رحیم‌پور ازغدی: محمد(ص) آمد تا قیود بردگی را بشکند + صوت

رحیم‌پور ازغدی: محمد(ص) آمد تا قیود بردگی را بشکند + صوت

خبرگزاری تسنیم: حسن رحیم‌پور ازغدی گفت: پیامبر آمده است تا تمام قیود بردگی، تقدیس‌های غلط که بشریت را سرافکنده کرده است، بشکند و به بشر یاد دهد چطور راست‌قامت و بدون لرزش و تردید فقط در برابر تنها حقیقت عالم که خداوند است، تابع باشد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بیست و هشتمین هفته‌نامه صوتی حسن رحیم‌پور ازغدی با موضوعاتی درباره مسئله فلسفه دین و مفهوم حاکمیت دینی و فلسفه سیاسی محمدی و حسنی و تشریح معیارهای دیکتاتورشناسی و نفی استبداد دینی و دفاع اسلامی از حقوق بشر از سوی مؤسسه فرهنگی هنری طرحی برای فردا منتشر شد.

در بخشی از سخنان رحیم‌پور ازغدی در بیست و هشتمین هفته‌نامه صوتی آمده است:

تعالیم الهی، عدالت‌خواهی و آزادی‌بخشی دین را مدیون پیامبر(ص) و اهل بیت‌شان هستیم. در آیات متعددی از قرآن راز بعث انبیاء ذکر شده است و آن را به رهایی بشر مرتبط می‌کند. دین ابزار رشد و سعادت بشر در دنیا و آخرت است، دین ابزار بردگی بشر و زنجیری بر گردن او نیست. خداوند در تعالیمی که از طریق پیامبر(ص) به بشریت عنایت فرمود بر این نکته بارها تاکید کرد که انبیاء را برای حاکمیت الله فرستادیم. پیامبر آمده است تا تمام قیود بردگی، وابستگی و انواع عبادت‌ها و تقدیس‌های غلط که بشریت را سرافکنده کرده است، بشکند و به بشر یاد دهد چطور راست‌قامت و بدون لرزش و تردید، وارسته، شریف و رها بماند و فقط در برابر تنها حقیقت عالم که خداوند است، تابع باشد.

حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه در مورد فلسفه بعثت می‌فرماید: قرن‌ها گذشت، روزگارها سپری شد نسل‌ها آمدند و رفتند تا اینکه خداوند محمد را برانگیخت. فلسفه بعثت از زبان برجسته ترین شاگرد ولی خدا این است که خداوند محمد را برانگیخت تا به وعده‌ای که برای هدایت کافی و وافی بشری داده بود؛ عمل کند. وعده داده بود نبوت باید تمام شود یعنی به کامل‌ترین مرحله خود و به پایان برسد. لازم نیست تا ابد پیامبران جدیدی فرستاده شوند. از پیامبران پیشین پیمان پذیرش محمد(ص) گرفته شده بود، همه از قبل می‌دانستند محمد(ص) خواهد آمد و همه او را تصدیق می‌کردند. نشانه‌های او و بعثت او در میان انبیاء پیشین و کتب مقدس‌شان مشهور و شناخته شده بود. تولد او، تولد کرامت بود. روزی که محمد(ص) برانگیخته شد بشریت گرفتار انواع مکتب‌ها و اختلافات بودند، دین‌های پراکنده، راه‌های گوناگون و هواهای پریشان داشتند. بشریت دیگر پیام خدا را در سبک زندگی خود از دست داده بود و حجت بر او تمام نمی‌شد. خدا همه را به برکت محمد(ص) از گمراهی و جهالت، هدایت کرد. خداوند بزرگ‌ترین مأموریت‌اش را در میان بشر به پیامبر خاتم داد.

پیامبر درمورد امام حسن مجتبی(ع) فرموده است: «حسن(ع) از من است و من از حسن(ع) هستم» و در جای دیگری نقل شده است که ایشان فرمود: «حسن(ع) در خلق‌وخو و چهره به من و حسین(ع) به پدرش علی شبیه‌تر است». در مورد امام حسن(ع) درمیان امت حتی در میان شیعه شناخت نادرستی ارائه شده و ظلم بسیاری بر ایشان روا داشته شده است. نگاه امام حسن(ع) به فلسفه سیاسی و حکومت، نگاه خاصی بود. حکومت اسلامی در زمان ایشان با انواع توطئه‌ها وخیانت‌های داخلی و خارجی سرنگون و دچار براندازی شد و ایشان در جبهه نبرد با معاویه تنها ماند. حکومت اسلامی سقوط کرد و حکومت اسلامی تقلبی از نوع اموی بر جهان اسلام مسلط شد.

آن‌ها می‌خواستند ریشه دین را بزنند، اسلام و قرآن را از اساس تحریف کنند که امام حسن(ع) دریافت اگر بخواهد با دست خالی و با ترک جبهه توسط اکثریت رزمندگان بر سر حفظ حکومت با معاویه درگیر شود، آن وقت امکان حفظ ارزش‌ها و معیارهای دین خدا هم از دست خواهد رفت و دیگر نمی‌شود اصل پرچم دین و مکتب را حفظ کرد. ایشان مجبور شدند بین دفاع نظامیِ بدون مردم از حکومت و ترک باکرامتِ حاکمیت و دفاع مقتدر از اصل اسلام و مکتب و بالانگه‌داشتن پرچم تعالیم اسلام و عدالت‌خواهی اسلامی، یکی را انتخاب کنند. همانطور که امام حسین(ع) میان یک نبرد نابرابر و کشته شدن در کربلا با زنده‌نگه‌داشتن مکتب اسلام، کشته شدن را انتخاب کرد. در زمان امام حسین(ع) با انتخاب شهادت و در زمان امام حسن(ع) با انتخاب ارزش‌های انقلابی و نه حفظ حکومت، به هر قیمتی، این پرچم بالا نگه داشته شد.

امام حسن(ع) با حکومتی مواجه بود که از نظر نظامی از دست رفته بود و با سلب مشروعیت و حذف پسوند اسلامی از این حاکمیت، آن را تحویل معاویه داد. به جای آن دین و اصل مبنای این حرکت الهی و انقلابی را حفظ کرد. ایشان همان خط پیامبر و حضرت علی(ع) را ادامه داد. امام حسن همان تعابیری که پیامبر درمورد طاغوت‌ها وحکومت‌ها را به کار می‌برد، تعقیب می‌کرد. همان نگاهی را به حکومت داشت که حضرت علی داشت و می‌گفت هیچکس نباید افراد ناآگاه به حق و باطل و جفاکار را وارد حکومت کند. می‌گفتند افرادی که حقوق‌محور نیستند، پیوندهای اجتماعی را درون حکومت می‌گسلند. این افراد نباید وارد حکومت بشوند: کسی که ستمکار باشد و اموال عمومی و ثروت مردم را حیف و میل کند و گروهی را بر گروه مردم را مقدم کند، انواع تبعیض‌ها و رانت‌خواری‌ها را در جامعه حاکم کند، رشوه‌گیر باشد، در حکومت و در رساندن حق به صاحبانش کوتاهی کند. این‌ها تعابیر حضرت علی و آموزه‌های پیامبر بود که این افراد لایق مدیریت و حکومت در جامعه بشری و مخصوصا جامعه اسلامی نیستند. جفاکارانی که پیوندهای بشری را پاره می‌کنند کسانی که به نیازهای حقیقی مردم پاسخ نگویند کسانی که بیت‌المال را حیف و میل کنند. امام حسن(ع) همین پرچم حکومت اسلامی را در دست گرفته بود.

امام حسن(ع) فرموده بود: هیچ گروهی بر گروه دیگر حق تقدم ندارند، همه باید در مقابل بیت‌المال و قانون مساوی باشند، اجازه ندهید رشوه وارد دستگاه قضایی شود و سنت پیغمبر تعطیل شود که در این صورت امت به هلاکت می‌افتد. امام حسن(ع) همین خط را تعقیب می‌کرد. ایشان فرمود: «ما برای حکومت معاویه، مشروعیت دینی قائل نیستیم. این‌ها خلیفه پیغمبر نیستند. خلیفه دین باید بر اساس سنت خدا و پیغمبر رفتار کند». امام حسن(ع) در برابر کتاب و سنت، تعبیر جور را مطرح می‌کنند، یعنی حکومت و خلافت یا اسلامی است که عدالت‌خواه و عدالت‌محور است یا جائر است که در این صورت دینی نخواهد بود. ولایت دینی برابر با هیچ جور و ستمی نیست. خلیفه باید پرچم خدا و پیغمبر را بالا ببرد، حقوق اجتماعی را در جامعه تامین کند، وگرنه خلیفه مسلمین نخواهد بود. این خط پیغمبر و خط خدا است، این سخنی امام حسن(ع) نیز است که امام حسین(ع) هم همان خط را ادامه داد.

به محض اینکه حضرت علی(ع) شهید شدند و خبر شهادت ایشان پیچید، همه آمادگی فکری درمورد بیعت با امام حسن(ع) را داشتند و می‌دانستند هیچکس شایسته‌تر از امام حسن بعد از حضرت علی(ع) وجود ندارد. آمدند و بیعت کردند. در برخی روایات نقل شده است جلسه بیعت با امام حسن گرم‌تر از بیعت با حضرت علی بود. شیعه منتظر رهبری و حاکمیت امام حسن بود. ولایت امام حسن مسئله‌ای ناگهانی نبود و از قبل زمینه‌سازی شده بود. لیاقت امام حسن برای همه روشن بود، مردم می‌دانستند ایشان مدیریت قویِ دنیوی، سیاسی و انقلابی دارند و تعابیر الهی و انبیائی در مورد ایشان صدق می‌کند و می‌توانند جامعه بشری را رهبری کنند. اما در عمل کوتاهی کردند حاضر نشدند هزینه حکومت الهی و عدالت‌خواه را بپردازند و با معاویه بجنگند همین باعث شد حکومت اسلامی و خدایی سقوط کرد و امام حسن بعد از پیامبر و حضرت علی از سوی جامعه امکانی نیافت تا اهداف الهی را محقق کنند. تکلیف امام حسن(ع) تغییر کرد که اگر در مقام حاکمیت سیاسی، جامعه برای حاکمیت عدل و رشد هزینه نداد، باید برای حفظ اصول، مسیر درستی را طی کند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران