۲۰۱۴، سال جدال یأس و امید در مصر
خبرگزاری تسنیم: فهمی هویدی، تحلیلگر برجسته مصری سال ۲۰۱۴ سال یاس و امید در مصر میداند و مهمترین رخ داد در این سال را نه دور کردن اخوانیها از عرصه سیاست، بلکه بازگشت ناامنی و یاس و ناامیدی و بر باد رفتن دستاوردهای انقلاب ۲۵ ژانویه میداند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، «فهمی هویدی»، نویسنده و تحلیلگر برجسته مصری در مقالهای تحت عنوان «سال 2014، سال جدال یأس و امید در مصر» که پایگاه خبری «الجزیره» آن را منتشر کرد، به پیش بینی اوضاع جاری در کشور مصر میپردازد که از لحاظ امنیتی و سیاسی همچنان ناآرام و آشفته نشان میدهد.
فهمی هویدی در این ارتباط مینویسد: سال 2014 میلادی سال سختی برای مصر خواهد بود، چرا که ما در این سال ثمره کشت خود در سال شوم گذشته را برداشت میکنیم. من در میان عناوین سال گذشته چیزی که مصریها را به خوش بینی فرا بخواند و نوید بخش آینده باشد، نمیبینم بلکه تنها چیزی که مشاهده میکنم، تنها ابرهای تیره و گذرا است.
(1)
میدانم که «بیم از آینده» عنوانی برای کشورهای شرق عربی از لبنان و فلسطین و سوریه و عراق گرفته تا مصر و سودان و یمن در سال جدید میلادی خواهد بود.
به نظر من هر کشوری دلایل خاص خود را دارد که مسبب این وضعیت شده است. چنانچه سناریوی فروپاشی و از هم گسیختگی، ویژگی اکثر کشورهای شرق است؛ بنابراین این امر بر مصر که در معرض تهدید فروپاشی جغرافی قرار ندارد؛ منطبق نیست و مرحلهای که هم اکنون آن را پشت سر میگذارد، شباهت زیادی به حوادث 11 سپتامبر سال 2001 ایالات متحده امریکا دارد که دولت در آن به ضعف و تزلزل فراگیر دچار شده بود و آن را از 4 جهت به ورود به معرکه باز علیه تروریسم سوق داد.
هر کس رسانههای گروهی مصر و تبلیغات گروههای مخالف و معارض تروریسم را دنبال کند، ملاحظه میکند که جایی برای هیچ گونه شک و تردیدی باقی نیست که ما حوادث ایالات متحده امریکا را پشت سر میگذاریم و جنون یکی از آنهاست. به نظر من مشکلات و چالشهایی که مصر هم اکنون با آن مواجه است، تفاوت چندانی با مشکلات و چالشهایی که آمریکا با آن مواجه بود، ندارد و اتهام ستون پنجمی که به نیروهای معارض و مخالف مصری و آمریکایی وارد شد، بر هر دو کشور مطابقت دارد.
اقدامات «لیزا چنی» دختر «دیک چنی»، معاون سابق رئیس جمهوری امریکا که سایتی را برای پیگیری و اعلام اسامی اساتید دانشگاهها و دانشجویان معارض اختصاص داد با اقدامات برخی رسانههای حرفهای سرویسهای امنیتی مصر علیه فرهیختگان، اساتید دانشگاهها و دانشجویان مصر و حتی مسئولان دولت تفاوت چندانی ندارد.
شعار «هر کس با ما نیست، علیه ماست» که دولت امریکا در خارج از مرزها آن را گسترش داد، هم اکنون مصریها آن را در داخل و خارج از کشور سر میدهیم.
با همه اینها، تفاوتهای آشکاری نیز میان دو کشور وجود دارد که از جمله آنها این است که جنگ امریکا بر پایه حقایقی که اتفاق افتاد، بنا شد و شعلههای آن به خارج از مرزهای کشور کشیده شد، در حالی که جنگ کنونی مصر بر پایههای اوهام و مغلطه بنا شد که میدان اساسی آن در داخل کشور است.
علاوه بر این، امریکاییها در ابتدا آتش جنگ خود را علیه هدف مشخص یعنی پایگاهها و مراکز سازمان تروریستی القاعده در افغانستان گشودند، اما در مصر دولت به سوی هدفی نشانه رفت که نتوانست ثابت کند، آن عامل (جماعت اخوان المسلمین)، دلیل واقعی و حقیقی حوادث تروریستی در مصر بوده است، با اینکه آن عامل دچار اشتباهات سیاسی و غیر سیاسی انکار ناپذیر شده بود.
اما از دیگر مهمترین تفاوتهای موجود میان رویدادها و جوادث جاری در مصر و آمریکا این است که آتش جنگ امریکا تروریسم در کشورهای دیگر را هدف قرار داد، اما در مصر تیر جنگ به سوی گروهی از مردم خود مصر نشانه گرفته شد.
(2)
گفتم که ما در سال جدید ثمره کاشتههای خود در سال 2013 را برداشت میکنیم و چنانچه نگاهی به صفحات سال گذشته بیندازیم، متوجه میشویم که ما چند امور (محصول) را کاشتیم که هم اکنون باید نتایج آن را درو و برداشت کنیم و بارزترین آنها عبارتند از:
یک: دور کردن اسلام سیاسی و اخراج آن از عرصه
دو: اعطای مسئولیت ایفای نقش سیاسی توسط نیروهای مسلح و نظامی از طریق وضعیت خاص وزیر دفاع که در متن قانون اساسی جدید مصر جای داده شده است و در سایه ضعف مشهود احزاب سیاسی، فرماندهی نیروهای مسلح و نظامی به مرکز قدرت در عرصه سیاسی مصر تبدیل شد.
سه: تضعیف نقش جنبشها و جریانهای داخلی و سازمانهای جامعه مدنی در سایه قانونی که به اسم سازماندهی تظاهرات و راهپیماییها و تجمعات اعتراض آمیز صادر شد که در بردارنده چند قید و شرط در اجرای این نقش بود. امری که همه از آن به این نتیجه رسیدند که هدف از این اقدامات، جلوگیری از تظاهرات و نه سازماندهی آن بود.
چهار: سیاسی کردن دستگاه قضایی و دادگستری مصر و اجبار آن به اینکه در درگیریها و تنشهای حاکم بر کشور وارد شود و در تعقیب، دستگیری و صدور احکام قضایی تسلیم درخواستها و تناسبات سیاسی و امنیتی شود.
پنج: بازگرداندن سیاستهای امنیتی و نظامی به شکور که در مرحله ما قبل انقلاب 25 ژانویه 2011 در مصر شاهد آن بودیم و با اقدامات نقض قانون حقوق بشر همراه بود و در اذهان این گونه جا انداخت که دیگر این انقلاب دچار نقض حقوق بشر نمیشود و مصر هیچگاه دیگر شاهد چنین نقض حقوق بشری نخواهد بود.
شش: زمینه سازی برای ایجاد شک و شبهه در انقلاب 25 ژانویه 2011 از طریق انکار اعتبار آن و لکه دار کردن شهرت شرکت کنندگان در آن برای بنیانگذاری مشروعیت جدید که انقلاب 30 ژوئیه 2013 نامیده شد.
در حالی که برخی برای قطع رابطه با انقلاب 25 ژانویه 2011 تمام تلاش خود را کردند، آثار چندی در افق جدید مصر نمایان شد که بیانگر سازش با نظام حسنی مبارک با انقلابیون جدید بود که انقلابیون 25 ژانویه به آن پی برده و علیه آن قیام کردند.
حضور سران و حیله گران دوره حسنی مبارک از جمله برخی از سرمایه داران معروف در میدان رسانهای از جمله قرائن و شواهدی بود که نشان داد، آنها برای کمک به مخالفان حکومت اخوان المسلمین و دعوت به براندازی آن دعوت شدهاند و در عمل نیز در آن مشارکت داشتند.
هفت: شعله ور کردن آتش خصومت علیه جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) در نوار غزه هم زمان با برقراری رابطه آرام با رژیم صهیونیستی، تا اینکه آشکار شود که نظام مصر به شکل اساسی فلسطینیهای نوار غزه را تحت فشار قرار داده است. (از جمله این اقدامات میتوان به تخریب تونلها، بستن مکرر گذرگاه رفح و تبلیغات رسانهای مغرضانه علیه حماس برای بدنام کردن طرفهای مرتبط با آن اشاره کرد).
هشت: ورود به محور «میانهرو» جهان عرب که ارتباط زیادی با سیاستهای آمریکا دارد و در واقع وابسته به آن است و اعتماد کامل به حمایت امریکا از این محور و کمک این کشور برای پشت سر گذاشتن بحران اقتصادی پیش روی مصر.
(3)
حال که به عرصه اقتصاد مصر نگاه میکنم، میبینم که من تاکنون چندان به سیاستهای اقتصادی توجه نداشتهام و البته ترجیح میدهم، سخن گفتن در این حوزه را به متخصصان و کارشناسان آن که بدون تردید حرفهای زیادی برای گفتن دارند و از سناریوهای شوم سال جدید در این عرصه به راحتی میتوانند، سخن بگویند، واگذار می کنم. با این حال جای شگفتی نیست که اقتصاد مصر هم در سال آینده میلادی درگیر مسائل سیاسی آن شود، چرا که بخش گستردهای از فعالیتهای اقتصادی به ثبات و آرامش وضعیت سیاسی وابسته است .
من در اینجا ترجیح میدهم که بررسی مسائل اقتصادی را به کارشناسان این امر واگذار کنم و به بررسی بذرهای کاشته در عرصههای سیاسی و اجتماعی اکتفا کنم که عبارتند از:
یک: سرنوشت آزادیهای عمومی در مصر در سال جدید میلادی با خطرات زیادی مواجه است که علت آن هم به ضعف شدید جامعه مدنی و هم شکاف حاکم بر فضای سیاسی باز میگردد. مصر سال گذشته میلادی را در حالی پشت سر گذاشت که به دو جبهه اصلی تقسیم شده بود:
الف: جبهه غالب و حاکم بر قدرت که ائتلاف گستردهای را شامل میشد و توسط سازمان و دستگاه نظامی و امنیتی رهبری میشد و اکثر نهادهای سیاسی (لیبرال و چپگرا) و بقایای نظام حسنی مبارک، دستگاه قضایی و رسانهها را در بر میگرفت.
ب: جبهه مغلوب و شکست خورده که جماعت اخوان المسلمین و سایر گروهها و جریانهای وارد شده به ائتلاف آن، به منظور حمایت از مشروعیت را در بر میگرفت. به این جبهه شکست خورده و ناکام در این اواخر شمار اندکی از سازمانهای حقوقی نیز پیوستهاند.
جبهه غالب طرحی برای مصر ندارد و تنها بر یک هدف که براندازی حکومت اخوان المسلمین است، اجماع و توافق نظر دارد و در صورتی که این هدف تحقق یابد، ادامه حیات این جبهه و بقای آن در قدرت هدف مرحله بعدی آن خواهد بود که با افزایش مشارکت سازمان نظامی و قوه قضایی نظامی، صدور قانون منع تظاهرات و تجمعات اعتراض آمیز و برپایی دادگاههای ویژه برای به اصطلاح محاکمه تروریستها، برای این مرحله در نظر گرفته شده است.
سرویسها و دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی به خصوص در سایه ادامه روند ریشه کن کردن جماعت اخوان المسلمین و دور نگه داشتن آن از حیات سیاسی نگهبان همه این دستاوردهایی خواهد بود که در بالا ذکر آنها رفت و چنانچه وضعیت کنونی یک قسمت از برنامههای طنز «باسم یوسف» (طنزپرداز مصری و مجری برنامههای تلویزیونی این کشور که برنامههای او همانند طنزپرداز آمریکایی جان استوارت با نیش و کنایههای سیاسی همراه است) نباشد، باید میزان حساسیت در قبال آزادی بیان را پس از قدرت یافتن آن مشاهده کنیم.
دو: اگر پروسه بیرون کردن جماعت اخوان المسلمین از عرصه قدرت در سال 2013 میلادی محقق شده به شمار آوریم، بنابراین در سال جدید به احتمال بسیار شاهد دوره مهمتری یعنی بیرون کردن و کنار گذاشتن کامل جماعت اخوان المسلمین از عرصه سیاست مصر خواهد بود.
این بدان معناست، مسائلی که در سال گذشته راجع به آنها صحبت شد در سال جدید در عمل محقق خواهد شد. طبق اطلاعات به دست آمده تنها تعداد افراد اخوانی که حکومت کنونی طی سال گذشته میلادی به دادستانی مصر جهت محاکمه و صدور حکم ارجاع داده است، به 1800 نفر میرسد، علاوه بر این صدها اخوانی دیگر به تحریک به خشونت و زیر پا گذاشتن اساسی و ... متهم شدهاند، اما هنوز سرنوشت آنها مشخص نشده است و بنا به گفته منابع اخوانی بیش از 14 هزار نفر هم اکنون در بازداشت به سر میبرند که احتمال میرود، در سال جدید میلادی سرنوشت آنها مشخص شود.
سه: علاوه بر این، مجروحان و آسیب دیدگان سال گذشته در سال جدید به همان شکل سابق بلاتکلیف باقی خواهند ماند و هیچ کس نمیداند چه سرنوشتی در انتظار آنها خواهد بود.
بیشتر این زخمیها قربانیان در هم شکستن تحصنهای اعضا و هواداران جماعت اخوان المسلمین هستند و همه بر این نکته اتفاق نظر دارند که شمار کشتههای درگیریهای نیروهای امنیتی و نظامی مصر با تظاهر کنندگان و تحصن کنندگان هوادار جماعت اخوان المسلمین به یک هزار نفر میرسد (منابع اخوانی این تعداد را 3 هزار نفر اعلام کردهاند). اما این پرونده همچنان بسته مانده است و تاکنون هیچ تلاشی در راستای بررسی و اعلام حقیقت آن صورت نگرفته است.
موضوعی که از آن بیم دارم، این است که اگر این وضعیت در مصر ادامه پیدا کند، ممکن است موج جدیدی از خشونتها که از حوادث 30 ژوئن 2013 و تسویه حسابهای شخصی نشات میگیرد، سراسر کشور را فرا بگیرد، به ویژه آن که قربانیان این حوادث، تنها اعضا و هواداران جماعت اخوان المسلمین نیستند، بلکه در میان آنها افرادی یافت میشود که به دیگر گروهها و جریانهای اسلامگرا وابسته هستند. خشونت در این حالت فقط نهادها و سازمانهای نظام را هدف قرار نمیدهد، بلکه حمله به نقاط ضعف در جامعه (به عنوان مثال اقلیت قبطیها یا همان مسیحیان مصر) و اقتصاد (به عنوان مثال گردشگران خارجی و بخش توریسم) را هدف قرار دهد.
چهار: در حالی که در سال حاکمیمت «محمد مرسی»، رئیس جمهوری برکنار شده مصر و جماعت اخوان المسلمین، شاهد ورود تمام گروههای اسلامگرا درعرصه فعالیت علنی و صلح آمیز سیاسی از جمله سلفی و صوفی به عرصه سیاسی بودیم، هم اکنون این نگرانی وجود دارد که در مرحله برکناری و ریشه کنی جماعت اخوان المسلمین شاهد بازگشت سازمانها و تشکیلات سری با افکار خطرناک و پیامدهای منفی باشیم که ثبات و امنیت مصر را به شدت تهدید میکنند.
پنج: در سال گذشته انگشت اتهام به بهانه دست داشتن جنبش حماس در تهدید امنیت ملی مصر به سوی این جنبش در نوار غزه نشانه رفت و این اتهامات پس از برکناری محمد مرسی شدت گرفت تا حدی که از برخی برای قرار دادن این جنبش در صف گروههای تروریستی حامی جماعت اخوان المسلمین دعوت به عمل آمد، اما متاسفانه این اظهارات اتهاماتی بیش نبودند که رژیم صهیونیستی علیه جنبش حماس و سایر گروههای مقاومت وارد کرد.
در سال گذشته صحرای سینا به کانون و پناهگاه گروههای تروریستی و سلفی تکفیری تبدیل شده بود و برخی از رسانههای گروهی مصر سعی کردند، جنبش حماس را به این گروهها مرتبط کنند، با اینکه سال 2012 میلادی شاهد تاسیس اتاق عملیات مشترک نمایندگان حماس با گروههای متخصص مصری برای چاره جویی وضعیت صحرای سینا بود.
هیچ نشانه و شاخصهای که نشان دهنده تغییر و تحول خوش بینانه در آینده رابطه میان این دو طرف یعنی حکومت کنونی مصر و جنبش حماس باشد، وجود ندارد، چرا که مقابله با حماس روز به روز افزایش مییابد و دور از انتظار نیست که در سایه چنین وضعیتی میان دو طرف درگیری نظامی روی دهد که طرفهای متعددی به آن ترغیب میکنند. علاوه بر این، وضعیت صحرای سینا به دلیل عدم موفقیت در سرکوب تروریستهای مستقر در آن در سال گذشته، اکنون برای هرگونه آرام سازی فضا مناسب نیست.
(4)
تنها مسالهای که نباید از آن غفلت کرد، این است که مصر بزرگتر از طرفین درگیر - چه غالب و چه مغلوب – است، چرا که در مصر یک توده مردمی پویا و میانه رو وجود دارد که به هیچ کدام از این گروهها وابسته نیستند.
از رحم این توده، افراد ناشناسی سربر آورده و انقلاب 25 ژانویه 2011 را رقم زدند و سعی کردند، رویای محقق نشده را عملی و کشور غارت شده را اصلاح کنند، اما این انقلاب مفت و رایگان به دست نیامد، بلکه خیل عظیمی از این جوانان ناشناس جان و خون خود را فدا کردند.
هر کس گمان کند که پرونده جماعت اخوان و ریشه کردن آنها مهمترین پرونده سال جدید خواهد بود، سخت در اشتباه است. من نمیخواهم این اقدام را کم اهمیت جلوه دهم، اما به نظر من مساله مهمتر از ریشه کنی جماعت اخوان المسلمین در مصر، آینده دموکراسی در آن و انقلاب 25 ژانویه 2011 است. مساله مهم امروز تحقق رویایی است که تا خواست محقق شود، به خاطر پیگردها و تعقیب و گریزها به خانه اول خود بازگشت و در هوا معلق ماند و اکنون در انتظار همان افراد ناشناسی است که در سال 2011 میلادی آن را فراخواندند، اما نتوانستند آن را به سر منزل مقصود برساندند و بار دیگر به خانههای خود بازگشته و همچنان ناشناس ماندند.
در ابرهای تیرهای که در افق مصر نمایان شده است، من پایانی نمیبینم و به شدت نسبت به عدم تحقق چشم داشتها و خواستههای مردم مصر و تسلیم شدن به ناامیدی از آینده، میاندیشم چرا که ما در لحظات گذرا آن را لمس کرده و با آن زندگی کردیم و این بدان معناست که این امر ممکن و در آینده اتفاق خواهد افتاد.
انتهای پیام/