نگاهی کوتاه به نمایش «مرگ تصادفی یک آنارشیست»

خبرگزاری تسنیم: مصطفی عبدالهی این روزها گرفتار بیماری است و بین بیمارستان و سالن چهار سو در رفت و آمد است. جدیدترین اثر او با عنوان « مرگ تصادفی یک آنارشیست » در کارنامه اجرایهای جشنواره سی ودوم فجر ثبت شد.

خبرگزاری تسنیم_ وحید شیخی یگانه

مدتی از اجرای نمایش «مرگ تصادفی یک آنارشیست» در تالار چهارسوی تئاتر شهر می‌گذشت و من با تمام برنامه‌ریزی‌هایی که انجام می‌دادم موفق نمی‌شدم که این نمایش را ببینم تا اینکه روز شنبه در اولین روز آغاز جشنواره تئاتر فجر در پایتخت موفق شدم این نمایش را ببینم.

« مرگ تصادفی یک آنارشیست» از آثار قابل توجه «داریو فو» است. که به نقد گروهای سیاسی تندروی چپگرا و راستگراها می‌پردازد. در سال‌های میانی دهه 60 میلادی که اوج فعالیت‌های گروه‌های سیاسی عمدتا دانشجویی بود. جامعه ایتالیا به نوعی دچار تنش و رواج موج خشنونت طلبی میان این گروه‌های سیاسی بود. در پاییز سال 1969 این مبارزات به گونه‌ای اوج گرفت که بر آن «پاییز داغ» نام نهادند و ایتالیا با موج جدیدی از ناآرامی‌ها مواجه شد که بعد از جنگ جهانی دوم تقریبا بی سابقه بود. انفجار بمب در دسامبر  1969سرآغاز حرکتی بود که «استراتژی تنش» نام گرفت.حرکتی که قصد داشت ضربات مهلکی را بر نهادهای لیبرال دمکراتیک وارد آورد در نتیجه شرایط را برای یک دولت مقتدر که آزادی‌های فردی اجتماعی را محدود می‌کرد، فراهم آورد.

پس از این انفجار نیروهای پلیس بلافاصله سراغ گروه‌های آنارشیست رفتند. در میلان شخصی بنام «بی نللی» را دستگیر کردند که مسئول حوزه آنارشیستها بود. در اداره پلیس میلان بازپرسی بنام «کالابرزی» از «بی نللی» بازجویی  می کرد. در طی بازجویی «بی نللی»  از پنجره اتاق بازجو که در طبقه چهارم بود به پایین افتاد و درگذشت. بنا بر اظهارات رسمی «بی نللی»  وقتی فهمید رفقایش اعتراف کرده اند که بمب را با کمک او در بانک کار گذاشته اند از شدت ناراحتی دچار شوک شده و خود را از پنجره اتاق به پایین پرتاب کرده است.

داریو فو همین ماجرای واقعی را دستمایه نوشتن نمایشنامه « مرگ تصادفی یک آنارشیست » قرار می دهد. از آنجایی که چگونگی مرگ « بی نللی» هرگز مورد تایید افکار عمومی و رسانه های ایتالیا قرار نگرفت «داریو فو» تردید خود را در این باره با نوشتن این نمایشنامه اعلام کرد. و با استفاده از سنت « کمدیا دل آرته » به هجو سیستم اداری پلیس و دولت ایتالیا پرداخت. گرایش های چپ گرایانه داریو فو گرچه نوعی احساس همدلانه با گروههای سیاسی چپ را در پی دارد. اما نویسنده شیوه مبارزاتی این گروه‌ها را نمی پسندد و روش خشونت طلبانه آنها را نفی می کند.

حضور یک روزنامه نگار در پایان نمایشنامه که حکم داور و قاضی را دارد که باید میان نجات خود یا افراد اداره پلیس که نماینده سیستم دولتی و راستگرا ها هستند؛ یکی را انتخاب کند و یا اینکه با فرار خود از مهلکه با روش خشونت طلبانه چپ های افراطی موافقت کند.در واقع با ماندن و تلاش در جهت نجات اشخاصی که در وهله اول انسان هستند ، خود را گرفتار مرگ میکند . افراد پلیس بعد از نجات توسط خبرنگار با بستن خبرنگار در اتاقی که بمب ساعتی ثانیه هایی بعد منفجر خواهد شد مرگ خبرنگار را که یک شاهد محسوب می شود، را رقم می زنند. زیرا از دید اداره پلیس شاهد رسوایی های آنها باید از میان برود.

در « کمدیا دل آرته » ایجاد آشفتگی و پیچیدگی در اوضاع که از متن توطئه ها بر می خیزد، نقش اساسی دارد. این آشفتگی در نهایت به مضحکه کامل می رسد و اشخاص به صورت آدم‌های مسخره در می آیند. آنقدر ضد و نقیض می گویند که دیگر پرتو پلا گویی است و نتیجه آنکه حقارت درونی شان آشکار می شود.در « کمدیا دل آرته » نقش اساسی بر عهده «آرلکینو» است.در « مرگ تصادفی یک آنارشیست» ، متهم (روانی) همان «آرلکینو» است. شخصی که به اتهام غصب عناوین دیگران مانند( قاضی ، دکتر، دیوانه و...) دستگیر شده است. ضد و نقیض گویی‌های متهم بدان حد می رسد که «بازرس برتوزو» متهم را از اداره پلیس اخراج می کند. اما حضور دوباره متهم در ادراره پلیس و جلب عنوان بازرس و به بازی گرفتن کارکنان اداره پلیس و تحقیق در رابطه با مرگ آنارشیست بمب گذار سبب ایجاد آشفتگی در اوضاع می شود که به نوعی نقاب از چهره  افراد پلیس بر می‌دارد و قبل از آنکه توسط بازرس «برتوزو» شناسایی شود، در حضور خبرنگار فلتی سبب تحقیر آنها می‌شود.

چنانچه که افراد پلیس بعد از فرار متهم (روانی) که شاهد رسواییشان و مقصر بودنشان در مرگ آنارشیست بمب گذار بوده است، چاره ای جز کشتن خبرنگار فلتی و سرپوش گذاشتن بر خراب کاریشان ،نمی یابند. همانطور که اشاره شد « داریو فو» علیرغم تمایلات چپ گرایانه ای که دارد ، نافی ذات خشونت طلبانه گروهای چپ است. از طرفی مخالف گروهای راست گرای افراطی است. در پایان نمایش متهم (روانی ) خطاب به تماشاگران می‌گوید : دوست ندارم اولترا چپ ها پیروز شوند و یا راست گراهای افراطی ، چکار باید کرد؟ می گذارم بر عهده شما. آیا بایدبه قول خبرنگار فلتی دست روی دست گذاشت و هیچ کاری نکرد ویا اینکه به رسالت خود عمل کرد و نسبت به مرگ دیگران به واسطه یک خشونت غیرانسانی بی تفاوت نبود و نتیجه آن می شود که وقتی فلتی به عنوان یک شخص به کمک افراد پلیس که تا مرگ فاصله چندانی ندارند می شتابد خود قربانی خشونت غیر انسانی و منفعت طلبانه آنها می شود. پس باید چکار کرد این پاسخی است که تماشاگران حاضر در سالن باید به آن جواب دهند.

بد نیست که در اینجا اشاره ای هم داشته باشیم به بازی خوب بازیگران نمایش « مرگ تصادفی یک آنارشیست».بازی فوق العاده میکائیل شهرستانی که نقش متهم (روانی) رابر عهده دارد بخوبی بار اصلی نمایش را بر دوش کشیده است.متهم ( روانی) شخصیتی است به مانند یک مرد هزار چهره  و «شهرستانی» در هر لحظه از نمایش در قالب فرد دیگری فرو می‌رود و با بازی خوب خود به زیبایی نقش ها را برای تماشاگران باور پذیر می نماید. تکنیک خاص بازیگری شهرستانی لحظه های کمیک فوق العاده ای را بر روی صحنه خلق می کند که علیرغم قهقه هایی که در تماشاگران ایجاد می کند هرگز موجب احساس همذات پنداری تماشاگر با قهرمان داستان نمی شود و فاصله ای احساسی در تماشاگر ایجاد می کند .

شیوه کارگردانی مصطفی عبدالهی هم در جهت افکار نویسنده بوده است به طوری که کارگردان شخصیت متهم را به عنوان زبان نویسنده برگزیده است و حرف زدن های مستقیم گاه گاه متهم ( روانی ) با تماشاگران موید این نکته است. سایر بازیگران نیز با درک درستی که از شخصیت های بازی داشته اند توانسته اند کاراکترهای جذابی را بر صحنه خلق کنند. از جمله حمیدرضا فلاحی در نقش «بازرس برتوزو» که به همراه گروهبان و متهم (روانی) در پرده اول ضمن خلق ریتمی مناسب در نمایش که تا پایان حفظ می شود؛ سبب جلب توجه تماشاگران می شوند به گونه ای که تماشاگر تا پایان، لحظه ای چشم از نمایش بر نمی دارد.

انتخاب نمایشنامه « مرگ تصادفی یک آنارشیست » از سوی مصطفی عبدالهی کارگردان نمایش، نشان دهنده حس تیز بینی او و نگاه اجتماعی، انتقادی اوست. مصطفی عبدالهی که این روزها گرفتار بیماری است و بین بیمارستان و سالن چهار سو در رفت و آمد است، با عشق و علاقه و تعصب مثال زدنی در روز اول جشنواره فجر در کنار بازیگران و عوامل گروهش حضور یافت و با اجرایی زیبا سبب خشنودی، رضایت و پر بار شدن جشنواره تئاتر فجر گردید. سی و دومین جشنواره تئاتر فجر حضور « مرگ تصادفی یک آنارشیست » را فراموش نمی‌کند.

انتهای پیام/