سید رضا میرکریمی، نویسنده و کارگردان برجسته سینمای ایران در جشنواره سال پیش، فیلمی را کارگردانی نکرده بود اما سایه سنگین او بر سینمای ایران با دو فیلم «تاجمحل» و «خسته نباشید» خیلی خوب حس میشد. «خسته نباشید» با کارگردانی محسن قرائی و افشین هاشمی؛ این روزها بر پرده سینماهای ایران است. مسیری که قرار است سینمای اجتماعی نوین ایران را با سینمای دینی پیوند بزند؛ حالا اینجا در اولین کار این دو کارگردان جوان نمود جالبتوجهی پیدا کرده است. هر چند که سینماییها و رسانهایهای ما حالا حالاها چنین فیلمهایی را در سینمای دینی ایران تعریف نمیکنند.
تسنیم: آقای قرائی موجی در سینمای ایران به وجود آمده است که بالاخره دل کندن از پایتخت و قصهها و دغدغههای این اقلیت پرقدرت صاحب رسانهها را شروع کردهاست. پارسال سه نمونه قابل توجه «تاجمحل»، «خسته نباشید» و «تنهای تنهای تنهای» راداشتیم. سه فیلمی که روایتی از مردم شهرستانهای ایرانی بودند. آدمهایی که سالهای سال در سینمای ایران رسانه نداشتند و کسی روایتشان نمیکرد. شما چهطور به خروج از تهران رسیدید؟
قرائی: این پیشنهاد از سوی آقای میرکریمی بود. ایشان معتقد بود که سینما را نباید به پایتخت محدود کنیم و دوربین خودمان را به مسائل و فرهنگ های مختلف کشورمان ببریم. من پیش از این دستیار کارگردان و برنامه ریز بودم و فیلم های مختلفی در مکان های مختلف کار کردهام. واقعا واقعیت سرزمین ما به گونهای است که الان شما هرجای این کشور می روید، آن قدر فرهنگها و آدمها متفاوتند که میتوانید قصههایی کاملا جدید تولید کنید. دیدن مداوم تهران در شهر، سینما و تلویزیون واقعا باعث خستگی ما شده بود و همین موضوع باعث خارج شدن ما از شهر شد. از طرف دیگر رفتن به بیرون شهر جزو ملزومات قصه هم بود؛ ما به دنبال جایی بودیم که ویژگی جهانی داشته باشد. بزرگترین تپه های خاکی و گرمترین نقطه جهان در آن کویری بود که ما کار می کردیم. این ویژگی جهانی باید در درام ما برای پیشبرد قصه گنجانده می شد تا فردی از آن طرف دنیا به خاطردیدن این تپه های خاکی بیاید. زیبایی های بصری این کویر هم یکی از مؤلفه هایی بود که ما آن را انتخاب کردیم.
تسنیم: فکر میکنم شما هم با من معتقد باشید که درخشانترین لحظات فیلم برای تماشاگران، آن سکانس شیرین گذر از داخل قنات بود.
قرائی: آقای میرکریمی این ایده را در طرحش داشت.یادم میآید همان اول کار به ما گفت که در کرمان قنات های عجیب و غریبی وجود دارد و اصلا چه ایرادی دارد که بخشی از قصه در این قنات ها بگذرد؟.ما براساس ایده این طرح، کندوکاوی انجام دادیم و در مسیر رفت قناتی دیدیم؛ قرار بود این قنات تبدیل به یک جای دیدنی جهانگردی و ایرانگردی شود اما نیمه کاره رها شده بود. قرار بود آن بخش هایی که آب از آنجا می گذشت و بعد وارد دالانی می شد، تبدیل به رستوران شود. آنجا را فردی که راهنمای ما بود، معرفی کرد و جذابیت آنجا باعث شد که بخشی از قصه را در آنجا فیلمبرداری کنیم. آن سکانس در واقع مدیون متن خوب رضاییراد و منشعب از ایده آقای میرکریمی بود. قصه به ما میگفت آدم ها دوست ندارند درباره این مسائل شخصی خاصشان با کسی صحبت کنند و آن را برای خودشان نگه میدارند. اما ترجیح میدهند این مسائل شخصی را برای آدمهایی تعریف کنند که فقط حالشان را بفهمند و متوجه معنای دقیق واژه ها نشوند. در واقع آدمها در حالی که زبان یکدیگر را نمی فهمند، با هم همدلی میکنند. این به معنای عبور از زبان به عنوان وسیله ای ظاهری برای برقراری ارتباط است. به نظرم این اتفاق و طنزی که در جریان قصه جاری می شود، جذابیت خاصی دارد. فکر میکنم متفاوت بودن کارجا و گفتگوهای این صحنهها را برای بیننده جذاب می کند.
تسنیم: من فکر میکردم اتفاقی به این ایده خاص «گفتگوی بیزبان» رسیدهاید
قرائی: من دستیار یک و آقای هاشمی دستیار امور بازی بهرام بیضایی بودیم. همانطور که میدانید آقای بیضایی باید همه چیز را در طول فیلمبرداری بداند و تک تک صحنه ها باید انتخاب شده باشد و دکوپاژ تمام صحنه ها هم باید روی کاغذ مشخص باشد. ما هم این دیدگاه را داشتیم و علاقه مند بودیم تمرین بازیگران،لباس و صحنه و حتی دیالوگ ها مشخص باشد و این کار را انجام دادیم. ما در طول فیلمبرداری هیچ بحثی درباره چگونگی گرفتن فلان صحنه و یا بازی خاص نداشتیم. همه این اتفاقات در پیش تولید به وقوع پیوست و توانستیم با هماهنگی خوبی جلو برویم. هیچ چیز اتفاقی در فیلم وجود ندارد.
تسنیم: بیان کنترل شده عشق در «خسته نباشید» هم از آن دست نکات خاص فیلم بود. هم رنگ و بوی شیرینی از عشق در فیلم وجود داشت و هم خروجی کار تحت تاثیر جلوههای رمانتیک عشقورزی بی ربط به خط قصه قرار نگرفته بود.
قرائی: قرار بود در قصه ما هیچ نکته و یا خط روایی پررنگ نشود و این دیدگاه از همانجا منشعب می شود. در حقیقت چند خط و پیرنگ محو را طراحی کردیم که از ابتدا تا انتهای فیلم جلو برود و سعی کردیم به موازات هم در قصه پیش برود. در جای جای طرح قصه؛ برای ما این نکته و پرسش مطرح میشد که این پیرنگ قصه قرارست کجای داستان قرار بگیرد و چند دقیقه است که به آن پرداخته نشده و دوباره باید نقبی به آن بزنیم. تا جای امکان سعی کردیم هیچ کدام از این طرحهای فرعی از یکدیگر پیشی نگیرند و همین موضوع را به شدت سخت میکرد؛ چون دقیقا نمی توانستید تشخیص دهید که قصه فیلم مربوط به کدام یک از شخصیت هاست.
آیا این قصه رومن، مرد خارجی است که به ایران آمده؟ آیا این قصه ماریاست که 50 سال اصلا ایران نبوده است؟ آیا قصه پسری است که عاشق خارج رفتن است و بعد متوجه واقعیت می شود؟. آیا قصه حسین است؟بنابراین نمی توانید تشخیص دهید که قصه فیلم مربوط به چه شخصی است.

تسنیم: و البته آن اشاره هوشمندانه به صحنه نماز خواندن مرتضی...
قرائی: ما می توانستیم نشان دهیم که حسین را به عنوان یک برادر شهید نماز میخواند؛ اما به نظرم نباید آدم ها را این طور دستهبندی کنیم.این دیدگاه های سلبی، تنگ نظرانه است.اتفاقا مرتضی به عنوان کسی که ممکن است به ظاهر دوست داشته باشد به خارج برود دارد نماز میخواند. این موضوع به دقت انتخاب شده است.
تسنیم: اصولا به نظرم تعریف روابط انسانی در فیلم به شدت خاص است.رابطه حسین با خاله اش. رابطه زن و شوهر فیلم. رابطه دو جوان کرمانی. این تعریف جدید و ملموس از رابطه های انسانی هم به نظرم حد فاصلی بین سینمای اجتماعی جدید و قدیم است. این که این رابطهها غیرقابل پیش بینی است و در عین حال به شدت نزدیک و واقعی و قابللمس.
قرائی: من هم فکر می کنم نقطه قوت فیلمنامه محمدرضایی راد و طرح آقای میرکریمی همین روابط است. در حقیقت همه آدم ها با یکدیگر به صورت دو به دو رابطه تعریف شده ای دارند که درطول فیلم دچار تغییر و جنبه هایی از آن روشن تر می شود. اگر این رابطه ها را از فیلم ما بگیرید، واقعا فیلم بی خاصیتی می شود. قویترین بخش فیلم هم مربوط به آدم های فرعی است که در طول قصه رابطه های محکمی در فیلمنامه برایشان تعریف می شود. خاله حکیمه که در ابتدای قصه وارد می شود، رابطه پنهانی با حسین دارد اما جنبه های مختلف آن به تدریج آشکار می شود. به علاوه تأثیر رابطه حسین و خاله حکیمه را می توانید روی ماریا و جهان بینی اش بررسی کنید. بخش مهم فیلم از صحبت های خاله حکیمه درباره فرزند شهیدش و حس کردن حضورش سرچشمه می گیرد. خاله حکیمه می گوید: «توانستم نبود فرزندم را حس کنم چون می دانم همیشه همراه من است.» این جهان بینی را برای ماریا به وجود می آورد که به او کمک می کند تا مرگ فرزندش را تحمل کند.
تسنیم: و البته ظاهرا فیلم هم در مرحله ساخت و هم در جشنواره و هم در اکران خیلی دچار کملطفی شد.رسانهها هم به نظرم زیاد فیلم را تحویل نگرفتند.
قرائی: من انتقادم از جاهای دیگری است. بسیاری در آرزوی جایگاهی هستند که من و آقای هاشمی در آن قرار داریم. حوزه هنری به عنوان بزرگترین سازمان حمایت کننده سینما فیلم ما را تأیید کرد و شاید حقی نداشته باشم که بپرسم چرا به ما توجه نمی شود؟... تنها انتقادم نسبت به سنگ اندازی هایی است که در طول فیلم برای ما ایجاد شد. به عنوان دو فیلمساز جوان و به تهیه کنندگی میرکریمی قرار بود فیلمی را بسازیم. پیشینه آقای میرکریمی و حوزه هنری هم مشخص است. فیلمنامه ما روی کاغذ بود و در ابتدا به مراجع مربوطه داده و تأیید شد و ما هم بدون هیچ حاشیه و مسأله ای شروع به ساخت فیلم کردیم. متأسفانه تمام تلاش ها برای ساخته نشدن و یا بد ساخته شدن فیلم به کار گرفته شد. در ابتدا بازیگر زن ما کنار گذاشته شد و فکر می کردند با کنار گذاشتن بازیگر این فیلم ساخته نمی شود. بعد از جایگزین کردن بازیگر بحث آقای هاشمی مطرح شد و می خواستند ایشان را کنار بگذارند و شاید فکر می کردند فیلم با این اتفاق متوقف می شود. در حالی که به شهادت شما و تمام دوستان با انصاف، این فیلم هم جنبه دینی و هم جنبه اجتماعی دارد و قرارنیست خط و خطوط ویژه ای داشته باشد و یا مخرب باشد. همه دیدگاه انسانی فیلم را ستودند.نمی دانم این فیلم چه اشکالی داشت که باید با این مشکلات روبرو می شد؟... وقتی فیلم اکران شد این تصورات هم از بین رفت. من و آقای هاشمی به شوخی به هم می گفتیم: از این فیلم بی خاصیت تر هم وجود دارد که به هیچ کس انتقادی نداشته باشد،دعوا و یا مشکلی ایجاد نکند؟... این نگاه تنگ نظرانه فیلمساز را دلسرد می کند و تصمیم می گیرد فیلم را به خط و خطوط دیگری که بازدید کننده بیشتری دارد و با انتقاد مواجه نشود، ببرد.
چند وقت پیش این بحث به وجود آمده بود که در جواب آرگو فیلمی بسازیم و آن را بکوبیم. متأسفانه نگاه غیرتخصصی این است که ما یک فیلم بسازیم و وقایع آن روز را طوری که می خواهیم بسازیم و به آمریکا بفرستیم. اتفاقا این دیدگاه تأثیری ندارد. مگر خودشان نمی دانند وقایع آن روز چگونه بوده است؟
چنین فیلمی در آنجا کارکردی ندارد و فکر می کنم باید از زوایه دیگری به این مبحث بپردازیم. آرگو فیلمی است که کانادایی ها برای جاسوسی به ایران می آیند اما فیلم ما درباره کانادایی هایی است که به ایران می آیند و عاشق این مردم می شوند. زن این فرد هم متوجه می شود که ایران مملکت زیبا و با فرهنگی است.این کانادایی مفاهیم دینی و اخلاقی ایران را به همسرش این طور یادآوری می کند. فکرمی کنم این دیدگاه درست می تواند جوابگوی آرگو باشد و حمایت شود. اگر فیلمی بسازیم که مستقیما به آرگو ناسزا بدهد، اصلا کارکردی ندارد.
تسنیم:آقای هاشمی ایده اولیه و روند شکل گیری فیلم نامه «خسته نباشید» به چه صورتی بود و چه چیزی باعث کارگردانی مشترک شما با آقای قرائی برای این فیلم شد؟
هاشمی: طرح اولیهای که از روز اول مشخص بود و تا آخر هم تغییر نکرد یک ربع اول فیلم بود یعنی جوانیکه دوست دارد انگلیسی حرف بزند و از هتل اخراج میشود و جهانگردانی که میخواهند کلوت را ببینند و حالا اینها هممسیر میشوند. این از ابتدا در طرح وجود داشت اما جزئیاتِ اینکه چه اتفاقاتی در این سفر رخ میدهد در طرح وجود نداشت. آنچه داشتیم را به محمد رضایی راد منتقل کردیم و رضایی راد بر اساس این طرح یک نسخه اولیه فیلمنامه نوشت. سپس در گپوگفتهای بین من و محسن قرائی و آقای میرکریمی و محمد رضاییراد فیلمنامهی نهایی نوشته شد.
تسنیم:آیا به پیشنهاد آقای میرکریمی به سراغ این لوکیشنها رفتید؟
هاشمی: نه؛ جای مشخصی وجود نداشت. آقای میرکریمی به ما گفت بروید و فیلم را شروع کنید و فیلمنامه را هم طی کار کامل کنید. اما این چیزی نبود که ما بلد باشیم و برای فیلم اول هم میترسیدیم سراغ این شیوه برویم. به همین دلیل با محمد رضاییراد به کرمان سفر کردیم و فیلمنامه بر اساس لوکیشنهایی که دیدیم نوشته شد. یعنی بخشی از لوکیشنها مثل همان قنات، کاروانسرا و حتی آن پمپ بنزینِ دورافتاده هنگام نوشتن فیلمنامه مشخص شده بود و همهی اینها در مراحلِ بعدی تکمیل شد.
تسنیم: طرح اولیه شما براساس داستان جوانی است که دوست دارد انگلیسی حرف بزند و از هتل اخراج میشود و با جهانگردانی همسفر میشود .چرا فضای فیلم شما در شهرستان کرمان انتخاب شده است.
هاشمی: اگر ما در رفسنجان هم فیلم میساختیم شما میپرسید که چرا رفسنجان و یا حتی اگر در تهران میساختیم شما میگفتید چرا تهران را برای فیلمتان انتخاب کردید.

تسنیم: البته الان فیلم ساختن در شهر تهران تعجب آور نیست چون که اکثر فیلم های امروز در تهران اتفاق میافتد اینکه شما این همه عوامل را بردید در شهر کرمان و در گرما و سختی کویر فیلم ساختید سوال برانگیز است.
هاشمی: فیلم باید در جایی اتفاق میافتاد که برای یک گردشگرِ فرنگی جاذبه داشته باشد و بخواهد به آنجا سفر کند. چیزی که یگانه باشد و کلوت یک جای یگانه در جهان است. یکی از سه نقطه داغ جهان است که هیچ موجود زندهای نمیتواند در آن زندگی کند.
تسنیم: «خسته نباشید» داستان رومن و ماریا زوج جهانگردی را روایت میکند که با دو جوان ایرانی همسفر میشوند ولی داستانِ این سفر بهانه ای است که حرف دیگری از زبان آدمهایی با جهانبینیهای متفاوت زده شود.
هاشمی: این سفر فقط یک سفر جغرافیایی نیست بلکه سفری است برای یکجور بازشناخت این آدمها از هم. ماریا که غم از دست دادن فرزند دارد و حاضر نیست به گذشته خود برگردد در انتها با گذشتهی خود آشتی میکند و یا رومن که خیلی سرخوشانه به زندگی نگاه میکند حالا با همسرخود همراهتر شده است. حسین ـ جوانِ راننده ـ که از ابتدا بنا را بر دشمنی گذاشته در انتها به آشتی میرسد و مرتضایی که آرزوهایش را آن سوی آبها جستجو میکند زیباییهایی را در اطراف خود مییابد. این تغییرات به ظاهر جزئی قرار است نشانگرِ تغییرات عمیقِ درون باشد که در سفری یک و نیم روزه در دل کویر اتفاق میافتد.
تسنیم: برای همین است که در آخر فیلم هم به کلوتها نمیرسند.
هاشمی: از ابتدا فکرمان همین بود که لزومی ندارد به کلوت برسیم و قصهی فیلم ما تا آنجایی است که این تغییر در آدمها شکل میگیرد. البته آن صحنهها را گرفتیم ولی در فیلم نگذاشتیم.
تسنیم: صحنه هایی در فیلم دیده میشود مثل نماز خواندن و یا برادر حسین که شهید شده است و یا نوع جهان بینی خاله حکیمه و آرامشی که نشانه های از رضایت و شکرگزاری مادر شهید را دارد این ها همه عناصری است که شما داخل فیلم گذاشتید ولی فیلم به ورطه شعارزدگی نیفتاده است. این اتفاق چگونه حاصل شده است.
هاشمی: بخش عمدهی مردم ایرانزمین اعتقادات دینی دارند و خیلی از کسانی که به لحاظ ظاهری با شمایلِ تعریفشدهی مذهبی متفاوتاند در خانهشان نماز میخوانند. وقتی که ما شروع به تظاهر میکنیم فیلممان شعاری و تبلیغاتی میشود. مرتضای این فیلم همان نمازی را میخواندکه همه میخوانند و تمرکزِ بیشتر فیلم را شعار زده میکند و همین بهنظرم اعتقاد را سفارشی میکند و به جای ترویج، به آن لطمه میزند. در این فیلم بهانهی ما برای ارائه مذهب عشق است. یعنی خانم معلمی که از ابتدا به مرتضا بیتوجهی کرده وقتی میبیند این جوان دارد نماز میخواند لحظهای مکث میکند و متمرکز مینگرد. ما هم اتفاقا در میزانسن و انتخاب لنز نهتنها آن را تشدید نکردهایم، بلکه گذرا از روی آن میگذریم. آن را نمایش نمیدهیم و اتفاقن به همین دلیل تأثیرگذار حتّا شیرین میشود. برای یک فیلم چه پیام دینی اخلاقیای بیشتر از این که بگوید برای هر دختری و پسری عزیز است که بداند طرفِ مقابلش به چیزی معتقد است. در طرح اولیهی آقای میرکریمی بنا بود حسین که برادر شهید است نماز بخواند ولی ما دوست داشتیم مرتضا که عاشق خارج رفتن است نماز خواندش در فیلم دیده شود و اتفاقن این به نظرمان جذابتر است.

تسنیم: «خسته نباشید» خیلی به جزئیاتی که در شکل شخصیتها و روابط بین آدمهای فیلم وجود دارد وابسته است. تاکید بر جزئیات به چه چیزی برمیگردد و از ابتدای نگارش فیلمنامه بر روی تک تک جزئیات آدمها تاکید داشتید و یا نه در روند کارگردانی این جزئیات شکل گرفتند.
هاشمی: وقتی در فیلمی روند دراماتیک ـ به معنای اوج و فرودهای ارسطویی ـ را حذف میکنیم باید چیزهایی مثلِ ظرافت را جایگزین کنید. ما در فیلم یک سفر معمولی داریم و فقط جزئیات میتواند فیلم را جذاب کند.
تسنیم: از شاخصههای مهم ساخت این فیلم یکی اجرای موفق یک کار گروهی است. گروه جوانی که در ساخت این فیلم دور هم جمع شدهاند. کار گروهی، آن هم گروه جوان، معمولا کمتر انجام میشود این به خاطر این است که تجربه موفقی در این مورد نداریم.
هاشمی: همه آدمها دوست دارند با هم خوب کار کنند و به یک نتیجهی مطلوب برسند. اگر اتفاق خوبی در نتیجه یک کار گروهی دیده نمیشود شاید بهخاطر این است که آدمها نسبت به هم شناخت ندارند، یا اتفاقات و یا منفعتطلبیهایی باعث شکست کار گروهی میشود. دوستی در گذر زمان به وجود میآید. همکاری ما در این گروه به صورت یکباره اتفاق نیافتاده. دوستی من با محمد رضاییراد ده ساله است و نمایشهای متفاوتی را باهم کار کرده ایم. ده سال است با آقای میرکریمی آشنا شدهام و ده سال است داریم باهم تآتر میبینیم. چهارسالِ پیاپی با محسن قرایی همکاری داشتهایم. و اینها یعنی شناخت.
تسنیم: روند انتخاب بازیگر در این فیلم به چه صورتی بود و آیا فکر نمیکنید اگر از یک بازیگر چهره استفاده میکردید فروش بهتری برای فیلم داشتید؟
هاشمی: قبل از این ترکیب بازیگران، با بازیگران دیگری هم برای بازی گفتگو کرده بودیم که هرکدام به دلایلی نشد. اما این بهترین گروهی بود که میتوانستیم کنارِ هم جمع شویم.
تسنیم: از وضعیت اکران فیلم راضی بودید؟
هاشمی: چون حوزه هنری هم سرمایه گذار است هم پخش کننده وهم سینمادار. در هفتههای بعدتر وضعیتِ اکران بهتر شد و امیدواریم بهتر شود.
انتهایپیام/