سرودههایی در استقبال از میلاد رسول اعظم(ص)
خبرگزاری تسنیم: نعت رسولالله(ص) سنتی قدیمی در ادب فارسی بود که بعد از ثنای پروردگار در دواوین شاعران جای داشت. این سنت همچنان در میان شاعران ادامه دارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نعت حضرت رسول(ص)، سنتی دیرینه در ادب فارسی است که بعد از ثنای خداوند در دواوین شعری جای داشت. اشعاری که شاعران به مدد آن زبان خود را متبرک میکردند و تلاشی بود برای نشان دادن اظهار دردمندی شاعر به ساحت قدسی رسولالله(ص).
این سنت همچنان در ادب فارسی ادامه دارد و پای برجاست، اما شیوه و سیاق آن تفاوت یافته است. معمولاً دیگر شاعران در ابتدای اثر خود به این امر نمیپردازند، بلکه بیشتر به صورت موضوعی به این امر میپردازند. با وجود این هنوز شعرهای قوی و خوبی در این زمینه میشود از میان اشعار معاصر یافت که نمونههایی از آن به شرح ذیل است:
محمدعلی مجاهدی(پروانه):
اى به ذکر روى تو، تسبیح گردان ماه و مهر
وى به روز و شب جمالت را ثناخوان ماه و مهر
با خیالت رو به ذکر یاجمیل آورده اند
بیش ازین در آتش حسرت مسوزان ماه و مهر
آسمان با صدهزاران دیده مى جوید تو را
رونما، تا رونما آرد به دامان ماه و مهر
در حجاب نور مستورى، ولى با این همه
با نگاهى دل ز کف دادند آسان ماه و مهر
از فروغ روى تو هفت آسمان روشن شده ست
اى رخت را روز و شب آیینه گردان ماه و مهر
چشمشان در خواب هم هرگز نبیند خواب را
در رخ تو مات و حیرانند اینسان ماه و مهر
مدّعا را با دو شاهد آسمان اثبات کرد:
از سحرخیزان و از شب زنده داران، ماه و مهر
در گذرگاه تجلى اى فروغ لایزال
با دو جلوه از تو شد اینسان فروزان ماه و مهر
با تو رونق نیست بازار مه و خورشید را
بِهْ که تا نگشوده بربندند دکان ماه و مهر
رزقِ نور کهکشان ها در فروغ حسن تست
اى دو قرصِ نان تو را بر خوانِ احسان، ماه و مهر
دورباش چشم بد را نیست حاجت، تا که هست
مجمره گردان فلک، اسپندریزان ماه و مهر
کهکشان در کهکشان گسترده طیف نور او
ذره اویند در گردون فراوان ماه و مهر
چون رُخش را گاه مه خوانند و، گاهى آفتاب
زین شرف ساید سر خود را به کیوان ماه و مهر
چشم من ماتِ جمال مصطفى بادا، که هست
اندرین آیینه سرگردان و حیران، ماه و مهر
اى شبستان تجلّى از تو روشن همچو روز
وى به یمن جلوه ات این گونه رخشان ماه و مهر
کرده میلاد تو را با حضرت صادق قرین
تا خدا امشب کند با هم نمایان ماه و مهر
شایگان آورده، گنج شایگانم آرزوست!
اى به چرخِ جود تو رخشان هزاران ماه و مهر
اى به درگاه جلالت چار ارکان خاکبوس
هفت اختر مشعل افروز و، دو دربان: ماه و مهر
از سر «پروانه» خود سایه رحمت مگیر
هست تا در سایه مهرت خرامان ماه و مهر
***
محمدجواد غفورزاده(شفق):
به پای خیز که دلها ز شوق آب شوند
که ذرهها به طفیل تو آفتاب شوند
بخوان به نام خدا «باسم ربک الاعلی»
که لالهها همه پیمانه گلاب شوند
امین وحی و نبوت !«الا بذکر ا...»
بخوان که با خبر از متن این کتاب شوند
سمند صاعقه زین کن خدا نکرده مباد
که بیعدالتی و جهل همرکاب شوند
رسول نهضت بیداری زمان! مگذار
که پلکهای به هم بسته گرم خواب شوند
شتاب کن، که روانهای تشنه ایمان
رها ز پنجه تردید و اضطراب شوند
به یک اشاره تو، برگهای پاییزی
لطیف و تازه چون نیلوفران آب شوند
بخوان حدیث محبت، که بردگان سیاه
در این کویر، درخشانتر از شهاب شوند
بگیر دست همه پابرهنگان زمین
که این شکستهدلان مالکالرقاب شوند
یتیم آمنه! اصحاب سر سپردهات
و طلایهدار ظفرمند انقلاب شوند
سحر که آید «امن یجیب» میخوانند
امیدوار دعاهای مستجاب شوند
بگیر دست علی را که با امیر عرب
مجاهدان همه پیروز و کامیاب شوند
چه جای حیرت اگر یازده ستاره و ماه
به جانشینی خورشید انتخاب شوند
***
شیخ رضا طالبانی:
کی بود یا رب روی خود در سایه پاک رسول الله نهـم
تـا غبار مقدمش بر دیده خـود جاکنم
کی بـود یا رب طواف کعبـه وزمزم کنم
بعـد از آن رو در مـزار سید عالم کنم
دست حاجت برگشایم از دعا بر درگهش
این دل مجروح را من زان دوا مرهم کنم
یا رسول الله به حالم گوشه چشمی فکن
تا شوم قربان تو خود را خلاص از غم کنم
ســرفــراز از فـراق روی تـو در ماتمم
وعده وصل (رضا) ده ترک این سودا کنم
***
سیدضیاءالدین شفیعی:
زمین گهواره کابوسهای تلخ انسان بود
زمان چون کودکی در کوچه های خواب حیران بود
خدا در ازدحام ناخدایان جهالت گم
جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذیان بود
صدا در کوچههای گیج میپیچید بیحاصل
سکوتی هرزه سرگردان صحرا و بیابان بود
نمیرویید در چشمی به جز تردید و وهم و شک
یقین تنها سرابی در شکارستان شیطان بود
شبی رؤیای دور آسمان در هیأت مردی
به رغم فتنههای پیش رو در خاک مهمان بود
جهان با نامش از رنگ و صدا سیراب شد آخر
«محمد» واپسین پیغمبر خورشید و باران بود
انتهای پیام/