"داعش" نسخه جدید نبرد صلیبی با اسلام
خبرگزاری تسنیم: "معضلات امروز جوامع مسلمان مانند ظهور گروههای تکفیری و بروز و تقویت همه جانبه فرق مختلف این گروه و در راس آنها معضلی به نام داعش از سوی سران غرب و در راستای تداوم همان جنگهای صلیبی برنامه ریزی میشود."
-- رحیم اردشیر علیجانی
مقدمه
1095 میلادی سرآغاز فتنه ای بود که در میان مسلمانان و مسیحیان در گرفت؛ نبردهایی که مسیحیان برای بدست آوردن بیت المقدس به بهانههای گوناگون به آن دست زدند.
نخستین کسی که پرچم این فتنه را که منجر به نبردهای 200 ساله شد برافراشت، شخصی به نام «ادمارلوپویی» یکی از افراد کلیسا بود و صلیبیان در هشت جنگی که علیه مسلمانان به راه انداختند، غیر از جنگ اوّل، در باقی جنگها مغلوب مسلمانان شدند.
مسیحیان در سال 1095 میلادی به دستور و تحریک پاپ «اوربان» دوم به جنگ ترکان مسلمان رفته و اورشلیم را به اشغال خود درآوردند. بدین ترتیب نبردی که با دستور کلیسای کاتولیک و همراهی امپراطوری به پا شده بود، هدفی جز رهایی از فروپاشی قدرت کلیسا که در آن زمان به دلایل مختلف با تهدید مواجه شده بود، نداشت.
مسیحیان اهداف اقتصادی و اجتماعی بسیار مهمی از جمله دستیابی به ثروتهای عظیم شرق را در سر می پروراندند و در میانه این نبرد ها به شکستن بسیاری از محدوده های اخلاقی - سیاسی و جغرافیایی ملتها دست زدند. برای تبیین بهتر این اتفاقات و تطبیق شرایط آن روز لازم است به منابع مختلفی که در این زمینه وجود دارد مراجعه کنیم.
** نگاهی به جنگ های صلیبی از دریچه منابع مختلف
در حال حاضر منابع متعددی درباره جنگ های صلیبی که گستره بسیار وسیعی از اروپا و شام، مصر، ترکیه و شمال آفریقا با قومیت های مختلف را در برگرفت، وجود دارد و نیز منابعی در مجموعه های قدیم و جدید که بی شک نگاه، دیدگاه و عقاید مورخان در نگارش آن ها، بی تأثیر نبوده است.
لذا همواره شاهد آثار تحلیلی متفاوت و بعضاً متناقضی بوده هستیم. برای مثال، کشیشان (به عنوان آغازگران جنگ) و مورّخان غربی، این نبردها را مقدّس تلقی میکردند، اما در مقابل، مورخان مسلمان از آن به عنوان تجاوز به ممالک اسلامی یاد می کنند. بنا بر آنچه گفته شد و با توجه به ستیزهجویی میان مسلمانان و اروپای مسیحی، نوشته های کشیشان با نفوذ دربار امپراطوری های غرب، جای تأمل دارد.
اکثر آنچه نوشته شده به زبانهای یونانی، رومی، لاتین، ارمنی و سریانی است که «سهیل زکار» مورخ معاصر سوری در «الموسوعه الشامیه فی تاریخ العروب الصلیبیه»* آن ها را به عربی ترجمه کرده است.
از دیگر منابع مهم غربی در این زمینه که به عربی ترجمه شده، میتوان به «حجاج بیت المقدس و اعمال الفرنجه»** از نویسندهای ناشناس اشاره کرد که به مرور زمان، مرجع و منبع بسیاری از نوشته ها، پیرامون جنگ های صلیبی شد. «الاکساید»*** اثر «آناکومننا» دختر «آلکسیوس یکم»، امپراطور وقت بیزانس، «الاستیطان الصلیبی فی فلسطین» اثر «فوشه شارتری»، «تاریخ الفرنجه الذین استولوا علی القدس» اثر «رمودا آگیلری»**** که خود شاهد نخستین حمله صلیبی ها بود. «تاریخ الاعمال التی تمت فی بلاد ماوراء البحر» اثر برجسته و مفصّل «ویلیان صوری»***** و...
برخی محققان متاخر اروپایی و آمریکایی نیز کتاب هایی درباره این جنگ ها نوشتهاند از جمله کتاب «حماسه جنگ های صلیبی» ((L'épopée des Croisades (1926) به قلم «رونه گروسه» مورخ فرانسوی و نیز «تاریخ جنگ های صلیبی و امپراطوری فرانک ها(نژادی از ژرمن ها) در بیت المقدس» (Histoire des Croisades et du royaume franc de Jérusalem) از همین نویسنده؛ همچنین نوشتهای دیگر به نام «تاریخ جنگ های صلیبی» اثر «استیون رانسیمن» مورخ انگلیسی شهرت جهانی دارند.
متأسفانه، با نگاه به منابع قدیم اسلامی درمییابیم که اختصارا به موضوع پرداخته شده و بیشتر وقایع در این باره در کتاب های عمومی حتی منابع جغرافیایی آمده است. لذا اختصار گویی در منابع اسلامی و توجه ویژه به وقایع در متون و شواهد جغرافیایی، تحقیق در این مورد را با مشکل مواجه کرده است. اما برخی منابع اسلامی که از ارزش بالایی برخوردار بوده و تا حدودی به این موضوع پرداخته اند، عبارتند از: «تاریخ مدینه دمشق» اثر «ابن عساکر»، «تاریخ دمشق» نوشته «ابن قَلانسی» که خود در زمان وقوع اولین جنگ صلیبی حضور داشته است و نیز «تاریخ حلب» اثر «محمد بن علی حلبی» معروف به عظیمی و «الرسائل» اثر «عبدالرحیم بَیسانی»، وزیر صلاح الدین ایوبی.
گرچه هدف اصلی از راه اندازی جنگ های صلیبی تصرف سرزمینهای اسلامی شرق اروپا و ایجاد دولت هایی علیه کشورهای اسلامی و نیز فروپاشی کلیسا بود، اما برخی متفکران غربی، جنگ های صلیبی را آغازی برای جنگ امپراطوران مسیحی اروپای غربی به ویژه فرانسه به دلیل نفوذ پاپ و فشار کلیسا و به بهانه نجات بیتالمقدس و آرامگاه حضرت عیسی(ع) تعبیر و تفسیسر می کنند.
نگاه محققان معاصر هم قابل توجه است . چه اینکه از نگاه محققان و مورخان معاصر، جنگ های صلیبی هیچگاه پایان نیافته بلکه فقط به نوعی جنگ مذهبی بین غرب و شرق تبدیل شده است. به عبارت دیگر بعد از آن، غربیها برای بدست آوردن امکانات و ثروت بیشتر، همواره به استعمار و استثمار کشورها به ویژه کشورهای اسلامی اقدام نمودند. نمونه آشکار آن تجاوزات فرانسه و ایتالیا به لیبی و الجزایر و از همه مهم تر تأسیس رژیم صهیونیستی در فلسطین.
**تأملی در پیشینه معرکه اسلام هراسی غرب
دشمنی و مخالفت با اسلام و مسلمانان یک روز با قرآن سوزی از سوی یک کشیش دیوانه آمریکایی و یا پیش تر توهمات دیوانه دیگری به نام سلمان رشدی آشکارا در رسانه های عالم خبرساز می شود و روز دیگر خبرنگاران آمریکایی و غربی توسط عده ای مسلمان نما در بوق تبلیغی غرب قرار گرفته و بهانه حضور دوباره غرب را در مناطق مهم جهان اسلام ایجاد میکند.
نگاهی به دستنوشتههای مسیحیان قرنهای هشتم تا سیزدهم میلادی به خوبی مؤید این مطلب است. به زعم نگارندگان این منابع که چهرهای نازیبا و خشن از اسلام را ارائه میکنند، اسلام مذهبی غیرواقعی و حتی نزدیک به شرک و بتپرستی و نوعی بدعت مسیحی محسوب میشود. آنان نه تنها نبوّت پیامبر اسلام(ص) را انکار بلکه ایشان را در ضدیت با حضرت مسیح(ع) معرفی میکنند.
میتوان چنین استدلال کرد که طرفداران جنگ های صلیبی به نوعی جمعبندی در افکار و نگرش نسبت به اسلام رسیدهاند؛ به باور آنان اسلام واقعیت را از میان برده و حضرت رسول(ص) آنچه آورده ترکیبی از درستی و نادرستی است، در حالی که حضرت عیسی(ع) وجود خداوند را با منطق به اثبات میرساند ولی در دین اسلام این مطلب تکیه به وحی دارد. این مغرضان چنین القا می کنند که تمام اروپا به ویژه اروپای غربی بر این باور است که اسلام اساساً بر منطق زور و شمشیر و عصبیّت گسترش یافته و دین مسلمانان به صورت کلی دین راحتی و تنآسایی است زیرا در این آئین تعداد زوجات به یک زوج ختم نمیشود.
در نگاه مسیحیان قرون وسطی، مسائلی در قرآن وجود دارد که در مخالفت با حضرت عیسی(ع) است و بر پایه همین ادلّه آن حضرت را قبول نداشتهاند. که این خود بیانگر بی اطلاعی و دانش اندک مسیحیان آن زمان از دین مبین اسلام است که شاید اجازه مطالعه در این باره به آنانا داده نمی شده است.
از سوی دیگر، در زمان جنگ های صلیبی اسلام دچار مشکلات عدیدهای شد. از جمله اتّهام همکاری فاطمیون مصر و اسماعلیان با صلیبی ها علیه اهل تسنّن. همین امر باعث شد تا امام محمد غزالی در کتاب «المستطهری»، اهل تسنّن را به جنگ با فاطمیون و اسماعلیان ترغیب نماید و بدین ترتیب گروهی از مسلمانان را علیه گروهی دیگر شوراند و این همان کاری است که بعضی از مفتیهای افراطی و تکفیری اکنون به آن مبادرت میورزند و همین امر سبب شکافی عمیق میان مسلمانان از آن زمان تا کنون شده است.
**وقایع امروز، ادامه دیدگاه دیروز
با نگاه اجمالی که در رابطه با نگاه مورخان در خصوص جنگهای صلیبی ارائه گردید وقایع امروز جهان اسلام را بیش از پیش میتوان متاثر از همان دیدگاه و معطوف به همان اهداف دانست و در این زمینه بررسی های محتوایی خوبی می تواند انجام بگیرد. واکاوی عوامل پیدایش این مشکلات در جهان اسلام نقطه بصیرت افزایی را در ذهن مخاطبان خاص روشن میکند و آن اینکه، چه بسا معضلات امروز جوامع مسلمان مانند ظهور گروه های تکفیری و بروز و تقویت همه جانبه فرق مختلف این گروه و در راس آنها معضلی به نام داعش از سوی سران غرب و در راستای تداوم همان جنگ های صلیبی قرار برنامه ریزی و تجهیز می شود.
به نحوی که گروهی از مسلمانان علیه گروهی دیگر و در نقطه مقابل اسلام ناب قرار گرفته و دقیقا اهداف پنهان غرب را پیگیری می کنند . از سوی سرویسهای اطلاعاتی و خبری و رسانه ای غرب نیز به خوبی اداره می شوند. در واقع تمامی امکانات جنگهای امروز یعنی صلاح و همچنین رسانه در اختیارشان قرار میگیرد و علاوه بر اینکه مخاطرات احتمالی از سرزمینهای اروپایی و امریکایی دور شده است، عملا در سرزمینهای اسلامی نقطع آغاز فروپاشی ها و تجریه ها را رقم میزنند.
نکته قابل تأمل دراین میان، اینست که حمایت های همه جانبه غرب از داعش، به ویژه اعزام نیروی انسانی از نقاط مختلف اروپا برای پشتیبانی این گروه تکفیری به منظور شعلهور نمودن جنگ داخلی در عراق و سوریه، این بار با فرقهگرایی برخی از مسلمانان تقویت شده است. از این منظر می توان گفت این بار پرچم جنگ های صلیبی از نوعی دیگر و در راستای جنگ مذهب با مذهب و در راستای فروپاشی اسلام به دست عده ای مدعی مسلمانی علیه مسلمانان به اهتزاز درآمده است! که کمترین نتیجه آن، انحراف افکار عمومی جهان به ویژه مسلمانان از مسئله بیت المقدس و رژیم صهیونیستی خواهد بود.
** مهم ترین انگیزه های شروع جنگ
به طور خلاصه میتوان گفت افزایش روزافزون جمعیت در اروپا، مشکلات اقتصادی، ساختار اجتماعی اروپا و از همه مهمتر از دست رفتن قدرت کلیسا و قدرتمندشدن امپراطوران قاره سبز و در نهایت وضعیت برتری نسبی و شکوفایی سرزمین های اسلامی و اندیشه به چنگ آوردن این سرزمین ها، از برترین عوامل تمایل غرب به دست اندازی به کشورهای اسلامی به شمار می روند.
با توجه به منابع موجود، مسیحیان تا زمان حکومت فاطمیون بر بیت المقدس، مشکلی برای تردد در این منطقه نداشتند اما از زمانی که به دست ترکان افتاد آنان به مشقت افتاده و از پاپ درخواست کمک کردند. از سوی دیگر امپراطوری بیزانس نیز که میان اروپا و آسیا قرار داشت و رو به زوال بود، به دلیل اختلافات درونی رو به فروپاشی رفته و در برابر ترکان نتوانست پایداری کند و با تمام اختلافاتی که با کلیسای غرب داشت، از آنها تقاضای کمک نمود.
با درخواست امپراطوی اروپای شرقی از کلیسای غرب، پاپ اوربان به حمایت آنان پرداخت و توانست نمایندگان بسیاری از جامعه مسیحیان را در مکانی گرد آورده، برایشان سخنرانی و آنان را برای جنگ با مسلمانان ـ به جای جنگیدن با یکدیگر ـ تشویق نماید.
بدین معنا که سیل جمعیت در اروپا رو به فزونی گذارده و نبود ثروت و زمین کافی آنان را به جان یکدیگر انداخته بود. از این رو، پاپ به این فکر افتاد که هم اورشلیم را از دست مسلمانان نجات دهد و هم خیل جمعیت اروپاییان را در بخشی از سرزمین مسلمانان سکنی دهد و از سوی دیگر کلیسای کاتولیک را که به دلایل مختلف از جمله ثروتاندوزی و دنیاگرایی مسئولان آن رو به زوال گذارده بود را نجات دهد.
به بیان دیگر، کلیسای غرب برای اینکه بتواند به گونه ای دلزدگی مسیحیان از کلیسا را به فراموشی بسپارد، راه گریز را در ایجاد جنگی مذهبی بین مسیحیت و اسلام دید و مسیحیان را با شعار « مشیّت خدا چنین است » بدین سو سوق داد. به طوری که جنگجویان علامت صلیب را بر سینه خود نقش کرده و برخی در مقابل پاپ به زانو افتادند و جان خود را وقف خدمت کردند. حال دیگر اروپا بیش از پیش متحد شده بود و اوربان خود را مورد تأیید سلاطین اروپا میدید.
با تکیه بر این اصل، نکته مهم نگاه و اندیشه غرب است؛ به طوری که از هیچ دروغپراکنی و تهمتی نسبت به اسلام و وارونه نشان دادن اصول آن مضایقه نکرده اند. این در حالی است که متأسفانه اندیشمندان اسلامی نیز در این زمینه فعالیت چشمگیری انجام نداده اند. شاید ضروریست تا علما و دانشمندان مسلمان «غرب شناسی» را به عنوان یک راهکار اساسی در دستور کار خود قرار دهد.
زمانی که جنگ های صلیبی بینتیجه و بیت المقدس در حاکمیت مسلمانان باقی ماند و امپراطوری روم شرقی نیز رو به اضمحلال نهاد، این ناکامیها سبب شد تا غرب به بازپروری خود بپردازد. بدین ترتیب در حدود قرن یازدهم هجری (18 میلادی) «رنسانس» یا عصر نوزایی شکل گرفت. گرچه واژه رنسانس پیشتر و در قرن شانزدهم میلادی از سوی فرانسوی ها بکار برده شد.
حال، پس از قرن ها گویی غرب بار دیگر بر طبل جنگ های صلیبی میکوبد و با طلایه داری آمریکا نماد صلیب را این بار به دست خود مسلمانان بر پرچمی به نام داعش حک کرده و با یاری مسلمانان افراطی سراسر اروپا و جهان به جنگ علیه مسلمانان برخاسته است. گویی جنگ های صلیبی هرگز به پایان نرسیده است.
غرب اکنون تجربه بیشتری دارد؛ زمانی که کتاب آیات شیطانی و یا کاریکاتور رسول اکرم (ص) منتشر شد، مسلمانان بیش از پیش متحد شدند. پس لازم بود که این بار چهره اسلام را به گونه ای دیگر مخدوش کنند، همان کاری که در جنگ های صلیبی به آن دست زدند: این بار مسلمانان علیه مسلمانان در برابر دیدگان مسیحیان، که تا اندازهای توفیق هم یافتهاند.
برای مثال یک مسیحی با دیدن ویدئوی جدا کردن سر از بدن یک مسلمان توسط یک به اصطلاح مسلمان دیگر با خود خواهد گفت: وقتی مسلمان به مسلمان رحم نمیکند چگونه به انسان دیگری که همآئین او نیست، رحم میکند؟ و این بهترین شیوه برای رواج اسلام هراسی و به تبع آن اسلامستیزی و تحقق رؤیای دشمنان اسلام خواهد بود؛ چنانچه سران رژیم صهیونیستی به رئیس جمهور آمریکا توصیه کردند که اجازه دهد دشمنان، خود یکدیگر را بکشند!
**آشنایی اجمالی با وهابیگری و شاخههای آن
وهابیت در سال 1153 هجری قمری به رهبری «محمد بن عبدالوهاب» شکل گرفت. پدرش پیش از مرگ با فرزندش مخالف بود و برادرش «سلیمان بن عبدالوهاب» نیز کتاب «الصواعق الالهیة فی الرد علی الوهابیه» را در ردّ آئین برادرش نوشت.
انگلستان به سرعت روند حمایت از این فرقه را آغاز کرد. چراکه این فرقه فقط در عربستان و به ویژه مکه و مدینه بود و در دیگر ممالک اسلامی جایگاهی نداشت و از آنجا که همه ساله مسلمانان برای زیارت خانه خدا مشرف میشوند، این فرقه میتوانست عامل بسیار خوبی برای ترویج و ایجاد تفرقه میان مسلمانان باشد.
وهابیت هر جا که رفت با دعوت نبود بلکه با زور تحکم و یا ولخرجی غربی ها و تهدید همراه بود و گرچه امروزه اینطور بیان میشود که تیغ تکفیریها به سوی شیعیان است، اما به گفته پروفسور «حامد الگار» نویسنده آمریکایی «فرقه وهابیت از زمان شکلگیری تا کنون بالغ بر 450 هزار کشته از مسلمانان بر جای گذارده است که البته بیشتر کشتهشدگان از مسلمانان اهل سنت هستند». همچنین تکفیری ها تنها در موصل 14 عالم سنّی را اعدام کرده و به زنها و دختران تجاوز میکنند.
طرفداران وهابیت هنگام تصرف شهر طائف، جنایت های بسیاری انجام دادند؛ شکم زنان باردار را پاره کرده و کودکان را کشتند. نگاهی به اوضاع کنونی مناطق اشغال شده در سوریه و عراق و رفتار تروریست های تکفیری با زنان و کودکان شاید به نوعی تداعی کننده جنایت های اربابان آنها و پیشگامان این فرقه باشد.
**سلفیه
امّا در کنار این جریان، جریانی به نام «سلفیه» نیز وجود دارد که افکار عمومی تفاوتی بین وهابیت و سلفیگری قائل نیست؛ در حالی که خود این فرقه دارای شاخه ها و محورهای بسیار و متناقضی است؛ کما اینکه در درون وهابیت هم چنین است. برای مثال در عربستان اساس حکومت بر پایه سکولاریسم است و از سوی دیگر جریانی بسیار افراطی به نام هیأت «کبار العلما» وجود دارد که این دو به یکدیگر مشروعیت و امنیت میبخشند!
البته گروه دیگری نیز به عنوان جریان سوم وجود دارد که مخالف سرسخت دولت هستند و معتقدند حاکمیت به اصول وهابیت پایبند نیست امّا هواداران سلفیه قائل به این مطلب هستند که سه قرن اولیه اسلام بهترین ایام برای مسلمانان بوده است که البته با استناد به یک روایت از پیامبر(ص) که فرموده «بهترین قرنها سه قرن من و دو قرن بعد است»؛ لازم به ذکر است که این روایت پایه و اساس موثق ندارد. در تحلیل این ادّعا باید گفت چگونه بهترین قرنها در اوایل اسلام بوده است در حالی که جنگ نهروان در قرن اول بوده و خوارج نیز در همان قرن اوّل به وجود آمدند!
از دید سلفیه، اندیشهگرایی ممنوع است و کسی نمیتواند بگوید من مجتهدم و وارد علوم دینی شود. مرجعیت این فرقه، بهترین نوع حکومت را خلافت می داند که نمونه آن را در گروه های طالبان و نیز «بوکو حرام» در نیجریه شاهدیم. به طوری که وقتی «ملامحمد» در طالبان به قدرت میرسد عبائی بر روی دوش میاندازد و با آوردن تشتی آب، دست در آن گذاشته و دیگران به آن آب دست را وارد و بیعت میکردند! البته این خلیفه دارای قدرت نفوذناپذیری است و کسی نمیتواند او را عزل کند.
امّا محور اجتماعی تکفیری بر این اصل استوار است که نوع زندگی باید همچون سبک زندگی در سه قرن اوّل اسلام باشد، مثلاً آب یخ خوردن حرام است چون در آن زمان نبوده، یا گل برای مریض آوردن درست نیست چون در اوائل اسلام نبوده است.
برخی از فتاوای این گروه های تکفیری که از سوی یک شهروند سعودی جمع آوری شده، بسیار تحیر آور و گاه مضحک است. از جمله این که زن حق ندارد کنار دیوار بخوابد چون دیوار مذکر است و از همه بدتر جهاد نکاح که شخصی دست بر روی سر زن میگذارد و با گفتن الله اکبر ساعتی با آن زن همراه میشود و بعد کسی دیگر بدون نگهداشتن عده از طرف زن ساعتی بعد دست بر روی سر همان زن میگذارد و الله اکبر میگوید و حال به این مرد محرم میشود که این اوج انحرافات جنسی در این فرقهها را نشان می دهد.
پس از بیداری اسلامی ، سلفیگری و گروه های تکفیری با سوار شدن بر این موج به پیش برد اهداف خود و به عبارت صحیح تر اهداف غرب و اروپا پرداختند. مصداق آن را امروز در سوریه و عراق میبینیم: بیش از 20 گروه تکفیری در این مناطق به ویژه در سوریه فعالیت میکنند.
این گروه ها به جای غربستیزی و مبارزه با استیلای غرب، مسلمانان را به ستیز علیه یکدیگر واداشتند. چنانچه القاعده در ابتدای شکل گیری، داعیه مقابله با یهودیها، کمونیست ها و کفار را داشت اما بعد از مدتی مبارزه با مسلمانان واقعی را در دستور کار خود قرار داد.
شاید حضور گروه داعش در عراق نفسهای آخر گروه های تکفیری باشد، چنانچه در سوریه با ادعای تصرف کامل طی 6 ماه ظاهر شدند و اکنون بیش از سه سال از آن زمان میگذرد و نتیجهای جز کشتار بیش از 200 هزار نفر نداشته است، اما این گروه ها با نمایش دادن جنایات خود در رسانه ها و فضای مجازی، ایجاد رعب و وحشت کردند که البته همین امر سبب فاصله گرفتن جهان اسلام از آنها شد.
** داعش؛ از شکل گیری تا حمایت زیر سایه غرب
آنچه امروز کشورهای غربی میان افکار عمومی جهان به ویژه مسیحیان تبلیغ میکنند و آن را شاخصه و زیربنای تروریسم در جهان مینامند، «تروریسم اسلامی» است.
«ابن تیمه»، شخصی که در زمینه تکفیر نظریهپردازی و مسائلی را عنوان کرد که در اسلام نبود و زیارت، شفاعتطلبی، زیارتگاه ها را کفر آمیز نامید، خود جرأت نکرد کسی را بکشد، اما محمد بن عبدالوهاب در واقع مجری این افکار ضالّه شد. از حدود 50 سال گذشته تاکنون، گروه های تکفیری کمابیش فعال بوده اند امّا در زمان کنونی شدت بیشتری پیدا کرده که بالاترین میزان جنایات صورت گرفته توسط این گروه ها، از سوی گروه داعش بوده است.
جنایات آنها به ویژه داعش به حدی وحشیانه بوده است که «افیخای ادرعی» سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی اعلام میکند «طی 10 سال گذشته سهم اسرائیل در کشتار مسلمانان فقط 10 درصد بوده و ما بقی توسط خود مسلمانان و سلفیها در هالهای از توهّم و پیروی بیچون و چرا از پیامبر[ص] و در قالب برادرکشی بوده است»(!)
این نکته نیز قابل تأمل است که «اسامه بن لادن»، «ایمن الظواهری» و دیگر سران گروه های تکفیری در برههای از زمان به این موضوع که اسرائیل دشمن ماست اشاره میکردند، گرچه حتی یک سنگ هم به سوی اسرائیل پرتاب نکردند، امّا گروه داعش رسماً اعلام می کند که با اسرائیل مشکلی ندارد و مشکل اساسی مسلمانانی هستند که با افکار این گروه ها سازگاری ندارند.
داعش به رهبری «ابوعمر البغدادی» در اکتبر 2006 اعلام موجودیت کرد. در آوریل 2010 ابوعمر کشته و «ابوبکر البغدادی» جانشین او شد. در اواخر سال 2011 میلادی و در پی اوجگیری شورشها علیه دولت سوریه و فعالیت گروه های مختلف مسلّح از جمله «النصره»، داعش نیز خود را وارد این معرکه نموده و پس از چند عملیات به تدریج خود را سرپرست گروه های جهادی در سوریه نامید و در یک پیام صوتی اعلام نمود از این پس همه گروه های جهادی تحت لوای داعش یا همان دولت اسلامی عراق و شام خواهند بود.
بنا بر تحلیل علمای امور دینی دانشگاه الأزهر در بیان نوع و روش این گروه ها، اندیشه سلفی و تکفیری از زمان حضرت علی(ع) و جنگ ایشان با معاویه به وقوع پیوسته است؛ همان ها که در قضیه حکمیت به مخالفت با آن حضرت پرداخته و از همان زمان به خوارج معروف شدند. اکنون و پس از گذشت قرن ها در مناطق اسلامی تحت عنوان گروه های تکفیری و به ویژه داعش پدیدار شدند.
«چارلز لستر» پژوهشگر مرکز بین المللی بروکینگز در این باره می گوید: داعشی ها در سوریه و عراق حدود 12 تا 13 هزار نفر هستند. در حالی که دیدهبان حقوق بشر تعداد این نیروها را حدود 80 هزار نفر تخمین میزند. البته ناگفته نماند که تعداد زیادی از افراد را نظامیان ارتش عراق و وفاداران به صدام شکل میدهند.
گروه داعش ماهانه بیش از چند ده میلیارد دلار هزینه فقط برای حقوق افراد خود پرداخت میکند و این جدای از مخارج تسلیحاتی و جنگافزارهای این گروه است. به گزارش شبکه «العربیه» به عنوان رسانه نزدیک به این گروه، حقوق ماهانه هر سرباز بومی 400 و برای هر فرزند 50 دلار است؛ 100 دلار نیز برای همسر سربازان؛ علاوه بر حق مسکن و غیره و البته سربازان غیر بومی 400 دلار به عنوان حق مهاجرت دریافت میکنند.
اینکه هزینه چندین میلیون دلاری داعش از کجا و توسط چه کسانی و یا چه سازمان هایی پرداخت میشود، باید به دریافتیهای پنهان و غیرمستقیم کشورهای حوزه خلیج فارس، گروه هایی که با مشی گروه داعش همنوایی دارند، کشورهایی که فعالیت داعش را در راستای سیاست های خود میبینند و کشورهایی که به لحاظ فکری و سیاسی با داعش همراه نیستند اما بخاطر ترس از آنان و جلوگیری از حملات این گروه کمک مالی خاصی را برایشان قرار میدهند.
اما آمریکاو عربستان در شمار حامیان خاص این گروه قرار میگیرند چرا که تأثیر مهمی در شکلگیری این گروه داشته و دارند. با مطالعه خاطرات مأموران امنیتی و سیاسی آمریکا به ویژه خاطرات وزیر سابق امور خارجه این کشور به این موضوع پی میبریم که این گروه چگونه از حمایت آمریکا در شکلگیری و پیشبرد خط مشی خود برخوردار است.
یکی از تحلیلگران غربی به نام «دانیل پاتریک»****** درباره آمادگی آمریکا برای از بین بردن گروه داعش چنین اظهارنظر میکند: این گروه دستپرورده خود آمریکا و از حمایت مالی آن برخوردار است و تا چندی پیش بعضی از اعضای داعش با هزینه آمریکا در چند کشور غربی آموزش های نظامی را پشت سر گذاردهاند.
با این وجود، به زعم بسیاری از تحلیلگران سیاسی، نه تنها ماهیت گروه داعش با منافع آمریکا در تضاد نیست بلکه رهبران این گروه تروریستی در راستای زیاده طلبی ها و منافع آمریکا گام برمیدارند. از مهم ترین این خواسته ها می توان به «از همگسیختگی عراق و سهپاره شدن این کشور به کرد، اهل تسنّن و شیعه» اشاره کرد.
در حال حاضر گروه داعش با در اختیار داشتن موصل و نیز چاه های نفتی به ثروتمندترین گروه تروریستی دنیا تبدیل شده که این درآمدها بجز دریافتهای مالی است که تاکنون ذکر شد. ناگفته نماند با بهدست آوردن خزانه موصل و تسلیحات ارتش عراق در آن منطقه و نیز چاه های نفتی، کمتر کسی به دنبال متهم کردن یک کشور به عنوان حامی مالی این گروه است و به این بهانه بحث حمایت مالی از داعش تا حدودی از بین میرود!
به باور تحلیلگران سیاسی، هیچ کشوری همچون آمریکا از قِبَل شکل گیری داعش سود نمیبرد. در تأیید این مطلب، باید به گزارش روزنامه «تایمز» انگلستان در دسامبر 2013 اشاره کرد. در این گزارش آمده است: نیروهای آمریکایی اصلیترین نقش را در شکلگیری گروه داعش و بر سر زبان افتادن نام ابوبکر البغدادی ایفا کردهاند.
«جو بایدن» معاون رئیس جمهور آمریکا به فاصله چند روز از سقوط شهر موصل اینطور عنوان میکند که عراق باید به سه کشور تقسیم شود. همچنین پایگاه اینترنتی «انترسپیت» به نقل از «اسنودن» مأمور سابق سیا می نویسد: سیا با هماهنگی سازمان اطلاعات انگلیس (ام آی 6) و موساد، برنامهریز و به وجود آورنده داعش بوده و در پروژه ای با نام «لانه زنبور» اقداماتی را جهت ورود افراد و نیروهای افراطی از سراسر جهان و به عضویت درآمدن آنان در این گروه انجام میدهند.
پروفسور «مایکل چاسودوسکی» استاد دانشگاه اتاوای کانادا و از تحلیلگران سیاسی نیز در این باره می گوید: گروه هایی که در کشورهای منطقه همچون افغانستان، سوریه و عراق و بسیاری از کشورهای دیگر آشفتگی امنیتی ایجاد میکنند در واقع به عنوان فرمانبردار، دستنشانده و اهرم فشار آمریکا و غرب در سطح منطقه ایفای نقش میکند.
به بیان دیگر شاید اگر داعش نبود، خواستههای غرب، به ویژه آمریکا در منطقه به وقوع نمیپیوست و عراق که به تازگی از پرداخت قرارداد چند میلیارد دلاری تسلیحاتی با آمریکا فارغ شده بود، مجبور به سفارش مجدد تسلیحاتی به آمریکا نمیشد! چرا که تسلیحات خریداری شده قبلی در موصل نگهداری میشده و عراق هم مجبور به از بین بردن آنها شده است.
بنابراین می توان گفت خلق گروهی برای مقابله با کشورهای ناهمسو با سیاست های اسرائیل، موجب تضعیف این کشورها و طبیعتا ایجاد یک حاشیه امن برای این رژیم خواهد شد.
هر چند به زعم برخی، اعلان جنگ آمریکا علیه داعش می تواند به دلیل تخطی و سرپیچی این گروه از دستورات غرب باشد، امّا وقتی حتی به نوع ادبیات به کار گرفته شده برای اعلام جنگ آمریکا هم توجه میکنیم، این موضوع آشکار میشود که سران غرب نه تنها قصد از بین بردن داعش را ندارند بلکه فقط با تمسّک به این لفاظی ها قصد مبرا کردن خود از شائبه هرگونه حمایت از گروه های تروریستی را دارند. شاید ضرباتی کوچک به آنها واردکنند که نهایتا تأثیری در ماهیت این گروه ندارد.
** حمایت صهیونیست ها از داعش
امّا سؤال اصلی با توجه به عملکرد داعش همچنان باقیست: رابطه داعش با رژیم اسرائیل.
داعش فتوایی مبنی بر عدم لزوم جنگ با رژیم صهیونیستی صادر کرد و بدین ترتیب و نخستین بار رژیم صهیونیستی از جمع دشمنان اسلام(!) خارج شد. نگاهی به نقشه جامع داعش از دشمنانش (عراق، سوریه و لبنان) نشان می دهد که نیروهای نظامی و امکانات این کشورها که پیش تر در راستای مخالفت با اسرائیل بوده، اکنون این نیروها و امکانات صرف مبارزه با داعش شده و اسرائیل از حاشیه امنیت برخوردار شده است.
مسئولان رژیم صهیونیستی نیز صراحتا این موضوع را اقرار میکنند. به طوری که «موشه یعلون» وزیر جنگ این رژیم ماه گذشته میلادی در شبکه 2 تلویزیون اسرائیل اعلام کرد: دیگر خطری از سوی ارتشهای عربی ما را تهدید نمیکند، سوریها درگیر جنگ داخلی هستند و ارتش عراق هم دیگر وجود خارجی ندارد، پس باید همّ و غمّ خود را برای مبارزه با حزب الله و گروه های فلسطینی قرار دهیم.
در همین راستا، «رون بن یشای» تحلیلگر روزنامه اسرائیلی «یدیعوت آحارنوت» در بخشی از مقاله خود چنین پیشبینی میکند که سقوط موصل زمینهساز سقوط و تجزیه کشورهای زیادی در منطقه خواهد بود تا از این پس دیگر توافقنامه «سایکس ـ پیکو» را ملغی تلقّی کرده و شاهد هرج و مرج و جنگ های متعدّد در سال های آینده در منطقه باشیم؛ جنگهایی که رژیم صهیونیستی میتواند زیر سایه آن فارغ البال به یهودیسازی کامل فلسطین ادامه داده و دولت یهودی را در فلسطین اشغالی تحقق بخشد.
همچنین یکی از افسران بلندپایه سازمان جاسوسی اسرائیل(موساد) در مصاحبه با شبکه 10 تلویزیون این رژیم فاش کرد که پیروزیهای داعش در عراق حاصل همکاری مستقیم و سطح بالای ریاض و تل آویو بوده است.
**داعش و روباه پیر
انگلیس از پایهگذاران داعش بود که از ابتدا در شکل گیری این گروه با آمریکا همراهی داشت. طی دو سال گذشته گروه داعش و طرفداران آن آزادانه در انگلستان به تبلیغ این گروه دست زده و به گزارش روزنامه «الشرق الاوسط»، مبارزان و هواداران داعشی در قلب لندن و در یکی از قدیمیترین خیابان های آن صدها بروشور را بین رهگذران توزیع میکنند. در این بروشورها از مردم خواسته شده تا کشور خود را ترک و به دولت خلافت اسلامی که در سوریه و عراق اعلام موجودیت کرده مهاجرت کنند.
بر اساس آمار اعلام شده توسط دولت انگلیس، هم اکنون بیش از 800 تبعه انگلیسی در عراق و سوریه تحت لوای گروه داعش در حال جنگیدن هستند و این در حالی است که به اعتراف رسانههای انگلیسی از جمله «ساندی تایمز» تعداد زیادی از زنان و دختران انگلیسی برای جهاد نکاح خود را به سوریه و عراق رسانده و در حال فعالیت هستند.
فارغ از ادعای دولتمردان انگلیس درباره مبارزه با داعش، باید گفت بسیاری از سرکردگان این گروه در انگلستان آموزش دیدهاند و این در حالی است که رسانههای عربی و بیطرف و حتی رسانههای کشورهای غربی گزارش های متنوعی از همکاری نیروهای اطلاعاتی انگلستان با گروه داعش ارائه داده و همچنان نیز ادامه دارد.
شبکه تلویزیونی «فرانس 24 » نیزگزارش مفصلی از وجود مأموران انگلیسی و دیگر کشورهای غربی در میان نیروهای داعش پخش کرد.
چنین به نظر میرسد که هرچند استعمارگر پیر پروژه های متنوع و بسیاری درباره منطقه و دنیا طرح ریزی کرده اما تا کنون در این زمینه پیشگام نبوده و تنها به همراهی با غرب و آمریکا کرده است.
روزنامه «لوفیگارو» چاپ فرانسه، از زبان مدیر سابق ام آی 6 (سازمان اطلاعاتی انگلیس) چنین می نویسد: تمامی کشورهای غربی باید از برخورد شدید با نیروهای جهادی اجتناب کنند، زیرا این اقدام چندان تأثیر منفی بر قدرت داعش نخواهد داشت(!) از سوی دیگر دولت انگلیس رسماً اعلام میکند که با وجود عضویت در ائتلاف ضدّ داعش هنوز هیچ تصمیمی برای مشارکت در حمله به عراق ندارد.
** ابوبکر البغدادی کیست؟
بنا بر داده های موجود در سایت ها و رسانه ها، نام اصلی ابوبکر البغدادی «ابراهیم عوض البدری» از اهالی سامرا در عراق است که در حال حاضر خود را خلیفه میداند. نکته مبهم و مورد تردید درباره البغدادی اینست که مردان عراقی از نوجوانی موظف به یادگیری آموزش نظامی بودهاند و سوابق و اطلاعات آنان در دولت عراق نگهداری میشود. این در حالی است که نام ابوبکر البغدادی ـ با آنکه سنّ او را حدود 45 سال گفته اند ـ در هیچ کجا ثبت نشده است. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که عراقیها با توجه به آنچه ساختار نظامی بعث بوده است نمیتوانند این را قبول کنند که نامی از این شخص در هیچجا ثبت نشده باشد.
به همین دلیل برخی البغدادی را نیروی سازمان اطلاعات اسرائیل میدانند و برخی دیگر او را شبیه به نوه صدام حسین و معتقدند که او از نام جعلی برای اهدافش استفاده می کند.
از سوی دیگر آمریکاییها خود اعتراف کردهاند که البغدادی را در سال 2009 بازداشت و به مدت چهار سال در زندان بوکا نگهداری کرده اند. البغدادی بعد از آزادی خطاب به رئیس زندان سرهنگ «کنیت کینگ» اینطور بیان میکند: «در نیویورک میبینمت»! او این جمله را بعد از سال ها و پس از بدست آوردن موصل، در اختیار رسانهها قرار میدهد.
برخی رسانهها نیز بعد از اشغال موصل توسط داعش به زندگی و پرورش البغدادی پرداخته و از کسانی که در زندان با او بودند چنین نقل کردهاند: وی در این مدت به سلفیگری گرایش پیدا کرده و این در حالی است که هیچکس از سوابق او در زمان صدام اطلاعی ندارد و با وجود این که اعلام شده ابوبکر البغدادی هیچ پیشینه نظامی ندارد، اما اطرافیان وی مدعی هستند که البغدادی یکی از رهبران بارز نظامی و تاکتیکی به شمار میرود که قادر به هدایت سربازان داعش است میباشد و این برای کسی که سابقه نظامی ندارد امری بسیار مشکل و محال محسوب می شود. البته به نوشته «نیویورک تایمز» اکثر دستیاران البغدادی زندانیهایی هستند که توسط آمریکائی ها در زندان های مختلف به سر بردهاند.
نکته دیگر اینکه ابوبکر البغدادی چنان به رهبران القاعده در عراق نزدیک می شود که «ابوعمر البغدادی» وصیت میکند که بعد از مرگش ابوبکر البغدادی جانشین وی شود.
شبکه تلویزیونی «العربیه» از رسانههای نزدیک به داعش که همچنان از عنوان «دولت اسلامی» برای این گروه استفاده میکند، طی گزارشی اعلام می کند که ابوبکر البغدادی خود را منتسب به ابوبکر خلیفه اوّل مسلمانان میداند که اصل و عشیره وی بغدادی اما ریشه وی از سامراء و در شهر دیاله عراق و فارغ التحصیل دانشگاه اسلامی بغداد است.
«دیوید ایگناتیوس» روزنامه نگار و از اشخاص با نفوذ لابی نیز در مقاله ای در «واشنگتن پست» نوشت: وارث حقیقی اسامه بن لادن کسی جز ابوبکر البغدادی رهبر گروه دولت اسلامی در عراق نیست.
گذشته از حمایت شدن این گروه ها از سوی کشورهای غربی، با جنبههای پنهان و آشکار بسیار باید به روش جنگ این گروه و دیگر گروه های تکفیری با مسلمانان توجه داشت. شیوه ای که بسیار به روش مسیحیان از ابتدای جنگ های صلیبی تاکنون نزدیک است. روش های مقابله غرب و اروپا با مسلمانان در هر دوره رنگ و بوی خاص به خود گرفته؛ از رویارویی مستقیم (همچون جنگ های صلیبی)گرفته تا استعمار و استثمار مستقیم و غیر مستقیم کشورهای اسلامی و نیز تطمیع و تهدید کشورهای ناراضی اسلامی به ویژه اعراب.
شکل گیری و ادامه حیات گروه های تکفیری، خود نشان از خستگی ناپذیری غرب برای دمیدن در شیپور جنگ علیه مسلمانان دارد و باید گفت تا دامان حکومت برخی کشورهای عربی و اسلامی از لوث وجود دولتمردان و سیاستمداران فاسد پاک نشود و نیز خود ملت ها اراده لازم را برای حل این مشکل بکار نبرند، نمی توان به راهکارهای معجزه آسا و پوشالی غرب برای برون رفت از این بحران امیدوار بود و وحدت و همدلی و نجات جهان اسلام را تنها باید در کنفرانس ها و همایش ها جست و جو کرد.
انتظار می رود که علما، اندیشمندان و سیاستمداران کشورهای اسلامی به ویژه اعراب، موضع مناسب و قاطعی در برابر این غده بدنام بگیرند.
**نتیجه : غرب با تمام امکانات نظامی، خبری، مالی و انسانی موجود خود در راستای اهداف جنگهای صلیبی و برای استیلای بر جهان اسلام و تجزیه کشورهای این منطقه حساس به نفع مولود ناپاکش به نام اسرائیل وارد عرصه مبارزه با اسلام شده است تا امروز جهان اسلام را در فشار و خفقان و با استیلای پادشاهان عرب و حاکمان مستبد مهار کرده و اهداف خود را پبگیری میکردند. اما امروز این روند نمی تواند ادامه یابد و باید طرح دیگری را بهکار ببندند. این طرح امروز مطابق با اهداف جنگهای صلیبی در شکل ظهور گروه های تکفیری و بر ضد اسلام کلید خورده و پیگیری می شود.
انتهای پیام/