روایتی از «جبهه» دانشگاه شهیدان دهنوی/در خواب هم انتظار دیدار با آقا را نداشتیم

روایتی از «جبهه» دانشگاه شهیدان دهنوی/در خواب هم انتظار دیدار با آقا را نداشتیم

خبرگزاری تسنیم:پدر شهیدان دهنوی می‌گوید:فروردین‌ سال ۸۱ به اهل خانه پیغام دادند در خانه باشید امروز مهمان دارید ساعتی بعد مقام معظم رهبری آمدند؛ ما در خواب هم انتظار دیدار با آقا را نداشتیم، این در حالی بود که با تمام وجود از حضور ایشان خوشحال بودیم.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، هفته دفاع مقدس، بهانه‌ای شد تا در میان کوچه‌های باقی مانده از پایین‌ خیابان و عیدگاه به خانه‌ای بن ‌بست و بن بستی که راهی به بهشت دارد؛ برویم، خانه‌ای با دری کوچک که تصاویر سه شهید بزرگوار بر سر در آن می‌درخشد، خانه‌ای قدیمی با دیوارهای بندکشی شده با آجرهای قدیمی و سنگ فرش‌های ترک خورده که به طور حتم خاطرات بسیاری را در ذهن اهالی این خانه تداعی می‌کند.

وارد این حیاط قدیمی که می‌شوی، نخستین چیزی که نظر هر کسی را جلب می‌کند، سادگی و بی‌آلایشی صاحب خانه است، پیرمردی که سه فرزند خود را در راه انقلاب و جنگ تحمیلی از دست داده و دو پسرش نیز از مجروحان و جانبازان هشت سال دفاع مقدسند.

این مرد رجبعلی دهنوی است؛ پیرمرد 87 ساله‌ای که هنگام اعزام هر فرزندش به جبهه، قرآن روی سرشان می‌گرفت و با شنیدن خبر شهادتش، پسر دیگرش را آماده نبرد می‌کرد.

مادر شهیدان دهنوی، آنان را با رضایت روانه جبهه‌ها می‌کرد

حاج آقا رجبعلی دهنوی، پدر سه شهید در ابتدا به مادر این شهیدان اشاره کرد و گفت: 4 سال پیش به فرزندان شهیدمان پیوست.

او می‌‌افزاید: حاجیه خانم زن مؤمنی بود و به انقلاب اسلامی عشق می‌ورزید. او در شهادت فرزندانمان، صبر و بردباری کرد و آن‌ها را هدیه‌هایی برای انقلاب اسلامی و اسلام می‌دانست. او به شهادت فرزندانش افتخار می‌کرد و حتی خودش با رضایت، آن‌ها را روانه جبهه‌ها می‌کرد. مادر شهید خیلی خوشحال می‌شد که می‌دید بچه‌های بسیجی با شور و شوق به جبهه می‌روند و او در همه اعزام‌ها، سر راه کاروان‌های بسیجی می‌ماند و به آن‌ها لبخند می‌زد و برایشان دعا می‌کرد.

علی اکبر شهید انقلاب شد

پدر شهیدان دهنوی درباره نخستین شهیدش بیان کرد: علی اکبر سیزده ساله بود که در زمان مبارزات انقلاب و در واقعه دهم دی ماه 1357 مشهد مقدس در درگیری با نظامیان ارتش که در خیابان مستقر بودند، خود را به تانکی رسانید و از آن بالا رفت، ولی نیروهای نظامی به سوی او شلیک کردند و همانجا شهید گشت و یکی از شهدای انقلاب اسلامی مشهد مقدس شد.

حمیدرضا می‌گفت: دوست دارم شهید شوم

دومین شهید خانواده ما، حمیدرضا مدت بیشتری را در جبهه‌ها گذرانید. او حتی مدتی محافظ حاج آقا شیرازی، امام جمعه مشهد مقدس بود. به جبهه هم که رفت، تخریبچی و از بچه‌های شناسایی بود. در آخرین شناسایی، دشمن آن‌ها را می‌بیند و با خمپاره به آنان حمله می‌کند.

وی خاطر نشان کرد: بر اثر برخورد خمپاره، دو نفر از همرزمان حمیدرضا در همانجا به شهادت می‌رسند، ولی حمید رضا مجروح می‌شود و با بدن زخمی، خود را به درون خاک ایران می‌رساند و در منطقه مهران به شهادت می‌رسد، ولی پیکرش در نقطه‌ای بود که نمی‌شد او را به عقب بیاورند و این گونه بود که پیکرش را پس از چهل روز به ما تحویل دادند و او را تشییع کردیم.

حسین نوشته بود: جبهه دانشگاه است

وی خاطر نشان کرد: سومین فرزند شهیدمان حسین، تراشکار بود و از روزی که به جبهه رفت، به مرخصی نیامد تا آنکه در منطقه مائوت عراق، آماج خمپاره قرار گرفت و به شهادت رسید. در آن زمان که در جبهه بود، چند بار به ما نامه نوشت که در آن‌ها یادآور می‌شد: در جبهه دنیایی دیگر است. اینجا دانشگاه است.

دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهیدان دهنوی

پدر شهیدان دهنوی گفت: اول فروردین‌ 1381 به اهل خانه پیغام داده بودند که «در خانه باشید امروز مهمان دارید.»، جعفر دهنوی، برادر شهیدان آن روز را به روشنی به‌ یاد دارد؛ ساعتی بعد مقام معظم رهبری آمدند. ما در خواب هم انتظار دیدار با آقا را نداشتیم. با تمام وجود از حضور ایشان در منزلمان خوشحال بودیم. مقام معظم رهبری در این دیدار فرمودند: شهدا وفادار‌ترین پیروان انقلاب بودند که برای دفاع از انقلاب از فدا کردن جان نیز دریغ نکردند، شهدا همیشه شمع راه انقلاب خواهند بود. ایشان در پایان خانواده را مورد تفقد قرار دادند و از ما خواستند که همیشه پیرو راه شهیدان که‌‌‌ همان راه حقیقت است باشیم.

انتهای پیام/ آ

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon