سیزدهمین بخش «دفترچه خاطرات افغانستان، از ظاهرشاه تا طالبان» منتشر شد

سیزدهمین بخش «دفترچه خاطرات افغانستان، از ظاهرشاه تا طالبان» منتشر شد

خبرگزاری تسنیم: سیزدهمین بخش «دفترچه خاطرات افغانستان، از ظاهرشاه تا طالبان» منتشر شد

افغانستان سرزمین ظاهرا شناخته‌شده و در عین حال پر از ابهامی در مرزهای شرقی سرزمینی ایران، تاریخ پرپیچ‌و‌خم، ملتهب و در عین حال پر از سوالی برای تمام جهان است.

جنگ با شوروی، حضور جنگجویان مجاهد، ظهور طالبان، حمله آمریکا و...  اتفاقات بزرگی برای نیم قرن تاریخ سرزمینی با مردمان پیچیده در قلب غرب آسیاست.حوادثی که هر کدام به تنهایی می‌توانند سرنوشت یک کشور را برای قرن‌ها تحت‌تاثیر قرار دهد.اما این تاریخ پیچیده، پرمساله و پرداستان بیش از همه برای خود مردمان سختکوش افغانستانی پوشیده نگه داشته شده است.اما علاوه بر افغانستانی‌ها، بخش مهمی از تاریخ ایران به تاریخ معاصر افغانستان گره خورده است و خطر ندانستن آنچه در این سالها بر سر افغانستان آمد و نداشتن یک نگاه تاریخی به مساله افغانستانی کم‌کم در حال نمایان شده است.

ج.ان.دیکسیت (J.N.Dixit) ، وزیر خارجه سابق هند از سال 1981 تا سال 1985 به عنوان سفیر هند در افغانستان مشغول به فعالیت می‌شود.دوره‌ای که اقتدار و سلطه شوروی بر این کشور در حال به پایان رسیدن است و مجاهدین در حال قدرت گرفتن. او در کتابی تحت عنوان «دفترچه خاطراتی از افغانستان» یادداشت‌های روزانه خود را از خضور در افغانستان در این دوره حیاتی وتاریخ‌ساز منتشر کرده است.

خبرگزاری تسنیم به  منظور به وجود آوردن آن دید تاریخی که ذکرش رفت، ترجمه فارسی کتاب خاطرات ج.ان.دیکسیت (J.N.Dixit) ، وزیر خارجه سابق هند پیرامون یکی از ماموریت‌های حساس او در کابل افغانستان را منتشر می‌کند.

سید عبدالحسین رئیس‌السادات، رایزن فرهنگی ایران در پاکستان و مسئول خانه فرهنگ ایران در پیشاور این کتاب را ترجمه کرده است و در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است و قرار است به تناوب همه بخش‌های کتاب منتشر می‌شود.

برای ارتباط مستقیم با مترجم می‌توانید با این آدرس ایمیل در ارتباط باشید:raeisossadat@gmail.com

21 تا 27 نوامبر

خرابی و خشونت بی‌وقفه ادامه می‌یابد. انتخاب شده، با‌حساب‌ و ‌کتاب و غیر‌قابل‌ پیش‌ بینی. در تاریخ 24 نوامبر بمبی در ساختمان پانزده طبقهٔ پامیر که ادارات زیادی از PDPA را در خود جای‌ داده است منفجر شد. سی تا چهل نفر کشته شدند، حدود 150 تا 200 نفر زخمی. گوری شانکار بجای روز ‌22 روز ‌23 نوامبر وارد شد. با سفیر ویتنام و دکتر نجیب‌الله ملاقات کردم. نجیب حدود شش ‌فوت ‌و ‌دو ‌اینچ قد دارد با سبیلی سیاه متمایل به قهوه‌ای؛ احتمالاً در اواخر دههٔ سوم سنّش قرار دارد؛ اعتماد به نفس در او کاملاً مشهود بود و چم‌و‌خم امور و شخصیّت‌ها در چنگش. ظاهرش نشان می‌داد کارآمد، شایسته، قاطع و هوشیار است. او در انقلاب ثور وابسته به خط پرچم بود. بیشتر پشتو صحبت می‌کرد تا دری. اردو و روسی را می‌داند و جسته و گریخته انگلیسی. مستعد خودرویی و خود ساختگی بیش‌ از حد و نیز بنظر می‌رسد مستعدّ خشونت. قبول داشت که خلقی‌ها ارتباط‌هایی با بعضی از شورشیان دارند و اینکه بعضی از بمب گذاری‌ها و کشتار‌ها در شهر‌ها بوسیلهٔ خلقی‌ها و در مقابله با پرچمی‌ها طرّاحی و اجرا می‌شوند. «وسیلهٔ نزدیکیمان به یکدیگر سیاسی است. بنابراین در از بین‌بردن فرقه‌گرایی حزبی کند پیش می‌رویم؛ ما ابتدا می‌خواهیم با شورشیان بجنگیم و آن مسئله را از بین ببریم قبل از اینکه به سراغ گروه‌گرایی داخلی درون حزب برویم. ما نمی‌خواهیم اعضای حزبیمان که جذب نشده‌اند آشکارا به صفوف مخالفین بپیوندند و بر قدرت آن‌ها بیفزایند.»
همهٔ این‌ها ‌از ‌دیدگاه وی معنی‌دار است. در‌باره‌ی گیلانی‌– ‌حکمتیار به‌من گفت: این‌ها رهبران شورشی‌ای هستند که فاحشه‌خانه راه‌انداخته‌اند، کامیونداری می‌کنند و صاحب سیستم‌های حمل‌و‌نقل موتور ‌سه‌چرخه در پیشاور و کراچی‌اند. بنا به گفتهٔ نجیب مبلغی برابر 672 میلیون دلار نقد از سوی آمریکا برای پناهندگان افغانی داده ‌شده ‌است. از این مقدار مبلغ 350 میلیون دلار آن‌را آژانس‌های‌ [اطّلاعاتی] پاکستان اختلاس کرده‌اند. 300 میلیون دیگر را گیلانی و حکمتیار و دیگر رهبران پناهنده بالا کشیده‌اند. فقط 22 میلیون دلار از این پول به بزرگ و کوچک مجاهدین و جنگجویان شورشی رسید. نجیب پس از اظهار این مطلب اینگونه ارزیابی کرد که طبیعی است تفرقه و بی‌نظمی در بین شورشیان در افغانستان باشد.
سفیر ویتنام در مورد پیش بینی آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی افغانستان تردید داشت. بنا بنظر او تحکیم و تثبیت انقلاب در آینده کند پیش می‌رود. ارزیابی وی این بود که حدّاقل ده سال طول می‌کشد تا انقلاب ثور جا بیافتد. او گفت: هیچ انگیزه‌ای، هیچ اتّحاد حزبی یا روح ملّی گرایی وجود ندارد.

28نوامبر تا 31 دسامبر
پیامی از سوی ایشواری پراساد (Ishwari Prasad) دبیر ادارهٔ امور مجلس رسید که اظهار می‌داشت وای‌. ‌اس‌. مهاجان (Y. S. Mahajan) و محمداحمد پاتل (Patel) نمایندگان مجلس از حزب کنگره (ایندیرا) بترتیب از [ایالتهای] مهاراشترا و گجرات بین بیستم و بیست‌و‌پنجم دسامبر به کابل می‌آیند تا پاسخی به دعوت PDPA داده باشند. دارم برای این دیدار برنامه‌ریزی می‌-کنم.

انبوهی از تلگراف از دهلی در مورد نشست آتی غیرمتعهّد‌ها رسیده بود. پاسخ نامه‌ها از وزارت خارجهٔ افغانستان با تأخیر فراوان روبرو شده‌است زیرا ابتدا باید با سفیر شوروی مشورت کنند که او هم به نوبهٔ خود مجبور است موضوع را با مسکو در میان بگذارد. تابیو مجبور است در بررسی پارامترهای رفتارش با آندروپوف، رهبر جدید، وقت بیشتری بگذارد. آندروپوف بسیار مایل است همهٔ جزئیّات را بداند و هر روز که می‌گذرد می‌خواهد رویداد‌ها را بیشتر کنترل کند. این را گاوریلوف (Gavrilov) مشاور شوروی در وزارت امور خارجهٔ افغانستان گفت.

بار دیگر از هفتم تا دهم دسامبر بی‌وقفه برف بارید. پرواز‌ها لغو شدند. کیسه‌های [پستی سیاسی] از وزارت امور خارجه (MEA) نرسیدند و نامه‌ها به‌عقب افتادند. روز هفتم با سفیر روسیّه ملاقات کردم. او روز شانزدهم به‌دیدار من آمد. وی در مورد حضور کارمل در رأس هیأت افغانی برای شرکت در نشست غیر‌متعهّد‌ها علاقه نشان نمی‌داد. او در‌مورد امنیّت جان کارمل، آشفتگی احتمالی در هیأت افغانی، اگر هیأت‌های دیگر هنگام سخنرانی کارمل در کنفرانس از سالن کنفرانس غیرمتعهّد‌ها خارج شوند، و از این قبیل امور نگران بود. تابیو همچنین به‌من گفت مایل نیست هنگام برگزاری کنفرانس هیچگونه گرفتاری برای خانم گاندی و دولت هند پیش‌ آید.

مطلب را با دهلی در میان گذاشتم. رائو وزیر خارجه گفت: با دیدگاه‌های شوروی هم رأی هستم و این‌که کارمل ریاست هیأت را بعهده بگیرد موجب کم شدن هماهنگی در کنفرانس خواهد شد. این را روز شانزدهم دسامبر به تابیو گفتم. معیاری برای دامنهٔ ناآگاهی نسبی سیاست مربوط به افغانستان توسّط اتّحادشوروی پاسخ تابیو بود. گفت: رفیق دیکسیت، به‌این‌ترتیب نظر ارزشمندی به-من دادی و ضرورتی ندارد کارمل به دهلی برود. من و تو تصمیم خواهیم گرفت ترکیب هیأت افغانی که به نشست غیرمتعهّد‌ها می‌رود چگونه باشد. تصمیم خواهیم گرفت هیأت تشکیل شده تحت هدایت و رهبری ما عمل کند.

من ساکت ماندم و به او گفتم نظری که به او دادم غیر رسمی و شخصی است و این‌که تصمیم ندارم هنگامی که دعوتنامه را به رهبری افغانستان می‌دهم این نظر را به او بدهم. تابیو، بسیار وارفته گفت: کاملاً چنین است، کاملاً چنین است.

روز هیجدهم دسامبر کارمل را در خانهٔ خلق ملاقات کردم تا دعوتنامهٔ خانم گاندی برای نشست غیر‌متعهّد‌ها را تقدیم کنم. هیچکس دیگری نبود. از من در تالار معمولی پذیرایی نشد بلکه به‌دفتر خصوصی کارمل در کاخ رفتم. این ساده‌ترین دفتر‌کار یک رئیس حکومت بود که در طول بیست‌و‌پنج سال خدمتم در امور خارجه دیده‌ام. هیچ مبل راحتی در آنجا نبود؛ حتّی صندلی خودش. ما دور میز گرد کوچک کنفرانسی شش نفره نشستیم. او در سخن از خانم گاندی بسیار گرم و مهربان بود. نسبت به ملاقاتی که با وی در ششم نوامبر در میهمانی شوروی داشتم خیلی بهتر بنظر می‌رسید. لاغر شده بود و چشمانش روشن بودند. او از ادامهٔ فعّالیّت شورشیان به‌نظر خسته می‌رسید. سپس به‌من گفت: خشونت از این نوع غم‌انگیز است، ولی مجبوریم بر آن غلبه کنیم. ما باید این کار را بکنیم حتّی اگر زمان ببرد.

از من پرسید آیا خود او می‌بایستی رهبری هیأت افغانی را بعهده بگیرد. من مثل چوب خشک [بی‌خاصّیت] شدم و گفتم دعوتنامه خطاب به شخص وی است. گفت: «من عمیقاً نسبت به‌این سؤال می‌اندیشم و سپس به‌اطّلاع شما می‌رسانم.» سرم را همانطور بالا نگهداشتم [وعکس العملی از خودم نشان ندادم. ‌] ظل‌ّاللّهی [نویسنده عین همین عبارت را بکار برده‌است. م.] تابیو پیش ازاین تصمیم خودش را گرفته‌ است که کارمل نباید برود. تمامی این تظاهر زائد بود. سفرا اجباراً باید آموزش ببینند نقش فرد ناخوش یا سرپا را در تمامی کمدی‌های دیپلماتیک بازی کنند.

کارمل روز نوزدهم دسامبر به مسکو رفت. ما در فرودگاه حدود دو ‌ساعت در سرما لرزیدیم. رمضانی، سفیر سازمان آزادیبخش فلسطین که کت‌و‌شلوار آبی پیرکاردن (Pierre Chardin) با مدال‌هایی که از آن آویزان بود و جوراب و دستمالی که یادآور علامت پلی‌– بوی‌های (Play – Boy) [اوباش] ‌ شهوتران بود... خیس و سرمازده وارد فرودگاه و موجب ایجاد لطیفه‌های سرگرم کننده‌ای شد. گاوریلوف به‌من گفت: «عالیجناب! ما هنوز به آن مرحله از مبارزهٔ انقلابی نرسیده‌ایم که بتوانیم حسن سلیقهٔ سفیر رمضانی را داشته باشیم.»

کاردار اتریش، هوتزل (Hutzel) چنان گم و گور است که مشکل است نام کاملش را به-خاطر آورد. او غرق در چیزی است که می‌شود آنرا ارزیابی‌های کاملاً پیش پا‌افتادهٔ سیاسی نامید. کارمل در‌حالیکه از جلو صف دیپلمات‌ها و وابستگان نظامی می‌گذرد با وی دست می‌دهد. اعضای دفتر سیاسی افغانستان و شورای انقلاب هم وی را همراهی می‌کنند. آن‌ها هم دارند می‌لرزند. اتریشی که مقابل من ایستاده بود پس از این‌که کارمل چند قدمی از صف دور شده بود رو به من کرد و گفت: «به‌نظر می‌رسد از اینکه به‌مسکو می‌رود خیلی ناخشنود است.» وی را ناگهان با این پرسش ساکت کردم که آدم چطور خوشحال به‌نظر آید وقتی که در دمای ده درجه زیر صفر با سر برهنه و دست برهنه شخصاً با حدود پانصد نفر در محوطهٔ فرودگاه مجبور است دست بدهد.

تغییری در عضویّت هیأت پارلمانی هند داده شد. بجای آقای محمداحمدپاتل قرار شد مولانا ثمین‌الدّین از باگالپور (بیهار) بیاید. هر دو عضو مجلس، مهاجان و ثمین‌الدّین، روز 24 دسامبر وارد شدند. تا چهارشنبه بیست‌و‌نهم ماندند. گل‌آقا، زیری، بریالی، راتب‌زاد، کشتمند و کارمل را ملاقات کردند. ثمین‌الدّین روز 27 دسامبر به مناسبت میلاد‌النّبی، روز ولادت پیامبر، برای نماز به‌کاخ گل‌خانه رفت. دولت افغانستان برای رفع سوء‌ظن مناسبت‌های اسلامی را با مراسمی چشم‌گیر و یکنواخت هماهنگ شده جشن می‌گرفت. هر دو عضو مجلس دعوت شده ‌بودند امّا مهاجان از رفتن سر باز زد و گفت نماز اختصاص به مسلمانان دارد. درست نیست دخالت در کار ویژهٔ آن‌ها بکنم. بیشتر بدلیل سکولاریسمی که داریم. چه مسافت طولانی هندی‌ها سفر کرده و دور شده‌اند. راهپیمایی‌ها و گردهمایی‌های چند مذهبی گاندی جی [لفظ جی برای احترام به‌اسامی بزرگان افزوده می‌شود. م.] که در آن قرآن همراه با دعاهای بودا و گیتا (Gita) صبح و شام قرائت می‌شد. خودداری مهاجان حتّی از نشستن در نماز در جشن ولادت پیامبر مرا ناامید کرد. افغانی‌ها ‌‌نهایت تلاش خویش را به‌کار بستند تا دیدار نمایندگان مجلس را پراهمیّت جلوه دهند و البته که توانستند تاثیر بر نمایندگان بگذارند که هدف و نیّت پاک و صادقانه‌شان ایجاد تغییر اجتماعی است که در این کشور بسیار به‌آن نیاز دارند، تلاش برای خیز برداشتن از قرن هیجدهم به قرن بیست‌و‌یکم و غلبه بر ایستائی سیصد ساله. مولانا ثمین‌الدّین منبعی همیشگی از سرگرمی بود. وی نخست‌وزیر کشتمند را سخت سرزنش کرد که چرا این‌همه چای به او تعارف می‌کند. «بس کن برادر! خیلی زیاد شد. چقدر چای بخورم. می‌فهمی یا نه! رنگ به رنگ چای تعارف می‌کنه. مریضمون می‌کنی.»
سفیر دیکسیت این اظهارات را در ترجمه شدیداً تصحیح می‌کند. ثمین‌الدّین درمیهمانی شام دبیر اوّل سوراپ از این هم بیشتر سر شوق و با نشاط بود. سوراپ در پایان شام یک سلسله اظهارات متواضعانه قطار کرد: بسیار شکر‌گزار هستم که به گدا منزل من تشریف آوردید.

پاسخ از ثمین‌الدّین: اختیار دارید برادر! این چه حرفیست که می‌زنید. ما اعضای مجلس هستیم. ‌نماینده‌ی‌ بیچارگان هستیم. رفتن به خانهٔ بیچارگان کار هر‌ روز ماست.
تواضع لکنوی (Lakhnawi) سوراپ با واقع گرایی ثمین‌الدّین به سنگ برخورد کرد. [لکنو-لکهنو- مرکز زبان اردوی صحیح و ادبی در هند، بلکه در تمام شبه قارهٔ هند بشمار می‌-رود. م.]

دوباره ثمین‌الدّین و هنگامی که با آناهیتا راتب‌زاد بود به‌او گفت: قرآن می‌گوید: «آدم [مرد] حکمران زن قرار داده شده. تو کار حکومتی دست گرفته‌ای. این خلاف قرآن است. لیکن من به تو چی بگم؟! چی بخوام؟! من هم حکومت ایندیرا جی رو پذیرفته‌ام.» به دکتر قریشی مترجم گفتم بگوید ثمین‌الدّین بی‌اندازه حضور زن افغانی را در سیاست و مجموعهٔ حاکمیّت افغانستان می‌-ستاید. هم ثمین‌الدّین و هم راتب‌زاد کاملاً کنجکاو شده‌بودند ببینند با ناراحتی و پریشانی در گوش دکتر قریشی چه چیزی زمزمه می‌کنم.

آخرین صفحهٔ کمدی‌های ثمین‌الدّین‌؛ در فرودگاه کابل، روبه دکتر زارع (Zara) معاون وزیر که سمت میزبانی داشت کرده و گفت: «شما نسبت به ما رفتار بسیار خوبی داشته‌اید. شما پشت سر ما کاملاً مثل سایه حرکت کردید.» فکر کردم مثال چندان خوشایندی نیست بنابراین برای زارع ترجمه کردم که مولانا دیدار را بسیار موفّقیّت آمیز تلقّی می‌کند زیرا زارع مجبور بوده‌است مثل یک سایهٔ محافظ بر سر هردوی نمایندگان مجلس عمل کند.

انقلاب افغانستان فاقد هماهنگی و ارتباط ایدئولوژیک یا نظام ارزشی صریح و روشن است. در سال 1978 برپایهٔ نوعی مارکسیسم آغاز شد. وقتی دچار درگیری با ارزش‌ها و ساختار قدرت مذهبی سنّتی قبیله‌ای و بومی شد، دروکردن را شروع کرد. آنطور که می‌گویند انقلاب عقب گرد کرده‌ است تا به عقب افتادگی و خودآگاهی افغانی به روش تکاملی، ملّی گرایانه، دموکراتیک و نوگرایانه یورش ببرد. وقتی ثمین‌الدّین به کارمل گفت که اسلام منادی و مبلّغ بالا‌ترین شکل سوسیالیزم بود، کارمل در دادن این پاسخ شتاب کرد که اسلام افغان در حال حاضر سوسیالیزم را هدف قرار نمی‌دهد. تنها آرزومند دستیابی به دموکراسی ملّی واقعی است. ساختارهای درونی روان سیاسی افغان در بیشتر ابعاد زندگی آشکار است، آن‌ها می‌خواهند یک ملّت چند قبیله‌ای و چندملّیتی بسازند.

اما تمامی تصمیم‌های سیاسی که در ساختار قدرت یعنی رهبری مؤثّرند، مجدّانه در تلاشند برابری‌های قبیله‌ای- نژادی بوجود آورند. آیا او یک پشتون است؟ یک تاجیک است؟ آیا یک هزاره در جنوب قابل پذیرش است؟ گفتار راننده‌ام اکبر است که «کارمل ممکن است ادّعا کند یک پشتون است ولی تاجیک است. مادرش پشتون بود ولی پدرش یک تاجیک فارسیوان است. این پدر است که در افغانستان به‌حساب می‌آید. بنا‌براین چرا فکر می‌کند می‌تواند مردم را متقاعد کند که یک پشتون است؟ به همین دلیل مردم مشکل بتوانند به او اعتماد کنند.» یا برای‌‌ همان موضوع، برنامه‌های تلویزیونی. همین برنامه‌های سیاسی مستند بسیار خوب ساخته شدهٔ روسی در مورد فعّالیّت‌های ایالات متّحده در نیکاراگوئه، السالوادور، فعّالیّت‌های اسرائیل در لبنان، آفریقای جنوبی و نامیبیا، لسوتو، سیشل و از‌این قبیل است که برنامه‌های تلویزیونی گفته شده را تشکیل می‌دهد. فیلم‌های دیگری هم در بارهٔ پذیرش مردم سیشل در جمهوری‌های آسیای مرکزی شوروی پخش می‌شود و پشت سر آن نمایش فیلم‌های سینمایی حماسی مربوط به از جان گذشتگی روسیّه طیّ جنگ جهانی دوم و سپس دو دقیقه برنامه قطع می‌شود و رنگارنگ پخش می‌شود با مؤنّث‌های آمریکای شمالی در کمترین پوشش که رقص «کن-کن» (Kan‌–‌Kan) می‌کنند و آواز «هیچگاه عاشق نوازندهٔ بازوکی نشو!» یا یک گروه راکی از مؤنّث‌های بریتانیایی که آواز «بگذار هرچه می‌دانم در مورد پسران برایت بگویم–‌ چطور صحبت می‌کنند، چطور می‌بوسند، بله همه چیز در مورد پسران، بله همه چیز.» یا رکا (Rekha) ‌ [هنر پیشهٔ زن هندی] ‌ی شهوتران در فیلم‌های هندی اوّلیّه‌اش که چیزی شبیه «آی بشنو! امشب جای من در محفل توست» را می‌خواند و انقلاب در افغانستان گیج می‌ماند و گم می‌شود و طیّ سال‌ها پیچ می‌خورد و ول می‌گردد و به مداخلهٔ تفنگ ‌به دوش‌ها می‌-افتد که به‌صورت ساختگی، تقلّبی و جعلی برای آزادی می‌جنگند و از‌ سوی آمریکایی‌ها حمایت می‌-شوند و پولشان از سوی گروه حاکم سعودی تأمین می‌شود، پیش از آنکه‌ [انقلاب] به مدار صحیحی بیافتد و خودش را درست بنمایاند.

ولی انقلاب ثور راه درازی را برای پیمودن در پیش دارد. تازه بعد از همهٔ ماجرا‌ها من احساس می‌کنم افغانستان در شکل سرزمینی [جغرافیایی] فعلی‌اش ممکن است وجود نداشته باشد. ممکن است خودش را قطعه قعطه کند به دو یا سه بخش با ویژگی‌ها و ارتباطات جدید با ایران، پاکستان، اتّحادشوروی و ازاین قبیل. مولانا ثمین‌الدّین اگرچه از نظر سیاسی بی‌مبالات و بی‌احتیاط بود به‌نظر من هنگامی که مکرّراً طیّ دیدارش از این‌جا به‌رهبران افغانستان می‌گفت: لطفاً اجازه ندهید انقلاب اتّحاد داخلی افغانستان را از هم بپاشد «از آینده خبر داشت. جالب اینکه حتّی یک رهبر افغانستان هم با قطعی پنداشتن هویّت موجود داخلی افغانستان و حزبی دانستن این اعتقادشان به این نکته پاسخ نگفت.

روش نمایش مکرّر فیلم‌های مربوط به جمهوری‌های خودمختار مسلمان شوروی، اخبار در مورد خانواده‌هایی از آذربایجان، ازبکستان و ترکمنستان که به افغانستان آورده می‌شدند، امام [های مساجد] اهل تاجیکستان که در ولایات شمالی بلخ، بدخشان وجوزجان، همه، نشان‌های شوم و جالب توجّه برای پشتون‌ها هستند.

شاید ملّت افغان تصنّعی و ساختگی به دست احمد‌شاه‌دُرّانی زیر چ‌تر استراتژیک پذیرفته -شده از سوی برنامه‌های مشترک و مورد قبول دوجانبهٔ شوروی‌ـ ‌آ‌مریکا به فعّالیّت‌های سیاسی پیش از قرن هیجدهم باز گردد. ملّت‌هایی که بیشتر قلبی باهم متّحدند، مثل آلمان‌ها [ی شرقی و غربی پس از جنگ جهانی دوم] و کره [‌ی‌شمالی و جنوبی که هنوزهم وجود دارد] وجود تقسیم شدهٔ جنون آمیزی برپایهٔ توطئه‌های محرمانهٔ قدرت‌های بزرگ در هر زمانی بوجود آمده‌اند. بنا-براین افغانستان نه تنها یک موجودیّت نرم و آبکی دارد بلکه احتمال دارد آینده‌ای آبکی و سیّال داشته باشد.

انتهای پیام/

 

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران