آتش بس موقت میان حماس و رژیم صهیونیستی، به دلیل اصرار این رژیم بر ادامه محاصره غزه، دیروز شکسته شد و اکنون زمان آنست که اعلام شود جنگ یکماهه غزه با عبرتهائی همراه است که برشمردن آنها برای شناخت بیشتر ملتها از مدعیان اخلاق، قانون، حقوق بشر ورهبری جهان ضرورت دارد. حملات وحشیانه هوائی، زمینی و دریائی ارتش رژیم غاصب صهیونیستی هر چند نزدیک هزار شهید، ده هزار مجروح و صدها هزار آواره و بیخانمان روی دست مردم غزه گذاشت و به ویرانی هزاران خانه و مدرسه و بیمارستان و مسجد منجر شد، ولی از این نظر که پرده تزویر را از چهره بسیاری از دولتها، سازمانها و مجامع بینالمللی کنار زد، دارای ویژگیهای زیادی است.
هر چند قبل از این جنگ نیز کم و بیش واقعیتهای مربوط به این دولتها و سازمانها و مجامع بر اهل فن آشکار بود ولی ابعاد جنایات یکماهه صهیونیستها در غزه و مواضع بسیاری از دولتها و مجامع بینالمللی چنان بیسابقه و ضد بشری بود که بیش از هر زمان دیگری به شناخت چهره واقعی گردانندگان بخش عمدهای از جهان منجر شد. رسیدن به چنین نتایجی هر چند خوشایند نیست ولی برای ثبت در تاریخ و اضافه شدن برتجربهای که ملتها از قدرتمندان و کار کرد ابزارهای بینالمللی در اختیار آنها به دست میآورند اهمیت زیادی دارد.
از نزدیکترینها اگر شروع کنیم، باید به مواضع سران عرب درباره جنگ یکماهه غزه بپردازیم. هر چند در روزهای اول حملات صهیونیستها به غزه، بیعملی سران کشورهای عربی موجب شده بود این تصور در ذهنها پدید آید که آنها سکوت پیشه کردهاند ولی با گذشت زمان و کنار رفتن پردهها مشخص شد که آنها از قبل در جریان حمله رژیم صهیونیستی قرار داشتند و حتی بخش عمدهای از هزینههای این حمله را تعدادی از دولتهای مرتجع عرب تقبل کردهاند. علاوه بر این، شبکههای رادیوئی و تلویزیونی وابسته به سران ارتجاع عرب اجازه نداشتند واقعیتهای غزه را پخش کنند و ملتهای عرب نیز تحت فشار بودند تا اقدام به برپائی راهپیمائیهای ضد صهیونیستی در حمایت از مردم مظلوم غزه نکنند.
از اولین روزهای جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، بسیاری از ملتها با راه پیمائیها، تجمعات و تظاهرات اعتراضی نسبت به این جنایات عکس العمل نشان دادند. این تظاهرات و تجمعات، هر روز گستردهتر شد بطوری که در روزهای آخر، سرتاسر جهان را فرا گرفت و در خود آمریکا نیز مردم در شهرهای مختلف با راهپیمائیهای متعدد به حمایتهای مالی و سیاسی و تبلیغاتی و نظامی دولت این کشور از رژیم صهیونیستی اعتراض میکردند. با این حال، سران ارتجاع عرب حاضر نشدند به مردم کشورهای خود اجازه راه پیمائی بدهند و حتی اخبار راه پیمائیهای ملتهای دیگر و واقعیتهای غزه را نیز از رسانههای خود پخش نکردند.
برای این وضعیت، نامی غیر از همراهی ارتجاع عرب با رژیم صهیونیستی در ارتکاب جنایت علیه مردم غزه نمیتوان در نظر گرفت. فریادهای زنان و کودکان غزه که در طول یکماه گذشته از دولتهای عرب میخواستند به یاری آنان بشتابند، هرگز نتوانست در دل سنگ سران مرتجع عرب اثر کند و آنها را از همراهی با صهیونیستها منصرف سازد. اکنون حتی کودکان غزه هم فهمیدهاند که سران مرتجع عرب با صهیونیستها همدست هستند و نه تنها نباید از آنها انتظار کمک برای جلوگیری از جنایات رژیم صهیونیستی داشت، بلکه باید آنها را شریک جنایات این رژیم سفاک دانست. در این میان، رژیم کودتائی مصر و شخص ژنرال کودتاچی عبدالفتاح السیسی که با انتخابات تقلبی بر مسند ریاست جمهوری مصر تکیه زده در ردیف اول همدستان رژیم صهیونیستی در جنایات غزه قرار دارد.
کنار رفتن نقاب تزویر از چهره "اوباما" رئیسجمهور آمریکا نیز از نتایج تهاجم رژیم صهیونیستی به غزه بود. اوباما در تبلیغات انتخاباتی خود هنگامی که قصد داشت کلید کاخ ریاست جمهوری آمریکا را از بوش کوچک بگیرد، از عنوان "تغییر" استفاده کرد. بکار بردن این کلمه به معنای تصمیم او برای کنار گذاشتن سیاستهای جنگطلبانه و ضد حقوق بشری حزب جمهوری خواه آمریکا و ایجاد تحول در سیاست خارجی این کشور بود. ولی اوباما نه تنها چنین تغییری را در سیاست خارجی آمریکا پدید نیاورد، بلکه در تمام زمینههای حقوق بشری بسیار بدتر و حتی منفیتر از حزب جمهوریخواه عمل کرد. تازهترین نمونه، حمایت مطلق و گسترده سیاسی، تبلیغاتی، مالی و نظامی او از رژیم صهیونیستی در تهاجم جنایتکارانه به غزه است. اوباما، تحت پوشش لزوم تأمین اسرائیل، به سران خونخوار و سفاک رژیم صهیونیستی حق داد از زمین و هوا و دریا به غزه حمله کنند و حتی خانهها، مدارس، بیمارستانها، مساجد و مراکز اداری سازمان ملل را نیز ویران نمایند.
آنچه در موضعگیری اوباما بسیار عجب بود، حمایت از بمباران و گلوله باران خانهها و مدارس و بیمارستانهای غزه بود که قوانین بینالمللی مربوط به جنگ، آن را منع کرده و انجام آن را جنایت جنگی دانسته است. رئیسجمهور آمریکا در طول یکماه گذشته چند بار از این جنایات جنگی صهیونیستها حمایت کرده و حتی برای تقویت بنیه نظامی رژیم صهیونیستی درهای انبار سلاحهای آمریکا در سرزمینهای اشغالی را به روی ارتش اسرائیل باز کرده و علاوه بر آن، چند کشتی تجهیزات جنگی برای رژیم صهیونیستی ارسال نموده و مبلغ 225 میلیون دلار نیز به این رژیم کمک نقدی کرده است. این اقدامات، موجب شد چهره جنگ طلب و ضد حقوق بشر اوباما برملا شود و کار به جائی برسد که رئیسجمهور آمریکا به منفورترین فرد نزد ملتهای عرب و مسلمان تبدیل شود. دولتمردان انگلیس و فرانسه نیز در ردیف بعد از رئیسجمهور آمریکا در صف شرکای جنایات رژیم صهیونیستی در غزه قرار دارند.
کارنامه مجامع بینالمللی به ویژه سازمان ملل متحد در جنگ غزه، از همه سیاهتر است. دبیرکل سازمان ملل بعد از سه هفته طفره رفتن فقط جرأت کرد برای کشته شدن کودکان غزه توسط رژیم صهیونیستی ابراز تأسف کند اما وی حتی یک کلمه در محکومیت این رژیم به زبان نیاورد. شورای امنیت سازمان ملل نیز نتوانست قطعنامهای علیه جنایات صهیونیستها در غزه تصویب کند. این وضعیت اسفبار، نشان دهنده عمق وابستگی سازمان ملل به قدرتهای سلطهجو و صهیونیسم بینالملل است.
در جهان اسلام و جهان عرب نیز سازمانهای بینالمللی پرطمطراقی همچون سازمان کنفرانس اسلامی سابق که فکر میکند با تغییر نام میتواند ننگ بیعملی خود را بپوشاند و اتحادیه عرب که توجیهگر دیکتاتوریهای سران مرتجع عرب است، هیچ اقدامی برای نجات مردم بیپناه غزه از ظلم و ستم صهیونیستها به عمل نیاوردند. این دو سازمان نیز به دلیل وابستگی به دولتهای مستبد، دچار بیعملی شدهاند و تنها هنرشان اینست که بودجههای هنگفت خارج شده از کیسه ملتهای مسلمان و عرب را حیف و میل کنند، به صادر کردن بیانیههای بیخاصیت اکتفا نمایند و برای دیکتاتورها فرصت ماندن بر مسند قدرت بخرند.
ملاحظه کارنامه سران کشورها و مجامع بینالمللی نشان میدهد جهان با بحران رهبری مواجه است. ادامه این وضعیت میتواند به فاجعههای بزرگتری برای ملتها منجر شود. برای جلوگیری از این فجایع، باید سقف جهان سیاست را شکافت و طرحی نو در انداخت. این کار، فقط از ملتها بر میآید. ملتها باید علیه فساد گسترده حاکمان و سرسپردگی مجامع بینالمللی قیام کنند و زمینه را برای حاکمیت صالحان فراهم سازند.
انتهای پیام/