به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «مجاهد مهجور» عنوان یکی از آثار در دست انتشار سوره مهر است که به قلم محمدعلی قاسمی نوشته شده و در بردارنده خاطرات جعفر خیتال، از مجاهدین عراقی همراه با جبهه ایران در دوران دفاع مقدس، است. کتاب حاضر حاصل 17 ساعت مصاحبه با یکی از نیروهای مجاهدین عراقی در دوران دفاع مقدس است.
اثر شامل بخشهایی است که در آن راوی ابتدا دوران کودکی خود را روایت میکند و از خانواده و محیط زندگیاش در عراق میگوید، سپس به سراغ چگونگی ورودش به ایران و پس از آن شرکت در هشت سال دفاع مقدس میپردازد. در حقیقت کتاب خاطرات یکی از مهاجران عراقی است که به دلیل نبود امنیت کافی در دوران حکومت دیکتاتوری صدام به ایران میآید، همانند هزارانتن دیگر که برای در امان ماندن جان و خانواده، مشقت مهاجرت را به جان خریدند و پس از آن جزء سربازان امام(ره) شدند.
راوی در ابتدا کتاب در معرفی خود و خانوادهاش چنین میگوید: «بنده جعفر خیتال، فرزند صادق، متولد 1335 در شهر نعمانیه، استان کوت عراق هستم. مرحله دبیرستان را تا سال 1975 م برابر با 1354 هجری خورشیدی در شهر نعمانیه به پایان بردم. پدرم مردی کاسب اما با خدا بود. بعضی از دوستان و فامیلهای ما دارای گرایشات سیاسی بودند، مثلاً با توجه به کودتای «عبدالکریم قاسم »که علاقهمندان زیادی داشت، برخی دموکرات، گروهی سوسیالیست و ... بودند. مثلاً برادر بزرگتر خودم، عبدالامیر، در طیف عبدالکریم قاسم بود. ولی خودم برخلاف آنها هیچ گرایشی نداشتم. ... ما هم فهمیدیم که ماندنمان در عراق فایدهای ندارد. شایعات و شاهدات زیادی درخصوص اخراج ایرانیهای مقیم عراق بود و ما هم پی بردیم که قرار است تا یکماه دیگر، بازداشتهای گستردهای علیه مخالفان، توسط حزب بعث صورت گیرد. با توجه به اینکه ما هم سابقه فعالیت داشتیم... راهی جز اینکه به ایران نزد برادرانمان برگردیم وجود ندارد. ...»

راوی در ادامه اثر به چگونگی حضورش در ایران، آغاز جنگ تحمیلی، گروه مجاهدین عراقی، سقوط خرمشهر، وضعیت اهواز و در نهایت اتمام جنگ میپردازد. یکی از بخشهای خواندنی کتاب به سقوط خرمشهر و خاطرات دردناک نقل شده از این واقعه اختصاص دارد. شیرینی این خاطرات زمانی بیشتر میشود که عدهای تنها به دلیل علاقه به امام(ره) و انقلاب آن هم از کشور متخاصم در جبهه حق قرار گرفتند و مبارزه کردند.
خیتال در این بخش با ذکر جزئیات به روایت آنچه رخ داده میپردازد و در بخشهایی میگوید:
«بعد از این پاتک خبر رسید که حدود چهل نفر از تکاوران ارتش در مسجدجامع خرمشهر به محاصره افتاده و عدهای از آنها در داخل ساختمان مسجد به شهادت رسیدهاند. آن روز روزسیاهی برای همه ما بود. روزی بود که خرمشهر تقریباً و به طور کامل به دست قوای عراقی اشغال شد و شهر سقوط کرد. هنوز که هنوز است بار گران و سنگینی آن لحظات از یاد و خاطرم نرفته است. روزی که از فرط درد و غم، دلها به لرزه افتاد و چشمها سیراب اشک شد. روزی که آدمهایی پست و خودفروش در هیئت ستونپنجم، قبای خیانت پوشیده و در خدمت متجاوزان بودند. روزی که خیابانهای شهر پر از خون و اجساد پرپر شده بود و مزدورها بر روی آنها رژه میرفتند و این سو بچههای خرمشهر و مبارزان در مهجوریت کامل به سر میبردند.

چه روزهایی بود آن روزها! چه روزهای تلخ، سخت و جانفرسایی بود آن روزها.... از همه دردناکتر جسد کودک معصومی بود که با همان حالت پاکی و معصومیت، در حالی که چشمهایش باز بود و انگار چیزی را دیده بود، به شهادت رسیده بود. انگار داشت میخندید. چشمهای زیبایش مثل شیشه شکسته در کنارش جسد مادرش بود که روی آن را با چادر پوشانده بودند. چقدر تلخ و دردناک بود. حیف که در آن لحظه دوربینی به همراهم نبود تا ماناترین صحنه غمانگیز یکاتفاق را ثبت و ضبط کنم. ...»
«مجاهد مهجور»، روایت یکی از مجاهدین عراقی حاضر در دفاع مقدس تا پایان سال از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب میشود و برای نخستینبار در بیست و هشتمین دوره نمایشگاه کتاب تهران عرضه خواهد شد.
انتهای پیام/