها واگذار نمیکردند، بلکه در ماموریتهای خود بیشتر به افرادی وابسته شده بودند که از یمن برگشته بودند. به عبارت دیگر، آنها سعی در «شوراندن شهرها» و آماده سازی پایگاه مردمی در داخل کشور به منظور حمایت از عملیاتهای گروههای پیشاهنگی دیگر داشتند، اما عملیات بازداشت این عناصر آماتور، «احمد حسین عجیزه»، مسئول نظامی سازمان در آن زمان را (که در حال حاضر در زندان طره قاهره، پایتخت مصر به سر میبرد) بر آن داشت که افراد «از یمن برگشته» را دفع کند و آنها به شتابزدگی، نژاد پرستی و شک و تردید متهم کند. این مساله به نیروهای امنیتی اجازه داد که اکثریت عملیاتهای آنها را خنثی کند و از آن جمله میتوان به عملیات ترور «عبد الحلیم موسی» وزیر کشور وقت مصر، سرهنگ «سمیر فاضل»، رئیس دادگاه نظامی مسئول رسیدگی به پرونده ترور انور سادات، سرهنگ «مصطفی عبد القادر»، رئیس سازمان بازرسی امنیتی و وزیر کنونی شهرداریها و برخی دیگر از مسئولان سیاسی و امنیتی کشور مصر اشاره کرد.
در ماه مه سال 1997 میلادی جماعت اسلامی مصر از طرح معروف خود برای پایان دادن به خشونتها خبر داد و به رغم تمامی موانعی که بر سر راه اجرای این طرح وجود داشت، توانست آتش درگیریها میان جماعت جهاد و دولت مصر را خاموش کند. اما 10 سال بعد، سازمان جهاد اسلامی مصر در داخل زندانهای این کشور، راه جماعت اسلامی را در پیش گرفت و دکتر فضل طرح «رهبری فعالیتهای جهادی در مصر و سراسر جهان بر اساس اصول شرعی» را آغاز کرد. وی دلیل این کار خود را وقوع شیوههای مدرن قتل و کشتار به نام جماعت جهاد اسلامی در کشورهای مختلف مانند قتل به خاطر تابعیت، رنگ پوست یا مو، مذهب و یا کشتار آن دسته از مسلمانان و غیر مسلمانانی که قتلشان ممنوع است، اعلام کرد.
برخی طرفها رساله دکتر فضل را نقطه عطف خطرناک در راه بازنگری فکری در جنبش اسلامی قلمداد کردند و برخی دیگر به آن به چشم یک رساله عادی نگاه میکردند و برخی طرفها نیز آن را نوعی مبادله با نیروهای امنیتی برای آزادی بازداشت شدگان میدانستند. بنیادگرایان اروپا نیز خواستار عقب نشینی دکتر فضل از آثار جهادی خود شد که به منبع اول آموزش جوانان و عامل اصلی رفتن آنها به عراق و افغانستان تبدیل شده بودند. برخی دیگر نیز نسبت به خطر این اقدام دکتر فضل هشدار داده و در درست بودن آن شک و تردید میکردند. اما به هر حال، همه در این نکته متفق القول بودند که این طرح دکتر فضل گامی مهم و مستوجب بحث و بررسی است.
سند 111 صفحهای دکتر فضل یکی از مهمترین بازنگریها در اصول سلفی جهادی است که پس از 10 سال از انجام بازنگری در اصول جماعت اسلامی صورت گرفت. علاوه بر این، این سند در سالگرد کشتار صورت گرفته به دست اعضای جماعت اسلامی در سال 1997 منتشر شد. فضل در این سند خود از تمامی جنبشهای جهادی و سلفی در سراسر جهان خواسته بود که عملیاتهای جهادی خود را بر اساس اصول شرعی اجرا کنند؛ به ویژه پس از آنکه شیوههای مدرنی از کشت و کشتار به نام جنبش جهاد اسلامی در کشورهای مختلف صورت میگرفت که به طور کامل با اصول شرعی مغایرت داشت.
به این ترتیب، روشن شد که ماموریت رهبران جهادی در بازنگری در اصول شرعی به مراتب سختتر از بازنگریهای جماعت اسلامی بود؛ چرا که ساختار تشکیلاتی این دو سازمان به طور کامل با هم تفاوت داشت و در حالی که اعضای جماعت اسلامی گوش به فرمان شیوخ بودند، اما سازمان جهاد اسلامی عبارت از گروههای جداگانهای بود که اجماع آنها بر روی یک نظر و موضع واحد سخت بود. دکتر فضل از چند ماه قبل و پس از موافقت رهبران جهادی با تصمیم وی برای بازنگری در اصول جهادی، نخستین جلسات درس خود را از زندان «فیوم» آغاز کرده بود و به اعضا و فعالان سازمان جهاد اسلامی تدریس میکرد. تمامی زندانهایی که دکتر فضل در آنها حاضر میشد، شاهد استقبال گسترده اعضای سازمان جهاد بودند و این طرح نیروهای امنیتی را بر آن داشت که بیش از 2 هزار نفر از زندانیان را آزاد کنند.
به نظر میرسید که دکتر فضل به عنوان اولین تئوریسین تفکر جهادی توانسته بود، طرح خود برای بازنگری در فتاوی جهاد را با موفقیت پیش ببرد و جلوی توسل به خشونت را بگیرد. این در حالی بود که سازمان جهاد اسلامی به خاطر مسائل تشکیلاتی و اختلاف نظر میان رهبران خود طی 10 سال گذشته قدرت اجرای چنین طرحی را نداشت.
اسامه الصدیق میگوید: گروههای سلفی جهادی مصر از طرح دکتر فضل که در سال 2004 میلادی از صنعاء به قاهره ارسال شده بود، استقبال کرده و آن را پایه و اساسی برای توقف خشونتها میان خود و دولت و تحقق منافع مشروع قرار دادند؛ به طوری که صدها نفر از اعضای سازمانهای سلفی جهادی در مصر آن را امضا کردند.
وی افزود: این طرح جدید متعلق به یک سازمان نیست و از سوی هیچ فرد خاصی هم نقد و بررسی نشده است، بلکه عبارت از مجموعه مسائلی است که جلوی تخلفات شرعی در عرصه جهاد را میگیرد.
«اسامه رشدی»، رهبر سابق جماعت اسلامی مصر نیز که اکنون در انگلیس به سر میبرد، از این طرح به عنوان اقدامی شجاعانه یاد کرد که با توجه به پیشینه طراح آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. وی میگوید: من امیدوارم که این طرح باعث تبرئه دکتر فضل از کتابهای قبلیاش شود که حاوی افکار تکفیری شدید بودند. این افکار وی ناشی از برداشت افراطی گرایانه از متون و اظهارات علمای پیشین است و تبرئه از آنها و اصلاح مسیر کار بسیار سختی است؛ لذا باید نهایت تلاش را برای رهایی از آنها و قطع ارتباط با این تفکرات به کار گرفت.
هر کس دوست دارد با افکار سازمان القاعده آشنا شود، باید کتاب «العمده فی اعداد العدة للجهاد فی سبیل الله» تالیف سید امام را که پس از انقلاب 25 ژانویه 2011 مصر از زندانهای این کشور خارج شد و در حال حاضر در مصر به سر میبرد، مطالعه کند.
ادامه دارد ..
انتهای پیام/