به گزارش خبرگزاری تسنیم، کشته شدن 6 قلاده پلنگ کمتر از 40 روز! فرقی نمی کند دلایلش چه باشد .هر چه که هست نشان از غفلت دارد. غفلت همه چیز از قانون گرفته تا حفاظت و حتی آگاهی عموم مردم .
پلنگ ایرانی جزو حیوانات در خطر انقراض است و آنقدر این خطر جدی شده است که آمارها می گویند تاکنون در خوش بینانه ترین حالت ممکن فقط 550 تا 850 قلاده پلنگ در جنگلها و کوه های ایران باقی مانده است .شاید پلنگ بهانه نگارش این گزارش باشد اما وضعیت سایر گونههای در خطر هم بهتر از این نیست.
ماجرای کشتار خرس سیاه آسیایی و خرس قهوه ای، قاچاق سنجاب های کردستان و سمندر لرستانی و حتی مرجان های خلیج فارس همچنان ادامه دارند.
وضعیتی که با بحران های مختلف اقلیمی و محیط زیستی روز به روز بیشتر از قبل گریبان محیط زیست را می گیرند.
هر چند در ظاهر کمی درد کشته شدن 6 قلاده پلنگ در طول چند هفته کمی آرام شده اما هنوز هم فقط یاد کردن از آن فاجعه و مرور آن حوادث تلخ هم به تنهایی برای پی بردن به فاجعه ای که در یک قدمی ما در حال پا گرفتن است کافی است. ضمن اینکه با توجه به آغاز فصل تابستان و افزایش مسافرتها خطر کشته شدن این حیوانات در جاده های جنگلی چند برابر بیشتر می شود .
در این گزارش نگاهی انداختیم به تراژدی غمانگیز مرگ این پلنگها و گفت و گو با کارشناسانی که این حوادث تلخ را تشریح میکنند و دلایل سهلانگاری مسئولان مربوط در برخورد با این پدیده.
چرخه کشتار تکراری
وقتی گفتند از اول سال تا اواسط اردیبهشت به ازای هر 5 روز یک پلنگ ایرانی در گوشه و کنار این خاک جان داده است، نا خودآگاه سال 92 در ذهن تداعی میشود. سالی که در آن 16 پلنگ دیگر ایرانی کشته شدند. روایت مرگ 6 قلاده پلنگ ایرانی در این مدت به راستی تکاندهنده است.
روزهای اول سال جدید بود که خبر کشته شدن اولین پلنگ ایرانی رسانه ای شد. در روز پنجم فروردین ماه یکی از همیاران محیط زیست طی تماس تلفنی با اداره محیط زیست شهرستان بردسیر اعلام میکند که یک پلنگ توسط دامداران در منطقه آزاد دشت اله آباد کشته شده است.پس از گذشت تنها چهار روز از کشتار یک پلنگ ایرانی در بردسیر کرمان، متاسفانه پلنگی دیگر این بار بر اثر برخورد با خودروهای عبوری در استان فارس تلف می شود.این پلنگ در منطقه سه راهی راهدار کازرون از کوه قبله پایین آمده و به نظر میرسد برای خوردن آب به طرف رودخانه شاپور در سمت دیگر جاده میرفته که با یک خودروی سواری برخورد کرده است.
در کمال ناباوری و در حالی که تنها ?? روز از آغاز سال جدید میگذشت لاشه سومین پلنگ ایرانی نیز در کوهستانهای مابین استان فارس و کهگیلویه و بویراحمد مشاهده شد.
بر اساس گزارش همیاران محیط زیست مبنی بر مرگ یک پلنگ در ارتفاعات روستای پشت کوه جلیل در مرز استان فارس و استان کهگیلویه و بویراحمد نیروهای یگان محیط زیست شهرستان بویراحمد عازم ارتفاعات مذکور شدند.
بعد ازآن پلنگ دیگری این بار در استان ایلام و به شکل ناراحت کنندهای کشته می شود.این پلنگ از چند روز قبل در شهرستان ایوان، ارتفاعات «شره زول» و در منطقهای به نام «پلنگ کنا» از پای درمی آید. این پلنگ توسط دامداران منطقه کشته شد. متاسفانه سریال تلخ کشتار پلنگهای ایرانی در سال ???? ادامه دارد و تنها به فاصله چند روز، پلنگ دیگری این بار در خراسان رضوی و در شهرستان تربت جام از پای درآمد.نتایج بررسیهای اولیه نشان میداد که این پلنگ بر اثر استفاده از لاشه آغشته به سم مسموم شده و پس از طی مسافتی هنگام بالا رفتن از یک دره توان خود را از دست داده و تلف شده است.
نوشدارو بعد از فاجعه
همان طور که گفته شد یا بهتر است بگوییم شمرده شد ،تعداد این پلنگ های کشته شده در همان چند هفتهای که از آغاز سال جدید می گذرد آنقدر بالا است که حتی گفتن و شمردنش هم شاید در حوصله خیلیها نگنجد.ماجرای باور نکردنی، عجیب و تلخ این پلنگها فقط کشتن آنها نیست بلکه جریمه این کشتار و شکار است. طبق قوانین وضع شده در سازمان حفاظت محیط زیست جریمه شکار هر قلاده پلنگ ایرانی فقط و فقط 16میلیون تومان است. 16 میلیون جریمه برای حیوانی که حتی هیچ کس به خوبی نمیداند چه تعداد از آن هنوز در طبیعت باقی است .
دکتر پیمان فراهانی، دامپزشک و از فعالان محیط زیست است. او که پژوهش های زیادی در خصوص گونههای پستانداران در خطر انقراض انجام داده است در گفت و گو با گزارشگر کیهان می گوید: «شاید بهتر باشد بیش از اینکه به تشریح این موضوع یعنی این فاجعههای زیست محیطی بپردازیم به این نکته اشاره کنم که بیشک تمام این گونه های ارزشمند قربانی خود خواهی ما انسانها میشوند. فرقی نمی کند، تیر شکارچی یا چرخ های ماشین راننده ها. هرچه هست متهم اصلی آدمهایی هستند که پای آنها به خانه طبیعت باز شده است.خانه ای که در واقع متعلق به ما نیست و ما فقط حافظ و نگهدار آن هستیم اما به راستی در این مسئولیت یعنی نگهداری از آن کوتاهی کردهایم. شاید جالب باشد که بدانیم امروز در بسیاری از مفاهیم توسعه، نحوه ارتباط شهروندان و افراد جامعه با محیط زیست و گونه های مختلف طبیعی و حتی حفاظت از آنها نیز لحاظ شده است.یعنی اگر بخواهیم میزان توسعه یافتگی یک جامعه را بسنجیم علاوه بر سایر تعاریف متعارف مثل سطح دسترسی به رفاه اجتماعی، امکانات آموزشی و فرهنگی و بهداشت و آموزش و پرورش و ... باید میزان تعامل انسانها با محیط طبیعی و محیط زیست را هم ارزیابی کنیم.اما متاسفانه ما در این جایگاه واقعا ضعیف عمل کردهایم .»
او درادامه می افزاید : « متاسفانه با وجود همه تدابیر انجام شده، مثل آموزش، وضع جریمه های سنگین ،اطلاع رسانی به مردم بومی و محلی و نصب تابلوهای راهنما و کنترل سرعت برای جاده هایی که از نزدیک زیستگاه این حیوانات عبور می کنند، هنوز هم شاهد تلفات و بیدقتیهای زیادی در این زمینه هستیم. این گونه به قدری ارزشمند است که فقط اشاره به ویژگیهای آن هم کافی است تا بفهمیم چقدر وضعیت نگران کننده ای دارند آن هم در شرایطی که ظرف چند هفته 6 قلاده از آنها تلف میشوند. پلنگ ایرانی یکی از گونه های با ارزش پستانداران است که فقط در ایران، قفقاز و آسیای میانه زیست می کنند وبه جز همین مناطق محدود در هیچ نقطه دیگری از دنیا وجود ندارد.پلنگ ایرانی بزرگترین یا یکی از بزرگترین زیرگونههای پلنگ است که بومی غرب آسیا است و در فهرست جانوران «در معرض خطر انقراض» آییوسیان قرار دارد. اما متاسفانه فقط در همین چند سال گذشته به شدت از تعداد این گونه باارزش کاسته شده است.هر چند ما در حال حاضر آمار دقیقی از تعداد آن نداریم اما طبق اعلام های مختلف فقط زیر 700 قلاده از آنها در چرخه حیات طبیعی هستند که این آمار با توجه به تعداد چند سال قبل آنها واقعا نگران کننده است.»
جاده در زیستگاه یا زیستگاه در جاده ؟
اگر بخواهیم اصل انصاف را رعایت کنیم نباید ازاین موضوع غافل شویم که علاوه بر بی توجهی برخی رانندهها یا حتی افراد بومی و محلی که از ترس حمله این حیوانات به ناچار به آنها حمله می کنند وآنها را از پا در می آورند، نقشه های راهداری و احداث زیر ساخت های توسعه ای همچون پل، جاده و بزرگراه در زیستگاه های حیات وحش هم تاثیرات مخرب زیادی برای قربانی شدن جانداران در خطر انقراض دارد.
دکتر جاوید طهماسبی، دامپزشک و عضو کمپین حمایت از گربه سانان ایرانی است .او با اشاره به وضعیت نگران کننده این گونه با ارزش در گفت و گو با گزارشگر کیهان می گوید : «انسان بهطور مستقیم یا غیرمستقیم بیشترین تاثیر را بر تخریب زیستگاه پلنگ ایرانی داشته است.یعنی حتی اگر خود عامل کشتار انسان نباشد به دلایلی مثل شکار طعمه های پلنگ، مقصر است. دلایل مشابه زیادی وجود دارد مثل شکار این طعمهها توسط انسانها، ساخت و سازهای زیر بنایی بیوقفه، انواع مزاحمتهای انسانی و از بین بردن زیستگاه پلنگ ،تخریب گیاهان و خاک ،ساخت معدن ،جاده سازی،جنگل زدایی،آتش سوزی و چرای دام و ... تمام اینها در مجموع عواملی است که منجر به نابودی تدریجی زیستگاه حیوان شده و در نهایت باعث می شود حیوان برای تامین غذای خود از منطقه زیستگاهی خارج شده و به روستاها و جاده های شهری اطراف نزدیک شود و حاصل آن هم رعب و وحشت افراد محلی و حمله و کشتن این حیوانات می شود.»
وی میگوید: «بررسی های صورت گرفته در بیشتر زیستگاه های پلنگ نشان می دهد که در محدوده محل زندگی پلنگ جمعیت انواع بز کوهی، گوسفند وحشی، مرال، شوکا که طعمههای اصلی پلنگ هستند، به شدت کاهش پیدا کرده و این امر تأثیر منفی جدی بر جمعیت این حیوان داشته است. گراز تنها شکار پلنگ است که جمعیت آن در سالهای اخیر کاهش چندانی نداشتهاست و دلیل آن هم بی رغبتی شکارچیان برای شکار آن است. اما جدای از بحثهای طبیعی که خطرات زیادی برای این حیوان ایجاد کرده، یکی ازمهمترین دلیل برای فاجعههای زیست محیطی اخیر بی تفاوتی خود مسئولان محیط زیست است.این بی تفاوتی دلایل مختلفی می تواند داشته باشد.مثلا اینکه هیچ تلاش و برنامهریزی برای حفظ گونههای درخطرانقراض صورت نمی گیرد.اول باید هزینه و برنامهریزی صورت بگیرد و تا آنجا که ممکن است از انقراض این گونهها جلوگیری شود و بعد در مرحله آخر به فکر احیاء بود اما دراین سالها اتفاقاتی مثل پرونده یوز آسیایی ماجرای ببرهای سیبری یا حتی شیر ایرانی، حاکی از آن است که برنامه ریزان و مسئولان آن تلاشی که در ابتدا باید برای حفظ گونه های در خطر انجام دهند نمیدهند اما بعد از آنکه گونهها بهطور کامل نابود شدند، تازه برای احیاء آنها صدها طرح و برنامه و پروژه میدهند! برای بعضی از این گونهها مثل همان ببرهای سیبری آنقدر هزینه و برنامهریزی و آماده کردن زیستگاه صورت گرفت که در نهایت هم هیچ کدامشان زنده نماندند.آنوقت نه هیچ برنامه و نه هیچ هزینه ای برای گونه های در خطر خودمان انجام نمی شود. اگر هم کاری باشد سطحی است هیچ برنامه بلند مدت و عمیقی صورت نمی گیرد. خب همه اینها دست به دست هم به شکارچی کمک می کند و گونه را به خطر می اندازد و زمانی که نه زیستگاهی وجود دارد و نه حفاظتی، گونه جایگاه با ارزشش را از دست میدهد. الآن در مسیر با ارزش ترین زیستگاههای حیوانات در معرض انقراض یا جاده می سازند و یا راه و بزرگراه و بندر و فروشگاه و ... هر چیزی که جان این گونهها را تهدید میکند. اینها فقط کار شکارچی نیست بلکه بیتدبیری مسئولان مربوطه جنگل را نابود کرده و خیلی از گونهها را بی خانمان کرده و به حاشیه کشانده است.»
او درادامه با اشاره به اینکه چنین حوادثی مشابه آنچه که از ابتدای سال تاکنون شاهد آن بودیم و نابودی این تعداد گونه با ارزش و در خطر انقراض ،ظرف مدت کوتاه اتفاق چندان عجیبی نیست، می گوید: «اگر به خاطر داشته باشید در سال 92 هم یک بار دیگر شاهد چنین اتفاق تلخی بودیم، به طوری که هنوز هم به اعتقاد فعالان محیط زیست یکی از بدترین سالهای پلنگ ایرانی سال 92 بود چرا که در طول 9 ماه 9 قلاده پلنگ به دلایل مختلفی از بین رفتند. بنابراین باید گفت اتفاقاتی از این دست همیشه میافتاده منتها تا پیش از این اطلاع رسانیها و دسترسی به شبکههای اجتماعی برای همه ممکن نبوده است در مورد همین پلنگهایی که از ابتدای سال تاکنون کشته شدهاند هم به جز آن موردی که در شیراز جراحی شده بود و به دلیل مشکل فنی در بیهوش کردن از بین رفت بقیه پلنگها به دلایل مشابهی کشته شدند.مثلا تصادف خودروهای عبوری با این حیوانات، شکار توسط شکارچیهای حرفه ای، حمله روستاییان و ... همه اینها نشاندهنده یک مشکل اساسی در این موضوع است وگرنه حیوانات وحشی اصلا چنین عادت های رفتاری ندارند که از زیستگاه و حریم خود خارج شوند،و اگر این اتفاق می افتد و از منطقه خود خارج می شوند حتما یک دلیل انسانی دارد، معمولا این اتفاقها بر اثر گرسنگی و تشنگی و راه سازی و جاده کشی و ورود بیرویه انسان به زیستگاه های این حیوانات اتفاق می افتد. یعنی وقتی پناهگاه این حیوانات دیگر امن نیست یا به دلیل شکار بیرویه دیگر حیوانات مثل گوزن و مرال دیگر هیچ غذایی برای تغذیه ندارند به ناچار مجبورند از پناهگاه های حفاظت شده خارج شوند و به محیط های ناامن پا بگذارند وگرنه در هیچ کجای دنیا پلنگ از منطقه حفاظت شده خود خارج نمی شود تمام این مشکلات باید به صورت ریشهای بررسی شود و گرنه نمی شود برای همیشه از کنار این اتفاقات به اسم حادثه به راحتی گذشت.»
جاده ای به مقصد انقراض
پای پلنگ های ایرانی خواسته یا ناخواسته به جادههایی که احتیاط در آن بی معنا است باز شده است.جادههایی که برای رفاه حال مسافران شاید هم وعده های انتخاباتی روزبه روز کوتاهتر و میانبرتر می شود و حالا اینکه این میانبر از وسط مسیر زندگی گونه های حفاظت شده است یا نه آنقدر هم مهم نیست.
ایمان معماریان، دامپزشک حیات وحش درباره واکاوی مرگ این پلنگها چندی پیش به خبرگزاریها گفته بود که بررسی عوامل مرگ 6 قلاده پلنگ طی یک ماه گذشته به خوبی نشان از سهل انگاری عده زیادی دارد. ماده پلنگ جوان پارک ملی به واقع در استان فارس که در مرحله اول قربانی تصادف و در مرحله دوم قربانی سهلانگاری و بیمسئولیتی دانشکده دامپزشکی شیراز و سازمان حفاظت محیط زیست شد هرچند تجربهای بسیار تلخ بود، میتوانست درصورت توجه مسئولین، از تکرار حوادث ناگوار مشابه جلوگیری کند. اما متاسفانه این تجربه هم مورد بیتوجهی قرار گرفت. تصادفات جادهای از عوامل اصلی اتلاف گونههای باارزش جانوری در جادهها هستند.در محدوده پارکهای ملی و همچنین داخل آنها نباید جادهای عبور کند و اگر به بنا به دلایلی این جادهسازی صورت گرفته باید مانند کشورهای اروپایی و آمریکایی در این جادهها نکات ایمنی از قبیل محدودیت سرعت شدید و ممنوعیت پیاده شدن از اتومبیل اعمال شود. فنس کشی جاده، احداث زیرگذر و روگذر با ظاهری شبیه بافت منطقه برای عبور حیوانات الزامیست.
این دامپزشک همچنین تاکید کرده بود که با توجه به وضعیت بحرانی تصادفات جادهای حتی نیاز است در جادههای مناطق آزادی که احتمال عبور حیوانات میرود، محدودیت سرعت اعمال شده و تابلوی هشدار نصب گردد.
منبع: کیهان
انتهای پیام/