مدیریت جهادی برگرفته از سیره شهدا است


مدیریت جهادی برگرفته از سیره شهدا است

خبرگزاری تسنیم: استاندار گیلان در دیدار با فرزند شهید رسول‌زده، گفت: مدیریت جهادی برگرفته از سیره شهدا است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از رشت، محمدعلی نجفی بعدازظهر امروز در سومین روز از نوروز با فرزند شهیدی که قطع نخاع است دیدار و گفت‌و‌گو کرد.

وی با بیان اینکه آرامش کنونی کشور و شادی و نشاط مردم در نوروز مدیون خون با برکت شهدا وصبر و ایستادگی خانواده های معظم آنان است، اظهار کرد:همه ما مدیون شهدا، جانبازان، ایثارگران و خانواده آنها هستیم  چرا که عظمت و استقلال ایران اسلامی در سایه ایثار و فداکاری شهدا و جانبازان گرانقدر است.

استاندار گیلان با دعوت از همه مردم برای تکریم هرچه بیشتر خانواده‌های معظم شهدا وایثارگران به ویژه در زمان خوشی‌ها و دید و بازدیدهای نوروزیی، افزود: دیدار با خانواده معظم شهدا و جانبازان و ایثارگران سبب تقویت روحیه و نشاط برای خدمت به مردم است .

نجفی  با تأکید بر اینکه مدیریت جهادی برگرفته از سیره شهدا است،گفت: غفلت از خانواده‌های شهدا و ایثارگران غفلت از ارزش‌های انسانی، اسلامی و آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران است.

به گزارش تسنیم، شهید رسول‌زاده سال 1360 در سرپل ذهاب به دیدار معبود شتافت.

در این دیدار استاندار گیلان و غلامعلی جعفرزاده نماینده رشت در مجلس شورای اسلامی با حضور درمنزل شهید رسول زاده با دختر این شهید بزرگوار که به عارضه قطع نخاع دچار و مادر وی نیز دار فانی را وداع گفته است دیدار کرد و فرا رسیدن سال نو را تبریک گفت.

لاله رسول‌زاده با وجود ضایعه نخاعی هم اکنون به عنوان پزشک در حال خدمت‌رسانی به مردم است.

زندگینامه شهید رسول‌زاده از زبان پدر شهید

شاپور رسول زاده دارنده شناسنامه 16 در اول فروردین  ماه سال 1334 در خانواده مستضعف ولی دیندار و با اعتقاد و ایمان کامل به وحدانیت الهی در  تالش متولد شد.

پس از 6 سال دوران طفولیت  به مدرسه رفت و از بدو طفولیت مخصوصا  از شروع به تحصیل هوش سرشار  و خدادادی در او نمایان شد و سال به سال قبول و پس از  اخذ  گواهینامه ششم ابتدایی به دبیرستان راه یافت و در دبیرستان تالش به نمرات او کمتر از 18 و 16 نبود او بسیار  مودب و خوش قلب و مهربان بود و همیشه با لباس کهنه و تمیز و با قلبی پر از امید به خداوند متعال تحصیل می کرد تا اینکه با نمره معدل بسیار خوبی  دیپلم  خود را گرفت گمان دارم شاگرد دوم شد چون هوش بسیار قوی داشت و اتکایش فقط به خداوند متعال بود با اینکه میدانست.

من یک کارمند شهرداری هستم با کمی  حقوق و با داشتن 10  سر عائله نمی توانم او را راهی دانشگاه نمایم ولی در کنکور شرکت و در رشته کشاورزی قبول شد و به دانشگاه ارومیه  راه یافت وبا همان علاقه و ایمان به خداوند، که خدا کریم و رحیم است مشغول به تحصیل شد مهربانی عطوفت انسانی و زیرکی او در دانشگاه زبان زد دانشجویان بود با 2 هزار ریال پولی که برایش  ماهانه می فرستادیم  با سختی زندگی می کرد ولی هیچ وقت از طاغوت طاغوتیان اطاعت  نکرد.

پس از یک سال تحصیل در تابستان که دانشگاه تعطیل می شد در تالش کارگری می‌کرد و برای شرکت ساختمانی  و راه سازی شرکت  کرگانرود کارگری می کرد و پول کارگری را جمع می کرد و در اول مهر ماه به ارومیه می  رفت و با آن پول  کتابها و نوشت افزار مورد احتیاج را خریداری  می‌کرد.

فرزندم خیلی زحمت کشید ولی ناامید نبود و امیدش روزبروز به خداوند متعال زیادتر می شد مادرش بیش  از من مشوق او بود که تحصیل نماید و در دومین سال دانشگاهی با یک دختر سید از خانواده لیسارتم حفظ آباد خلخال اردبیل به نام سیده معصومه قریشی ازدواج  کرد .

چون پول ارسالی من  و مادرش کفاف مخارجات زندگی و کرایه خانه را نداشت پس از فراغت از کار و تحصیل دانشگاه  چند سالی در ارومیه در کار شیشه بری  و سایر کارهای کارگری  می کرد او هیچ  وقت لباس نو نپوشید و در مدت 5 سال  تحصیل در دانشگاه از خوراک  و پوشاک در مضیقه بود اما امیدوار به خداوند .

در تالش در تابستانها به مسجد می آمد و نماز خود را ترک نمی کرد و درزمان امام جماعت حجت الاسلام آقا نوری زاده و در نماز  جماعت شرکت می کرد و در ارومیه نیز به همین نحو و در این میان چون به حزب رخت آویز رستاخیز نام نویسی نکرده بود  مرتب مورد تعقیب ماموران جهنمی ساواک بود.

او را در دانشگاه به صمیمت و مهربانی و زیرکی مشهور بود و هیچ وقت تابع ستم شاهی نمی شد و به جامعه  روحانیت مبارز احترام خاصی قائل بود و مبارزات  او با ستم شاهی در دانشگاه ارومیه از سال 1355 شدت پیدا کرد و در سال 1356 به اوج خود رسید و می‌گفت ایران  احتیاج به رهبری دارد که مستضعفان را نجات دهد و این رهبر فقط  امام خمینی است.

از آن سال شدیدا تحت تعقیب ساواک بود ولی باهوش سرشار خدادادی داشت نتوانستند او را گرفتار سازند و مرتب از دلسوزی و عطوفت امام سخن می گفت و چندین بار به ما گفت  تنها  کسی که می تواند ایران و ایرانیان را از این به بی بندو باری  و از هم گسستگی نجات دهد آقای خمینی است تا اینکه در سال 1357 به تالش آمد و مبارزات خود را با سایر جوانان و مردم انقلابی این شهرستان شروع کرد و پس از اخذ دانشنامه خود از تیر ماه 57 آشکارا از ظلم و ستم شاهنشاهی و مسئولان ستم شاهی سخن می‌گفت و در تمام راهپیمایی‌های و تظاهرات شب و روز با برادران و مادرش و جوانان انقلابی شرکت  فعالانه داشت.

پس از واقعه جمعه سیاه در مسجد جامع هشتپر از ظلم و ستم شاه فسادگر و ستم شاهنشاهی و دربار و دار و دسته اش  و دنیای شیطان بزرگ امریکا جنایتکار و سایر استکبار جهانی شرق و غرب پرده برداشت و بیش از یک ساعت نیم سخنرانی کرده و با توجه به فرمان تاریخی  امام مردم را به وحدت دعوت می کرد و همان روزهای مورد تعقیب مامورین ساواک آستارا قرار گرفت ولی او را از دید آنها پنهان کردند ولی صبر نکرد و به میدان آمد و گفت باید در صحنه حاضر شویم جان در مقابل اسلام و ایران که رهبری عادل و توانا مثل حضرت امام خمینی پرچم این نهضت بزرگ اسلامی را افراشته اهمیتی ندارد و شهادت در این انقلاب شکوهمند افتخاری بزرگ است .

در اوج مبارزات  اولین کسی بود که پرچم ننگین آمریکا را در  میان جوانان برادران و خواهران مسلمان و انقلابی شهرستان تالش در بام مسجد جامع این شهر به آتش کشید و تکبیر گویان ا...اکبر خمینی رهبر سرافرازانه به مبارزات انقلابی ادامه داد شاپور یکی از دوستداران  و هواخواهان واقعی امام امت  و پایداری جمهوری اسلامی  ایران بود و در تمام سخنرانیهایش  حضرت امام  خمینی را یگانه رهبر واقعی ملت مسلمان ایران و حامی مستضعفان ایران و جهان می دانست و عشق و علاقه او به امام و جامعه روحانیت مبارز و متعهد به انقلاب  اسلامی تمام شدنی نبود.

  همین عشق و علاقه بود که در خرداد  ماه سال 1360 از اداره کشاورزی هشتپر به تهران رفت و با درجه ستوان دوم وظیفه پس از دوره آموزش به لشکر 81 زرهی باختران منتقل  و به جبهه نبرد حق علیه باطل به سر پل ذهاب پادگان ابوذر گردان امید گروهان یک رفت و فعالیت جانبازی و شهادت و شجاعت و مبارزه او با بعثیون کافر صدام لعنتی در سر پل ذهاب به اوج خود رسید و در‌آخرین نامه که به دست ما رسید به تاریخ  سوم شهریور 60 نوشته بود مادرش  و مرا و خانواده و خواهران و برادرانش را به صبر دعوت کرده بود و نوشته بود مادر، پدر انشاا...با پیروزی برگشتیم ویا چنانچه اگر شهید شدم زهی افتخار تا اینکه در تاریخ 12 شهریور 60 پس از مبارزه شجاعانه در میدان جنگ به درجه رفیع شهادت  نائل شد و به بزرگترین آرزویش که شهادت بود رسید.

پیکر پاک این شهید با تشریفات نظامی و دینی و مذهبی با شرکت  عظیم مردم مسلمان و همیشه در صحنه شهید پرور شهرستان هشتپر با شرکت روحانیون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تالش و ژاندارمری  تالش و بنیاد شهید انقلاب اسلامی تالش و سایر ارگانهای دولتی و تمام برادران و خواهران مسلمان شهرستان تالش، تشییع و در مزار  شهدای این شهر به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/ ق

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon