نگوییم «جنگِ غزه»!/ اتحاد نامقدس با رسانه؛ ضامن حیات آمریکا
خبرگزاری تسنیم: چامسکی میگوید: در پس ظاهر بیطرفانه شرح مسائل اجتماعی، از طریق گزارشهای تلویزیونی، تحلیلهای سیاسی یا اخبار رادیویی در رسانههای غربی پیش فرضها و اصولی ایدئولوژیک نهفته است که وقتی آنها را افشا میکنیم، فرو میریزند.
نوام چامسکی فیلسوف و فعال اجتماعی آمریکایی میگوید: «اسرائیل با مجهزترین جتها که بمبهای کشتار جمعی را حمل میکنند و سلاحهای سنگین دیگر به کمپها، مدرسهها، مسجدها، مجتمعهای مسکونی و آپارتمانها که پر از انسانهای بیگناهی است که نه نیروی هوایی دارند، نه سامانه دفاع موشکی، نه سلاحهای سنگین دارد و نه ارتش مکانیزه و نیروهای نظامی برای دفاع دارد، حمله میکند و زنان و کودکان را میکشد و میگوید: "این یک جنگ است!" نه، این جنگ نیست، این یک قتل عام و کشتار است».
همانطور که چامسکی بارها خاطرنشان کرده آنچه در فلسطین میگذرد، فاجعهای است که معمولا به طور بسیار عجیبی از آن غفلت میشود؛ غفلتی که عموما توسط ما توجیه میشود و جریانی را به نتیجه مطلوب میرساند که سالهاست برای حصول این نتیجه برنامهریزی و کارشناسی داشته است؛ جریان رسانهای غرب.
رسانههای غربی که گاه جریان اصلی رسانهای خوانده میشوند، فرایند غفلت اذهان عمومی از اشغال فلسطین را به طرق مختلفی انجام میدهند؛ یکی از این راهها ترویج روزمرهگی رسانهای است که بیش از هر فرآورده زندگی مدرن، انسان امروز را بیدغدغه و خنثی میسازد. این خنثیسازی و بیطرفی عامدانه از سوی برخی به مثابه امری فلسفی قلمداد میشود ، در حالی که میتوان در این موضوع تردید کرد. این بیطرفی نه فرآوردهای اصلی از اندیشه مدرن، بلکه بیشتر نتیجه سیاستهای ضدبشری قدرتهای غربی محسوب میشود و از این رو نه برایندی فلسفی از اندیشه روزگار نو، بلکه فرآوردهای سیاسی است. سیاست در معنای کلان آن در روزگار ما برای کارآمدیاش نیازمند نوعی بیوجهسازی ارزشمداری در نهادهای اجتماعی است؛ این به عنوان شعار اصلی رسانهها دستمایه روزمرهسازی هر چه بیشتر ارزشهای انسانی قرار میگیرد.
شیوه دوم رسانهها را میتوان فرعیسازی یک واقعه اصلی نامید؛ بسیاری از وقایعی که اخبار روز رسانهها را تشکیل میدهند، بسیاری از جنگها و اختلافاتی که بروز میکنند و ذهن قاطبه مردم جهان را به خود معطوف میسازند، صرفا وقایعی هستند که قرار بوده ذهن ها را از وقایعی اصلی و بنیادی منحرف کنند. اگر چه باور این موضوع دشوار است اما وقتی توجه کنیم که چرا یک جنگ، کشتار، انفجار، تصادف و اتفاقی غیر معمول به طور آنی درست در زمان وقوع حادثه دیگری که جریان اصلی رسانهها را به چالش کشانده بروز و ظهور مییابد و به طرز عجیبی تبلیغ و بزرگنمایی میشود و در ادامه بدون اینکه پیامد خاصی داشته باشد فورا به فراموشی سپرده میشود و جنجالی که تا چند وقت پیش حیات جهان را به خطر انداخته بود، کاملا فرو مینشیند، شاید باور آن آسانتر شود. گاهی اکتشافات علمی، بویژه اکتشافات هوا - فضا حتی، که توانایی ابطالپذیری قوانین و اتفاقات آن بسیار دشوارتر از علوم معمول است، در این جریان کمک بسیاری به رسانههای غرب میکنند!
شیوههای دیگری هم هست که درک آنها سادهتر است؛ اینکه رسانهها حقیقت را واژگونه نمایان کنند و این موضوع تشتت و تشکیک را برای مخاطب به همراه بیاورد و در نهایت او را به نوعی نسبینگری وا دارد و نتیجه بگیرد که آنچه مثلا در فلسطین، یا غزه میگذرد برای او قابل شناسایی دقیق نیست و بهتر است به زندگی خود بپردازد. اینها امور جدیدی نیست ولی نیازمند یادآوری است؛ همانگونه که فلسطین و غزه و کشتار مسلمانان برای ما به یادآوری نیاز دارد. تنها انسانهایی که میاندیشند شاید، نیاز به چنین یادآوری و تذکری نداشته باشند؛ حتی اگر در دل غرب و در بطن جریان روشنفکری غربی زندگی کنند؛ کسانی مانند نوام چامسکی.
چامسکی فیلسوف و روشنفکر برجسته غرب در سال 2012 و در جریان محاصره و کشتار غزه توسط اسرائیل به خوبی جریان رسانهای غرب را به چالش کشید و این درحالی بود که بسیاری از ما حتی اخبار این کشتار را هم نشنیده و در جریان محاصره ضدبشری غزه نبودیم. وی در بیانیهای مشترک با برخی اندیشمندان آمریکایی، انگلیسی و کانادایی درباره نقش رسانهها در حمله اسرائیل به غزه از رسانههای غربی به خاطر پوشش یکجانبه جنگ انتقاد کرد و این مسئله را ظالمانه خواند. این فیلسوف آمریکایی از خبرنگاران خواست در اعتراض به استفاده ابزاری خبرگزاریهای غربی از آنها، اعتصاب و از همکاری با این خبرگزاریها خودداری کنند. وی همچنین در این بیانیه از مردم غزه درخواست کرد، با استفاده از امکانات موجود با همه مراکز خبری تماس بگیرند و واقعیتها را به طور منصفانه و آنطور که هست منعکس کنند.
نوام چامسکی درباره فرایند زیرکانه رسانههای اصلی میگوید: «در پس ظاهر بیطرفانه شرح مسائل اجتماعی، از طریق گزارشهای تلویزیونی، تحلیلهای سیاسی یا اخبار رادیو، پیش فرضها و اصولی ایدئولوژیک نهفته است که وقتی آنها را افشا میکنیم فرو میریزند». (دنیس رابرت، ورونیکا زاراکویز. نگاهی انتقادی به سیاست امریکا. گفتگو با نوام چامسکی. ترجمهٔ خجسته کیهان. چاپ اول. افق، 1387)
سوال: خط قرمز نژادپرستی کجاست؟
این تصویر نشان میدهد که ما چطور سرزمینهای فلسطینیان را دزدیدیم!
این اندیشمند زبانشناس که شهرت او بیش از رشته تخصصیاش به دلیل انتقادات سیاسیاش به آمریکا و متحدانش است، درسها زیادی برای ما دارد. او از معدود روشنفکرانی است که صریحا اظهار میکند آمریکا نمیتواند خیرخواه باشد و هرگز طالب برقراری صلح و دموکراسی در خاورمیانه نیست. پیشبینیهای او درباره سیاستهای آمریکا به طرز عجیبی به تحقق پیوسته است برای مثال اگر چه او از برچیدن دیوار برلین استقبال کرد، اما پیشبینی او این بود که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مجموعه درهمپیچیدهٔ نظامی-صنعتی آمریکا به دنبال دشمنانی جدید خواهد گشت تا وجود خود را موجه جلوه دهد، این ادعا با اتفاقاتی که بعدها در جهان رخ داد بویژه به طور صریح پس از واقعه 11 سپتامبر تأیید شد. او در همین موضوع هم نقش رسانهها را نادیده نگرفت و گفت که اجرای موفقیتآمیز این برنامه وامدار «اتحادی نامقدس» میان دولت آمریکا و شرکتهای رسانهای وابسته به او است.
چامسکی در کتاب «قدرت و ترور» منتشر شده در سال 2003، میگوید: «در انجیل نقلی مشهور وجود دارد از انسانی ریاکار؛ انسان ریاکار کسی است که از به کار بستن استانداردهایی که نسبت به دیگران اعمال میکند در مورد خودش سر باز میزند. با چنان استانداردی تمامی تفسیر و مباحثه از به اصطلاح جنگ با ترور چیزی بیش از ریاکاری ناب نیست. آیا کسی می تواند آن را بفهمد؟ خیر نمیتوانند».
اینکه کسی نمیتواند این ریاکاری فاش را دریابد شاید به این دلیل باشد که همان شرکتهای رسانهای غرب این اجازه را به انسان امروز نمیدهند. این رسانهها راه را باز میکنند تا رهبران کشورهایی که خود بزرگترین جنایات بشری را رقم زدهاند پشت تریبونهایی قرار بگیرند و از حقوق بشر، صلح جهانی و ممانعت از گسترش سلاح در جهان سخن بگویند. بالاتر از این، همان رسانهها این مسئله را عادیسازی میکنند که کشورهای فروشنده اصلی سلاحهای کشتار جمعی در جهان، خود عضو شورای امنیت سازمان ملل باشند و به عنوان مهد آزادی، دموکراسی و حقوق بشر شناخته شوند.
انتهای پیام/