به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شب سوم هشتمین جشنواره فیلم حقیقت با رونمایی از کتاب«مستندسازان سخن می گویند» به تألیف لیز استابز و ترجمه شاهپور عظیمی شروع و همچنین با نقد و بررسی فیلم های«نونا»،«سالومه» و«زمان به وقت موسیو ستبون» ادامه پیدا کرد.
غولهای سینمای جهان، بدون شک روی شانه های سینمای کلاسیک ایستاده است
در ابتدای مراسم رونمایی از این کتاب شاهپور عظیمی گفت: وقتی در جستجوی کتاب بودم، کار مورد علاقه ام دنبال فایل های pdf بودن رایگان است و به این کتاب برخوردم. می شود گفت که خیلی از متون سینمایی ما به زبان فارسی ترجمه نشده است. خیلی ها فکر می کنند کتاب 2014 جدیدتر است در صورتی که ترجمه کتاب های اصلی هم اهمیت دارد.
وی ادامه داد: سعی میکنم مطالب کتاب در ساختار و بافت کاربردی باشد. در خارج از کشور آنها دنبال تهیه کننده می دوند و به سختی فیلم می سازند و چندماه تدوین طول می کشد و جلسه پیش نمایش دارند و این روی تدوین اثر می گذارد و این مستندسازان هستند که باید به کارهای خلاقانه گروهی اهمیت بدهند. مستندسازی در آن طرف آب ها اشتراکی با اینجا دارد که مظلوم است. مستندهای اجتماعی درباره موسیقی و قتل آدم ها در ایالت ها و خانمی که چند بچه را نگه داری می کند و می ترسد بچه ها معتاد شوند، بخشی از روایت این کتاب بود. روایت این خانم آن قدر تلخ بود که برای اکران عمومی دست به عصا حرکت می کردند.
شاهپور با اشاره به وجه مشترک مستند کشورهای دیگر و ایران عنوان کرد: این کتاب تکنیک ها مختلف را که چگونه به فیلم مستند نگاه می کنند، مدنظر قرار می دهد. به همین دلیل ترجمه این کتاب برای مستندسازان به طور غیرمستقیم مفید است. در حال حاضر کتابی درباره کارگردانی ترجمه می کنم و واقعا برایم عجیب است که چرا به این نکات توجه نمی کنند. ما کتاب های خوبی در زمینه فیلمنامه نویسی و بازیگری داریم اما کارگردانی بسیار کمتر مورد توجه بوده است. تأکیدم این ایت که خیلی خوب است کتاب ترجمه شده مفید باشد و بحث روایت در سینما را مطرح می کند.
این مترجم افزود: تا زمانی که این جهان باقیست هر متن سینمایی مفید می تواند اثربخش باشد و حتی کتاب های قدیمی سینمایی هم شامل آن می شود. هر کتاب جدید لزوما خوب نیست و هر کتاب قدیمی لزوما بد نیست. مثلا«فن فیلمنامه نویسی» پرویز دوایی که برای سال 61 است بسیار کاربرد دارد. اگر غولی در سینمای جهان می بینید بدون شک بر روی شانه های سینمای کلاسیک ایستاده است. ما هنوز می توانیم از فیلمی که 80 سال پیش ساخته شده یاد بگیریم.
شاهپور بیان کرد: یادگرفتن سینما بدون تعصب در این مقطع بزرگترین کاری است که می توانیم انجام دهیم. در ترجمه این کتاب رویکردم پیچیده گویی نبوده و نمی خواستم توجه ها به این سمت باشد که من ترجمه کردم.
در ادامه این نشست غلامرضا آذری استاد علوم ارتباطات و پژوهشگر حوزه سینما درباره کتاب گفت: در مملکت ما هنوز فرق بین تکست بوک، هندبوک با معادل فارسی درسنامه، کتاب متن و کتاب سال که انتشارات سمت و فارابی دنبال می کند، وجود ندارد. ما رده بندی و طبقه بندی کتاب نداریم. مثلا استادی می خواهد مباحث تاریخ سینمای مستند را در 30 صفحه تدوین کند و این امکان ندارد.
وی ادامه داد: لیز استابز بسیار هوشمند است و کتاب را کاملا تبینی به صورت چرایی و چگونگی اینکه چه طور فیلسماز شده است و همچنین اندیشه و نظریه ام را بیان کردم. این کتاب دو کارکرد مهم دارد. اول اینکه این فصل ها می تواند موضوع یک پایان نامه باشد. زحمت آقای عظیمی آن قدر اهمیت دارد که می تواند فصل مشترکی بین ارتباطات سینما و جامعه شناسی ایجاد شود. از مرکز گسترش می خواهم در کنار کتاب ها فیلم هم ساخته شود. به همین دلیل بعد آموزشی خیلی می تواند مؤثر باشد.
پرچسن: اینجا تنها نمایش مستند «نوما» بود
در ادامه نشست نقدوبررسی فیلم ها با نقد فیلم«نوما» با حضور رامتین شهبازی منتقد و کریستیانا پرچسن کارگردان برگزار شد. پرچسن گفت: خوشحالم فیلمم پذیرفته شده و این تنها نمایش فیلم من بود. فیلم من درباره جریان دیدن و تجربه کردن است که به آرامی تغییر فرم می دهد و به حافظه تبدیل می شود. فیلم من درباره یک خانم نقاش است که در آستانه نابینایی است که ایده ای برای تحقیقات من بود. پژوهش و تصویر با هم بود و 2.5 سال طول کشید تا به نسخه نهایی رسیدیم.
وی افزود: درباره زاویه دید تلاش کردم نگاه پیرزن را به جهان تحمیل نکنم و می خواستم نگاه خودم و پیرزن را تلفیق کنم. این چیزی که می بینید حاصل یک همکاری است. هدفم این بود که نحوه به دست آمدن ادراکی از جهان از طریق یک کار هنری را نشان دهم و دوست داشتم توانایی لمس کردن را در فیلم بگویم. فیلم من فقط دیدن به چشم نبوده بلکه مسأله دیدن با تمام وجود است.
پرچسن اظهارکرد: هدفم این بود که دنیای درون این خانم را به تصویر بکشم. برخورد دنیای درون با ادراک از جهان بیرون را می خواستم در عین نابینا شدن خانم نقاش نشان دهم.
رامتین شهبازی منتقد در رابطه با«نوما» عنوان کرد: اهمیت این فیلم برای من تجربه دیدن بود و اینکه در فیلم مستند می توانیم تصویر را از نریشن جدا کنیم و با نریشن دید ما متفاوت می شود. می بینیم که فرد می گوید در آستانه 93 سالگی است و زاویه دیدش در حال تغییر است.
وی افزود: کارگردان زاویه دید خود را بر زاویه دید شخصیت کارگردان قرار می دهد. تصاویر واقعی نیستند و هر اندازه که فرد نابینا می شود کارگردان کمک می کند جهان اطراف را بهتر بشناسیم و بینایی ما بیشتر می شود. زاویه دید ما زاویه دید پیرزن و کارگردان است. این کشف و شهود تا جایی است که ما مسیر را عوض می کنیم و به خود پیرزن می رسیم. وقتی می توانیم اطراف را بشناسیم، نریشن در واقع روایت کارگردان را تکمیل می کند.
این منتقد خاطرنشان کرد: فیلم از درون خانه شروع می شود و ما تصاویر را ناواضح می بینیم و از درون به کشف بیرون می رسیم. فرهنگی کردن و کشف جهان بیرون با وجود نابینایی که می تواند برای ما نشانگر خطر باشد، اهمیت دارد.
روکافنبرگ: «سالومه» مستندی از کارهای هنری مادرم است
در ادامه جلسات نقدوبررسی فیلم«سالومه» از یرسا روکافنبرگ نقد شد. رامتین شهبازی در ابتدای این جلسه راجع به فیلم گفت:«سالومه» به نوع دیگری درباره کشف و شهود و آشنایی زدایی از رابطه فامیلی که در جریان فیلمسازی اتفاق می افتد و سینمای مستند واسطه ای می شود تا به تصویر جدیدی برسیم، است. فیلم با تصاویر بسته شروع می شود که انگار تمام اطلاعات را از یک مادرهنرمند می دانیم اما به نوعی در حال دور شدن هستیم تا به شناخت برسیم.
شهبازی ادامه داد: حجم اطلاعات بالایی در فیلم ها گفته می شود. اتفاقی که از پشت دوربین می افتد و گفتگوی فیلمساز فضا را از آشنا بودن دور می کند و بدون اینکه بخواهد، یک ذهنیت خشن به وجود می آید. فکر می کنم اگر در این حیطه باقی می ماندیم برایمان خسته کننده می شد اما برایم شخصیت مادرم به این دلیل جذابیت داشت که دلیل این ممانعت روبروی دوربین را بدانم.
روکافنبرگ عنوان کرد: فکر می کنم ایده اولیه این کار این بود که یک مستند از کارهای هنری مادرم انجام دهم. بعد از شروع فیلمبرداری متوجه شدم برخورد بین مادرم مفید است و سوتفاهم ماده اصلی و اولیه فیلمم شد. فیلم من پایانی مثل فیلم های دیگر ندارد و می خواستیم سوالی به سوالات اضافه شود. مادرم خیلی به حریم خصوصی اهمیت می دهد و همین که توانستم او را جلوی دوربین بیاورم برایم چالش بزرگی بود.
شهبازی: «زمان به وقت موسیو ستبون» نگاه خاصی به شهر دارد
آخرین فیلم که شب گذشته نقد و بررسی شد«زمان به وقت موسیو ستبون» بود. محمود کریمی کارگردان این اثر گفت: این یک شانس بود که به من سفارش داده شد. خیلی سخت گذشت چون ایدهای داشتیم و به دنبال ساخت فیلم رفتیم اما نتوانستیم. او فقط یک هفته آمده بود که فیلم را بسازیم. تهیه کننده فیلم کارش تجارت بود و علاقه مند به سرمایه گذاری بود و شانس بعدی ام خود شخصیت میشل ستبون بود که کاملا در اختیار ما بود.
شهبازی درباره این فیلم گفت: فیلم آقای کریمی نگاهی خاص به شهر دارد که در اثر درحال شکل گیری است. جالب بود که کریمی تمام بار فیلم را روی این شخصیت نمی گذارد. کریمی از ستبون استفاده می کند تا تعریف جدیدی از شهر به ما بدهد. برای ما ستبون یک دیگری حساب می شود. ما در این فیلم با بازتعریف مکان هایی روبرو هستیم که این مکان ها دوباره برایمان نمایه می شود.
وی عنوان کرد: ما به دوران گذشته می رویم و به نوعی زمان گذشته و حال کنار هم قرار می گیرند. کارکریمی این است که زمان گذشته همنشین با زمان حال قرار می گیرد. از طرف دیگر ستبون هویت سازی دوباره از شهر به ما ارائه می دهد. انگار یک نقالی مدرن از دیگری از فرهنگ خودم می بینم. انگشت اشاره میشل در این کار روایتی است که در کلام انجام می شود. ما تاریخی داریم که از منظر یک نفر روایت می شود. میشل روایت خود را از تاریخ می گوید که آن را تبدیل به سند کرده و نگاه او نگاه خودش به این مقوله است. او با عنوان یک دیگری تلاش می کند پیرایه ها را کنار بگذارد و به عکس ها امتیاز می دهد.
انتهایپیام/