جشنی که بی‌خودی نیست، با ضیافت «قلعه پرتغالی‌ها»

جشنی که بی‌خودی نیست، با ضیافت «قلعه پرتغالی‌ها»

خبرگزاری تسنیم: دنیای کاهانی، دنیای عدم تشخیص است. عدم تشخیصی که به تمام وجوه نمایش سرایت می‌کند. دنیای برساخته کاهانی به بازیگران چنین فضایی می‌دهد تا این دنیای لخت و به ظاهر منعطف را به هر شکلی که می‌خواهند درآورند.

خبرگزاری تسنیم_ احسان زیورعالم

لئو لوونتال از اعضای شاخص مکتب فرانکفورت در مقاله‌ای تحت عنوان «درآمدی بر جامعه‌شناسی ادبیات» با انتقاد از رویه نازل در حوزه نقد ادبی، نگاهی دقیق از منظر ماتریالیسم تاریخی به شیوه پژوهش ادبی ارائه می‌کند. در شیوه ماتریالیستی لوونتال با در نظر گرفتن گفتمان رایج در اثر، جامعه از منظر طبقاتی یا اندیشه‌ای برای پژوهشگر ادبی عیان می‌شود و تصویری از زمانه مولف بر مخاطب نقد مجسم می‌شود.

حال با چنین رویکری، نگارنده به استقبال نمایش «جشن بی‌خودی» اثری از کارگردان خوش قریحه و جوان تئا‌تر، ابوالفضل کاهانی رفته است تا شاید بتوان با استفاده از الگوی لوونتال به دنیای درهم و برهم کاهانی رسوخ کرد.

«جشن بی‌خودی» به ظاهر اثری است همچون دیگر آثاری که با لفظ نمایش در نمایش شناخته می‌شود. دو شخصیت مجید و سجاد در یک مکان فرضی به تمرین نمایشی می‌پردازند که در پاره‌ای از مواقع از وجود یک متن در آن سخن به میان می‌آید و جایی در انتهای نمایش سخن از فقدان چنین متنی به گوش می‌رسد.

در «جشن بی‌خودی» برخلاف دیگر آثار مشهور به «نمایش در نمایش» همچون «شش شخصیت در جستجوی نویسنده» اثر پیراندللو فاصله میان نمایش مضمون اثر و خود اثر زیاد نیست. در واقع نمایش درباره ساخته شدن یک نمایش نیست. دنیای نمایش بواسطه نمایش روی صحنه ساخته نمی‌شود؛ بلکه نمایش مضمون برساخته نمایشی است که تماشاگر آن را می‌بیند. نمایش کاهانی بر این دنیا برساخته سوار می‌شود تا فاصله میان آنچه بازیگران بازی می‌کنند و آنچه در واقعیت رخ می‌دهد نامکشوف به نظر رسد. حتی در انتهای نمایش مشخص نیست که مجید از این نمایش نهایی خسته در گوشه همیشگیش می‌نشیند یا سجاد ناراحت از برخورد ابوالفضل در انتهای نمایش با لباسی دیگر قصد خروج از صحنه را دارد.

دنیای کاهانی، دنیای عدم تشخیص است. عدم تشخیصی که به تمام وجوه نمایش سرایت می‌کند. در حالی که سجاد دچار صرع است و مجید به کمک ابوالفضل وی را از صحنه خارج می‌کنند، ادیب با گروه کرش وارد صحنه می‌شوند و در انتها دختری به نام کتایون را از گروه اخراج می‌کند. ولی مساله این است در این لحظه بحرانی چگونه مجید و سجاد توأمان نسبت به شخصیت کتایون حساس می‌شوند در حالی که مجالی برای این کار ندارند.

دنیای برساخته کاهانی به بازیگران چنین فضایی می‌دهد تا این دنیای لخت و به ظاهر منعطف را به هر شکلی که می‌خواهند درآورند. برای مثال جشن تولدی بگیرند که هیچ مناسبتی ندارد و تنها در راستای هدفی خیالی است. این دنیای برساخته به قدری ژلاتینی است که اگر در یکی از صحنه‌های فرضی توالت، شخصیت با آفتابه یا به شکل غیر قابل باور‌تر با یک چمدان خارج می‌شد، هیچ خللی بر نمایش وارد نمی‌گشت.

نکته اصلی در مواجه با این اثر درک درست از دنیایی است که کاهانی قصد نمایشش دارد. دنیایی از دیالوگ‌های بافته شده به هم که ظاهراً داستانی از تقابل‌ها و تضادهای شخصیتی را نقل می‌کند. در ذهن مخاطب دیالوگ‌ها هیچ کارکردی جز جنجال آفرینی ندارند و در ‌‌نهایت قرار است با جدال زیر نور سالن به پایان رسد. اما فارغ از خنده‌های بی‌امان مخاطب از کتک خوردن‌ها و بد و بیراه‌های مداوم سجاد و مجید، این دنیای هرج و مرج‌زده از کجا نشات می‌گیرد.

جواب سوال نیازمند نگرشی همچون نگاه لوونتال به آثار نویسندگان امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم آلمان است. کنکاش مفصل در حیطه دیالوگ‌ها و کنش‌ها سرنخ‌هایی از جامعه هدف است. جامعه‌ای که همچون دنیای برساخته کاهانی آشفته است. نیمی از دیالوگ مردمانش فحاشی و ناسزاهای روزانه است. حتی استفاده از عبارت «قلعه پرتغالی‌ها» برگرفته از فیلم «آرایش غلیظ» سرنخی خوبی برای ورود به این جامعه است. کافی است در فضای عمومی و شهری کمی به مردم اطراف دقت کنید تا موارد استفاده این اصطلاح به دست آید. جامعه این جشن بی‌خودی، مستاصل در میان اخباری است از یک واقعه که به شکل ضد و نقیض، یکدیگر را نقض می‌-کنند. حوادث رخ داده در یک ماه گذشته می‌تواند گواه بر این مساله باشد که حواشی دادگاه فلان دختر یا اتفاقات شبه سریالی در فلان شهر، چگونه جامعه را دچار تشنجی ساختگی می‌کند. در این وانفسا، مهم‌ترین المان شاخص و مشترک در دو جامعه، سکوت است. در نمایش ابوالفضل که نقش خود را فلینی‌وار بازی می‌کند، در بحرانی‌ترین مواقع سکوت می‌کند تا یا قالب رایج را می‌شکند. در اعتراض مجید مبنی بر کتک خوردن و استدلال سجاد بر حق برادر ارشد در تنبیه برادر کوچک‌تر، ابوالفضل این سنت را می‌شکند.

سکوت شخصیت‌های دست بالایی جامعه نسبت به شکسته شدن برخی هنجار‌ها یا پیدایش هنجارهای برساخته از سوی برخی طیف‌ها، نتیجه‌ای جز این جامعه بی‌خودی ندارد. اگر در نمایش، هدف نقل یک داستان چه به شکل «خطی» یا «سرپایی» باشد، این هدف بواسطه حضور در جامعه که امنیت یا آرامش را به جنجال‌آفرینی می‌فروشد، تغییر رویه می‌دهد و کتک‌کاری‌ها ادامه می‌یابد. در ‌‌نهایت این کتایون است که بدون هیچ دخالتی از جانب دو شخصیت اصلی، در گروه کر ادیب باقی می‌ماند.

کاهانی جامعه‌ای را به نمایش می‌گذارد که در یک مانور به منظور تقویت ارکان خود، از شخصیت‌های فرضی خود، در راستای «Bold کردن» آن، به فروپاشی ساختارهای اصلی خود می‌رسد.

* مقاله «درآمدی بر جامعه‌شناسی ادبیات» به ترجمه محمدرضا شادرو در مجموعه «رویکردهای انتقادی در جامعه‌شناسی ادبیات» توسط نشر نی منتشر شده است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران