سوم تیر ۸۴ از نوستالوژی تا متدولوژی

سوم تیر 84 از نوستالوژی تا متدولوژی

خبرگزاری تسنیم: اگر گفتمان سوم تیر خوب تبیین شود در حال حاضر بعید است رئیس دولت نهم سوم تیری حساب شود، هر چند وی سعی دارد برای بازتولید در فضای اجتماعی هم چنان از همان الگو ها استفاده کند.

محمد زعیم‌زاده کارشناس مسائل سیاسی طی یادداشتی در خبرگزاری تسنیم با اشاره به انتخابات سوم تیر 88 نوشته است:

قبل از پرداختن به مسئله ی سوم تیر باید تکلیف دو مسئله روشن شود اول اینکه خالقان حماسه‌ی سوم تیر چه در بعد گفتمان سازی و چه در بعد ایجاد لزوما دولت محمود احمدی نژاد و اعوان و انصار وی نبودند و چه بسیار کسانی که در واقع  شکارچیان شنبه بودند و از چهار تیر هشتاد و چهار از اردوگاه رقیب شال و کلاه کردند و سوم تیری اصیل شدند. دوم آن که اگر گفتمان سوم تیر خوب تبیین شود در حال حاضر بعید است رئیس دولت نهم سوم تیری حساب شود، هر چند وی سعی دارد برای بازتولید در فضای اجتماعی هم چنان از همان الگو ها استفاده کند؛ اما قطعا اگر محمود احمدی نژاد دوباره به فضای سیاسی برگردد، دیگر با کاپشن روشن تیر هشتاد و چهار نخواهد بود بلکه با کت و شلوار مشکی اردیبهشت نود باز می گردد!

نکته ی اصلی اینجاست که نگاه صرفا نوستالژیک به 3 تیر بی فایده است. گفتمان سوم تیر و چگونگی رخداد آن علاوه بر نوستالوژی بازی می تواند به مثابه یک متدولوژی سیاسی پیش روی گرو ه¬ها و جریان‌های انقلابی باشد. نگاهی که البته ابتدا باید با آسیب شناسی مشفقانه و روبه جلو آغاز شود.

به هر روی 3 تیر 84 مانند 2 خرداد 76 و 24 خرداد 92 فرازی بلند از تاریخ سیاسی ایران و نمادی از در هم تنیدگی جمهوریت و اسلامیت نظام است. در باب چگونگی رخداد 3 تیر 84 و تشابهات و افتراقات آن نسبت به 2 خرداد 76 می توان به نکات مختلفی اشاره کرد که شامل وجوه گفتمانی، سیاسی، تبلیغاتی و رسانه ای می شود. بازخوانی چیستی و چرایی خلق حماسه ی سوم تیر فرصت مبسوطی را می طلبد. متن ذیل سعی دارد به بررسی برخی وجوه این رویداد و کارکردهای گفتمانی و البته روش شناسانه، حوالی آن بپردازد:

1- سوم تیر و رد نظریه ی ترمیدور انقلاب اسلامی:

ترمیدور یا نظریه ی بازگشتی انقلاب ها چه می گوید؟ بر مبنای این نظریه که اساس و پایه ی آن استقراست هر انقلابی محتوم به گذر از سه مرحله است نخست دوره ی حکومت میانه¬روها یا تکنوکرات ها، دوم دوره ی حکومت و دولت¬مردی تندرو ها و رادیکال ها یا به تعبیری انقلابیون دو آتشه و در نهایت دوره ی ترمیدور و بازگشت به ارزش های نظام قبل یا به عبارتی اتمام انقلاب. کربن برینتون با طرح نظریه ی ترمیدور خواسته یا ناخواسته می گوید طرح انگیزه های انقلابی در آغاز انقلاب نتیجه ای جز شکست ندارد و اصلا انقلاب کردن اقدامی عبث و بی فایده است.

برینتون با نظریه ی ترمیدور  به ترتیب انقلاب های فرانسه، روسیه، انگلستان و آمریکا را تحلیل و بر نظریه ی خود تطبیق می کند سپس به سراغ الجزایر می رود و نظریه ی خود را به آفریقا هم تعمیم می دهد. وی سراغ انقلاب 1979 ایران هم می آید و دوره های مختلف ر ا برای آن پیش بینی می کند. دوره ی نهایی یا ترمیدور یعنی بازگشت به نظام ارزشی حکومت و نظام پیشین که طبعا در مواجهه با انقلاب اسلامی می شود بازگشت به ارزش ها و مناسبات حکومت پهلوی، فرجام انقلاب ایران از منظر این نظریه است.

برینتون در پی اثبات این گزاره است که در پی وقوع هر انقلاب، حکومت‌داری از آن میانه روها و تکنوکرات هایی خواهد بود که زاویه قابل توجهی با رژیم گذشته نداشته و اساساً از منظر ایدئولوژیک و آرمانی به رفت‌وآمد حکومت ها نمی نگرند. فروکش کردن هیجان‌های انقلابی، ساختار بروکراتیک، واقعیت های داخلی و خارجی درگیر با یک ملت و دولت همگی انگیزاننده های مناسبی برای بازگشت میانه رو ها با روشهای به اصطلاح عقل‌گرا و خطرناپذیر خواهد بود. در این مرحله، انقلاب از اهداف خود باز می ماند و بازگشتی محتوایی به عصر ماقبل انقلاب خواهد داشت.

پس از رویدادهای سال های آغازین دوره ی موسوم به اصلاحات و وقایعی چون 18تیر 78 یا کنفرانس برلین و... این سوال به شکل جدی در محافل سیاسی کشور پدید آمد که آیا دیدگاه‌های برینتون و مدل دوری انقلاب در خصوص انقلاب ایران هم صادق است؟

اولین دولت پس از انقلاب اسلامی یعنی دولت موقت به نخست‌وزیری مهندس بازرگان و ترکیب آن یعنی جمعی از میانه‌روهای لیبرال چون: سحابی، یزدی و... که در دوره ی رژیم پیشین هم به مبارزه در چارچوب قانون اساسی معتقد بودند، مطابق با نظریه برینتون بود و حتی پس از استعفای این دولت در 14 آبان 58 و برگزاری انتخابات نیز بنی صدر تقریباً با همان ویژگی‌ها انتخاب شد. با فرار بنی صدر، شهید رجایی و حضرت آیت الله خامنه ای به‌ عنوان دو چهره ممتاز انقلابی راهی خیابان پاستور شدند و شاید به تعبیر عده ای این، همان پرده دوم نظریه برینتون یا دوران حکومت انقلابیون بود و اما دوره ترمیدور  پس از جنگ تحمیلی و استقرار پنجمین دولت و با صدور فرمان رسمی آغاز اشرافیت در خطبه های نماز جمعه توسط رئیس جمهور وقت آغاز می شود.

در این دوره و سال‌های پس از آن، فاصله گرفتن از اهداف انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، معیشتی، اقتصادی، سیاست خارجی و البته سبک و روش زندگی آغاز زاویه انحراف در سال‌های منتهی به دوم خرداد (دوره ی موسوم به حاکمیت کارگزاران سازندگی و دولت آقای هاشمی رفسنجانی) و به‌ویژه در طول هشت سال پس از آن بود به طوری که بسیاری از تحلیلگران، ادامه این روند را به استحاله کامل اهداف انقلاب و بازگشت ناپذیری این فرآیند تعبیر می کردند. البته خود شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی در موارد متعدد از جمله در  مصاحبه با فصلنامه ی کتاب نقد به سردبیری حسن رحیم پور ازغدی و در ویژه نامه ی جریان شناسی انقلاب اسلامی در دهه ی سوم انقلاب در پاسخ به سوال تطبیق نظریه ی ترمیدور بر انقلاب اسلامی ضمن انتقاد از عملکرد اصلاحات و با بیان آنکه "هرچه میکشیم از اصلاحات است"،  قویا نظریه ی دوری انقلاب را رد می کند.

به هر روی به نظر می رسد آنچه نقطه ی پایانی بر سیر تطور نظریه ی ترمیدور بود از انتخابات شورای شهر دوم آغاز شد، در انتخابات مجلس هفتم اوج گرفت و در  انتخابات دوره ی نهم ریاست جمهوری به ثمر نشست. این سوم تیر 84 بود که همه پیش بینی های آقای برینتون در خصوص ایران را بهم زد و نقطه عطفی نه تنها در عرصه تحولات داخلی ایران بلکه در میان نظریات جامعه شناسانه و علوم سیاسی ایجاد کرد با عنوان "پایان ترمیدور".

بله، پایان دوره یکه تازی نظریه ترمیدور با پیروزی گفتمان سوم تیر در انتخابات ریاست جمهوری نهم رقم خورد. جایی که منتخب ملت با تأکید و اصرار بر شعارهای بنیادین و اصولی انقلاب اسلامی در شرایطی از مردم رأی گرفت که رقیبان او ولو با تابلوهای اصولگرایی به‌ نحوی تبلیغات و عمل می‌کردند که گویا گفتمان انقلاب اسلامی دیگر ظرفیت ایجاد مقبولیت ندارد. احمدی نژاد در حالی به اصطلاح "خیلی گل درشت" حرف از ارزش های انقلاب و مباحثی چون عدالتخواهی، استکبار ستیزی، مستضعف ستایی، ساده زیستی و ... می زد که عده ای در پی چگونگی صدور پیام "هم این و هم آن" و "نه این و نه آن"، برای مخاطبان بودند.

در تبلیغات انتخابات نهم کار به آنجایی رسید که سعید حجاریان صریحا گفت امروز روز پیروزی گفتمان اصلاح طلبی است چون می بینیم جز معدودی همه ی کاندیداها وام دار ادبیات اصلاح طلبی هستند! اما نتیجه ی انتخابات نهم کار را به آنجا رساند که در انتخابات دوره های دهم و یازدهم همه از خط امام می گفتند!

2- بازگشت به گفتمان انقلاب اسلامی:

رهبر معظم انقلاب تیر ماه سال 86 در دیدار جمعی از کارگزاران نظام تاکید کردند: «شاید بعضی‌ها -حتی بعضی مخلصین انقلاب، نه بیگانه ها، بد دل ها، حتی نزدیکان- در طول بعضی از سال های گذشته تصورشان این بود که شعارهای اصلی انقلاب؛ سربلندی اسلام، مسئله عدالت، مسئله مبارزه با استکبار، تلاش و مجاهدت برای رفع استضعاف از مستضعفان، دیگر روزگارش تمام شده است! بعضی البته جسارت و گستاخی کردند و همین ها را نوشتند و گفتند! اشتباه می کردند، معلوم بود؛ می دانستیم اشتباه می کنند. اما این گستاخی، دل ها را خراش می داد."

سوم تیر 84 و رد نظریه ی ترمیدور در بعد سلبی، مصادف بود با بازگشت یا تلاش به بازگشت به مولفه های گفتمانی انقلاب اسلامی توسط گفتمان سوم تیر، همان طور که رهبر معظم انقلاب نیز بارها در این سالها تاکید کردند. مولفه هایی چون: احیای اسلام انقلابی، پیش بردن گفتمان عدالتخواهی، تلاش برای نهادینه کردن مبارزه با استکبار و ... از جمله ی این مولفه ها بودند.

3- احیای گفتمان عدالتخواهی و فراهم نمودن شرایط اجتماعی تحقق آن:

اگر توسعه ی تک ساحتی و برون زای اقتصادی را دال مرکزی گفتمان دولت های پنجم و ششم و آزادی های اجتماعی و الیتیسم(نخبه‌گرایی به معنای خاص آن) را دال مرکزی گفتمان دولت های هفتم و هشتم بدانیم بی شک عدالت خواهی و مردم گرایی را می توان پادگفتمان یا ضدگفتمان دوگفتمان مکمل دولت های موسوم به سازندگی و اصلاحات قلمداد کرد، دولت های مذکور علیرغم برخی تفاوت های نظری و عملی، در به حاشیه بردن ارزش پایه ای "عدالت" نقطه مشترک و شباهت داشتند و حتی هماهنگ عمل می کردند.

به کارگیری واژگانی چون: مانور تجمل،چرخ های توسعه، قشر آسیب پذیر، تقدم آزادی بر دین و... و البته عملکرد اقتصادی و فرهنگی دولت های فوق الذکر از یک سو و تولید ادبیات لزوم مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و نوسازی معنوی توسط رهبری انقلاب، جریان دانشجویی انقلابی و... توانست زمینه های اجتماعی لازم جهت بازتولید مفهوم عدالت را فراهم آورد. سابقه ی ذهنی مردمی از عملکرد منتخب سوم تیر 84 و اینهمانی ذهنی شعار ها با مدل مطلوب ضد فقر و فساد و تبعیض، بدون تردید یکی از دلایل رقم خوردن نتیجه ی انتخابات بود.

در همین خصوص رهبر معظم انقلاب در اولین دیدار خود با هیئت دولت نهم فرمودند:

"من باید از آقاى احمدى‏نژاد تشکر کنم که ایشان کار جدیدى کردند؛ عدالت محورى را به عنوان یک شعار گذاشتند وسط؛ این کار خیلى بزرگى بود. وقتى که ایشان تبلیغات انتخاباتى مى‏کردند، به افراد خانواده‏ى خودم مى‏گفتم اگر آقاى احمدى‏نژاد رأى هم نیاورد، این خدمت بزرگ را به انقلاب کرد که شعار عدالت محورى را مطرح کرد؛ نگذاشت به فراموشى سپردنِ این شعار بشود یک سنت. این شعار مطرح شد و ذهن‏ها را به خودش متوجه کرد. خوشبختانه مردم هم فهمیدند، خواستند، دوست داشتند و رأى دادند."

4- غلبه ی آرای  توده بر نخبگان:

نتایج انتخابات سال 84 چه در دور نخست و چه در دور دوم را می توان غلبه ی نظر توده بر اجماع نخبگانی دانست. این مسئله خصوصا در دور دوم انتخابات ظهور و بروز بیشتری یافت. حد فاصل 27 خرداد تا 3 تیر 84 اجماع اکثر گروه های مرجع از نخبگان سیاسی و احزاب تا برخی مجموعه ها و افراد متنفذ و نزدیک به جریان روحانیت تا شخصیت های فرهنگی و... در حمایت از رقیب با سابقه ی محمود احمدی نژاد، باور نتیجه ی 3 تیر را برای کسانی که نتیجه ی انتخابات را با تکیه بر مدل های قبلی انتخاباتی تحلیل می کردند؛ دشوار ساخت.

5- رد مدل توسعه ی سیاسی بشیریه:

در دوران اصلاحات و با پر و بال دادن بیش از پیش به علوم انسانی وارداتی، طرح برخی مدل های توسعه از جمله توسعه ی سیاسی که از سوی افرادی چون حسین بشیریه تئوریزه می شد به مدل عملیاتی دولت تبدیل شد. تعریف نادقیق و نامفهوم از مفاهیمی چون جامعه ی مدنی و آزادی، آزاد گذاشتن دست جریان های دگر اندیش در حوزه هایی چون سینما، مطبوعات، کتاب و... در دولت اول اصلاحات، پیش بینی شتاب و سرعت گرفتن گفتمان نزدیک به بدنه ی رادیکال حامی دولت و افرادی چون مهاجرانی و معین، در نتیجه غلبه ی گفتمانی آن در عرصه ی سیاسی کشور را تنها گزینه ی ممکن می دانست. اما در یک کلام می توان نتیجه ی انتخابات 84 را تحقق سیاسی عکس همه ی این تئوری ها و نقطه ی مقابل این تحلیل ها دانست. در واقع در سال 84 کسی از صندوق رای دولت اصلاحات بیرون آمد که 180 درجه با پیش بینی های تئوری پردازان توسعه ی سیاسی تفاوت داشت.

6- رد مدل های توسعه ی وارداتی:

اگر رای مرحله ی اول احمدی نژاد را متمرکز بر اقشار متدین و مذهبی بدانیم بی شک رای مرحله ی دوم انتخابات 84 برای احمدی نژاد را باید حاصل جمع آرای دوگانه ی  متدینین و آرای اقتصادی دانست.
انباشتگی مطالبات اقتصادی مردمی حاصل از عملکرد 16 ساله ی دولت های پنجم تا هشتم نقش به سزایی در جهت گیری آرای مردمی در دور دوم انتخابات 84 داشت. در واقع امتیاز منفی بالای هاشمی رفسنجانی در افکار عمومی سبب شد تا برخی کارشناسان به این باور برسند که هر فرد غیر هم سو با آیت الله که بتواند در دور اول انتخابات دوم شده و با هاشمی به دور دوم برود، می تواند پیروز انتخابات باشد که عملا هم همین طور شد. در واقع هاشمی رفسنجانی به عنوان نزدیک ترین گزینه به وضع موجود و نماد اوضاع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی دوران های سازندگی و اصلاحات رقیب خوبی برای رقابت بود.

در آنالیز امتیاز منفی بالای هاشمی در انتخابات 84 می توان دلایل مختلفی برشمرد، اما قطعا یکی از آن دلایل نتایج حاصل از مدل های اجرا شده در 16 سال قبل بود. تورم 50 درصدی سال های آغازین دهه ی 70، افزایش فاصله ی طبقاتی و طلب مانور تجمل برای نمایش آن! اراده ی تغییر این سبک اقتصادی را در مردم پدید آورد.

7- سوم تیر و جلوگیری از شکاف و فاصله ی دولت-ملت:

عملکرد اقتصادی ،سیاسی ،فرهنگی دولت اصلاحات و بروز رسانه ای آن سبب ایجاد شکاف جدی بین مطالبات و مسائل توده های مردم و فضای رسانه های آن سال ها شد ،در حالی که نظر سنجی ها در همان دوره ی موسوم به اصلاحات  از مسئله بودن معیشت ،نابرابری و مسائل اقتصادی بین مردم حکایت داشت ،شعار اصلی دولت آزادی و جامعه ی مدنی بود ،این مسئله یعنی تفاوت دغدغه های مردم و ادبیات تولید شده توسط دولت ،خود به شکاف دولت-ملت دامن زد ،افت 10درصدی شرکت کنندگان در انتخابات نهم ریاست جمهوری نسبت به انتخابات هفتم و هشتم علی رغم تکثر بیشتر کاندیداها خود دلیلی بر این مسئله است.مسئله ای که با روی کار آمدن دولت نهم تا حدودی ترمیم شد،مشارکت 85 درصدی در انتخابات دهم ریاست جمهوری بالا رفتن میزان حضور انتخاباتی در روستاها و شهر ها یکی از نمود های این ترمیم فاصله است .

8-نه به حلقه‌ی بسته‌ی مدیریتی :

یکی از شعار های جذاب انتخاباتی رئیس دولت نهم شکستن حلقه ی بسته ی مدیریتی در کشور بود.

عموم مردم خصوصا جوانان با نگاهی به اسامی مدیران کشور در 16 سال گذشته (یا حتی 24 سال قبل از دولت نهم )می دیدند ،سهمی در اداره ی کشور و مشارکت در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های آن ندارند ،برخی کارشناسان عملکرد دولت نهم در چینش مدیران  را پاسخ مناسبی به این مطالبه می دانند،هر چند بعدتر و در دولت دهم شاهد شکل گیری حلقه ی بسته ی دیگری از مدیران بودیم!

9-مدل جدید سیاست ورزی:

احمدی نژاد با اینکه تعلق جناحی به جریان راست نوگرا یا اصول گرایان نوگرا داشت اما با رد مسئله وابستگی به دو جناح و با تولید ادبیاتی چون"مثل اینکه وارد منطقه ی ممنوعه ی قدرت شده ام"وراد کارزار انتخابات نهم شد .ادبیاتی که هرچند توانست در خیزش توده های مردمی در سوم تیر به نفع احمدی نژاد موثر بود،اما در مسیر دولت وی مشکلاتی را پدید آورد.

10-عبور از تحلیل های سیاسی و مدل های تبلیغاتی پیشین:

احمدی نژاد در انتخابات نهم با علم به امتیاز منفی بالای هاشمی رفسنجانی(که پیش تر به آن اشاره شد)و با پیش بینی حضور احتمالی هاشمی در دور دوم،تمرکز خود را برای رای آوری در مرحله ی اول به طبقه ای خاص محدود کرد ،احمدی نژاد با اجتناب از مدل تبلیغاتی ارسال پیام انبوه که لازمه ی آن اقناع همگانی و اتخاذ مواضع مورد قبول همه است( که توسط بیشتر کاندیدا ها حتی افراد اصول گرا انجام شد)،با جامعه ی هدف قرار دادن جامعه ی متدین و اصطلاحا حزب اللهی ،ضمن جذب این بخش از سبد آرا با روی آوردن به مدل اقناع بدنه ی اجتماعی فعال و تبلیغات نفر به نفر-face to face-این بدنه ی اجتماعی را تبدیل به موتور محرک تبلیغاتی در دور دوم انتخابات نمود و توانست با جمع زدن دو گانه ی دغدغه های اقتصادی و دینی در دور دوم ،پیروز انتخابات شود.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon