ماجرای دستگیری هویدا در فرانسه /میلانی چه چیزی را انکار می‌کند؟

ماجرای دستگیری هویدا در فرانسه /میلانی چه چیزی را انکار می‌کند؟

خبرگزاری تسنیم: طبق گزارش خبری رسیده در مجله خواندنی‌های سال ۱۳۲۵ شماره ۲۵۲ نوشته شده که (چند نفر ایرانی در آلمان به جرم حمل کالای قاچاق زندانی گردیده‌اند) از جمله کسانی‌که اسم برده یکی هم آقای امیرعباس هویدا می‌باشد.

خبرگزاری تسنیم- گروه سیاسی

قاچاق پاریس

با پایان اشغال فرانسه، که هم‌زمان با پایان جنگ‌جهانی دوم بود، زین‌العابدین رهنما به‌عنوان وزیر مختار راهی پاریس شد 1 و متعاقب آن، امیرعباس هویدا نیز که هم از حمایت رهنما برخوردار بود و هم با فرزندان او - حمید و مجید رهنما - رابطه دیرینه دوستی داشت، حمایت‌های انوشیروان سپهبدی که در کابینه قوام‌السطنه، وزیر مشاور بود، راهی پاریس شد.

هنوز مدت کمی از این ماموریت سپری نشده بود که، سپهبدی نیز عنوان نماینده دولت ایران در رأس هیأتی که دبیری آن را فریدون هویدا - برادر کوچک‌تر امیرعباس - به عهده داشت، 2 در 31 مرداد 1325 به پاریس رفت 3 و این مسئله هم‌زمان بود با اعزام حسنعلی منصور به پاریس، که اولین مأموریت خویش را در ابتدای حضور در وزارت امور خارجه تجربه می‌کرد.
حسنعلی منصور چند سالی از امیرعباس کوچک‌تر بود ولی با فریدون هویدا هم‌سن و سال بود و در ابتدا هم، در کتابخانه وزارت امور خارجه با او دوستی و معاشرت کرده بود.

در سالی‌که امیرعباس هویدا به استخدام وزارت امور خارجه درآمد، حسنعلی منصور تازه از دبیرستان فیروز بهرام - که توسط زرتشتیان اداره می‌شد - دیپلم گرفته، و برای ادامه‌تحصیل راهی دانشگاه شده بود. 4

حسنعلی منصور نیز با اتمام دانشکده حقوق و علوم سیاسی، به وزارت خارجه آمد و با اعزام به پاریس، در دام دوستی‌های امیرعباس هویدا گرفتار شد.

در شرایطی که فرانسه دستخوش هرج و مرج بود و پاریس چهره شهری جنگ‌زده را به خود گرفته بود، سفارت‌نشینان ایران در پاریس، از زندگی مرفهی برخوردار بودند و این شرایط باعث شده بود تا مهمانی‌های مجلل سفارت، تبدیل به پاتوق بسیاری از افراد گردد. در این موقعیت بود که عیاشی‌های حسنعلی منصور و دوست جدید او - امیرعباس هویدا - نیز شکل گسترده‌ای می‌یافت.

در حالی‌که ویرانی‌های جنگ، بسیاری از مردمان پاریس را با مشکلات شدید مواجه کرده بود، عده‌ای از سرمایه‌داران، موفق شده بودند تا بخش قابل‌توجهی از ثروت خود را به بانک‌های کشور سوئیس منتقل کنند و حال‌که جنگ پایان یافته بود، قصد داشتند تا آن را به پاریس برگردانند و دیپلمات‌های سفارتخانه‌ها که از عنوان «پیک سیاسی» بهره‌مند بودند، بهترین افراد برای این منظور بودند. عباس میلانی در این‌باره می‌نویسد:

«در این شرایط، طبعاً کسانی که می‌توانستند بدون بازبینی چمدان‌ها و اتومبیل‌های خود، از مرز عبور کنند در موقعیتی به راستی استثنائی و مطلوب قرار داشتند. ناگفته پیداست که این موقعیت ممتاز در وهله اول به دیپلمات‌ها تعلق داشت. چنین شد که بسیاری از دیپلمات‌های کشورهای گوناگون به دام این وسوسه افتادند. دیپلمات‌های ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نبودند و برخی از آنان به صف این سودجویان پیوستند.» 5

دکتر عباس میلانی در کتاب خود بسیار تلاش دارد تا امیرعباس هویدا را از اتهام قاچاق پاریس، مبری جلوه دهد. او با ادعای این‌که تمامی اوراق پرونده ماجرای قاچاق پاریس را در آرشیو وزارت امور خارجه فرانسه مطالعه کرده، اصل موضوع را به نامه چهار صفحه‌ای بدون امضایی که پر از غلط می‌باشد، نسبت داده و در نهایت «هوشنگ دولو» را به‌عنوان متهم اصلی معرفی کرده و علت نسبت دادن این اتهام به امیرعباس هویدا را، مخالفت قوام‌السلطنه و انوشیروان‌سپهبدی با حزب توده ارزیابی می‌کند. 6 او با این همه تلاش، هرگز به این سوال پاسخ نمی‌دهد که علت عضو نامطلوب تشخیص داده شدن او و اخراج وی از پاریس به چه منظوری بوده است.

صرف‌نظر از ارزیابی این مسئله، واقعیت ماجرا، که به شکل زیر در مطبوعات ایران انعکاس یافت، از این قرار بود:

«به موجب خبر رادیو پاریس، 7 ضمن ایرانیان توقیف‌شده در پاریس به اتهام قاچاق، یک نویسنده، سه روزنامه‌نویس، سه عضو سفارت، یک سرهنگ و یک تاجر بزرگ می‌باشند. به موجب خبر بعدی، تقریباً پنجاه نفر تاکنون دستگیر شده‌اند، از جمله آقایان: امیرعباس هویدا دبیر اول سفارت، حجازی مطیع‌الدوله، سرهنگ اسفندیاری، گنجه‌ای مدیر باباشمل، وهاب‌زاده، منصور صالحی؛ در یادداشتی که دولت فرانسه به ایران داده قید شده است که حقوق دبیر اول سفارت شما معلوم و مخارج او نیز معین است ولی تحقیق کنید ویلای مشارالیه در خارج پاریس از چه محلی خریداری شده است. در این زمینه برای سایرین هم مطالبی نوشته شده است.» 8

از گزارش مفصلی که دکتر حسین فاطمی - که از سال 1323 تا اواسط 1327 در پاریس بود - نوشته، به‌خوبی می‌توان به واقعیت مسئله قاچاق در پاریس آگاهی یافت:

«سفارت پاریس یک خانه فامیلی شده و اگر برای ملیت ما وهن‌آور نبود برای شما شرح می‌دادم که این‌ها چه می‌کنند؟ خرجشان از کجا می‌گذرد و رفتارشان چیست. واقعاً شرم‌آور و رقت‌انگیز است! اگر یک روز وزارت امور خارجه تصمیم گرفت مأموری به اینجا بفرستد من تمام اسناد خرابکاری این پوسیده‌ها و آشغال‌های سیاست بیست ساله را به او نشان خواهم داد. از چند تن از اعضای محدود سفارت پاریس، چند نفر آنها از کسان خود آقای سفیر کبیر هستند. اخیراً گویا اخویشان را هم احضار فرموده‌اند که به این جمع بپیوندند. بلژیک و آلمان هم در مستعمره ایشان قرار گرفته، بدین‌معنی که در اولی و دومین منسوبین ایشان در کارند .... گذرنامه‌های ایرانی .... در دست یک عده قاچاقچی و بی‌وطن افتاده و تعداد اتباع ایران در فرانسه، شاید باور نکنید، از شش‌هزار نفر متجاوز است. تبعه‌ای که نه زبان فارسی می‌داند و نه جد و آباءاش ایران را دیده یا شنیده‌اند ... من از آقای وزیر محترم امور خارجه می‌خواستم بپرسم ... آیا می‌دانند که درهای قنسولگری ایران به‌روی هر جهود و ارمنی قاچاقچی که یک گذرنامه ایرانی در دست اوست، باز است...» 9

مسئله قاچاق پاریس با تکذیب‌نامه‌ای که در تاریخ 3/12/1325 توسط امیرعباس هویدا و حسنعلی منصور به وزیر خارجه وقت - محمدعلی همایون‌جاه - نوشته شد، خاتمه یافت و اسناد آن نیز در زمانی‌که انوشیروان سپهبدی در خردادماه 1326 در کابینه احمد قوام مجدداً بر صندلی وزارت خارجه تکیه زد 10 ، به سرقت رفت!؟

هرچند این مسئله مهم، به‌ظاهر به‌دست فراموشی سپرده شد ولی در 1343 در حالی‌که چند ماهی از نخست‌وزیری امیرعباس هویدا سپری شده بود، مجدداً مورد توجه اهالی سیاست قرار گرفت.

در این زمان، نصرالله اهورهوش - که از روزنامه‌نگاران دوران پهلوی بود و سال‌ها ریاست اداره رادیو و تبلیغات فارسی را به عهده داشت و در همان ایام، هفته‌نامه سیاسی خبری «کوروش» را منتشر می‌کرد و زمانی هم، هفته‌نامه‌ای به‌نام جوشن را انتشار می‌داد - در تماسی با محمد درخشش - که از سیاسیون با سابقه در همکاری با حزب توده و پس از آن، جامعه سوسیالیست‌ها بود و به‌علت ارتباط تنگاتنگی که با علی امینی و آمریکائی‌ها داشت، در دولت او به وزارت آموزش و پرورش رسیده بود گفت:

«یک خبر مهم از یکی از مجلات در آورده و بریده‌ام و فعلاً هم در روی میزم هست. موضوع هم آن است [که] در سال 25 به موجب خبر رادیو پاریس به علت کار قاچاق، در حدود 50 نفر توقیف شده‌اند که در بین آنها عده‌ای از ایرانیان عضو سفارت و غیره بوده‌اند که اسم عباس هویدا دبیر اول سفارت ایران در پاریس، وهاب‌زاده و شخصی به نام منصور برده شده و دریادداشتی هم که آن موقع به دولت ایران داده شده است، اشاره شده که حقوق دبیر اول شما (عباس هویدا) معین است تحقیق کنید ببینید ویلایی را که در خارج پاریس خریده است، پولش را از کجا آورده است و در میان این قاچاقچیان اسم چند نفر سفارتی برده شده که یک نفر سرهنگ و حسنعلی منصور هم جزو لیست بوده‌‌اند.

درخشش سوال نمود: عجب این‌ها توی مجله خارجی نوشته شده؟ مخاطب اظهار نمود: نخیر مطالب مزبور توی خواندنی‌ها اشاره شده. درخشش اظهار داشت: حالا جنابعالی می‌‌خواهید این مطب را منتشر نمائید. اهورهوش گفت: بلی چاپ می‌کنم. درخشش گفت: خواهش می‌کنم این مطالب را به من بدهید که خیلی مهم است اگر منتشر بشود، مثل توپ صدا می‌کند. مخاطب گفت: چشم یک نسخه هم برای شما می‌فرستم. درخشش سئوال کرد: این موضوع در چه شماره خواندنیها است. اهورهوش اظهار داشت: با اجازه شما فعلاً نمی‌‌خواهم اسم ببرم. می‌‌خواهم اینها را کمی سرگردان بکنم و بعدا اگر به اشکال برخورد، مدارک را رو بکنیم. درخشش گفت: ننویسید چون می‌روند و آنها را از بین می‌برند. اگر خواستند تعقیب کنند سعی نمائید مدارک را داشته باشید. اهورهوش گفت: نه جایش معتبر است. در کتابخانه مجلس است و تمام مدارک را که درباره ایشان هست درست کرده‌ام.
درخشش گفت: اینها خیلی جالب است.» 11

با توجه به گزارش دکتر حسین فاطمی در همان ایام و اشاره به اینکه «درهای قنسولگری ایران به روی هر جهود و ارمنی قاچاقچی که یک گذرنامه ایرانی در دست اوست، باز است.» و با عنایت به اینکه در بین دستگیر شدگان، فردی مانند سلیمان وهاب‌زاده ـ که به علت نادرستی و حیف و میل از اطاق بازرگانی اخراج و به تجارت مشغول گردیده و در سال 1350 کاندید بهائی حزب ایران نوین بوده و با حمایت حبیب ثابت پاسال به مجلس سنا رفته است ـ حضور دارد، به خوبی به انگیزه سفارت‌ نشینان پاریس در سال 1325، پی خواهیم برد.»

به‌علت کنترل‌های سازمان امنیت که از ابتدای نخست‌وزیری هویدا، همواره برای تقویت او تلاش داشت، موضوع قاچاق نخست‌وزیر در سال 1325، تنها در محفل‌های خصوصی، دهان به دهان نقل می‌شد و امکان ورود به عرصه اجتماع را نیافت.

در گزارش دیگری که در همین‌باره تهیه شده است، احمد خاکی که از اعضای جبهه ملی معرفی گردیده، نامه‌ای را برای دوستانش قرائت کرده و می‌گوید:

«متن این نامه به‌وسیله یکی از رفقا از مجله خواندنی‌ها شماره مسلسل 252 بهمن‌ماه 1325 سال هفتم استخراج شده و مبنی بر این است که در میان قاچاقچیان پاریس عده‌‌ای از ایرانیان نیز شرکت داشتند و در میان آنها نام سرهنگ اسفندیاری و منصور نیز دیده می‌شود و در شماره بعدی نوشته شده، بین ایرانیان بازداشت شده نام امیرعباس هویدا، مطیع‌الدوله حجازی، وهاب‌زاده، منصور صالحی، گنجه‌ای مدیر باباشمل نیز دیده می‌شود.» 12

و سه سال بعد نیز یکی از تجار شهرستان ملایر گفت:

«چند روز قبل مشغول مطالعه مجله خواندنی‌های سال 1325 بودم که در مجله شماره 252 بهمن ماه 25 چنین نوشته بود: چند نفر ایرانی در آلمان [پاریس] به جرم حمل کالای قاچاق زندانی گردیده‌اند، از جمله کسانی که اسم برده بود، یکی هم آقای امیرعباس هویدا نخست‌وزیر فعلی بوده و سپس اضافه می‌نماید که همان شخص، نخست‌وزیر این مملکت است و می‌‌خواهد این مملکت را اصلاح کند.» 13

هر چند این موضوع هرگز پیگیری نشد، ولی آنقدر تواتر داشت که در خلاصه سابقه‌ای که در همین زمان پیرامون او تهیه شد، آمده است:

«طبق گزارش خبری رسیده در مجله خواندنی‌های سال 1325 شماره 252 نوشته شده که (چند نفر ایرانی در آلمان به جرم حمل کالای قاچاق زندانی گردیده‌اند) از جمله کسانی‌که اسم برده یکی هم آقای امیرعباس هویدا می‌باشد.» 14

زمانی‌که در داخل کشور این خبر از دایره محافل خصوصی فراتر نرفت، بخش فارسی رادیو بغداد که به علت مناقشات بین دو کشور، علیه رژیم شاهنشاهی، برنامه داشت، در یکی از برنامه‌های خود، ضمن تنقید از رژیم پهلوی، گفت:

«نخست‌وزیر فعلی هنگامی‌که در سال 1325 دبیر اول سفارت ایران در پاریس بود، به جرم قاچاق دستگیر گردید. جای تعجب نیست که دولت ایران نه در آن تحقیقی به عمل آورد و نه از کارمند سیاسی و عالی‌رتبه خود، بازخواستی نمود و باز هم باعث تعجب است که 5 سال پیش این عضو قاچاقچی را به نخست‌وزیری منصوب نمودند.» 15

و باز یک‌سال و اندی بعد، مهندس دوانلو که در ایستگاه برنج آمل شاغل بود، گفت که:

«مدارکی در مورد اینکه جناب آقای هویدا یک بار در خارج از کشور به جرم قاچاق دستگیر شده، در دست دارد.» 16

علی‌رغم این اتهام و آلودگی که دامنگیر امیرعباس هویدا می‌باشد، فرانسه، کشوری بود که از روی نیمکت‌های مدرسه فرانسوی بیروت، در فکر او رسوخ داده شده بود. او در موقع ورود به فرانسه، در ماه مه 1940م در حالی که مدارک شناسایی خود را گم کرده بود، برای اقناع مامورین مرزی فرانسه، گفت:

«تمام تربیت و تحصیلات خود را مدیون فرانسوی‌ها هستم.»

و در موقع شنیدن خبر اشغال فرانسه، با خود زمزمه کرد که:

«نه، این خبر را دیگر باور نمی‌کنم. جرأت نمی‌کنم باور کنم. نه این خبر باور کردنی نیست. فرانسه خاک آزادی، پناه دهنده فراری‌ها، تو تسلیم می‌شوی؟ دست از جنگ برمی‌داری؟

همان شب با تمام دوستان فرانسوی خودم به بدبختی تو گریه کردم. زیرا من تو را همیشه دوست داشته‌ام. فرانسه عزیز، فکر من به جانب تو پرواز می‌کند. تو به زانو در آمدی ولی هنوز نام تو در فکر من با زیباترین مناظر و قشنگ‌ترین شهرها هم آغوش است.» 17

این زیباترین مناظر و قشنگ‌ترین شهرها، و آن دارایی‌هایی که او در فرانسه داشت ـ که نمونه آن، ویلای اشاره شده در گزارش سال 1325 رادیو فرانسه می‌باشد ـ او را بارها و بارها به صورت خصوصی به سوی خود کشاند.

در سال 1349 ش، خبرگزاری فرانسه، گزارش داد:

«آقای امیرعباس هویدا نخست‌وزیر ایران که روز چهارم ژانویه برای یک بازدید خصوصی وارد پاریس شده با مقامات فرانسوی ملاقات‌های خصوصی انجام خواهد داد. ولی هنوز مقامات فرانسوی پیرامون این موضوع اطلاعی نداده‌اند فقط گفته شده است که آقای هویدا روز یازدهم ژانویه با وزیر امور خارجه فرانسه «دورسه» ملاقات خواهد کرد... منابع ایرانی از هرگونه توضیحی درباره سفر آقای هویدا خودداری می‌کنند...» 18

اسدالله علم در یادداشت‌‌های خود، پیرامون این سفر می‌نویسد:

«نخست‌وزیر که در مرخصی و در پاریس است از آن‌جا به من تلفن می‌کرد که نفتی‌ها حاضر به مذاکره هستند. گفتم خبر دارم. اصرار کرد که به شاه عرض کن برای این‌که خدمتگزاری خودش را ثابت بکند گفتم بسیار خوب.» 19

او در این یادداشت‌ها به دیگر سفرهای خصوصی او به فرانسه نیز اشاره کرده است:

«بعد از من هویدا نخست‌وزیر که از سفر رومانی و یوگسلاوی و فرانسه (این آخری خصوصی بود) برگشته بود، شرفیاب شد.» 20

البته اسدالله علم در جای‌جای یادداشت‌هایش، نظر خود را درباره امیرعباس هویدا، به‌گونه‌ای می‌نویسد که نشانگر نگاه خصمانه او به نخست‌وزیر، از ابتدا تا انتهای دوران صدارتش می‌باشد. یکی از این اظهارنظرها که درباره نگاه فرانسویان به اوست، چنین است:

«بعد از من نخست‌وزیر [ژاک] شیراک شرفیاب می‌شد ... شیراک استدعا کرده بود تنها بدون حضور نخست‌وزیر شرفیاب شود. زهی اعتماد! البته شاهنشاه هم موافقت فرموده‌ بودند!» 21

برای روشن‌‌تر شدن میزان علاقمندی امیرعباس هویدا به فرانسه، مراجعه به بخش اول کتاب و مطالعه مجدد سوابق میرزا حبیب‌الله عین‌الملک در زمان حضور در فرانسه و پادوئی دریفوس و تلاش برای توسعه بهائیت، جالب‌توجه است.

* کتاب قصه هویدا / موسسه مطالعات و پژوهش‌‌های سیاسی

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon