به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مجموعه خاطرات سردار محمدجعفر اسدی از انقلاب و دفاع مقدس به قلم سیدحمید سجادیمنش، نویسنده خاطرات دفاع مقدس، گردآوری و در اثری با عنوان «هدایت سوم» به چاپ رسید. این اثر که به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شده است، در سه بخش کلی خاطرات کودکی و نوجوانی، دوران انقلاب و دفاع مقدس و اسناد و تصاویر تقسیمبندی میشود.
نوینسده که خود از دوستان سردار اسدی است، پایه ابتدایی اسناد و مدارک برای نگارش خاطرات راوی را تصاویری قرار داد که از وی در مصاحبههای تصویری به جا مانده است. نویسنده تلاش کرده تا بخشهایی ناگفته و پنهان میان خاطرات را، از طریق آنچه وی تحفه بزرگ دوستی مینامد، پر کند. نویسنده از فرصت همصحبتی با راوی استفاده کرده و هر آنچه را که برای نویسنده و به تبع ان برای مخاطب آینده کتاب پرسش باقی میماند، پرسیده و در سطر سطر اثر یاد کرده است.
نویسنده خاطرات را با نثری روان و داستانگونه شروع میکند، بدون اینکه از خطوط قرمز خاطرهنویسی عدول کند، نثر را داستانی و شیرین انتخاب کرده تا مخاطب به واسطه آنچه میان نوینسده و اوست، با خاطرات بهتر ارتباط برقرار کند. کتاب حاضر در بخش خاطرات از 62 فصل مجزا تشکیل شده که هریک از این فصول بخشهایی از خاطرات سردار اسدی از سالهای مختلف را نقل میکند. فصلهایی چون طلیعه، شمیم در خاک رفته، شروع بعد از پایان، کویتخانه و... به دوران کودکی و نوجوانی راوی میپردازد و فصلهایی همچون فرصت یاد، عروسی سیاه، چریکهای مخملی، میزبانی ماهی و... نیز به سالهای جنگ اختصاص دارد.
یکی از فصلهای خواندنی این کتاب مربوط میشود به ملاقات سردار اسدی با حضرت امام خمینی(ره) که در فصلی با عنوان «پروانههای یقین» گردآوری شده است. راوی از این دیدار به عنوان یکی از زیباترین لحظات و دقایق زندگی جنگی همه فرماندهان جنگ یاد میکند و در خلال واژگان از احساس خود از این دیدار میپردازد. راوی در این بخش سه خاطره از دیدارهای مختلف یاد میکند و البته تأکید دارد که هر یک از این خاطرات درسهای فراوانی به وی داده است.
یکی از خاطرات مربوط میشود به جلسه دیدار تعدادی از فرماندهان سپاه با امام(ره) که در این دیدار علاوه بر سردار اسدی، شهید حسن باقری و محسن رضایی نیز حضور داشتند. راوی خاطرات این روز را چنین نقل میکند: «شهید حسن باقری اجازه خواست با دوربینی که خودش آورده بود، دو سه عکس یادگاری بگیرد. امام گفت: «چه ایرادی داره پسرم؟» یکی از محافظها که اشاره کرد فلش دوربین برای چشم امام خوب نیست، حسن لامپ اناق را روشن کرد تا عکسها خراب نشود. زود سهچهار عکس پشت سر هم گرفت و نشست روی زمین. سکوت بر اتاق حاکم شد. آقای رضایی آماده ارائه گزارش بود که امام از روی صندلی بلند شد. همه همراه او بلند شدند و با تعجب به هم نگاه کردند. امام از کنار فرماندهان رد شد و رفت طرف کلید برق و چراغ را خاموش کرد. در آن وقت روز نیازی به لامپ نبود... .»
سردار اسدی در خلال دیگر خاطرات خود نیز گریزی به دیگر دیدارها با امام(ره) نیز میزند که از جمله آنها خاطراتی است که در بخش «در صف بهشت» به رشته تحریر درآمده است. در این بخش اسدی از خاطرهای میگوید که در صف دیدار با حضرت امام(ره)، یکی از فعالان جنگ، خبر شهادت مهدی باکری را به این فرمانده دلاور میدهد و به او مژده میدهد که در خوابی که دیده، برای او خانهای مجلل در بهشت ساختهاند. شهید باکری پس از شنیدن این خواب، با تواضع و جدیت میگوید: «ای آقا، کدوم بهشت؟ کگه بسیجیها میذارن پامون به بهشت برسه؟»
«هدایت سوم» در شمارگان دو هزار و 500 نسخه از سوی انتشارات سوره مهر با قیمت 139 هزار ریال روانه بازار کتاب شد.
انتهای پیام/