دلایل تنشهای مسکو و بروکسل چیست؟
خبرگزاری تسنیم: بحران گازی سالهای اخیر، آشکارا نشان داده است که متنوعسازی مسیرهای عرضهی گاز طبیعی به اروپا، یکی از مسائل مبرم دستور کار است.
به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، برهان نوشت؛ روسیه و اروپا به عنوان دو بازیگر مهم سیاسی و اقتصادی در جهان همواره از اهمیت زیادی برای یکدیگر برخوردار بودهاند. دو طرف در زمینهی بسیاری از مسائل بینالمللی با یکدیگر رایزنی و مذاکره داشته و برخی از مسائل و معضلات جامعهی جهانی با همکاری این دو بازیگر حلوفصل شده است. در حال حاضر نیز مسکو و بروکسل در زمینهی مسائلی از جمله افغانستان، روند صلح خاورمیانه، مبارزه با تروریسم و دزدی دریایی در ناحیهی شاخ آفریقا، دارای مواضع مشترک هستند. علاوه بر این، روسیه و اروپا همواره مبادلات اقتصادی وسیعی نیز با یکدیگر داشتهاند. در زمینهی روابط مستحکم روسیه و اروپا، به خصوص در زمینهی اقتصادی میتواند به اظهارات رئیسجمهور روسیه در نشست اخیر بروکسل استناد کرد.
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، اعلام کرده سال گذشته حجم بازرگانی روسیه و اتحادیهی اروپا رکورد شکسته و به سطح بینظیر 410 میلیارد دلار رسیده است. وی خاطر نشان میکند حجم بازرگانی دو طرف، بهرغم اوضاع نامساعد اقتصاد بینالمللی، رشد میکند. وی گفت سال گذشته حجم بازرگانی حداقل 7/1 درصد رشد داشت. پوتین افزود اتحادیهی اروپا قریب به نصف حجم بازرگانی خارجی روسیه را به خود اختصاص داده است. شصت درصد سرمایهگذاریهای خارجی روسیه به اتحادیهی اروپا تعلق دارد و کمپانیهای ما قریب به هشتاد میلیارد دلار در اتحادیهی اروپا سرمایهگذاری کردند. حجم سرمایهگذاری کمپانیهای اروپایی در روسیه، در خاتمهی سال 2013 به 288 میلیارد دلار رسید.[1]
با این وجود، نمیتوان اختلافها و تعارضهای روسیه و اروپا در صحنهی بینالملل را نادیده گرفت. اخیراً برخی مسائل باعث شده تا روابط این دو تا حد زیادی وارد تنش شود. بدون شک اجلاسهای روسیه و اروپا در سطح سران، دارای اهمیتی بالا بوده و هست، اما نشست اخیر دو طرف، به دلیل اختلافات موجود، بسیار سرد و خشک برگزار شد. اکنون که شاهد بنبست در روابط روسیه و اروپا هستیم و اجلاس سران دو طرف به شکل مختصر، بدون دستور کار ثبت شده و بدون امضای اسناد نهایی برگزار شده است، این سؤال مطرح میشود که دلایل اصلی تنش در روابط مسکو و بروکسل در مقطع کنونی چیست؟ در پاسخ میتوان این فرضیه را مطرح کرد که علاوه بر رویارویی اپوزیسیون و مقامات اوکراین، بحث پیرامون قراردادهای گازی و امضا نشدن قرارداد لغو روادید بین روسیه و اتحادیهی اروپا، عوامل اصلی تنش بین مسکو و بروکسل را به وجود آوردهاند.
**تنش بر سر اوکراین
در جدیدترین دور درگیریهای روسیه و اروپا، اوکراین به منازعهی اصلی آنها تبدیل شده است. بعد از اجلاس ویلینوس، که رئیسجمهور اوکراین امضای معاهدهی همگرایی اقتصادی با اروپا را به تعویق انداخت، مناسبات مسکو و بروکسل وارد دور دیگری از تنش شد که همچنان ادامه دارد. اروپاییها در طرحی به نام مشارکت شرقی، به دنبال این امر هستند تا برخی از جمهوریهای سابق اتحاد جماهیر شوروی را به درون اتحادیهی خود جذب نمایند. آنها تقریباً در جذب کشورهای مورد نظر خود، موفق عمل کرده بودند تا اینکه روسیه در اوکراین سد راه آنها شد.
بدون شک، غربیها به این دلیل قاطع وارد معرکهی اوکراین شدهاند تا بدین وسیله، مانع از بیشتر مطرح شدن روسیه شوند؛ چراکه آنها به خوبی میدانند که روسیه با جذب اوکراین به سمت خود، میتواند به افزایش نفوذ خود کمک کند. در حالی که یانوکویچ برای پایان دادن به خشونتها، با استعفای نخستوزیر خود موافقت کرد، اما غربیها همچنان انتظارات خود را بالا نگه داشته و این امر را کافی نمیدانند.
آنها همچنین با تأکید بر نقش روسیه در وقایع جاری اوکراین، معتقدند اعمال فشار از طرف روسیه و به طور اخص تهدید این کشور در مورد مسدود کردن مرز برای واردات اوکراین در صورت امضای موافقتنامهی عضویت وابسته با اروپا، باعث اتخاذ تصمیم عدم همگرایی با بروکسل از سوی یانوکویچ خواهد شد. آنها معتقدند تهدید بر اعمال مجازاتهای اقتصادی و اخاذی سیاسی به منظور اثرگذاری بر تصمیمات سیاسی در کشور دیگر، با موازین عمومی دیپلماسی و دموکراسی مغایرت داشته و قابل قبول نیست.[2]
اروپاییها در حالی روسیه را متهم به دخالت در حوادث اوکراین میکنند که معتقدند اتحادیهی اروپا نباید از حلوفصل مناقشهی اوکراین کنارهگیری کند و در واقع باید خود در امور این کشور مداخله نماید. نمایندگان پارلمان اروپایی معتقدند که بعد از پایان بازیهای المپیک سوچی، حکومت اوکراین به بهانهی مبارزه با افراطیون، به متفرق کردن معترضان با توسل به زور دست خواهد زد. جالب توجه است که بعضی نمایندگان پارلمان اروپا، از جمله از لهستان، تأکید نمودند که اتحادیهی اروپا طی سالها نمیخواست با اوکراین دوستی کند. همچنین امتناع یانوکویچ از امضای توافقات دربارهی همگرایی اروپایی باعث خوشحالی نه تنها مسکو، بلکه بسیاری از پایتختهای اروپایی شده است.
لئو ورشینین، کارشناس روسی، معتقد است که ابتدا غرب میخواست به صورت ملایم اوکراین را به سمت سیاست خود جلب کرده و این کشور را به تدریج غارت کند، ولی بعد از امتناع یانوکویچ از همگرایی با اتحادیهی اروپا، اختلاف منافع مراکز مختلف غربی مشاهده شد. آلمان که ویتالی کلیچکو را رهبر آیندهی اوکراین میبیند، اعلام کرده است که علیه اوکراین تحریمی اعمال نخواهد کرد (هرچند چند روز بعد، تهدید برلین به تحریم کییف، باعث احضار سفیر آلمان در اوکراین شد)؛ در حالی که ایالات متحده که از طریق آرسنی یاتسنیوک و بعضی افراد دیگر سیاستهای خود را در این کشور به پیش میبرد، بیشتر از دیگران به تبدیل کردن اوکراین به یک نوع ضدروسیه و تحریک بینظمی در این کشور علاقهمند است. گروههای شبهنظامی از زمان شوروی از حمایت غرب برخوردار بودند که حالا وقت آنها رسیده است.[3]
**اختلاف دیدگاهها دربارهی انرژی
یکی از نکات مهمی که باید به آن توجه کرد این است که هماکنون 80 درصد گاز صادراتی روسیه از طریق اوکراین به اروپا ترانزیت میشود. عواملی از جمله حمایت غربیها از پروژهی ناباکو و بحرانهای بهوجودآمده در سالهای گذشته (اختلاف روسیه با اوکراین و بلاروس بر سر انتقال گاز به اروپا که باعث قطع صادرات گاز شد)، باعث شد تا روسیه به فکر متنوعسازی امر صادرات گاز به اروپا و در نتیجه، ایجاد خط لولهی جریان شمالی و جنوبی بیفتد.
روسیه با اجرای این پروژهها (جریان شمالی و جریان جنوبی) قصد دارد گاز طبیعی خود را بدون عبور از مرزهای اوکراین، به بازار اروپا صادر کند. پروژهی جریان شمالی، مسیری کاملاً جدید برای صادرات گاز روسیه به اروپا (در درجهی اول به بازار آلمان، بریتانیا، هلند، فرانسه و دانمارک) است. این خط لوله از بستر دریای بالتیک از روسیه (ویبرگ) تا آلمان (گرافسوالد) میگذرد. ایدهی احداث خط لوله در بستر دریای بالتیک، بعد از فروپاشی شوروی پیدا شد. در اثر تقسیم شدن شوروی، یک قسمت خط لولهی انتقال گاز شوروی از منابع قدیمی به کشورهای اروپایی، متعلق به اوکراین گردید. استقلال اوکراین موجب عدم پرداخت قیمت گاز و همچنان بروز اختلافاتی در این زمینه شد.
در دههی نود قرن بیستم، عملاً صد درصد صادرات گاز روسیه به اروپا از خاک اوکراین ترانزیت میشد. در دورهی تشنج روابط فیمابین روسیه و اوکراین در زمان ریاستجمهوری لئونید کوچما، رئیسجمهوری پیشین اوکراین، روسیه به مطالعات فنی و طراحیهای اولیه پرداخت. سرانجام در نوامبر 2011، مراسم راهاندازی خط لولهی انتقال گاز جریان شمالی تحقق یافت. به این ترتیب، نخستین بار گاز روسیه بدون نیاز به کشورهای ترانزیتی (اوکراین و بلاروس) مستقیماً به اروپای غربی صادر خواهد شد. روسیه این هزینهی هنگفت را پرداخت تا بتواند از درخواستهای روزافزون از سوی بلاروس و بهخصوص اوکراین، مبنی بر افزایش حق ترانزیت، رها شود. همچنین بتواند گاز بیشتری را به اروپا صادر کند تا خطوط صادراتی گاز رقیب روسیه به اروپای غربی، مانند ترانس خزر و ناباکو، از صحنه خارج شوند.[4]
بحران گازی سالهای اخیر آشکارا نشان داده است که متنوعسازی مسیرهای عرضهی گاز طبیعی به اروپا، یکی از مسائل مبرم دستور کار است. برای حل این مشکلات «گازپروم» روسیه و اتحادیهی ایتالیایی «انی» پیشنهاد کردند که خط لولهی «جریان جنوبی» احداث شود که باید سواحل روسیه در دریای سیاه را با جنوب و مرکز اروپا متصل کند. بخشهای زمینی خط لوله باید از خاک روسیه تا سواحل دریای سیاه، از طریق کشورهای جنوب و مرکز اروپا، از جمله بلغارستان، یونان، صربستان، مجارستان، اسلونی و اتریش، امتداد بیابد. اما مشکل عمدهای که در این میان وجود دارد، مخالفت اروپا با ابرقدرتی و یکهتازی مسکو در عرصهی گاز است.
کمیسیون اروپا به کشورهایی که قرار است این خط لوله از آنها بگذرد اعلام کرده است که قراردادهایی که این کشورها با روسیه منعقد کردهاند، برخلاف قوانین اروپاست. براساس اعلام کمیسیون اروپا، قوانین بیندولتی که بین روسیه و کشورهای ترانزیتکنندهی گاز امضا شده، برخلاف قوانین اتحادیهی اروپاست. به عنوان مثال، شرکت «گازپروم» روسیه هم تأمین گاز و هم مدیریت خط لوله را برعهده گرفته، در حالی که قوانین اتحادیهی اروپا خواستار رقابتیتر بودن این پروژه است. این قراردادها بر این نکته تأکید کرده که این پروژه تنها برای گاز روسیه است، ولی کمیسیون اروپا بر این باور است که این پروژه باید برای انتقال گاز سایر کشورها نیز باشد.
کمیسیون اروپا همچنین با روش تعیین تعرفهی خط لولهی جریان جنوبی نیز مخالفت کرده است. تعرفهی خط لوله نباید توسط شرکت «گازپروم» روسیه تعیین شود، بلکه یک مدیر مستقل باید این تعرفه را تعیین کند. کمیسیون اروپایی که تا مدتی برخورد سرد خود با این طرح را ابراز میکرد، ناگهان به مبارزه با آن پرداخت و خواهان بازنگری در همهی توافقات روسیه با بلغارستان، مجارستان، اسلوانی، کرواسی و صربستان شد. اروپاییها معتقدند که این خط لوله بهگونهای ساخته و تنظیم میشود که انحصار روسیه در قسمت جنوبی اروپا را فراهم کند؛ در حالی که مقررات اروپایی مانع از این امر میشوند. کمیسیون اروپایی قبول دارد که به هیچ وسیلهای نمیتواند جلوی ساخت این خط لوله را بگیرد، ولی میتواند سودآوری آن را محدود کند. اما مشکل اروپا این است که کشوری غیر از روسیه نمیتواند خط لولهی نیرومند انتقال گاز را بسازد، زیرا فعلاً تنها آذربایجان گاز خود را به اروپا صادر میکند، ولی این کشور امکانات مالی محدودی دارد. کشورهای اروپای شرقی تأکید کردند که از خط جریان جنوبی پشتیبانی میکنند و مقامات روسیه حتی به اتحادیهی اروپا پیشنهاد کردند مقررات خود را در بخش انرژی مورد بازنگری قرار دهند.[i]
این در حالی است که مقامات روسی معتقدند پیشرفت در حل این مسئله ممکن نیست؛ چراکه کمیسیون اروپا سعی دارد در وسط راه، تعهدات بلندمدت مربوط به قراردادهای دوجانبه را مورد تجدید نظر قرار دهد. با توجه به اینکه «گازپروم» مطمئنترین فروشندهی گاز به اروپا بوده و کسری بروزکرده در رابطه با فعالیت غیرمطمئن دیگر فروشندگان را جبران میکند، کمیسیون اروپا حالا در موقعیتی نیست که شرایط خود را تحمیل کند.
**روادید
یکی دیگر از موارد اختلافی مسکو و بروکسل، درخواست روسها برای سادهسازی رژیم روادید است. روسیه به کرّات گفته تمام شرایط نقشهی راه لغو روادید را اجرا کرده است، ولی اتحادیهی اروپا در رابطه با نگرانی از رشد مهاجرت غیرقانونی، از باز کردن مرزها خودداری میکند.
طرفین مدتهاست که بر سر درخواست روسیه در زمینهی لغو ویزا به بحث میپردازند، اما مخالفت اتحادیهی اروپا تاکنون مانع این امر شده است. از نظر روسیه، حفظ تشریفات روادید میان این کشور و کشورهای عضو اتحادیهی اروپا، آثاری باقیمانده از زمان جنگ سرد و پردهی آهنین میان کشورهای عضو پیمان ورشو و کشورهای عضو ناتو بوده که باید برداشته شود. مسکو رژیم لغو روادید با اروپا را یکی از اولویتهای سیاست خارجی خود میداند؛ اما با وجود تأکید پوتین و سایر مقامات روسی، اتحادیهی اروپا رغبتی به لغو آن، به دلیل نگرانی از افزایش جرم و جنایت و مهاجرتهای غیرقانونی نشان نمیدهد. از نظر مسکو، شایسته نیست اتحادیهی اروپا با کشورهایی نظیر ونزوئلا، هندوراس و مکزیک، رژیم روادید را لغو کند، اما در مقابل درخواست مسکو مخالفت به عمل آورد.
طبق این نظر، اتحادیهی اروپا با لغو روادید مخالف نیست، ولی نگران این است که پس از آن، تاجیکها، قزاقها و قرقیزها و همچنین ساکنان مناطق قفقازی روسیه با گذرنامههای روسی برای کار کردن به اروپا مهاجرت کنند. علاوه بر این، اروپا حین مطرح کردن درخواست کاهش فساد، در واقع از این نگران است که شهروندان جمهوریهای آسیایی میتوانند با دادن رشوه، گذرنامهی روسی خریداری کنند.[6]
بروکسل همزمان به روسیه صریحاً تفهیم میکند که لغو روادید، کار آیندهی دور است. در گزارش اخیر کمیسیون اروپایی آماده است که روسیه به منظور دستیابی به این هدف، باید مسائل موجود در زمینهی حقوق بشر، نظارت بر مهاجرت و مبارزه با فساد مالی را برطرف کند. سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجهی فدراسیون روسیه، معتقد است که اتحادیهی اروپا عمداً این کار را به تعویق انداخته و گمان دارد که برای اروپا، تسهیل تشریفات ویزایی با روسیه، قبل از کشورهای عضو شراکت شرقی، از نظر سیاسی مصلحت نیست.
**نشست بروکسل
تنش بین روسیه و اروپا باعث شد تا جلسهی سران دو طرف، امسال با نهایت سردی برگزار شود. بروکسل به علت اوضاع پیرامون اجلاس شراکت شرقی در ویلنیوس و اوضاع اوکراین، قالب مختصر اجلاس را پیشنهاد کرد. سیودومین اجلاس سران روسیه و اتحادیهی اروپا به مشکلدارترین اجلاس طی تمام تاریخ روابط روسیه با شرکای اروپایی تبدیل شد. لازم به ذکر است این اجلاس ابتدا در نظر بود در دسامبر برگزار شود، ولی بعد به اواخر ژانویه موکول شد. ولی بروکسل فقط به تعویق انداختن اجلاس اکتفا نکرد و پیشنهاد کرد ملاقات به جای دو روز، طی یک روز به پایان رسیده و شام سنتی با پوتین هم ترتیب داده نشود.
در نهایت قرار گذاشته شد جلسهی عمومی با شرکت وزرای کلیدی و کمیسرهای اتحادیهی اروپا هم از برنامه حذف گردد. مذاکرهی پوتین با رهبری اتحادیهی اروپا برگزار شد، سپس صبحانهی کاری ترتیب داده شد و بعد از آن، همه با هم با خبرنگاران ملاقات کردند. اتحادیهی اروپا به نوبهی خود، روسیه را به اعمال فشار بر اوکراین و سایر جمهوریهای شوروی سابق، که در چارچوب برنامهی شراکت شرقی به فکر تحکیم روابط با اتحادیهی اروپا افتادهاند، متهم میکند.
فئودور لوکیانوف، رئیس شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه، در این رابطه میگوید: «محدود شدن اجلاس دوروزهی سران به گفتوگوی سهساعته نشان میدهد که شرکتکنندگان آن همعقیده هستند که مذاکرات هرچه کوتاهتر باشد، احتمال بروز جنجال نیز ضعیفتر میگردد. طرفین قصد نداشتند هیچ سندی امضا کنند، ولی بحث طولانی دربارهی موضوعات مورد اختلاف را بیمعنی دانستند.»
به عقیدهی این کارشناس سیاسی، قالب فعلی اجلاس سران به طور واضح و روشن نشان میدهد که مسکو و بروکسل در حقیقت امر، به دستور کار متفاوتی احتیاج دارند. به نظر میآید که سیاست نسبت به جمهوریهای شوروی سابق به مهمترین منشأ ناراحتی در روابط بین روسیه و اتحادیهی اروپا تبدیل شده است. به گفتهی برخی کارشناسان، روابط بین روسیه و اتحادیهی اروپا از زمان جنگ پنجروزه در ماورای قفقاز (سال 2008) به اندازهی امروز متشنج نبوده است. در نشست اخیر سران روسیه و اروپا برخی منابع از این امر خبر میدادند که هرمان وان رومپی، رئیس شورای اروپایی و خوزه مانوئل باروسو، به ولادیمر پوتین در رابطه با غیرمجاز بودن مداخله و تهدیدها هشدار دادند و تأکید نمودند که اوکراین و جمهوریهای شوروی سابق دیگر باید به طور مستقل تصمیمات خود را بگیرند.{7}
هدف رهبران اتحادیهی اروپا در ملاقات اخیر آنها با رئیسجمهور روسیه در بروکسل این بود که به جهان نشان دهند سطح بیاعتمادی آنها به مسکو چقدر بالاست و اینکه تعامل سیاسی با روسیه در پایینترین سطح ممکن قرار دارد. در عین حال، طرف روس رفتار سازندهای از خود نشان داده و حتی به بازیهای طرف اروپایی با زمان و قالب برگزاری این اجلاس مخالفت نورزید. در حال حاضر، بروکسل مانند سابق، روسیه را دشمن ایدئولوژیک خود میداند و براساس همین برداشت، رفتار میکند. میتوان این نتیجهگیری را کرد که اروپا همچنان اسیر برداشتهای شبهدموکراتیک از جهان در حال تحول، حقوق بشر و نقض آزادیها در روسیه است. روسیه برای سازشها آماده است، ولی بیش از این نمیتواند عقبنشینی کند که اجلاس اخیر سران روسیه و اتحادیهی اروپا این واقعیت را به اثبات رساند.
اروپاییها در شرایط تشدید رو به افزایش اوضاع اوکراین که در طول ماه ژانویه مشاهده میشد، میتوانستند از طرف روس انتظار هر اقدام تند را داشته باشند؛ ولی آنها با تعجب مشاهده کردند که طرف روس نه به تسویهحسابها، بلکه به انجام گفتوگوی سازنده علاقهمند است. رسانههای گروهی غرب فوراً این موضعگیری آرام روسیه را مورد تجزیه و تحلیل بیرحمانهای قرار داده و در آن عدم اعتمادبهنفس را تشخیص دادند. برای مثال، ژان ژاک مول، روزنامهنگار فرانسوی، در روزنامهی «فیگارو» چنین ادعایی را مطرح کرد: «اتحادیهی اروپا رئیسجمهور روسیه را کمتر از حد انتظار متمایل به حمله دیده است، زیرا او حاضر است با مخالفان اوکراینی، چنانچه آنها برنده شوند، وارد گفتوگو شود.» از نظر مول، اروپا برنده شده و اوضاع را عوض کرده است. نیکلای آزاروف، که رئیسجمهور روسیه به او امیدهای زیادی بسته بود، دیگر بر این مسند قرار ندارد و رهبران مخالفان جای خود را دور میز مذاکرات پیدا کردهاند. روزنامهنگار فرانسوی از اینجا نتیجه میگیرد که مواضع روسیه به اندازهی چند روز قبل قوی نیست.
کریستف شتولتس، مفسر روزنامهی «دیولت» چاپ آلمان، در مقالهای تحت عنوان «از پوتین نترسیم» مینویسد: «اتحادیهی اروپا به روسیه احتیاج دارد، ولی روسیه به اتحادیهی اروپا احتیاج به مراتب بیشتری دارد. اروپاییها هر دلیلی دارند که با اعتمادبهنفس بیشتر با مسکو برخورد کنند، ولی تا به حال بروکسل هر دفعه به مسکو دست دراز کرده و آن را به گفتوگو دعوت نموده است.» ولی واقعیت چیز دیگری است. علاوه بر وابستگی شدید روسیه به اروپا، باید گفت روسیه بیش از این قصد ندارد براساس الگوی 1+28 با اروپا روابط برقرار کند. روسیه الگوی جدیدی را ایجاد میکند که در آن، اتحادیهی اقتصادی دولتهایی که دور مسکو متحد میشوند، شریک اتحادیهی اروپا خواهد شد. حتی اگر بروکسل از این چشمانداز راضی نباشد، در آینده روابط دوجانبه براساس همین فرمول برقرار خواهد شد.[i]
**نتیجهگیری
روابط اتحادیهی اروپا و روسیه یکی از بزرگترین و پیچیدهترین چالشهای موجود در قلمرو سیاست اروپایی است. پیچیدگی از این جهت که این دو بازیگر مهم بینالمللی، در عین داشتن اختلافنظرها درخصوص مسائل اروپای شرقی و موضوعات تجاری، نیازهای استراتژیک متقابلی نیز دارند. به بیان دیگر، در هم تنیده شدن منافع مشترک و متعارض روسیه و اتحادیهی اروپا، موجب فرازوفرودهای بسیار در مناسبات این دو بازیگر شده است. در روابط بین روسیه و اتحادیهی اروپا، وضعیت عجیبی شکل گرفته است که تبادلات بازرگانی و سرمایهگذاریهای متقابل رشد میکند و گاز روسی اروپا را گرم میکند و طرفین با هم علیه تروریسم مبارزه میکنند و سعی میکنند مسائل سوریه و ایران را حل نمایند، ولی قادر نیستند هیچیک از طرحهای بزرگ شراکت راهبردی را اجرا کنند.
کارشناسان مسائل سیاسی معتقدند سالهاست که دستور روز این جلسات شامل ویزاها، حمایت از بازار داخلی، پروازهای هواپیماهای اروپایی بر فراز سیبری و تدابیر ضدانحصاری اتحادیهی اروپا علیه «گازپروم» است. گاهی مسئلهی حقوق بشر، که برای فدراسیون روسیه ناراحتکننده است، مطرح میشود. اکنون مسئلهی اوکراین هم به عامل ناراحتکنندهای تبدیل شده است. بهرغم وابستگی عمیق روسیه و اتحادیهی اروپا، به نظر میرسد تحولات سیاسی در اروپا، بهویژه در منطقهی اروپای شرقی، پایههای این هموابستگی را لرزان میکند.
پی نوشتها:
[1] . http://www.gazeta.ru/business/news/2014/01/28/n_5908321.shtml
[2] . http://itar-tass.com/mezhdunarodnaya-panorama/926471
[3].http://search.integrum.ru/ArtefactDocument.aspx?sourceId=22&url=aif_D20140129_N5_L2014012813132759_A013.txt
[4] . http://iras.ir/vdccx1qi.2bqx48laa2.html
[5].http://monitoring.integrum.ru/ArtefactDocument.aspx?sourceId=13029&url=drc_D20140127_N5_L2014012700112508_A005.htm
[6] . http://www.gazeta.ru/business/2014/01/27/5865597.shtml
[7].http://search.integrum.ru/ArtefactDocument.aspx?sourceId=114&url=nega_D20140129_L2014012901032238_A009.htm
[8] . http://www.iras.ir/vdcaaine.49ne615kk4.html
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.