به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ایرج کریمی متولد 1332 در تهران، کارگردان، فیلمنامهنویس و منتقد سینما است. او که فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی امیرکبیر است از سال 60 فعالیت هنری خود را آغاز کرده. بسیاری او را با اثر «باغهای کندلوس» می شناسند که به اعتقاد بسیاری از منتقدان هنوز هم شاخصترین اثر کریمی است. این فیلم بلند سینمایی در سال 83 ساخته شده است.
کریمی علاوه بر فیلمنامه نویسی و کارگردانی تاکنون چند کتاب سینمایی را نیز به فارسی ترجمه کرده است. او در 1369 نگارش فیلمنامه «سفر جادویی» ساخته ابوالحسن داوودی و در 1370، نگارش فیلمنامه «بهترین بابای دنیا» به کارگردانی داریوش فرهنگ را بر عهده گرفت.
این منتقد سینما با کارگردانی فیلم بلند «آهنگ پنهان» (1370) در تلویزیون آغاز به کار کرد. «از کنار هم می گذریم» (1379) نخستین فیلمی است که کریمی کارگردانی، فیلمنامه نویسی و تهیه کنندگی آن را به عهده داشته است.

او همچنین «چند تار مو» را در 1382 بر اساس فیلمنامهای از خودش کارگردانی کرد و در 1385 «نسل جادویی» را ساخت. روابط (1387) هم اثر دیگری از این کارگردان است. اخیرا اپیزود «تحقیر» ساخته ایرج کریمی از مجموعه تلویزیونی «راه شیری» در شبکه 2 سیما پخش شد؛ در ادامه، گفت و گوی تسنیم با این کارگردان درباره اپیزود «تحقیر» آمده است:
*تسنیم: آقای کریمی چه شد که کارگردانی اپیزود «تحقیر» از مجموعه «راه شیری» را پذیرفتید؟
من سناریست اپیزود «تحقیر» یعنی علیرضا محمودی را از پیش می شناختم، او دستی در نوشتن برای مطبوعات دارد، با ماهنامه فیلم هم همکاری داشت. مطالب خوبی هم در حوزه تخصصی خودش یعنی سینمای عامه پسند هند و ایران پیش از انقلاب می نوشت، حوزه هایی که اصلا نباید آنها را کم ارزش تلقی کرد. او این حوزه ها را خوب می شناسد و خوب درباره آنها می نویسد.
علیرضا محمودی روزی در دفتر ماهنامه فیلم، پیشنهاد ساخت فیلمنامه اش را با من مطرح کرد. او گفت که قصه این پروژه درباره یک وکیل است و من حدس زدم که این یک سریال گسترده حقوقی است و علاقه ای برای ساختن آن نشان ندادم؛ علت اصلی هم اگر بخواهم رک و صریح بگویم این بود که مسائل حقوقی با یکسری خط قرمزها تلاقی پیدا می کند و من مایل نبودم به این حوزه نزدیک شوم. تا اینکه روزی تهیه کننده سریال «راه شیری»، رامین عباسی زاده با من تماس گرفت.
سال 69 با عباسی زاده در فیلم 2 اپیزودی «آهنگ پنهان» همکاری داشتم، دورانی که تهیه کننده ها در خود شبکه مستقر بودند و دو شبکه هم بیشتر نداشتیم. آن زمان عباسی زاده در تلویزیون سمتی داشتند که «مباشر تهیه» گفته می شد، اما او در این سالها پیشرفت کرد و تهیه کننده شد. خلاصه ایشان تماس گرفتند و من به خاطر سابقه آشنایی و همکاری دوری که داشتیم، کار را پذیرفتم. قرار شد فیلمنامه 4 اپیزود را که هر کدام باید در 6 قسمت ساخته می شدند، برایم بفرستد.
از میان این سناریوها، من اپیزود «تحقیر» را که اتفاقا نوشته علیرضا محمودی بود پسندیدم و انتخاب کردم، آن زمان نمی دانستم که این همان سناریویی است که محمودی در دفتر ماهنامه فیلم به من پیشنهاد داده بود. بعدها متوجه این امر شدم. همچنین متوجه شدم که در آن زمان داستان سریال بد تعریف شده بود و سناریوی «تحقیر» اصلا جنبه حقوقی و قضایی پیدا نمی کرد، بلکه یکی از شخصیتها حقوقدان است که مشاور «خانواده راسخ» است و پسر این خانواده، قهرمان فیلم است.
من سناریو را خواندم، اما به نظرم مشکلاتی داشت، از جمله اینکه در این سناریو بازی با واقعیت و تخیل مشکل ساز به نظر می آمد. فکر کردم می شود در طول کار مشکلات را حل کرد. با وجود اینکه خودم دستی در نوشتن سناریو دارم ولی امیدوار بودم که آقای محمودی خودشان تغییرات لازم را اعمال کنند. به هر حال اعلام امادگی کردم و خیلی زود وارد مرحله پیش تولید شدیم.
*تسنیم: انتخاب بازیگران را خودتان بر عهده گرفتید؟
انتخاب بازیگر برای این اپیزود کار بسیار سختی بود. اگر به آثار من از جمله «باغهای کندلوس» توجه کنید خواهید دید که من تاکیدی بر استفاده از ستاره ها ندارم. راستش تجربه همکاری خوش آیندی هم با آنها نداشتم.
فکر می کنم نوع سینمایی که دنبال می کنم و روش کارم ایجاب می کند با نابازیگرها که بیشتر همکار و همدل هستند کار کنم، آن معدود تجربه همکاریهایی که با ستارگان هم داشتم به دلیل فشار دوستانی بود که فکر می کردند چون من ستاره در فیلم هایم ندارم گیشه پیدا نمی کند، در حالی که عملا اینطور نیست.
ولی آقای عباسی زاده تاکید عجیبی داشتند که دو بازیگر اصلی فیلم، حتما ستاره باشند. من این تاکید را نداشتم اما در عین حال این موضوعی نبود که به خاطرش بخواهم از پروزه کنار بکشم، اختلاف سلیقه حادی وجود نداشت، ما به دنبال ستاره ها رفتیم و مدام به در بسته خوردیم. بعد از مدتی آقای عباسی زاده تصور کرد عدم موفقیت ما در یافتن ستاره ها ناشی از اهمال کاری دستیار من است. به همین خاطر خودشان این قضیه را بر عهده گرفتند و کار را پیش بردند.
*تسنیم: پس انتخاب چهره های فیلم برمبنای سلیقه تهیه کننده انجام شد؟
نه کاملا. ببینید اپیزود «تحقیر» کم جمعیت است، شخصیت وکیل را خودم انتخاب کرده بودم؛ نقش وکیل این سریال را «احسان امانی» کار کرد که در «باغهای کندلوس» هم بازی کرده بود. احسان اصلا بازیگر نبوده، در آلمان مهندسی برق خوانده و در یک شرکت، نقش مدیریتی دارد، من هیچ سابقه ای از او نداشتم و دعوتش کردم تا در «باغهای کندلوس» با من همکاری کند. البته بعد متوجه شدم در «آبادان» ساخته «مانی حقیقی» هم بازی کرده بوده است. از ایشان خیلی راضی هستم و به نظرم نتیجه کار با احسان امانی خیلی خوب درآمده، مثلا کل کل هایش با شخصیت «فرهاد راسخ» به نحو خوبی در فیلم جا افتاده است.
در انتخاب نقشهای اصلی اپیزود هم تلاشهای تهیه کننده برای انتخاب بازیگر ، عملا به جایی نرسید. نتیجه این شد که من روزی در پله های دفتر آقای عباسی زاده جوانی را دیدم که به نظرم آمد برای ایفای نقش «فرهاد راسخ» مناسب است. چون من خیلی پیگیر فیلمها نیستم؛ نه فقط در سینمای ایران بلکه در سینمای فرنگ هم همینطور، به همین خاطر دیگر خیلی بازیگرها را مانند سابق نمی شناسم. از دستیارم سوال کردم که این جوان کیست. او گفت: «علی قربانزاده»؛ بازیگر نسبتا معروفی است که با «سامان مقدم» و «عباسی زاده» دوستی نزدیکی دارد.

به هر حال قربانزاده را برای نقش «فرهاد راسخ» مناسب دیدم و وقتی نظرم را به آقای عباسی زاده اعلام کردم همان روز با پیشنهاد کار با ایشان مطرح شد و خوشبختانه ایشان هم در آن زمان تعهدی به جایی نداشت و پذیرفتند. از سامان مقدم هم درباره توان بازی «قربانزاده» سوال کردم و مقدم هم ایشان را تایید کرد. انصافا هم همکاری خوبی با قربانزاده داشتم، او بسیار جوان بااخلاق، مقید و وظیفه شناسی است، نوع بازی او را هم دوست داشتم. من به طور کلی بازی به دور از مبالغه و اغراق را خیلی می پسندم و خیلی اهل احساساتیگری و حاد کردن قضایا نیستم.
اما «میسا مولوی» که نقش دوم سریال را ایفا می کرد، خود آقای عباسی زاده انتخاب کردند، من هم از میسا خوشم آمد، او هر چند در آغاز کمی درباره فعالیتهایش اغراق کرد، اما بسیار باهوش بود. تصویربرداری که آغاز شد متوجه شدم دفعه اولی است که جلوی دوربین قرار می گیرد، ولی با این وجود بچه توانایی بود و بازی خیلی قوی ارائه کرد. من کار او را پسندیدم و از همکاری با ایشان هم بسیار راضی بودم. به هر حال دو تا بازیگر نقش اصلی ما شدند «قربانزاده» و «مولوی».

*تسنیم: دوست دارم درباره موسیقی کار هم حرف بزنیم، به نظر من موسیقی آقای توسلی روی کار خوش نشسته است، دوست دارم نظر خود شما را هم درباره موسیقی اپیزود تحقیر بدانم.
درباره صداگذاری باید بگویم که من سر کار با مهرداد جلوخوانی(صداگذار) حضور داشتم و اتفاقا «تحقیر» را پیش از پخش، به همراه آقای توسلی (آهنگساز) تماشا کردم. از موسیقی امیر توسلی برای «تحقیر» خیلی خوشم آمد. تحقیر خیلی موزیک مدرن و خاصی دارد که خیلی دوست داشتم و به نظر من با فضای فیلم کاملا هماهنگ است.
به نظرم امیر کار را دوست داشت و اگر علاقمند نبود نمی توانست آن موزیک بسیار خوب را برای کار بنویسد. کاری که امیر توسلی کرد فقط جنبه سفارش نداشته کما اینکه مونتور و صداگذار اثر که جوان هم هستند از موزیک بسیار خوششان آمده بود. موزیک این کار خالی از احساسات گرایی و سانتی مانتالیسم است و خیلی دقیق و عاقلانه ساخته شده است، یعنی یک موسیقی کاملا عقلی است.
نکته جالبی درباره آهنگسازی توسلی اینجاست که او هم آهنگساز اپیزود «تحقیر» است و هم آهنگ اپیزود «پسر» به کارگردانی سامان مقدم را ساخته، شاید اگر اسم او در تیتراژها نباشد، کسی باور نکند که آهنگساز هر دو این اپیزودها یک نفر است.
صریح بگویم اپیزود «پسر» جدای تواناییهای سینمایی آقای مقدم، فیلمی نیست که من دوست داشته باشم، این فیلم احساساتی و سانتی مانتال است و موزیکی هم که امیر توسلی برای آن نوشته بسیار کلیشه ای، قالبی و تکراری است. البته فضای اپیزود «پسر» ایجاب می کند که موزیک عاطفی و احساسی داشته باشد.
*تسنیم: شما علاوه بر نویسنده و فیلمساز، منتقد هم هستید. شاید این سوالِ چندان خوبی نباشد اما دوست داریم بدانم خودتان در مقام یک منتقد «تحقیر» را چطور ارزیابی می کنید؟
سخت است یک نفر درباره کار خودش صحبت کند. ملاحظات اخلاقی را در نظر نمی گیرم اما تصور می کنم خود شخص هرگز فاصله لازم را با کارش پیدا نمی کند تا بتواند درباره آن قضاوت کند. درباره «تحقیر» هم با اینکه سالها از تولید آن گذشته، هنوز نمی توانم به عنوان منتقد به آن نگاه کنم . اما به طور کلی از کار راضی هستم و این مینی سریال جزء آن دسته از کارهایم است که دوستش دارم. همانطور که گفتم خالق اثر سخت می تواند اثرش را ارزیابی کند، اما به طور کلی باید بگویم به «تحقیر» علاقمندم و آن را جزء کارهای بد خودم نمی دانم. فکر می کنم قضاوت نهایی با دیگران است.
*تسنیم: شما را عموما به عنوان یک کارگردان مستقل می شناسند. کارگردانی که «باغهای کندلوس» را ساخته، چطور حاضر می شود کار سفارشی بسازد؟
بله، با تمام وجود می گویم که من اصلا نمی توانم سفارشی کار کنم، اما فکر می کنم «تحقیر» را به نحوی «خودی» کردم تا به نتیجه مطلوبم برسد. این را هم باید بگویم که قدرشناس سناریوی خوب علیرضا محمودی هستم. در این فیلمنامه زیاد دست بردم، اما با این حال اصل فیلمنامه برای ایشان بوده و هست، دیالوگهای خوب و زیبایی در فیلم وجود دارد که دوستشان دارم و سعی کردم به روش خودم آنها را به تصویر در بیاورم.
تسنیم: این «خودی کردن» چطور انجام شد؟ پیشتر هم گفتید اشکالاتی در فیلمنامه بود که باید اصلاح می شد، می توانید نمونه هایی را از اعمال تغییرات در اصل فیلمنامه بیان کنید؟
بله. فیلمنامه کلا 2 تا نقش زن دارد که خصوصا در سناریو اولیه خیلی این نقشها کمرنگی بودند و به نظر مهم نمی آمدند. در این سناریو نقش خانم ها به قدری کم بود که من اصلا خجالت می کشیدم این نقشها را به بازیگرهایی که مطرحند، پیشنهاد بدهم. بر خلاف نظر دوستان فکر می کردم که ممکن است به آنها بر بخورد، اما دوستان تاکید داشتند اینطور نیست و می گفتند به خاطر تو، نقش را می پذیرند و ارزش کار را درک می کنند. ولی با این حال برای من سخت بود.

من با سولماز غنی همکاری نداشتم، یک سال پیش از ساخت «تحقیر» به واسطه خانم گریموری که در چند کار با ایشان همکاری داشتم، به خانم غنی رسیدیم و از ایشان دعوت کردیم. ایشان هم خیلی استقبال کردند و واقعا هم همکاری کردند. مریم ذکائی را هم از سریال «روزگار قریب» می شناختم و بازیشان را پسندیدم و از ایشان دعوت کردیم. یکی از تغییرات این بود که من خوشبختانه، طبق عادتی که دارم، در طول کار نقش خانمها را گسترده تر کردم، این یکی از مهمترین تغییرات بود.
اما یکی دیگر از تغییراتی که در ذهن دارم درباره سرایدار ساختمان است که نقش کوتاه اما به اعتقاد من مهمی است. در سناریو اولیه این سرایدار را افغانستانی در نظر گرفته بودند که من آن را به یک شخص ایرانی تبدیل کردم و این نقش را به «سیدابراهیم عمادی» سپردم. عمادی فردی است که من بعد از ساختن فیلم «از کنار هم می گذریم» هر گاه فرصتی پیش آمده از او دعوت کرده ام تا با من همکاری کند. او یک هنرمند تئاتری است و شاگرد «رکن الدین خسروی» بوده و من از کارش بسیار راضی هستم. به نظرم در «تحقیر» هم نقشش را خیلی را شیرین بازی کرد و نقش، خوب از آب درآمد.
*تسنیم: چرا سرایدار افغانستانی را به سرایدار ایرانی تبدیل کردید؟
دلیل فرامتنیای برای تغییر سرایدار وجود نداشت؛ من جز آن دسته از ایرانیهایی هستم که سمپاتی خاصی به افغانستانیها دارند. افغانستانیها را خیلی دوست دارم. احساس مسئولیت، وظیفه شناسی و زحمتکش بودن آنها را تحسین می کنم، به نظر من الزامی وجود ندارد که ما همیشه برای نقش سرایدار، از افغانستانیها استفاده کنیم، چون در خیلی از ساختمانها از جمله منزل مادر من سرایدار، فردی ایرانی است.خیلی هم از این تغییر راضی هستم و از آن دفاع می کنم. اما فارغ از این بحث، دلم می خواست سرایدار این سریال «سید» باشد.
*تسنیم: اپیزود «تحقیر» فضای خاصی دارد و شاید بتوان گفت از آن سریالهایی است که مخاطب خاص دارد. به عنوان سازنده «تحقیر» فکر می کنید میزان ارتباط گیری مردم و مخاطبان با این «اپیزود» چقدر بوده و به طور کلی این گزاره را قبول دارید که «ایرج کریمی» برای مخاطب خاص فیلم می سازد؟
امیر توسلی آهنگساز کار، درباره «تحقیر» چیزی به من گفت که مهم است، او آدم کم حرفی است و کمتر اظهارنظر می کند، اما فیلم که تمام شد به من گفت: «انتظار نداشته باش که این فیلم را مخاطبِ عام دوست داشته باشد».
البته من این بدبینی را به مردم ندارم و این حرف را هم برای تبلیغ فیلمم نمی زنم، من مردم را باهوش می دانم و اصلا دلیلی نمیبینم که ما مردم را دچار فقر فرهنگی در نظر بگیریم و مثل موجود عقب مانده با آنها برخورد کنیم. تجربه هایی که داشتم این را نشان داده که مردم ما اینگونه نیستند. من سالها پیش «شب لطیف است» را کار کردم و همان زمان پیرزنی فیلم را دیده بود و گفته بوده این با فیلمهای دیگر تلویزیون فرق دارد؛ این خیلی برایم جالب بود که یک زن عامی مسن چنین تفاوتی را تشخیص داده بود و به نحو مثبت از «شب لطیف است» تعریف کرده بود.
من مردم را واقعا دست کم نمی گیرم، اما دیده شدن یک فیلم یا سریال شروطی هم دارد؛ مثلا اینکه فیلم را درست تبلیغ و آگهی کنیم، زمان مناسبی پخش کنیم و به هر حال شرایط مهیا باشد تا مردم بنشینند و سریال را تماشا کنند.
البته من معتقد نیستم که باید دست و پای همه را بگیریم و بگوییم ما قرار است «تحقیر» را پخش کنیم و شما برای هیچ برنامه دیگری جاذبه ایجاد نکنید تا همه بیایند این سریال را ببینند. منظورم اصلا این نیست. اما به هر حال «تحقیر» سریالی است که موضوع روشنفکرانه دارد و این در خود سناریوی اولیه هم قابل تشخیص است و هر کسی این سناریو را می خواند، همین درک را پیدا می کرد.
چون «فرهاد راسخ» (شخصیت اصلی) یک جوان پولدار عجیب و غریب است که نیاز به کار کردن ندارد و شوق نویسندگی دارد؛ دائما دوست دارد در خانه بشیند و بنویسد. در طول فیلم او در حال نوشتن داستانی است که عناصر و آدمهای داستان، همان عناصر و آدمهای دور و بر خودش هستند. در نتیجه ما مدام تداخل واقعیت و تخیل را در فیلم داریم و همین کمی داستان را پیچیده می کند و کاری هم نمی توان برای این پیچیدگی کرد. در حقیقت اگر قرار بود کار را ساده کنیم، اثری مبتذل از آب در می آمد. بدین ترتیب این پیچیدگیِ ناگزیر، باعث می شود که «تحقیر» تماشاگر و مخاطب خاص داشته باشد. من نمی گویم فیلمهایی را که می سازم، یک مشت فیلسوف باید تماشا کنند، اما به هر حال هر فیلمی یک مبحث فکری ویژه خود دارد.

به هر حال تماشاگری که دلش می خواهد در قصه غرق شود، نمی تواند با «تحقیر» ارتباط احساسی زیادی برقرار کند، زیرا «تحقیر» فیلمی است که از تماشاگر آن انتظار می رود بنشیند و فکر کند. در واقع «تحقیر» با احساسات تماشاگر سر و کار ندارد، بلکه با خرد و عقلش سر و کار دارد. این موضوع خصوصا در ژانر تلویزیون کمی کار را پیچیده می کند اما ما باید جرات و جسارت داشته باشیم و به تلویزیونهای سایر کشورهای دنیا هم نگاه کنیم!
تلویزیون صرفا یک مدیوم عوامانه نیست که تازه بخواهد عامی گری را ترویج دهد یا تایید کند. تلویزیون به نظر من در جای خود می تواند نقش پیچیده، هنرمندانه و روشنفکرانه ایفا کند و به رشد فکری و فرهنگی و همچنین برداشت زیباشناختی مردم کمک کند. به نظر من این کاری است که تلویزیونهای خوب دنیا انجام می دهد و ما هم باید به سهم خود در این مسیر گام برداریم.
*تسنیم: ابتدا قرار بود «راه شیری» در قالب 13 اپیزود ساخته شود اما بعد به 4 اپیزود تبدیل شد. این کاهش لطمه ای به مجموعه و مینی سریالها نزد؟
اینکه مجموعه قرار بود در 13 اپیزود ساخته شود به خود مینی سریالها لطمه ای نزد اما به بعضی بازیگرها چرا، قصه های این سریال مستقل هستند، اما قرار بوده شخصیتهای اصلی هر اپیزود با همان کاراکتر و هویت در مینی سریالهای دیگر به شکل فرعی رفت و آمد داشته باشند، مثلا در همان حدی که «علی قربانزاده» در سریال خانم زندی حضور پیدا می کند، یا مثلا ما تکه هایی را جلوی مهد کودک گرفتیم تا شخصیت اصلی اپیزود بعدی را معرفی کنیم؛

مثلا بهناز جعفری را آوردند تا در کار ما حضور داشته باشد، چون در مینی سریالی که قرار بود بعدا ساخته بشود و هرگز ساخته نشد، نقش اصلی را داشته باشد. ما این پلانها را ضبط کردیم و من هم که نمی توانم بهناز جعفری را از کار حذف کنم، ولی مخاطب هم چهره بهناز جعفری را می شناسد و دیدن این چهره توقع در تماشاگر ایجاد می کند، یعنی تماشاگر مدام پیگیری می کند که حالا کجا قرار است به سریال اضافه بشود و متاسفانه این اتفاق هم هرگز نمی افتد. از این جهت در مینی سریال ما حضور بهناز جعفری لطمه را از لحاظ برانگیختن انتظاری که برآورده نمی شود، به مینی سریال وارد می کند.
*تسنیم : مجموعه «راه شیری» حدود 5 سال پیش تولید، اما امسال پخش شد، این فاصله زمانی و تاخیر در پخش، لطمه ای به کار شما نزد؟
در این چند سال، تغییرات آنقدر زیاد نبوده که بتواند به کار من لطمه وارد کند، عمده سریال من در یک آپارتمان می گذرد و چندان تغییری اتفاق نیفتاده، مضمونش هم یک مضمون جامع و جهانی است، حتی وابسته به زمان هم نیست، یعنی این مضمون 20 تا 30 سال دیگر هم به قوت خود باقی است.
مضمون کلی ما، درباره نسبت بین تخیل و واقعیت است و این تاخیر چندان به کار ما لطمه نزد، ولی به هر حال هر کاری در زمان خود تاثیر بیشتری دارد. من خودم وقتی کار می کنم متوجه نیستیم اما روح زمان ما وارد کار می شود و وقتی که می گذرد، آن قضایا اعتبار خود را از دست می دهند. این امر کاملا به طور ناخودآگاه اتفاق می افتد. ولی چون ظرف مدت 4 یا 5 سال چندان تغییراتی رخ نمی دهند، کار لطمه نخورده است.
اما اگر این کار پخش نمی شد واقعا متاسف می شدم و الان خوشحالم که به هر حال بعد از حدود 4 یا 5 سال پخش شد. به هر حال امیدوارم که اتفاقات خوبی برای این سریال بیفتد.
گفتگو از «مطهره کشاورز»
انتهای پیام/