علیالنقوی: تکفیر یک فرهنگ است، نه یک جریان/ عرفان اصیل اسلامی، علاج درد تکفیر
خبرگزاری تسنیم: رئیس دانشکده الهیات دانشگاه علیگر گفت: به عقیده من تکفیر نه یک جریان، بلکه یک فرهنگ است و امروز راه مهار و علاج درد فرهنگ تکفیر در دنیای اسلام، ترویج و حاکمیت ایدئولوژی عرفانمحور اسلام است.
محمدعلی النقوی، رئیس دانشکده الهیات دانشگاه علیگر هند از میهمانان حاضر در بیست و هفتمین کنفرانس وحدت اسلامی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم به بررسی مفهوم تکفیر در فرهنگ اسلامی پرداخت و گفت: به خلاف بسیاری از دوستان که از «جریان تکفیر» اسم میبرند، من این عنوان را قبول ندارم. به عقیده من تکفیر آنچنانکه خیلی از افراد میگویند، یک جریان نیست، چون جریان چیزی است که ماهیت سیاسی محض داشته باشد و تکفیر یک جریان سیاسی نیست، بلکه تکفیر یک فرهنگ است.
وی تکفیر را یک فرهنگ همهجانبه و ذوابعاد خواند و گفت: منشأ تکفیر اعتقادی و ایدئولوژیک است، اما به وسیله امپریالیسم و دشمنان جهان اسلام تقویت شده و توسعه یافته است و همواره ثمره آن نیز نصیب دشمنان شده است؛ یعنی هرچند که استعمار، امپریالیسم و نظام سلطه در تقویت فرهنگ تکفیر موثر بوده، اما حقیقت آن است که به وسیله آن به وجود نیامده است. هرچند که در دوران معاصر میتوان پذیرفت که انگلیسیها نقش بسیار موثری در شکلگیری و تقویت فرقههای تکفیری مانند قادیانیها و دئوبندیها در هند داشتند.
رئیس دانشکده الهیات دانشگاه علیگر خاطرنشان کرد: به لحاظ تاریخی در جهان اسلام نخستین گروهی که فرهنگ تکفیر را به وجود آوردند خوارج بودند و برای فهمیدن فرهنگ تکفیر باید فرهنگ خوارج را بررسی کرد و اگر چنین کنیم درخواهیم یافت که ویژگیهای تکفیریون امروز همان ویژگیهای خوارج صدر اسلام است. فرهنگ تکفیر از خوارج تا امروز چند ویژگی مشترک داشته است: نخست بیداری بدون آگاهی، دوم تفسیر کوتهنظرانه از مفاهیم توحید، شرک و بدعت، سوم تفسیر افراطی و کجبینانه از جهاد و شهادت و چهارم عمل کورکورانه. خوارج نیز با زمینه ایدئولوژیک به وجود آمدند، اما به پشتوانه حکومت شام تقویت شدند و نتیجه آن شد که خودشان تار و مار شدند و امپراتوری معاویه مستقر شد و خلافت وی به سلطنت تبدیل شد.
وی با اشاره به ظهور پدیده تکفیر در سالهای اخیر در جهان اسلام که به جنگهای خونین و کشتار میان مذاهب اسلامی منجر شده، درباره راه مهار و کنترل و علاج درد فرهنگ تکفیر در دنیای اسلام و بهویژه شبه قاره هند عنوان کرد: زمانی به دلیل حضور سلسلههای عرفان و تصوف مانند چشتیه و قادریه و سهروردیه در هند، نگرش عرفانی در آن دیار حاکم بود و اینان کمک بسیار بزرگی به رشد اسلام در سرزمین هند کردند، اما بعد به تدریج با نفوذ و قوت گرفتن اندیشه تکفیر متأثر از آرای ابنتیمیه، توسعه اسلام متوقف شد تا اینکه استعمار به دیار هند آمد. اینجا هم تقویت فرهنگ تکفیری به نفع استعمار تمام شد تا اینکه به قیام سراسری مسلمانان هند در سال 1857 منجر شد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به با اشاره به وضعیت کنونی شبه قاره و تقویت جریانهای تکفیری در آنجا عنوان کرد: اکنون نیز به عقیده من باید به جای ناسزا گفتن به ایدئولوژیهای دیگر، ایدئولوژی عرفانمحور اسلام را گسترش دهیم تا صلح و مفاهمه در جهان اسلام حاکم شود. واقعیت هند و پاکستان و شبه و قاره این است که تا 20 سال قبل، 80 درصد مردم به یکی از طریقتهای تصوف و عرفان متصل بودند و ولای اهل بیت(ع) داشتند، ولی از 20 سال اخیر ایدئولوژی خاص دئوبندی و وهابی توسعه پیدا کرده است. بننابراین در مقابل باید همان اندیشه مسالمت آمیز قبلی شبه قاره را باید در آنجا تقویت کرد.
این پژوهشگر مطالعات اسلامی خاطرنشان کرد: البته ایدئولوژی ابنتیمیهای بخصوص در دوره اخیر و بعد از وقوع انقلاب ایران در شبه قاره قوت گرفته است. بعد از انقلاب ایران خصوصاً تلاشهای مضاعفی از جانب دنیای غرب برای ایجاد تفرقه بین سنی و شیعه شکل گرفت و کوشیدند تا برای جلوگیری از توسعه انقلاب ایران، آن را انقلابی شیعی و نه اسلامی، معرفی کنند تا بدین وسیله ایران را تحت فشار قرار داده و منزوی کنند تا انقلاب اسلامی به نقاط دیگر جهان سرایت نکند.
علی النقوی در پاسخ به این سوال که «با توجه به اینکه بینش عرفانی از سوی برخی از فقها و متکلمان بزرگ و بانفوذ شیعه و سنی مورد نقد قرار گرفته، چگونه میتوان آن را به عنوان فصل مشترکی در میان مسلمانان ترویج کرد و آنگاه با ترویج آن وحدت ایجاد کرد؟» گفت: ما باید میان عرفان واقعی و تصوف دکاندارانه تفاوت و تمیز بدهیم و همینطور میان کلام واقعی و مناظره باید تفاوت قائل شویم. بزرگترین گنجینه عرفان اسلامی بعد از قرآن، نهجالبلاغه و صحیفه کامله سجادیه است. نظریه امامت شیعه هم بر همین عقیده استوار است که جانشینی پیامبر تنها جانشینی ظاهری و سیاسی نیست، بلکه بعد باطنی هم دارد؛ پس عرفان هیچ تضادی با اعتقادات ندارد.
وی ادامه داد: بعد از پیامبر در نتیجه فرهنگ خشک قبیلهای و قشری عرب خوارج ظهور کردند. من خوارج را بنیانگذار فرهنگ تکفیر میدانم و تأکید میکنم که تکفیر یک فرهنگ است و نه یک جریان سیاسی؛ و چیزی که دارای مبانی ایدئولوژیک است را باید با مبانی ایدئولوژیک پاسخ داد و اسلام اصیل را که سه بعد اصلی معنویت و آزادی و عدالت داشته باشد، مجددا باید توسعه داد و عرفان واقعی و نه تصوف دکاندارانه را از همه بیشتر باید تقویت کرد که از نظر شجره، مستقیماً به خوارج میرسد.
رئیس دانشکده الهیات دانشگاه علیگر اضافه کرد: در دو قرن اخیر البته انحطاط و جمودی در مذاهب اسلامی و به ویژه اهل سنت راه یافت که بر بینش صرفا فقهی تأکید میکرد و ابعاد دیگر اسلام را نفی میکرد و این موضوع در میان شیعه نیز وجود داشت. اما علمای بزرگی چون علامه طباطبایی و امام خمینی(ره) بر وجوه دیگر دین از جمله بعد عرفانی تکیه داشتند. از نظر ما دین با تمام ابعاد خود هم در جهان تشیع و هم جهان تسنن باید توسعه داده شود تا این اصطکاکهای مذهبی از بین برود.
انتهای پیام/