چگونگی پذیرش ولایتعهدی


چگونگی پذیرش ولایتعهدی

خبرگزاری تسنیم: ای مامون! اگر این خلافت حق تو بوده و خداوند لباس خلافت را بر تن تو پوشانده، دیگر جایز نیست آن را از تن بیرون آورده و بر دیگری بپوشانی!

به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، روزی مامون به امام رضا(ع) گفت: یابن‌رسول‌الله! من فضل و عمل و زهد و پارسایی و عبادت تو را شناخته و دیده‌ام، و تو را از خودم برای خلافت، سزاوارتر می‌دانم. امام رضا(ع) که از باطن او خبر داشت پاسخ فرمود: من به عبادت و پرستش خداوند بزرگ افتخار می‌کنم و با زهد در دنیا، امیدوارم خداوند از بدی‌ها و شرور دنیا نجاتم دهد و با دوری از محرمات الهی، امید دستیابی به غنایم الهی، و با تواضع و فروتنی، امید به بزرگی در درگاه پروردگار جهانیان را دارم. مامون (زیرکانه و ریاکارانه) گفت: من در نظر دارم خود را از مقام خلافت عزل نموده و تو را به جای خود، معرفی نموده و خود نیز با تو بیعت نمایم!

جوابی که امام رضا(ع) داد بسیار جالب، زیرکانه و عالمانه بود: ای مامون! اگر این خلافت حق تو بوده و خداوند لباس خلافت را بر تن تو پوشانده، دیگر جایز نیست آن را از تن بیرون آورده و بر دیگری بپوشانی! مأمون که جوابی نداشت، به ناچار دست به تحکم زده وگفت: یابن رسول‌الله! شما باید این پیشنهاد را بپذیری! و امام رضا(ع) پاسخ داد: من هرگز این کار را از روی میل و رضایت انجام نخواهم داد. اما مأمون دست بردار نبود! حدود دو ماه بر این پیشنهاد خود اصرار ورزید ولی چون به نتیجه‌ای نرسید و کاملا مایوس گردید با اندکی تغییر، پیشنهاد جدیدی ارائه نمود: اگر پیشنهاد خلافت را نمی‌پذیری و مایل نیستی که من با شما به عنوان خلیفه بیعت نمایم، پس پیشنهاد ولایتعهدی مرا بپذیر تا پس از من، خلافت از آن شما باشد!

پاسخی که امام رضا(ع) داد، بدجوری دل مأمون را به درد آورد: به خدا سوگند، پدرم از اجداد پاکم، از امیرالمؤمنین، از جدم رسول خدا(ص) برایم نقل فرموده که من قبل از تو، با سم مسموم شده و مظلومانه از دنیا خواهم رفت و فرشتگان آسمان و زمین بر من خواهند گریست و غریبانه در زمینی در کنار هارون‌الرشید دفن خواهم شد!

مامون (ریاکارانه) گریست و گفت: یابن‌رسول‌الله! تا من زنده‌ام چه کسی می‌تواند تو را بکشد و یا نسبت به تو بی‌ادبی نماید؟!

امام رضا(ع) که نمی‌توانست بگوید خود تو، قاتل من خواهی بود فقط اشاره‌ای نمود و فرمود: این را بدان که اگر بخواهم می‌توانم دقیقا آن شخص را نام ببرم! و مامون (که شاید مایل نبود امام نام قاتل خود را بر زبان آورد) گفت: یا ابن‌رسول‌الله! تو می‌خواهی با این سخنانت خود را راحت نموده و از زیر بار این مسئولیت، شانه خالی کنی تا مردم بگویند؛ «پسر موسی‌بن جعفر، زاهد است و طالب مقامات دنیایی نمی‌باشد!» امام رضا(ع) در پاسخ مامون فرمود: به خدا سوگند، از زمانی که خداوند مرا آفریده است هرگز به خاطر رسیدن به دنیا دروغی نگفته‌ام و می‌دانم که تو از این پیشنهادت چه منظوری داری! مامون: چه منظوری دارم؟! امام: آیا حقیقت را بگویم در امانم؟ مامون: البته که در امان هستی! امام: هدفت این است که مردم بگویند: «علی‌بن موسی» در دنیا زهد حقیقی نداشته بلکه زهد او بدین جهت بوده که دستش به دنیا نمی‌رسیده، ولی اکنون می‌بینیم که با فراهم شدن زمینه چگونه به طمع رسیدن به خلافت، ولایتعهدی را پذیرفته است!

مامون که بدجوری عصبانی شده بود چاره‌ای نداشت جز این که صدایش را بلند کند و بگوید: «تو همیشه درست همان کاری را انجام می‌دهی که من دوست ندارم، و از خشم من واهمه‌ای نداری! به خدا سوگند، اگر با میل خودت ولایتعهدی را پذیرفتی که پذیرفتی، وگرنه تو را مجبور می‌کنم که آن را بپذیری، و چنانچه قبول نکنی گردنت را می‌زنم! امام رضا(ع) هم (به ناچار) فرمود: خداوند از این که به دست خویش، خود را به هلاکت اندازم مرا نهی کرده، اما اگر این طور است که می‌گویی، هر کاری که دلت می‌خواهد بکن و من پیشنهادت را می‌پذیرم به شرط این که «فقط مشاور توباشم و در عزل و نصب‌های امرا وحکام، دخالتی نداشته و قانون یا سنتی را نقض ننموده و از تصمیم‌گیری‌ها به دور باشم!» مامون که فکر می‌کرد با همین مقدار هم به اهداف خود رسیده است راضی شد در حالی که امام(ع) از این کار ناراضی بود!(1)/منبع: کیهان/

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon