به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، «سرگئی مارکیدونوف» روزنامهنگار، فعال اجتماعی و کارشناس سیاسی روس در مقالهای در مورد جنگ آمریکا و متحدانش در افغانستان نوشت: این روزها بخوبی متوجه میشویم که آنچه کارشناسان، روزنامهنگاران و سیاستمداران ماهها نوشتند امروز به واقعیت تبدیل شده است.
سخن در مورد اتمام عملیات ناتو در افغانستان است، فرضیهها کم و کاستی نداشتند مشابه سال 1989 میلادی زمانی که خروج نیروهای شوروی اتفاق افتاد و آینده غیرقابل پیشبینی برای یکی از آشفتهترین کشورهای اوراسیا که در مقالات و گزارشها در مورد آن اشاره شده بود. هشتم دسامبر 2014 از راه رسید، زمانی که بحثهای طولانی در مورد آن صورت گرفته بود.
عملیات جنگی ائتلاف غربی به رهبری آمریکا به پایان خود رسیده است. در طول مراسم انتقال مسئولیتهای امنیتی در کابل، پرچم نیروهای کمک به امنیت افغانستان (ایساف) از آمریکا جدا شد و بر اساس برنامه ریزیها، قبل از آغاز سال 2015 حدود 11 هزار سرباز آمریکایی در افغانستان باقی خواهد ماند سپس تا پایان سال آینده این تعداد به نصف کاهش خواهد یافت.
با این حال، نتایج نهایی عملیات ناتو در افغانستان را آیندگان مشخص خواهند کرد اما بخشی از این نتایج را در زمان حاضر نیز میتوان بیان کرد:
نخست، عملیات نظامیان آمریکایی در جنگ افغانستان، پس از جنگ جهانی دوم یکی از طولانیترین جنگهای این کشور نام گرفته و با توجه به این معیار، میتوان جنگ افغانستان را با جنگ «ویتنام» مقایسه کرد که ویتنام طولانیترین رویارویی 2 بلوک شرق و غرب در دروان «جنگ سرد» بود.
دوم، این جنگ با تلفات قابل توجه نظامیان و افراد غیرنظامی همراه بود. در تمام سالهای مداخله نظامی در افغانستان، آمریکا بیش از 2 هزار سرباز و افسر نظامی خود را نیز از دست داد.
سوم، اهداف و موضواعت اصلی و اساسی این عملیات را نمیتوان پایان یافته تلقی کرد؛ زیرا طالبان نه تنها هنوز شکست نخوردهاند بلکه تعداد حملات آنها نیز افزایش یافته که این بخشی از واقعیت است و به باور کارشناسان، توان گروه طالبان بسیار بیشتر از گذشته شده است و در شرایط کنونی هیچکس نمیتواند آنها را نادیده بگیرد این در حالی است که یک دولت قوی با ساختار هدفمند و بر اساس معیارهای مناسب در طول 13 سال گذشته در افغانستان ساخته نشد.
حال، میتوان فرض کرد که این مشکلات در طول سالها حل نشده و بسیار مشکلتر است که اکنون بطور معجزهآسا و به لطف تلاشهای واشنگتن و بروکسل حلوفصل شوند.
به نظر میرسد، امروزه دولت کابل ترجیح میدهد که از همان روش شناخته شده نجیبالله (گفتوگوی منطقهای) برای کسب وفاداری استفاده کند با این وجود مقامات کابل بر اساس معیار و دلایل تاکتیکی و استراتژیک تلاش نمیکنند.
تابهحال تهدید مواد مخدر نه تنها برای کشورهای همسایه افغانستان، بلکه برای کل جهان خطرناک محسوب میشود. افغانستان بازار بزرگ و منشا مواد مخدر است و حتی هروئین افغانستان منجر به اختلافات گسترده میان روسیه و اروپا شده است. بنابراین وجود لفاظیهای خوشبینانه مبنی بر اینکه گویا افغانستان با دموکراسی، به پیشرفتهای قابل توجهی رسیده اغراق آمیز است زیرا مشکلات این کشور در طول یک و نیم دهه، از بین نرفته و تا به امروز باقیست.
همچنین اگر رویکردهای مهم توسعه استراتژیک اوراسیا را بدون هیچ ملاحظهای نگاه کنیم، دلایلی برای رضایت از تلاش آمریکا و ناتو نیز برای حل مشکلات این کشور نمیتوان ارائه کرد.
افغانستان هنوز هم به عنوان یک چالش خطرناک برای روسیه محسوب میشود. بر اساس گزارش رسمی سرویس فدراسیون روسیه برای کنترل مواد مخدر، هروئین افغانستان همهساله 2 برابر آنچه که سربازان شوروی در طول ده سال جنگ (1979-1989) کشته دادند اکنون از این کشور قربانی میگیرد و بر اساس تحقیقات کارشناسان، بیش از 40 درصد تریاک افغانستان به فدراسیون روسیه وارد میشود.
آیا خروج نیروهای آمریکا و ناتو کمک به رهایی کشورهای اوراسیا از این دام کمک خواهد کرد؟ این سوال، پاسخ ساده و روشن ندارد زیرا این مسئله با موضوع ژئوپلیتیکی ارتباطی نمیگیرد و در سالهای 1990 تا 2000 میلادی ایده جنگطلبی افغانستان (بویژه در جنگهای داخلی 1997-1992) در تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان نیز نفوذ کرد و اکنون نیز باور توقف این فرایند توسط عملیات ناتو در سال 2014 میلادی دروغ است.
بطور کلی تمام کسانی که از هر طریقی و به هر میزانی با افغانستان در تماس بودند، بخاطر بسپارند که بهترین گزینه را در روابط با این کشور در دست ندارند بلکه همه اینها یک بازی با حاصل جمع صفر است و نمونه مثال آن سالهای 1989 تا 2001 میلادی است زمانی که شادی شکست «شورویها» بسیاری از دلایل منطقی را در ارزیابی از چشمانداز وضعیت افغانستان، تحت شعاع قرار داد و امروز نیز این تجربه برای عدم تکرار اشتباهات گذشته مهم است و بطور بالقوه افغانستان توانایی رسیدن به نقطهای را دارد که در آن منافع بازیگران بزرگ در تضاد با یکدیگر قرار نگیرند.
مسکو با جدیت برای عدم گسترش بیثباتی افغانستان به آسیای مرکزی تلاش میکند زیرا این منطقه مسیر مستقیم «ولگا» و شمال قفقاز است.
از سوی دیگر یکی از مشکلات مهم «اویغورها» در ایالت «سینکیانگ چین» نیز همین است.
در ادامه یکی از فاکتورهای تأثیرگذار بر ثبات افغانستان نیز تهران است که در موضوع مبارزه با افراطیگری حساب خودش را دارد و در عین حال توانسته در مبارزه با گروه تروریستی داعش نیز خوب عمل کند.
همچنین اگر در مورد آمریکا و بطور کلی غرب سخن گفته شود، در آن صورت در واشنگتن و بروکسل این برداشت وجود دارد که روی دست گرفتن یک عملیات جداگانه به مشکل افغانستان بطور کامل پایان نمیدهد و از این جنگ دستاوردی نخواهند داشت.
بنابراین، مشکل ثبات افغانستان با پایان عملیات ناتو پایان نمییابد و این جنگ به شکل دیگر ادامه خواهد یافت.
حال پرسش این است که چه زمانی و به چه قیمتی بازیگران بزرگ در مورد نحوه مؤثر حل ژئوپلیتیک به توافق نظر میرسند. متأسفانه، تفاوت در مسایل دیگر، مانعی شده است بر سر راه تشکیل و کسب یک دیدگاه مشترک در ارتباط با طوفانی که افغانستان گرد آن میچرخد.
انتهای پیام/ع