صادرات ایران، صادرات گرسنگی است


صادرات ایران، صادرات گرسنگی است

خبرگزاری تسنیم: وزیر اقتصاد هم در جمع فعالان اقتصادی کشور تداوم روند ثبات در فضای اقتصادی کشور را یکی از برنامه‌های دولت برای خروج از رکود دانسته و وزیر صنعت نیز از رفع همه‌ی محدودیت‌های صادراتی برای روشن کردن موتور تولید خبر داده است.

به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم،یکی از مسائل مهمی که اقتصاد ایران امروز دست‌به‌گریبان آن است، بحث رکود تورمی است که البته این خود دو مسئله است: یکی تورم و دیگری رکود. این دو، مسائلی نیست که کارشناسان با مشاهده‌ی آمار و ارقام از آن‌ها خبر دهند، مشکلاتی است که عامه‌ی مردم با آن سروکار دارند و هر روز با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند که باید هرچه سریع‌تر برای حل آن‌ها تمهیداتی اندیشیده شود. آمارهای رسمی هم این گفته‌ها را تأیید می‌نماید؛ تورم 30.2درصدی امسال، نرخ بیکاری 10.5درصدی سال گذشته، رشد اقتصادی منفی دودرصدی و...

اخیراً دولت قول داده است که تورم را به 25 درصد خواهد رساند. از طرف دیگر، رئیس‌کل بانک مرکزی هم وعده‌ی خروج از رکود اقتصادی در شش ماه آینده را خبر داده است. رشد اقتصادی کشور براساس اعلام بانک مرکزی در سال پایانی فعالیت دولت دهم به منفی 8/5 درصد رسید. برآوردهای اولیه حاکی از آن است که رشد اقتصادی سال 92،که در شش ماه نخست، منفی دو درصد بود، در پایان سال گذشته به حدود منفی یک درصد و تا پایان امسال به حدود سه درصد خواهد رسید. وزیر اقتصاد هم در جمع فعالان اقتصادی کشور تداوم روند ثبات در فضای اقتصادی کشور را یکی از برنامه‌های دولت برای خروج از رکود دانسته و وزیر صنعت نیز از رفع همه‌ی محدودیت‌های صادراتی برای روشن کردن موتور تولید خبر داده است.

اما آیا واقعاً اوضاع تولید رو به بهبود است؟ آیا رشد اقتصادی مثبت خواهد شد؟ اما به نظر می‌رسد گفته‌های نعمت‌زاده در خصوص اختصاص اعتبار به بخش تولید این را تأیید نمی‌کند؛ وی اخیراً اعلام کرده است از 18 میلیارد دلار طرح صنعتی، که در قالب 1220 طرح به صندوق توسعه‌ی ملی معرفی شده‌اند، تنها سه میلیارد دلار موفق به گشایش اعتبار شده‌اند که این امر به‌خوبی نشان می‌دهد حال تولید هنوز بد است و حضور دولت یازدهم هم نتوانسته است گره‌های کور بخش تولید را باز کند و این بخش را از رکود خارج سازد.

به نظر می‌رسد در این شرایط درآمد بنگاه رو به افزایش نخواهد رفت و به دنبال آن حجم مالیات‌های دریافتی هم کاهش خواهد یافت؛ این عوامل در کنار هم باعث می‌شود که روزبه‌روز اقتصاد ایران در مشکلات بیشتری فرو رود. دکتر جلیل خداپرست شیرازی در‌این‌باره می‌گوید اقتصاد ایران ‌ـ‌با وجود تمامی مشکلاتی که دارد‌ـ‌ اقتصادی است که می‌تواند در حوزه‌ی تأمین مایحتاج خود تا حدودی روی پای خود بایستد. من معتقدم که فشارهای داخلی ناشی از سوءمدیریت بیشتر از فشارهای خارجی به کشور است.

این عضو هیئت‌علمی دانشگاه شیراز در ادامه افزود، آنچه که هم‌اکنون گریبان اقتصاد ایران را گرفته حضور پررنگ مافیای اقتصادی در زمینه‌های مختلف است و تا آن‌ها از بین نروند مشکلات اقتصاد ایران حل نخواهد شد.

آیا در شرایط کنونی، با توجه به رکود تورمی، رشد اقتصادی امکان‌پذیر است؟ آیا به نظر شما امسال رسیدن به تورم 25درصدی امکان‌پذیر است؟

برای رسیدن به رشد اقتصادی، یقیناً ما باید رشدی بسیار بیشتر از پیش‌بینی برنامه‌ی پنجم، که هشت درصد است، داشته باشیم؛ زیرا رشد اقتصادی در حقیقت رشد سال قبل منهای رشد امسال تقسیم بر سال قبل است و اگر یک عدد منفی منهای عددی مثبت شود، عدد مثبت باید خیلی زیادتر باشد تا بتواند عدد منفی را خنثی کند. با توجه به اقتصاد فعلی ما، که در آن هم رکود و هم تورم داریم و کم کردن هر یک منجر به افزایش دیگری می‌شود، اکثر کسانی که در اقتصاد نقشی دارند معتقدند که در حال حاضر در کشور ما تورم مشکل‌سازتر از رکود است و کنترل تورم می‌تواند رکود را نیز از بین ببرد.

بنابراین تورم در ایران باید به هر طریقی متوقف شود؛ یعنی نرخ آن کم یا ثابت شود. به نظر من، درست است که کشور ما تحریم است و فشارهای زیادی بر ما وارد است، ولی اقتصاد ایران ‌ـ‌با وجود تمامی مشکلاتی که دارد‌ـ‌ اقتصادی است که می‌تواند در حوزه‌ی تأمین مایحتاج خود تا حدودی روی پای خود بایستد. من معتقدم که فشارهای داخلی ناشی از سوء‌مدیریت بیشتر از فشارهای خارجی به کشور است و همچنین معتقدم و می‌توانم ثابت کنم (در صورت تأمین مالی و تأمین جانی) که در ایران مافیای اقتصادی شکل گرفته است. این موضوع را نه تنها من، بلکه همه می‌دانند، ولی خیلی‌ها به زبان نمی‌آورند. تا زمانی که مافیای اقتصادی در ایران وجود دارد ما نمی‌توانیم تورم را ثابت نگه داریم یا از بین ببریم.

نمونه‌ی خیلی خوب این موضوع پتروشیمی و صنایع نفت است. در حال حاضر، صنایع نفت ما در دست شرکت‌های خاصی است که قیمت‌های بسیار گزاف ‌ـ‌سه الی چهار برابر‌ـ‌ بر آن می‌زنند و این امر منجر به ایجاد تورم، افزایش نقدینگی و سرازیر شدن پول می‌شود؛ به طوری که محصولی را که می‌توان با صد میلیون تومان ساخت با 500 میلیون تومان می‌سازند.

در طرح‌های عمرانی نیز همین‌طور است. مثلاً در استان فارس شرکتی وجود دارد که در تمامی صنایع جاده‌سازی، پل‌سازی، سدسازی و... فعالیت دارد و در همه‌ی نقاط شهر می‌توان تابلوهای تبلیغاتی آن را مشاهده کرد. چنین شرکت‌هایی نمی‌گذارند تورم کاهش پیدا کند. این‌ها پول‌های هنگفتی را می‌گیرند و باعث می‌شوند که نقدینگی بیشتر شود. متأسفانه، این شرکت‌ها کار را خودشان انجام نمی‌دهند و به شرکت‌های دیگر واگذار می‌کنند. در حقیقت، از این طریق فقط پول بیشتری به بازار تزریق می‌شود. شرکت دوم یا سومی که کار را می‌گیرد یک‌سوم یا دو‌سوم مبلغ را دریافت می‌کند و الباقی آن مبلغ همان افزایش نقدینگی است؛ یعنی کاری را که می‌شد مثلاً با صد میلیون تومان انجام داد با سیصد میلیون تومان انجام می‌دهند.

تا زمانی که ما گرفتار این مافیای اقتصادی هستیم، نمی‌توانیم پیشرفت کنیم. متأسفانه، این مافیا تماماً شبه‌دولتی هستند و بخش خصوصی را کاملاً به حاشیه رانده‌اند. مادامی که این مشکل وجود دارد، ما نمی‌توانیم مشکلات اقتصادی خود از جمله تورم و رکود را حل کنیم.

بنابراین برای رسیدن به رشد اقتصادی باید این موانع را برداریم. مشکل ما این است که جی ان پی (GNP) ما اضافه نمی‌شود و علت آن هم این است که در صادرات ما اکثراً دلارها به کشور باز نمی‌گردد. اکثر این دلارهای صادراتی، که در دست عده‌ی خاصی است، وارد اقتصاد ما نمی‌شود و این موضوع را می‌توان ثابت کرد. اکنون صادرات سنگ آهن یا مس یا سایر اجناس ما دست عده‌ی خاصی است که این‌ها از ده واحد صادرات دو واحدش را به اقتصاد کشور باز می‌گردانند و هشت واحد آن را خارج از کشور نگه می‌دارند. بنابراین جی ان پی یا همان رشد اقتصادی ما متوقف می‌شود.

از نظر من، این افراد معتقد به اقتصاد ایران نیستند و عده‌ای کمی هستند که واقعاً تاجر و صادرکننده‌‌اند و اکثراً تازه‌کارند؛ مثلاً شخصی اصلاً کارش در حوزه‌ی دارو نبوده، ولی فلانی با او آشنا بوده و به او مجوز واردات دارو داده است و او اصلاً نمی‌داند که باید چه دارویی را با چه نسبتی وارد کند. این شخص فقط می‌خواهد کالا وارد کند و پول و دلار ببرد. به همین علت اقتصاد ما نمی‌تواند جان بگیرد. صادراتمان نیز همین‌طور است.

تا زمانی که ما گرفتار این مافیای اقتصادی هستیم، نمی‌توانیم پیشرفت کنیم. متأسفانه، این مافیا تماماً دولتی و شبه‌دولتی هستند و بخش خصوصی را کاملاً به حاشیه رانده‌اند. مادامی که این مشکل وجود دارد ما نمی‌توانیم مشکلات اقتصادی خود از جمله تورم و رکود را حل کنیم به دنبال همه‌ی این‌ها رشد اقتصادی هم اتفاق نمی‌افتد، مگر اینکه این موانع برداشته شود. یک نفر باید بیاید و در مقابل این‌ها بایستد. در غیر این صورت، با این مشکلاتی که وجود دارد امکان پیشرفت اقتصادی وجود ندارد. درست است که ما اکنون در حال مذاکره‌ایم و امکان دارد فشارهای خارجی کاهش یابد ‌ـ‌و ان‌شاءالله این‌طور شود‌ـ‌ اما مطمئن باشید این‌ها نمی‌گذارند اقتصاد ایران جان بگیرد. شاید اگر من هم جای آن‌ها بودم و سالیانه میلیاردها تومان درآمد داشتم، نمی‌گذاشتم این کار را بکنند.

اگر در اقتصاد ما کنترل‌کننده‌های خودکار وجود نداشته باشند، امکان توسعه و رشد اقتصادی وجود ندارد. کنترل‌کننده‌های خودکار در اقتصاد مالیات و پرداخت‌های انتقالی‌اند و در علوم سیاسی رسانه‌ها و مطبوعات‌. در این خصوص کتاب‌هایی نوشته شده که در ایران نیز ترجمه شده است. با وجود کسانی که در اقتصاد ما همه‌چیز را در دستشان گرفته‌اند، امکان پیشرفت وجود ندارد. با وجود این مشکلات، فکر نمی‌کنم به این راحتی در چند سال آینده بتوانیم از این رشد منفی خارج شویم.

می‌دانید که با آمارها بازی می‌کنند؛ مثلاً الآن می‌گویند که نرخ بیکاری کاهش یافته است. اتفاقی که افتاده این است که می‌گویند جمعیت فعال کم شده است و تعریف بیکاری را تغییر داده‌اند. جمعیت فعال به این دلیل کم شده است که بیکاری طبیعی افزایش پیدا کرده است؛ یعنی آن‌هایی که خیلی وقت است که بیکارند اگر کاری هم پیدا کنند، دیگر سر آن کار نمی‌روند. بیکاری طبیعی ما به این دلیل زیاد شده است که این‌ها بعد از مدتی که بیکار بوده‌اند دیگر اصلاً تمایل به کار کردن ندارند و مشغول کارهای کاذب و روزمره‌اند. این‌گونه است که می‌گویند بیکاری کم شده است؛ یعنی تعریف‌ها فرق کرده و مسائل اساسی تغییری نکرده است. با توجه به این مشکلات، من فکر نمی‌کنم به نرخ رشد صفر برسیم و اگر هم برسیم این رشد، رشد واقعی نیست.

پس در چنین شرایطی به نظر می‌رسد امکان افزایش رشد اقتصادی وجود نخواهد داشت، درست است؟

به نظر من، فعلاً این کار بسیار سخت و مشکل است؛ چون باید حتماً نرخ رشد نه درصدی، ده درصدی داشته باشیم که همان‌طور که گفتم نرخ رشد به سال گذشته برمی‌گردد و موقعی که نرخ رشد سال گذشته منفی باشد، این کار بسیار مشکل می‌شود.

با توجه به اینکه در حال حاضر درگیر رکود تورمی هستیم، دولت نرخ مالیات‌ اصناف توزیعی را چهل و اصناف تولیدی را سی درصد افزایش داده است و می‌خواهد با این کار درآمد خود را افزایش دهد، در صورتی که این کار رکود را نیز بیشتر می‌کند. ارزیابی شما در این مورد چیست؟

این یک اشتباه بزرگ است که شما مشکل را از طریق مالیات حل کنید. من می‌توانم به جرئت بگویم که متأسفانه بیش از 50 درصد از صنایع موجود، که تقریباً بیش از 50 درصد آن‌ها تعطیل شده‌اند، دولتی یا شبه‌دولتی‌اند که نازا هستند. ده‌ها بار هم تصویب شده است که این‌ها باید مالیات بدهند، اما مالیات نمی‌دهند. انواع و اقسام کارخانه‌ها متعلق به یک‌سری از این نهادهاست که بیست سال است که به آن‌ها می‌گویند که باید مالیات بدهید، ولی مالیات نمی‌دهند. پرفروش‌ترین و پرسودترین کارخانه‌ها نیز مربوط به این نهادهاست و مالیات را هم این‌ها باید بدهند. هر قدر فروش بیشتر باشد، مالیات هم باید بیشتر باشد. این نهادها که مالیات نمی‌دهند، پس از چه کسی می‌خواهید مالیات بگیرید؟ از یک‌سری کارخانه‌هایی که کاملاً خصوصی‌اند و هیچ پشتوانه‌ی دولتی ندارند؛ ضمن اینکه در کشورهایی مثل ما یکی از مشکلات اساسی این است که هزینه‌ی دریافت مالیات بسیار سنگین است، زیرا سیستم تشخیص مالیات ما ناکاراست. این پنجاه الی شصت درصدی که گفتیم که کنار رفت. فرض کنید چهل درصد از کارخانه‌ها باقی مانده‌اند (البته حرف‌هایی که الآن زدم و بعداً می‌زنم نسبی است و مطلق نیست و نمی‌خواهم بگویم که همه خدای‌ناکرده این‌طورند) مثلاً اگر به شما گفتند امسال باید صد میلیون تومان مالیات بدهید، می‌توانید اعتراض کنید و پس از اینکه اعتراض نوشتید، شش ماه طول می‌کشد تا پاسخ بدهند و بعد از شش ماه شما دوباره اعتراض می‌کنید و دوباره شش ماه دیگر طول می‌کشد. سرانجام بعد از دو سال می‌گویید من توانایی پرداخت این مبلغ را ندارم و آن‌گاه می‌گویند که صد میلیون را می‌توانید به صورت قسطی پرداخت کنید. ما در این زمینه مشکلات فراوانی داریم. برخی از بازاری‌ها نیز از طریق خمس اداره‌ی دارایی را فریب می‌دهند؛ یعنی می‌گویند که ما خمس پرداخت کرده‌ایم. برای نمونه، در شیراز ما کسانی را داریم که فرض کنید باید در سال پانصد میلیون تومان مالیات بدهند، ولی مثلاً صد میلیون تومان خمس داده‌اند و همین را مبنا گذاشته‌اند.


زمانی ما می‌توانیم تورم را از تولیداتمان خارج کنیم و دستمزد را افزایش بدهیم که بهره‌وری‌مان را بالا ببریم. تنها راه این است که بهره‌وری بالا برود و دستمزد نیز افزایش یابد تا تورم ایجاد نشود که قطعاً اکنون در ایران به این شکل نیست. قطعاً بهره‌وری افزایش پیدا نکرده و نمی‌کند.

پس مجبور هستید که به عده‌ای از کارخانه‌ها فشار بیاورید که آن‌ها هم تعطیل می‌شوند. الآن از حدود هفتصد کارخانه‌ی بزرگ ششصد کارخانه تعطیل است؛ یعنی تنها صد کارخانه در حال حاضر مشغول به کار است. این‌ها آمارهای اصلی دولت است. بنابراین شما از چه کسی می‌خواهید مالیات بگیرید؟ مالیات هم بگیرید بدتر می‌شود. شما هیچ‌گونه پرداختی در این صنایع نداشتید و می‌خواهید مالیات را هم بیشتر بگیرید. پس چه اتفاقی می‌افتد؟ مالیات بیشتر یعنی قیمت تمام‌شده‌ی بیشتر و قیمت تمام‌شده‌ی بیشتر یعنی افزایش قیمت کالایی که به دست من و شما می‌رسد و این یعنی تورم.

زمانی ما می‌توانیم تورم را از تولیداتمان خارج کنیم و دستمزد را افزایش بدهیم که بهره‌وری‌مان را بالا ببریم. تنها راه این است که بهره‌وری بالا برود و دستمزد نیز افزایش یابد تا تورم ایجاد نشود که قطعاً اکنون در ایران به این شکل نیست. قطعاً بهره‌وری افزایش پیدا نکرده و نمی‌کند، زیرا بهره‌وری شاخص‌هایی دارد که به این راحتی افزایش پیدا نمی‌کند.

پس به نظر شما یکی از راه‌های کاهش تورم، بهره‌وری است.

بله، بهره‌وری شاخص‌های زیادی دارد که یکی از آن‌ها بحث فرهنگ است. باید بگویم که سؤال دوم شما در واقع همان سؤال اول است. این بحث میان اقتصاددانان وجود دارد که ابتدا باید تورم را از بین ببریم یا رکود را؟ چون این دو مخالف یکدیگرند. اگر شما بخواهید از خیلی از این کارخانه‌ها و بنگاه‌های اقتصادی مالیات بگیرد، اگر کالاهایی که تولید می‌کنند بی‌کشش باشد، می‌توانند مالیاتی را که دولت می‌خواهد روی کالاها افزایش بدهد به سمت مصرف‌کننده‌ها بفرستند (چون هرچه کالاها بی‌کشش‌تر بشود، انتقال مالیات به سمت مصرف‌کننده‌ها راحت‌تر است). ضمن اینکه ما یک مشکل اساسی داریم که همان مافیای اقتصادی است.

دولت بودجه‌اش از فروش دلار است. ما به این می‌گوییم صادرات گرسنگی، یعنی صادرات نفت ما، که متأسفانه پولش برنمی‌گردد یا اگر هم برگردد سی درصد یا چهل درصد آن است، با ارز است و این ارز به داخل کشور می‌آید؛ منتهی این باعث می‌شود که آن را ارزان نکنند به دلیل اینکه بودجه کم می‌آید.

در سال گذشته، نرخ ارز تا حدودی کاهش یافت، ولی امسال با نوسان مواجه شد؛ به نظر شما دلیل این نوسانات در نرخ ارز چیست؟ ممکن است اثر انتظارات روانی باشد؟ نرخ ارز حقیقی به نظر شما چقدر است؟ موضوع دیگر این است که آیا روند کاهش نرخ تورم ادامه خواهد داشت؟ دولت اعلام کرده است که ما روند تورم را امسال به 25 درصد می‌رسانیم. آیا امکان تحقق این گفته فراهم است؟

همه متوجه این موضوع شده‌اند که هر موقع می‌خواهند یارانه‌ها را بدهند، نرخ ارز بالا می‌رود و یارانه‌ها را که دادند، پایین می‌آید. این به چه معنی است؟ ارزی که ما در ایران داریم، که دلار و یورو است و اکثر آن دلار است، کاملاً نفتی است که آن را به بانک مرکزی می‌دهند و بانک مرکزی هم به بازار می‌دهد و هر زمان که خواست عرضه و تقاضا را کم و زیاد می‌کند. من معتقدم که با توجه به منابعی که ما در اختیار داریم، با این تنوع آب‌وهوایی، وسعت سرزمینی، همسایه‌های نیازمندی که داریم، مرزهای دریایی ما در شمال و جنوب و انواع و اقسام معادن نرخ ارز ما، یعنی برابری پول ما با پول‌های خارجی، خیلی باید پایین‌تر از این باشد. در حقیقت، ارزش پول ما خیلی باید بیشتر از این باشد. تا یک سال پیش هر یک دلار 1400 الی 1500 تومان بود، اما با وضعیت کنونی که 560 هزار میلیارد تومان نقدینگی اعلام کردند، من فکر می‌کنم دلار 1800 یا 1900 تومان می‌تواند باشد و بیشتر از این ناشی از ضعف دولت و قوانین بد ماست؛ مثلاً 3 تا 6 درصد از فروش نفت ما را وزارت نفت برمی‌دارد که این یک ظلم‌ مضاعف به تمام ملت ایران است.

دولت بودجه‌اش از فروش دلار است. ما به این می‌گوییم صادرات گرسنگی، یعنی صادرات نفت ما که متأسفانه پولش برنمی‌گردد یا اگر هم برگردد سی درصد یا چهل درصد آن است، با ارز است و این ارز به داخل کشور می‌آید، منتهی این باعث می‌شود که آن را ارزان نکنند به دلیل اینکه بودجه کم می‌آید و در اینجا چه کسی ضرر می‌کند؟ مردم، یعنی ما صادرات گرسنگی داریم و مردم ما دائماً گرسنه‌تر می‌شوند و این ناشی از صادرات نفتی است که این‌ها می‌خواهند دلار بیشتر باشد. در اقتصاد می‌گوییم صادرات گرسنگی، بدین معنی که از داخل بگیرید و به بیرون ببرید.

زمانی که نفت را صادر می‌کنند، اما قیمت دلار را نیز بالا می‌برند، چیزهای دیگر گران می‌شود. هر قدر نرخ ارز بالاتر برود، انواع و اقسام کالاهای خارجی را باید گران‌تر بخریم. بنابراین منجر می‌شود به صادرات گرسنگی. این کاری است که دولت انجام می‌دهد و کسی نیست که بایستد و با اراده‌ی قوی بگوید واقعاً باید این کار را بکنید و این نهادهای اقتصادی باید سر جای خودشان بروند و نهادهای نظامی باید به کنار بروند. این اراده وجود ندارد، به دلیل اینکه منافع اقتصادی پشت آن است. مثالی در این خصوص می‌زنم، الآن گفته می‌شود که اتومبیلی که در ایران ساخته می‌شود، تقریباً سه برابر قیمت خارجی آن با همان کیفیت است. در خصوص مصرف بنزین شما می‌بینید که در تمام دنیا الآن چهار لیتر در صد کیلومتر یا سه لیتر در صد کیلومتر است، ولی متوسط آن در کشور ما ده‌ونیم است. در اقتصاد اسلامی هم مفهوم استثمار را داریم؛ یعنی اگر شخصی استثمار به وجود بیاورد، باید دولت جلوی آن را بگیرد. کاری که اکنون انجام می‌دهند، این است که هم کیفیت اتومبیل‌ها پایین است و هم مشکلات مردمی را در جاده‌ها داریم و هم اینکه بهره‌وری پایین است و هیچ‌کس از این کالا راضی نیست. این‌ها فقط می‌گویند ما می‌خواهیم اشتغال ایجاد کنیم. اگر همه‌ی این‌ها بروند و در خانه‌هایشان بنشینند مابه‌التفاوت قیمت بنزینی سوخت می‌شود و چیزی که ذخیره می‌شود، کفاف حقوق کل این خودروسازها را می‌دهد، به اضافه‌ی اینکه دیگر آلودگی هم نداریم.

در کل، اگر شما رشد می‌خواهید و اگر می‌خواهید تورم و رکود از بین برود، باید اعتقاد دولت و مردم هرچه بیشتر قوی‌ شود و احساس تعلق به این کشور بیشتر شود. اکنون این احساس تعلق اصلاً وجود ندارد. اگر به دارالترجمه‌ها بروید می‌بینید که چقدر برای خارج شدن از کشور ترجمه می‌کنند. من نمی‌گویم که همه‌ی این‌ها می‌روند. شاید نود درصدشان به هر دلیلی نروند، ولی این‌ها کسانی‌اند که هیچ احساسی به کشورشان ندارند و این خوب نیست. در اقتصاد نیز همین‌طور است. افرادی که در اقتصاد ما هستند کارشان را خوب انجام نمی‌دهند، چون اصلاً احساس تعلق نمی‌کنند. بنابراین تولید، بهره‌وری و کارایی پایین می‌آید. رشد و توسعه‌ی اقتصادی هم در دست همین مردمی است که اعتقاد ندارند. در جمعیت ما دوگانگی ایجاد شده است. بچه‌های شما در مدرسه به یک شکل هستند و در خانه به شکل دیگر. آن‌ها یاد می‌گیرند که به این شکل باشند. این مسائل همه‌ با هم ارتباط دارد.

دولت نمی‌تواند به این شکل ادامه بدهد که نرخ ارز را بالا نگه دارد. باید فکر دیگری بکند. می‌خواهد مالیات را از چه کسی بگیرد؟ ببینید در همین دانشگاه ما بر اساس قانون مالیات‌های مستقیم هر کسی که کتابی تألیف می‌کرد و وزارت ارشاد به آن مجوز می‌داد، معاف از مالیات بود. طرح‌های مطالعاتی اقتصادی ما نیز معاف از مالیات بود یا پنج درصد مالیات داشت که اکنون ده درصد شده است. خب مگر این‌ها چقدر می‌شود؟ اگر از ما بیشتر بگیرند، به ما فشار می‌آورند و ما هم یک‌جور دیگر می‌شویم. این بحث در حوزه‌ی اثرات روانی است که پرسیدید. این‌ها اثرات روانی دارد؛ یعنی در جامعه بی‌تفاوتی ایجاد می‌کند. این بی‌تفاوتی برای دولت مانند بمب است. باید به هر طریقی که امکان دارد اعتماد این مردم را جلب کنند. لذا هرقدر دولت بگوید من این کارها را برای شما انجام می‌دهم و از شما انتظار دارم که مثلاً صرفه‌جویی کنید یا به این میزان برق یا گاز را کمتر مصرف کنید، فایده‌ای ندارد. درست است که قیمت در اقتصاد علامت‌دهنده‌ی ‌اصلی است و می‌توانید برق یا آب را 25 درصد گران کنید، اما تا کجا و تا کی می‌توانید این کار را بکنید. تا زمانی که دولت کاری برای مردم انجام ندهد و مردم نبینند که دولت کاری برایشان انجام می‌دهد، مردم به صادرات بدبین‌اند، به مالیات بدبین‌اند و به هر سیاستی که دولت انجام می‌دهد بدبین هستند.

به هر حال، من امیدوارم که بتوانیم تورم را تا 25 درصد برسانیم، ولی با توجه به این چیزهایی گفتم و به آن‌ها معتقد هستم، به نظرم می‌آید که اگر بخواهیم چنین چیزی اتفاق بیفتد، باید آن مشکلات اقتصادی و آن مافیای اقتصادی را از بین ببریم.

من معتقدم که فشاری که از بیرون بر ما وجود دارد کمتر از فشار داخلی است؛ یعنی مدیریت داخلی ما، که مدیریت نابسامانی است، دارد کشور را نابود می‌کند.

در حال حاضر، بحث دولت این است که از طریق ‌مذاکره با غرب مشکلات ‌اقتصادی را حل کند، ولی با توجه به صحبت‌های شما فکر نمی‌کنم این امر امکان‌پذیر باشد. درست است؟

بله، من معتقدم که فشاری که از بیرون بر ما وجود دارد کمتر از فشار داخلی است؛ یعنی مدیریت داخلی ما، که مدیریت نابسامانی است، دارد کشور را نابود می‌کند. برای نمونه، فساد اقتصادی در منطقه‌ی آزاد قشم، که ‌گفته می‌شد هشت میلیارد فلانی برده، سه میلیارد دیگری، چهار میلیارد فلانی و... این‌ها می‌برند و این پول را به داخل ایران نمی‌آورند. اگر در ایران یک کارخانه می‌زدند، خوب بود، ولی همه را به خارج از کشور می‌برند. ترکیه با آن عظمت دارد به خاطر پول‌های ما از لحاظ سیاسی از بین می‌رود. باور کنید کشورهای دیگر هم همین‌طورند، ولی بعدها آشکار خواهد شد؛ کشور ارمنستان، گرجستان و حتی امارات.

ما پول بسیاری داریم، ولی متأسفانه تمامی آن از طریق یک عده‌ی خاص از کشور خارج می‌شود. صادرات ما دست یک عده‌ی خاص است، وارداتمان هم دست یک عده‌ی خاص است و این یک سیکل است. سرعت گردش پول هم برای ما مهم است. شما الآن بپرسید در بانک مرکزی چند تقاضای تأسیس بانک وجود دارد؟ می‌گویند برای تأسیس هر بانک 200 میلیارد تومان سپرده‌ی اولیه لازم است که اصلاً نباید از آن برداشت کرد و حتی اگر پشیمان شدند هم مثلاً سه سال طول می‌کشد که آن سپرده را به ایشان باز گردانند. ببینید الآن چقدر بانک تأسیس شده است؟! این بانک‌ها یعنی چه؟! این‌ها درآمد می‌خواهند که سودهای بانکی‌ و وام‌هایشان را بدهند. این‌ در حقیقت یکی از عواملی است که باعث خرید و فروش دلار یا سهام در بانک‌ها می‌شود و این همان اشتباهی است که تاچر و ریگان در آمریکا و انگلیس انجام دادند. آن‌ها اشتباه کردند و در آن سال‌ها اجازه دادند که بانک‌ها به جای تسهیلات بانکی وارد بورس شوند و نتیجه‌ی اشتباهشان هم رکودی بود که در سال 2007 پیش آمد و تا کنون هم ادامه دارد؛ ما هم همین‌طور هستیم.

ببینید الآن چقدر بانک در خیابان‌ها هست؟! این بانک‌ها چاله هستند و هرچه بیشتر می‌شوند، یعنی چاله‌های بیشتر. این‌ها که برای تولید نیامده‌اند و همه به سراغ بورس‌بازی می‌روند. این همان کاری است که ریگان انجام داد. ما داریم همان سیستم سرمایه‌داری را در ایران پیاده می‌کنیم، منتهی بانک‌های ما در بیست سال پیش پنج یا شش بانک عمده بود، ولی متأسفانه الآن فکر می‌کنم 42 یا 43 بانک داریم. این بانک‌ها چاله و چوله هستند. خوب این‌ها پول می‌خواهند، منابع مالی می‌خواهند و پول هم برای مردم است. آن وقت ضرر اصلی را باز هم مردم می‌کنند. اراده‌ای نیست که به داد مردم برسند و هرکس دارد برای منفعت خود کار می‌کند.

اگر دولت نتواند سیاست‌گذاری مناسبی کند یا سیاست‌گذاری هم بکند، ولی مردم تشخیص بدهند و انتظارشان این باشد که این سیاست این‌طور می‌شود یا آن طور می‌شود، این سیاست دوباره شکست می‌خورد، چون آن‌هایی که تصمیم می‌گیرند سیاست‌گذاری کنند همان‌هایی هستند که مثلاً برادرش کارخانه دارد یا در آن شریک است؛ یعنی همان سیاست از طریق همان‌ها خنثی می‌شود. در خصوص اینکه صادرات یا واردات دست یک عده‌ی خاصی است ببینید که ما خیلی از بیمارهایمان را به خاطر نبودن دارو از دست دادیم و همه این را می‌دانند، ولی در همان زمانی که ما دنبال دارو می‌گشتیم، عده‌ای ماشین‌های گران‌قیمت چند میلیاردی و چندصد میلیونی وارد می‌کردند. با کدام ارز؟‌ با ارز 1060 تومان. زمانی که بیمارستان‌ها احتیاج به یک‌سری داروی سرطان داشتند، این‌ها خودروهای گران‌قیمت وارد می‌کردند. این‌ها چیزهایی نیست که مردم فراموش کنند. اگر من فراموش نکردم دیگر برای این مردم و برای این آب و خاک کاری نمی‌کنم (البته این نسبی است و می‌توان گفت شاید پنجاه درصد مردم را شامل شود). من فقط می‌گویم که باید پول بردارم و بروم. حالا چگونه؟ یکی می‌گوید من کار می‌کنم و یکی می‌گوید دزدی می‌کنم. این‌ها همه با هم جمع می‌شود و نمی‌گذارد اقتصاد ما پیشرفت کند.

سیاست‌های کلی مقاومتی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا اجرای آن می‌تواند تا حدودی این مشکلات را حل کند؟

من بندهای آن را خوانده‌ام. خوب است، ولی چه کسی آن را اجرا می‌کند؟ من به تنهایی که نمی‌توانم کاری انجام دهم. آن‌هایی که کارخانه‌دارند، آن‌‌هایی که سرمایه‌های بزرگ در دستشان است، باید آن را اجرا بکنند و آن‌ها این کار را نمی‌کنند. یکی از مشکلات ما این است که متأسفانه خیلی از مردم ما این‌گونه‌اند.

منبع:برهان

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon