به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، بدون شک اهمیت کشور اوکراین، برخورد منافعی که امروز به نمایش گذاشته و بیثباتی ذاتی آن، بحران اخیر در خاورمیانه را از نظرها دور کرده است. ماهیت و دامنه این انصراف اذهان و نگاهها تا اندازهای به دلیل مسیری است که بحران اخیر در خاورمیانه پیش گرفته، اما ملاحظات معین ابتدایی را نیز نباید از نظر دور داشت. در حال حاضر، منافع منطقهای ایالات متحده و روسیه عمدتاً در موضوع سوریه، ایران و خروج آمریکا از افغانستان متمرکز است. در درازمدت، هر چه تأثیرات منطقهای بر روابط آمریکا و روسیه افزایش یابد، واشنگتن نیاز بیشتری به تجدیدنظر در رویکرد کلی خود نسبت به خاورمیانه احساس خواهد کرد.
پیشزمینه رخدادها
بحران اوکراین همچنان در حال گسترش است؛ نیات و مقاصد روسیه در این موضوع همچنان ناشناخته مانده و این موضوع میتواند بر تصمیماتی که طرفهای غربی اتخاذ میکنند، اثرگذار باشد. به تعبیر بهتر، حتی کمترین هدف روسیه – اشغال عملی شبه جزیره کریمه در راستای اقدامات پیشین مسکو در دخالت در امور گرجستان در سال 2008- التزام این کشور به نظم بینالمللی کنونی را زیر سؤال خواهد برد. علاوه بر این، صرفنظر از اینکه یک فرد در مورد سیاست خارجی اخیر ایالات متحده چگونه فکر میکند، فهم اینکه چگونه دولت اوباما میتواند پاسخ روسیه به رخدادهای دراماتیک اوکراین را بیشتر از آنچه جرج بوش در مسئله گرجستان اجام داد، شکل دهد دشوار است.
از نظر ولادیمیر پوتین و بسیاری دیگر از روسها، کشور آنها هنوز در یک جهان زورمدارانه قرن نوزدهمی زندگی میکند که پاسداری از نفوذ خود در کشورهای نزدیک و قطع نفوذ دیگران، اولویت نخست دولت به شمار میآید. در این چارچوب فکری، به علاوه تمایل پوتین به ریسک کردن و موقعیت تجاری برجسته کشورش پس از یک دهه افزایش قیمت گاز و نفت، حرکت روسی برای اعمال سلطه در اوکراین چندان عجیب نیست، بدون توجه به اینکه دولت اوباما به صورت معقول چه میتواند بکند. در عالم نظر، اتحادیه اروپا به عنوان متحد اوکراین و همسایه روسیه نقش فعالتری میتواند ایفاء کند، مخصوصاً از زمانی که جمعیت آن تقریباً 4 برابر جمعیت روسیه و اقتصاد آن 8 برابر اقتصاد روسیه شده است. اما اتحادیه اروپا در بحران است و از زمان جنگهای بالکان ژئواستراتژیک فکر نکرده و اساساً با ادعای برتری بر آمریکا، از ایفای نقش ایالات متحده جلوگیری کرده است.
به این معنا که اوضاع اوکراین انکار چهره سلطهطلبانه عریان شده مسکو را غیرممکن کرده است. در نتیجه، بحران تاثیری دامنه دار بر روابط جهانی را موجب شده است. روابطی که در خاورمیانه ریشه دارد.
تأثیر آنی: سوریه، افغانستان، ایران
پیش از این، روزنامهنگاران با استناد به اظهارات رسمی مسئولان اجرایی در مورد نیاز به همکاری با پوتین در سوریه، افغانستان و ایران نسبت به هر گونه پاسخ جدی آمریکا به دخالت روسیه تذکر دادهاند. از این سه مورد، حداقل موضوعی که باعث نگرانی است، شقاق در «همکاری» آمریکا و روسیه در موضوع سوریه است. جدا از توافق بر سر تسلیحات شیمیایی که مناسبت آن بیش از پیش نامعلوم است، دیگر هیچ مشارکت جدی وجود ندارد. شکست گفتگوهای ژنو یک بار دیگر نشان داد روسیه و ایالات متحده آمریکا در دو سوی مقابل مسئله سوریه قرار دارند و خط روسی در حال پیروزی است. بحران اوکراین تمام این واقعه را آشکارتر نموده و از این روست که باید تصریح کرد تنها تأثیر آنی این بحران بر موضوع سوریه این خواهد بود که استدلال دولت اوباما برای سکون در مقابل رژیم اسد بسیار نخنما مینمایاند.
اوضاع در افغانستان متفاوت است، چرا که واشنگتن برای تهیه برخی مسیرهای حمل و نقل و پذیرش تلاشهای تسهیل کنندهای که از سوی دیگر دولتهای آسیای مرکزی و قفقاز پیشنهاد میشود، به روسیه وابسته است. این همان تأثیر آنی بحران اوکراین است که از آن سخن گفتیم و سبب شده پاکستان تجهیزات قابل توجه آمریکا و ناتو را طبق یک برنامه طراحی شده پس فرستد و آمریکا در تعامل دوسویه با این کشور با دشواریهایی روبرو شود. علاوه بر این، افغانستان دیگر برای مسکو برگ برنده به شمار نمیآید، اگرچه با وجود عملیاتهای گسترده ناتو و آمریکا و نفوذ اقتصادی و دیپلماتیک، واشنگتن درصدد است دولتهای آسیای مرکزی و پاکستان را برای اجرای مقاصد خود متقاعد کند یا تحت فشار بگذارد.
ایران، مهمترین مسئله در این ارتباط است که مذاکرات هستهای آن با کشورهای 1+5 (بریتانیا، چین، فرانسه، آلمان، روسیه و ایالات متحده) در جریان است. سه ملاحظه در خصوص ارتباط بحران اوکراین و پرونده هستهای ایران به نظر میرسد. اول اینکه جدا از نگرانیهای بینالمللی در ارتباط با فروش تجهیزات نظامی به تهران و همکاری در پروژه نیروگاه هستهای بوشهر، روسیه قصد دارد در درازمدت در منافع غرب در توقف حرکت ایران به سمت سلاح هستهای شریک شود. این تقسیم منافع میتواند نگرانیهای عمومی مسکو در ارتباط با منع تکثیر سلاحهای هستهای را به خوبی تثبیت کند و بر تمایل این کشور برای اقدام در مسائل امنیتی بینالمللی از طریق شورای امنیت سازمان ملل بیفزاید. تردیدی نیست که این وضعیت در هر صورت بهتر از آن است که روسیه اقدامات یکسویه ایالات متحده در مورد امنیت جهانی را ببیند.
نکته دوم از این قرار است که تا زمانی که شورای امنیت با اقداماتی همچون محکوم کردن ایران، وضع تحریمهای چندجانبه و مشارکت مستقیم در مذاکرات 1+5 در رام کردن ایرانِ جاهطلب موفق باشد، آنچه تهران را پای میز مذاکره مینشاند، تهدیدات آمریکا یا اقدام نظامی اسرائیل و وضع تحریمهای مالی بر صادرات نفت ایران است. این اهرمها با قطع همکاری روسیه همچنان کارآمدند.
سومین نکتهای که باید در نظر داشت، این است که زمانی این اهرمها، کارا و قدرتمند هستند که در ساختار قانونی چندجانبه با حضور روسیه و شورای امنیت تعبیه شده باشد و مادامی که چنین است، محاسبه واشنگتن در مورد ارزش ساختار مذکور میتواند ترکیب اقدام نظامی روسیه در اوکراین را با نیم نگاهی نسبت به مسئله ایران تغییر دهد. با وجود حمایت قاطع منطقهای برای اقدام علیه جاهطلبیهای هستهای ایران، ایالات متحده به دو دلیل حرکت در چارچوب سازمان ملل را انتخاب کرده است: اولاً توجه به دخالت نظامی در عراق که چندان موفقیتآمیز نبود و از حیث سیاسی مخالفتهایی برانگیخت، واشنگتن در مورد اقدام به دخالتهای جدید با شیوه آمریکایی بدون جلب حمایت جدی بینالمللی-بخوانید شورای امنیت- احتیاط میکند. ثانیاً از ابتدای دهه 90 آمریکا کوشیده نظام بینالملل و به ویژه روسیه و چین را مدیریت کند تا از رویکردهای امنیت جمعی در حل مسائل بینالمللی حمایت نماید و هدف خود در درازمدت در تأسیس نظام سیاسی جهانی ائتلافی را تحقق بخشد.
از دیدگاه واشنگتن، اگر روسیه به اشتباهات خود در اوکراین و عدم همکاری در موضوع ایران ادامه دهد، دولت اوباما هیچ انتخابی جز مواجهه رودررو با تهران به صورت منفرد ندارد. آشکار است که این انتخاب، بهترین نتیجه را در بر نخواهد داشت، اما همچنان که گفتیم، ایالات متحده به تنهایی ظرفیتهای برجستهای برای فشار بر ایران دارد، مثل اقدام نظامی مخاطرهآمیز و تحریم واردات نفت. این پتانسیلها در صورت وجود یک هماهنگی بینالمللی به بار مینشیند، اما این هماهنگی ضرورتاً در ارتباط با روسیه و سازمان ملل پدید نمیآید. اگر مسکو به تاکتیکهای قلدرمآبانه خود ادامه دهد و بخش قابل توجهی از جامعه بینالملل به این نتیجه برسد که دیگر نمیتوان با پوتین کار کرد، آنگاه راه برای تأسیس یک «ائتلاف موقت» باز است، مثل ماجرای کوزوو در سال 1999 و نه مثل عراق در سال 2003.
تأثیرات درازمدت
جدا از پیامدهای آنی بحران، اوکراین میتواند یک تأثیر بلندمدت بر دیپلماسی ایالات متحده در خاور میانه داشته باشد. سه ماه پیش، والتر راسل مید در مورد منافع آمریکا یک گزارش آیندهنگرانه ارائه داد: «روزگاری ما در سال 2013، به یک جایگاه جدید در تاریخ جهان دست یافتیم. یک ائتلاف از قدرتهای بزرگ مدتهاست به دنبال این است که وضع اوراسیایی پس از جنگ سرد را که ایالات متحده و متحدینش پس از 1990 تحمیل کرده، به هم بریزد. در نیمه دوم سال 2013، این ائتلاف به دنبال به دست آوردن سرزمین است... همین نکته سبب میشود ما از این موقعیت به یک مجادله تعبیر کنیم.» البته آن «ائتلاف» که بدان اشاره کردیم، روسیه را شامل میشود.
همچنان که گفتیم، سیاست آمریکا در مقابل ایران از اواخر دهه 80 یعنی «جنگ نفتکشها» بر ترکیب رقبای پیشین، روسیه و چین و بیشتر اعضای جامعه بینالملل در یک نظام امنیت جمعی استوار بود. در این سیاست، چنین نظامی نه تنها برای ایالات متحده، بلکه برای هر کشور دیگری، مناسب تلقی میشد و اگر روسیه، چین، ایران و دیگر بازیگران خاورمیانه این موضوع را درک نمیکردند، این وظیفه دیپلماسی بود که آنها را متقاعد کند. به نظر میرسد دولت اوباما نیز به جد این دیدگاه را پذیرفته است. در عین حال، اگر همچنان با روسیه در موضوع اوکراین و سوریه مذاکره و تعامل کنیم، به موقعیت جدیدی وارد شدیم که میتواند ناقوس مرگ نظم پس از دوران 1990 را به صدا در آورد. نظمی که بدان امید داشتیم.
به هر حال، خاورمیانه اوکراین یا گرجستان نیست. منافع آمریکا در آن منطقه مانند دفاع از متحدین آمریکا، مقابله با تروریسم، جلوگیری از تولید سلاحهای کشتار جمعی و تأمین امنیت مسیرهای انتقال نفت، همچنان که باراک اوباما در نطق خود در سازمان ملل در سپتامبر گذشته بدان اشاره کرد، تا زمانی که قدرت ایالات متحده در پاسداری و تدبیر آنها کارآمد باشد، همچنان سر جای خود هستند، حتی اگر ائتلاف آمریکا و روسیه در مسائل مشخصی از هم بپاشد. با وجود گرایشات بازار جهانی که جهش نقدی موقتی مسکو را تضعیف میکند و استفاده از لولهکشی گاز به مثابه یک باج، پوتین نفوذ اقتصادی، اهرم دیپلماتیک و پروژه قدرتی ندارد که به طور جدی با واشنگتن در خاورمیانه رویارویی کند.
انتهای پیام/