افول کتابخوانی در روسیه به دلیل پریشان ‌احوالی بشر امروز است

افول کتابخوانی در روسیه به دلیل پریشان ‌احوالی بشر امروز است

رایزن فرهنگی سابق جمهوری اسلامی ایران در مسکو معتقد است: کمتر کشوری به اندازه روسیه آثار جهانی در حوزه فرهنگ دارد.آنها چخوف، داستایوفسکی و تولستوی دارند که جهانی شده‌اند. دقیقا مثل ما که افرادی جهانی مانند حافظ، سعدی، مولوی و ... را داریم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، چند روزی است که نمایشگاه بین‌المللی کتاب مسکو با حضور ایران به عنوان مهمان ویژه این دوره کار خود را آغاز کرده است. نمایشگاهی که تلاش می‌کند آثار ایران را با نگاه ویژه‌‌ای به نمایش بگذارد.

در این روزها گروه‌های فرهنگی و هنری زیادی از ایران نیز برای شرکت در نمایشگاه حضور پیدا کرده‌اند تا فرهنگ ایرانی را به روس‌ها و دیگر نمایندگان کشورهای جهان نشان دهند.

ابوذر ابراهیمی ترکمان که این‌روزها ریاست سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را به عهده دارد خود از سال 87 تا 92 نماینده فرهنگی ایران در روسیه بوده است. وی که دارای مدرک دکتری حقوق خصوصی است تابحال مسئولیت وابسته فرهنگی سفارت ج.ا.ایران را نیز در کشورهای مختلف دارا بوده است.

پای صحبت‌های ابوذر ابراهیمی ترکمان، رایزن سابق فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در مسکو و رئیس کنونی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نشستیم تا نظرات او را در رابطه با وضعیت فرهنگی بین ایران و روسیه جویا شویم. متن گفت‌و‌گوی تفصیلی تسنیم با وی را در ادامه می‌خوانید.

تسنیم: آقای ابراهیمی ترکمان، به عنوان سوال اول و با توجه به سالها حضور شما در روسیه، می خواهیم قدری در مورد سیاست‌ها و اولویت‌های فرهنگی روسیه بدانیم. اولویت‌های آنها در حوزه سیاست‌گذاری فرهنگی چیست؟

فدراسیون روسیه از سال 1917 که انقلاب بلشویکی در آن شکل گرفت تقریبا تا سال 1920 در یک دوره کمونیسم سرخ قرار داشت و کسی قدرت را در دست نداشت. سال 1920 لنین بر قدرت تکیه کرد و 1922 هم ترور شد و توانایی تحرک خود را از دست داد و در سال 1924 هم فوت کرد. بنابرانی لنین قدرت زیادی در تغییرات اجتماعی روسیه بعد از انقلاب نداشت. بلکه از نظر فکری اندیشه حکومت کمونیستی را به روسیه آورد و مردم را به جهت فکری برای انقلاب تحریک کرد.

لنین این فرصت را نداشت که بعد از پیروزی انقلاب کمونیستی به اصلاحاتی دست بزند و شاید اگر زنده می‌ماند باز هم این توان را نداشت. بدلیل اینکه ایشان آدم اجرایی نبوده و آدمی صرفاً فکری و تئوریک بود. در سال 1924 استالین به قدرت رسید و تا 1953 بر قدرت حاکم بود. استالین اهل گرجستان بود و سابقه تحصیل در کلیسای ارتودکس را داشت. او بیش از آنکه یک تئوریسین باشد ، یک نیروی اجرایی بود و بعد از دستیابی به قدرت وکنار زدن رقیبش تروتسکی، اصلاحاتی که در حکومت کمونیستی لازم بود، اجرا کرد.

پیش از لنین مالکیت به شکل خصوصی بود اما او مالکیت را اشتراکی کرد. مالکیت اشتراکی اگر به خصوصی تبدیل شود آسان تر است . چرا که همه به مالکیت خصوصی مشتاق هستند. ولی اینکه مالکیت خصوصی را از عده‌ای گرفته و مالکیت اشتراکی ایجاد کنیم، کار بسیار سختی است. آنها این کار را با آغاز حکومت کمونیستی انجام دادند. حکومت کمونیستی چندین ویژگی داشت. اول بحث اصلاحات اقتصادی در آن ایجاد شد و آن را در قانون اساسی هم نوشتند که یک شخص می‌تواند فقط مالکیت چند چیز مشخص را داشته باشد. در حوزه آموزش هم تغییراتی را ایجاد کردند اما تغییری که آنها در حوزه فرهنگ ایجاد کردند، بسیار متفاوت بود.

دلیل این تغییر اساسی در حوزه فرهنگ چند مسئله بود. اولاً اقوامی که جمع شده بودند و اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل داده بودند، تنوع بسیار زیادی داشتند. شما از آسیای مرکزی  و قفقازحساب کنید؛ ترکمن‌ها، قزاق‌ها، تاجیک‌ها، آذری ها، ارمنی ها،تعدادی از کره‌ای‌ها، روس‌ها، تاتار‌ها، داغستانی‌ها و چچنی‌ها در این منطقه حضور داشته و دارند. به همین دلیل لازم شد که آنها مابه الاشتراکی درفرهنگ‌ خلق کنند که عمومیت داشته باشد.

به همین دلیل توجهشان را به سمت هنر کشاندند. یعنی دیدند هنر تنها بخشی از فرهنگ است که زبانش‌، زبان عمومی است و جهت خود را به هنر معطوف کردند و به همین دلیل هرکسی که وارد دانشگاه و دبیرستان می‌شد در کنار تحصیلات خودش حتما یک هنر را بلد بود. اکنون در بین روس‌هایی که در دوره شوروی پرورش یافتند شما کسی را پیدا نمی‌کنید که فارغ‌التحصیل دانشگاه باشد و نقاش یا اهل نواختن پیانو یا اهل یک رشته هنری یا یک رشته ورزشی نباشد. بالاخره در یکی از رشته‌ها ی هنری وفرهنگی ماهر است.

دومین چیزی که آنها نگرانش بودند، جدایی افکار آدم‌ها بود. بخاطر این جدایی عمیق آنها نیاز داشتند که یک فلسفه را ایجاد کنند. به همین دلیل شوروی سابق تنها کشوری در جهان بود که در تمام رشته‌ها و در دانشگاه و دبیرستان فلسفه را آموزش می‌دانند.

آنها تلاش داشتند که جداشدگی بخاطر وابستگی به اقوام مختلف را از طریق هنر، بر هم زده و مردم را به هم نزدیک کنند. فلسفه تنها درسی بود که باید در تمام رشته‌ها آموزش داده شده و تمام انسان‌هایی که تحصیل می‌کردند باید آن فلسفه را می‌خواندند و این دوره را می‌گذراندند و به یک فلسفه واحد نیاز داشتند. این انسان‌ها با این وضعیت رشد کردند تا زمانی که 1991 فروپاشی شوروی اتفاق افتاد و روسیه امروز پدید آمد.

تسنیم: بعد از فروپاشی نظام کمونیستی و استعفای گورباچف این سیاست‌ها چه تغییری کرد؟ میزان نفوذ ایران چقدر است؟

بعد از این اتفاق، آنها دیدند 70 سال درها را به روی خودشان بسته‌اند و با فرهنگ، تکنولوژی و ادبیات دنیا رابطه‌ای کاملاً منقطع دارند و اکنون باید این رابطه را ایجاد کنند. آن‌ها متوجه این مسئله هم بودند که «شرق» تنها جایی است که آنها می‌توانند بخوبی با آن ارتباط برقرار کنند. روسیه اگرچه امروز در حوزه فرهنگ اروپایی تعریف می‌شود؛ اما فرهنگ و لایه زیرین فرهنگ آن کاملا شرقی است. رفتارهای مردم آن کاملا شرقی است و همین باعث شده است که آنها به هیچ وجه نتوانند با غرب در یک جهت حرکت کنند به این دلیل که ساختار نگاه‌های فرهنگی آنها با غرب بسیار فاصله دارد.

در شرق یکی از کشورهایی که توانایی فرهنگی قدرتمندی دارد، ایران است. ایران در عرصه فرهنگ جزء سرآمدها است و داشته‌های فرهنگی ما برای عرضه به دنیا داشته‌های زیادی است. روابط فرهنگی بین ما و روس‌ها از سال 1945 طی یک موافقت‌نامه فرهنگی ایجاد شده و تا امروز و نزدیک 50 سال است که این موافقت‌نامه معتبر است و بر این اساس فعالیت‌های فرهنگی با روسیه انجام می‌شود.

یک کشوری مثل روسیه به دلایل مختلف این توان را داشت که بخش‌هایی از فرهنگ را در درون خودش رشد دهد. کمتر کشوری به اندازه روسیه آثار جهانی در حوزه فرهنگ دارد. آنها چخوف، داستایوفسکی، تولستوی و شخصیت‌هایی را دارند آثاری خلق کرده‌اند که جهانی شده است. دقیقا مثل ما که افرادی جهانی مانند حافظ، سعدی، مولوی و ... را داریم.
بنابراین همواره نوعی نگاه فرهنگی و مشترک بین ما و روسیه وجود داشته و به نظر من تاثیرگذاری ما در میان ملت روسیه بیش از ملت‌های دیگر است. البته ما توان تأثیرگذاری بیشتری را در روسیه داریم.

روس‌ها هم نگران تهاجم فرهنگی هستند

تسنیم: پیش از این گفتید که نگاه قومیتی در دورانی در آنجا فراگیر بود که برایش زبان مشترک را پیش‌بینی کردند. به جهت تعدد عقاید و باورها هم فرمودید که فلسفه‌ای را برگزیدند و تلاش می‌کنند ذیل آن تمرکز فکری‌ای ایجاد ‌کنند که بتوانند اتحادی شکل دهند. عده‌ای معتقدند جامعه امروز روسیه از وجه دیگری و در یک فضای تئوریک پلورالیستی شده و رسمیت دادن به این قرائت‌های متعدد از وجوه دیگری موجب از هم گسیختگی جامعه و حتی شدت گرفتن فردیت در این کشور شده است. در ایران هم چنین نگرانی‌هایی در حوزه فرهنگ وجود دارد. آیا این ارزیابی درباره روسیه درست است؟ این چنددستگی اندیشه‌ای و فرهنگی چقدر فراگیر شده و نسخه‌‌های بیرونی و بیگانه با فرهنگ آنان چقدر رسمیت یافته است؟

الان روس‌ها هم نگران مسئله فرهنگ در کشور خودشان هستند. آنها هم نگران تهاجم فرهنگی هستند. به همین دلیل قوانینی را وضع کردند که محدودیت‌هایی را برای استفاده لجام گسیخته از اینترنت و مظاهر فرهنگی غرب ایجاد کنند. آنها هم نگران این مسئله هستند و احساس می‌کنند که جامعه آنان از فرهنگ اصیل روسی در روسیه، در حال فاصله گرفتن است. جوان‌ها نوع پوشش و علائق فرهنگی‌شان تفاوت پیدا کرده و از اصالت جامعه آنان فاصله گرفته است. آنها هم اکنون به شدت دنبال این هستند که دچار گسست فرهنگی نشوند و راه حل این مسأله را تنها در بازگشت به اصالت فرهنگی، آداب و رسوم کهن و شخصیت‌های کهن خودشان می‌دانند.

تصور من آن است که این اتفاقی که در روسیه می‌افتد و نوع مواجهه و رویکرد آنان در برابر آماج غرب در حوزه فرهنگی، به این صورت است که معتقدند این تهاجم نسیمی است که وزیده و حتماً گذرا است و بعد دوباره مردم به همان فرهنگ خودشان بازخواهند گشت. من فکر می‌کنم که فرهنگ اگر در یک کشوری قوی باشد به هیچ وجه نمی‌شود از آن عبور کرد و گذشت. آنچه که امروز در غرب اتفاق می‌افتد، به هیچ عنوان نمی‌تواند جایگزین فرهنگ کشوری که حافظ و سعدی و مولانا دارد، شود.

تسنیم: برخلاف اینکه گفتید اگر از نسل گذشته و انقلابی‌های شوروی پرسیده شود که چه هنر و توانایی دارند، حتماً پاسخ مثبتی می‌دهند و توانایی خاصی درباره یک هنر و استعداد هنری دارند و همچنین اینکه عمده آثار برجسته ادبی و گستره کتابخوانی مردم این کشور مربوط به همان سال‌های انقلاب بلشویکی است، امروز شنیده می‌شود که در عین اینکه روسیه جزو کشورهای با سرانه مطالعه بالا است، اما عموم مردم آن‌ها به شبه‌کتاب‌ها و کتاب‌های دست چندم از لحاظ محتوایی رو آورده‌اند. آیا این ارزیابی درست است؟ حتی گفته می‌شود تراز مطالعه و کتاب‌خوانی آنان نسبت به گذشته به شدت افول کرده و اقبال به سمت آنچه متون فاخر و ... باشد، دیگر وجود ندارد.

به سوال شما در دو بخش پاسخ می‌گویم. شخصیت‌های خاص و افرادی که آثار بسیار قدرتمند ادبی داشته‌باشند دیگر امروز خلق نمی‌شوند. مرحوم آقای مطهری در یکی از کتاب‌های خودشان به این مسئله اشاره می‌کنند که اطلاعاتی در جوامع آرام آرام انباشته می‌شود و هر 100 سال یک نفر ظهور می‌کند که تغییر ریلی یا ریل‌گذاری جدیدی را ایجاد می‌کند و نشان می‌دهد که اتفاق جدیدی افتاده است.

در قرن‌هایی ما در کشور خودمان و بین عصر چهارم تا هشتم قمری، ما یک نوع تراکم اندیشه و افکار و شخصیت‌های فرهنگی داشتیم. مولانا، ابوسعیدابوالخیر، سعدی،‌ حافظ و بسیاری دیگر از شخصیت‌ها وابسته به آن قرن‌ها هستند. اما باز تا مدتی سکوت می‌شود و بعد از مدتی شخصیت‌های دیگری خلق می‌شوند. درباره مصلحان اجتماعی هم همینطور است. بعد از یک مدتی یک مصلح اجتماعی پدید می‌آید. مثلا انقلاب اسلامی با حضور حضرت امام (ره) هم این مسئله را تایید می‌کند که یک شخصیت برجسته و توانمندی بعد از مدت‌ها شکل می‌گیرد. این سنت طبیعی این عالم است و یک کار غیرطبیعی نیست.

افول کتابخوانی در روسیه هم به دلیل پریشان ‌احوالی بشر امروز است

انقدر این اندیشه‌ها باید لایه به لایه روی هم جمع شده و پخته شود تا بعد یک اندیشه قابل عرضه از درون آن بیرون بیاید و اینگونه نیست که همیشه در هر عصری و همه زمان‌ها بهترین‌ها بوجود بیایند. این یک سنت است و به نظر من خداوند خواسته و جهان از این سنت تبعیت می‌کند. نکته دوم هم آن است که در جهان افتاده یک پریشان احوالی فرهنگی است.

امام (ره) در شعری دارند که «نتوان بست زبانش ز پریشان گویی / آنکه در سینه به جز قلب پریشانش نیست». علت این تفاوت فرهنگی بحث دنیای جدید تکنولوژی و فناوری است. وقتی تکنولوژی و فناوری می‌آید شما را به انتخاب در دامنه گسترده‌تری می‌کشاند. شما نمی‌دانید که کتاب دیجیتالی را بخوانید یا کتاب کاغذی؟ هرکدام محاسن خود را دارد. شما دچار نوعی پریشانی می‌شوید که باید چه کاری را انجام دهید. از طرف دیگر وقتی تعداد داده‌ها زیاد می‌شود به همان مقدار تعداد انحرافات در داده‌ها نیز زیاد می‌شود. حرف‌های بی‌سند و مدرک هم زیاد می‌شود.

همین امروز یک عکسی چاپ می‌کنند که این عکس برای امیرکبیر است و یک جمله از امیرکبیر می‌زنند که به ناصرالدین شاه مطلبی را نوشته است و چند روز بعد می‌گویند که این برای امیرکبیر نیست. چرا که انسان‌ها مسئولیت‌ گفته‌ها و نوشته‌های خودشان را در فضای مجازی نمی‌پذیرند. به همین دلیل یک پریشان احوالی در فضای مجازی بوجود آمده است. اما شما در کتاب مسئولیت گفته‌های خودتان را می‌پذیرید.

بی‌سوادی در کل شوروی صفر بوده اما امروز تیراژ کتب زیر 3هزار نسخه است

مسئولیت پذیری همیشه نزدیک به خردورزی است. اما وقتی مسئولیت پذیری نباشد شما ممکن است هرکاری بکنید. این نگرانی در بین روس‌ها هم وجود دارد و آنها هم با این مشکل مواجه شده‌اند. در دوره شوروی کل جمعیت اتحادیه جماهیر شوروی، 300 میلیون نفر بود و وقتی فروپاشی اتفاق افتاد، این جمعیت نصف شد. اما از نظر سرزمینی، فقط 20 درصد سرزمین کم شد و اکنون فدراسیون روسیه جمعیتی معادل 142 میلیون نفر دارد.

در شوروی سابق، متوسط تیراژ کتاب 15 میلیون نسخه بوده است. برخی از آثار نویسندگان و شاعران ایرانی هم 1 میلیون و 200 هزار نسخه تیراژ داشته است در حالی که اکنون جمعیت روسیه 142 میلیون نفر است اما تیراژ آنها زیر 3 هزار عدد است. با این وجود روسیه جزو کشورهایی است که مردم وقتی هزینه‌های خانواده را اعلام می‌کنند، هزینه‌های کتاب را هم می‌گویند و یعنی جزء کشورهایی بودند که کتاب‌خوانی در آن تقریبا رواج دارد و می‌دانید که بی‌سوادی در کل شوروی صفر بوده است. همه مردم باسواد بودند، همه مردم اهل مطالعه و اهل کتاب بوده‌اند.  هنوز هم روسیه جزء کتاب‌خوان‌‌ترین کشورهای جهان است. شما در مترو روسیه شاهد هستید که عموم مردم در حال مطالعه کتاب هستند. در ایستگاه راه‌آهن، فرودگاه و ... این اتفاق افتاده است و آنها هم نگران این مسئله هستند و می‌خواهند از تجربیات ما در این مسائل استفاده کنند.

تسنیم: امروزه بیان می‌شود که عمده مسئله‌ای که باعث می‌شود مردم از مطالعه کتاب فاصله بگیرند بحث ظهور رسانه‌های نوین و تلویزیون است. اگر جمهوری اسلامی ایران بخصوص در عرصه فرهنگی می‌خواهد در روسیه فعالیتی داشته باشد و اثری داشته باشد، به نظر می‌رسد لازم است بر مولفه‌های دیگری تمرکز کند. جبهه فرهنگی رقیب، تمام سرمایه‌گذاری‌اش را به سمت مصرف تلویزیونی برده است شاید سرمایه‌گذاری ما در نشر کتب ترجمه شده خیام، مولوی، سعدی و حافظ در این کوران تهاجمات چندان کارآمد و توانمند به نظر نیاید و با استقبال کمتری هم مواجه شود. نظر شما در این باره چیست که اولویت جمهوری اسلامی این باشد که بر ایجاد یک تلویزیون جامع به زبان روسی سرمایه‌گذاری کند و یک رسانه قدرتمند به زبان روسی داشته باشد؟ یا در حوزه چین، جمهوری اسلامی یک شبکه چینی قدرتمند اگر داشته باشد، شاید کارآمدی بسیار بیشتری از برگزاری هفته‌های فرهنگی یا فعالیت‌های مرسوم و مد شده داشته باشد. ذیل این رسانه‌ها می‌توان تمام این برنامه‌های فرهنگی مرسوم را هم در قالب برنامه‌سازی دنبال کرد حتی همان کتب فاخر را هم می‌توان در این رسانه‌ها بهتر از شرایط فعلی دنبال کرد. یعنی همین فاز هنری و ادبی را هم در قالب همین توان رسانه‌ای پیش ببریم.

سوال شما در رابطه با روابط بین‌المللی فرهنگی است. ما یک زبان علمی داریم و یک زبان معرفت. زبان علم مانند آن است که شما بگویید: «مثلث سه ضلع دارد». تمام کلمات این جمله برای تمام مردم دنیا یک معنا دارد. ولی در زبان معرفت اینچنین نیست که گفته شما برای همه مردم دنیا معنای یکسانی داشته باشد. من وقتی می‌گویم «چه روز زیبایی است» این برای من روز زیبایی است اما کسی که فرزندش در آغوشش مریض است یا کسی که گرفتار است مفهوم روز قشنگ را نمی‌فهمد. 

زبان دین و زبان فرهنگ، زبان معرفت است و زبان علم نیست. شما باید از زبانی استفاده کنید که مفهوم را به درستی برساند. هنر برای این خلق شده است که زبان معرفت را به زبان علم نزدیک کنند تا همه یک برداشت از یک تابلو نقاشی یا فیلم داشته باشند.

مسئله بعدی آن است که شما وقتی یک فرهنگ تک زبانه مانند فارسی به فارسی می‌نویسید، «تعریف محور» می‌شوید. مثلا در مورد باغ می‌نویسید: قطعه زمینی که در آن گیاه و درخت کاشته می‌شود. اما وقتی فرهنگ دو زبانه مانند فارسی به انگلیسی می‌نویسید، «معادل محور» هستید و دنبال تعریف نمی‌روید. تعریف را زمانی ارائه می‌دهید که عقبه ذهنی طرف مقابل با شما یکی باشد. وقتی می‌خواهید با ملت دنیا صحبت می‌کنید نباید با آن استاندارد‌هایی که در فرهنگ خودتان روشن است با دنیا کار فرهنگی انجام دهید و باید معادل آن را پیدا کنیم.

زبان دین و زبان فرهنگ، زبان معرفت است و زبان علم نیست

ما می‌خواهیم در جهان کار فرهنگی کنیم. ابتدا باید تلقی‌های فرهنگی ما با دنیا قدری نزدیک شود. ما یک محدوده مشترک ادبیات، کتاب واسناد آرشیوی، سینما و هنرهای تجسمی با آنها داریم که در مورد آن می‌توانیم با دنیا صحبت کنیم و فعالیت ما در این عرصه معادل یابی است. مثلا همین ادبیات فارسی ما پر از مفاهیم دینی است و همه برگرفته از مضامین دینی است.

امروز در دنیا هرکسی که می‌خواهد وارد تجارت فرهنگی و تعاملات فرهنگی شود، باید ببینید چه دارد. من معتقدم که ما در منطقه خودمان بیش از همه داشته فرهنگی داریم. شما همسایه‌های ما را نگاه کنید؛ چرا اصرار به مصادره شخصیت‌های فرهنگی ما دارند؟‌ اگر می‌داشتند از ما نمی‌خواستند. ندارد که از ما می‌طلبد. من معتقدم که داشته‌های فرهنگی ما در هنر و ادبیات بسیار گسترده است. هنری که هنرمندان ما با معنویت و به شکل گسترده در آن حضور پیدا کرده‌اند.

تسنیم: اگر امروز کشور ما و روسیه به واسطه دسترسی‌هایمان در عالم تکنولوژیک در مقایسه با جبهه رقیب، در حال ضربه خوردن هستیم و تهاجم نسبت به ما مشترک است ما می‌توانیم بر این موج تکنولوژی سوار شویم و دست‌آوردهای بیشتری داشته باشیم. بدون تعارف در دنیا پرس‌تی‌وی را یک رسانه قوی جریان آلترناتیو می‌شناسند. اما برخلاف جمعیت چند ده میلیونی که روس‌ها دارند متأسفانه امروز زیاد نمی‌توانند از فضای رسانه‌های جمهوری اسلامی مطلع شوند. دنبال کردن همین مسئله را کلید بزنید در مقابل جمعیت میلیاردی چین. ما آنگونه که باید فضای رسانه‌‌ای مطلوبی در دنیا به راه نیانداختیم. آنقدر که روی اقلیم اروپایی تمرکز داریم روی جمعیت میلیاردی کشورهایی که در موارد زیادی در سیاست‌ها و فرهنگ‌های بین‌المللی می‌توانیم اشتراکات بیشتری داشته باشیمف سرمایه‌گذاری نکردیم. درباره این عرصه دیپلماسی فرهنگی تصور می‌کنم که سیاست‌گذاری‌های ما و سرمایه‌گذاری‌های ما باید قدری جابجایی و به روز شدگی داشته باشد.  حالا ترجمه یک کتاب یا برگزاری هر چند سال یک‌بار یک هفته‌ فرهنگی اساساً چقدر توانایی معرفی و تحول دارد؟ من فکر می‌کنم همه این‌ها باید ذیل رسانه دیده شود و آن گاه است که ما هفته فرهنگی مستمری خواهیم داشت و هر روز درباره ایران آنچه را که می‌خواهیم دنیا از ما بداند، عرضه خواهیم کرد.

قطعا ما نمی‌توانیم نقش رسانه را نادیده بگیریم و اگر کار را به سمت فعالیت‌های رسانه‌ای هدایت کنیم قطعا اثر بسیار زیادی دارد. به این دلیل که، شما وقتی کار رسانه‌ای انجام می‌دهید بدون اینکه هزینه‌های زیادی بر عهده‌ بگیرید با جمعیت زیادی هم خانه شده، گفت‌‌و‌گو کرده و پیام خود را به آنها می‌رسانید. البته این فقط یک مرحله از دو مرحله کار فرهنگی است. کار فرهنگی 2 مرحله دارد. یکی از زبان گوینده تا گوش مخاطب. یکی از گوش مخاطب تا دل مخاطب. شما در قسمت اول که از زبان گوینده تا گوش مخاطب است. از رسانه می‌توانید استفاده کنید اما در آن بخشی که از گوش مخاطب تا دل مخاطب است در آنجا بسیار دقت می‌خواهد و شما باید حساسیت و ظرافت‌های عجیبی را به کار ببرید تا به نتیجه برسید.

مردم اکنون دارای تجارب انباشته شده بسیاری هستند. پدران ما می‌گفتند صبح دیدیم می‌گویند زنده باد مصدق و عصر می‌گفتند مرده باد مصدق. تجربه آنها همین یکی بود. اما نسل امروز انقلاب اسلامی، جنگ ایران و عراق، 11 سپتامبر، بیداری اسلامی را در کشورهای عربی دیده است و حمله عربستان به یمن و حملات اسرائیل و آمریکا و ... را دیده است. هیچ نسلی این حجم اتفاق را در یک دوره از زندگی‌اش ندیده است. کار رسانه‌ای با یک چنین نسلی فضای خود را دارد. ما باید به این اقتضائات ملتزم بشویم. باید آنقدر گفته ما قرین منطق باشد که عقل آن را به راحتی متوجه شود.

تسنیم: منظور من کار رسانه‌ای ما برای روس‌ها بود

ما می‌خواهیم برای آنها کاری انجام دهیم؟ آنها همین تجربیات را داشته‌اند و بنا بر این تجربه کار رسانه‌ای در روسیه سخت است. البته من معتقدم ما در سال‌های گذشته کار رسانه‌ای خوبی را با روسیه داشته‌ایم. وقتی ترجمه مثنوی به روسی منتشر شد، روس‌ها 18 کتاب راجع به مثنوی نوشتند چرا که تا آن موقع هیچ منبعی نداشتند. این کار خودجوش بود و بعد از اینکه این کتاب منتشر شد آنها آرام آرام به نگارش مقاله و کتاب روی آوردند. شما باید بدانید چه چیزی را در اختیار قرار می‌دهید و چه کاری را تسهیل می‌کنید. ما به تنهایی نمی‌توانیم تمام کارهای فرهنگی را در خارج از کشور انجام دهیم. ما باید برای علاقه‌مندان خودمان جذابیت ایجاد کنیم تا فرهنگ ما را در فرهنگ خودشان توسعه بدهند. این بهترین راه است.

تسنیم: عمده فعالیت فرهنگی برون مرز ما در عرصه ترجمه و چاپ آثار بود. چندی پیش یکی از مقامات فرهنگی روسیه به ایران آمده بود و در جلسه‌ای با آقای جنتی وعده دادند که 10 نویسنده از ایران معرفی کنید که به آن‌‌جا سفری داشته باشند و با حمایت ایشان، آثار نسل جدید نویسندگان ایرانی به آنجا برود. پیش از این عموماً آثار قبل از انقلاب یا متون کهن ما به آن‌جا رفته است.  برای حضور ادبیات بعد از نقلاب اسلامی ایران در آنجا چه برنامه‌ای دارید؟

قبل از انقلاب ما رایزنی فرهنگی در روسیه نداشتیم اما روس‌ها داشتند. آثاری که قبل از انقلاب به روسیه رفته و ترجمه شده است کار ایران نبوده و خود روس‌ها انجام داده‌اند. ایرانشناسانی در روس بودند و برای اینکه ایران را به خوبی به ملت روس بشناسانند، تخصص در رشته‌های مختلف داشته و بعد آثار شاخص را ترجمه کرده و منتشر می‌کردند. نکته این است که آنها عموماً آثار چپ‌گراهای ایران را در روسیه ترجمه و منتشر می‌کردند و دولت شوروی هم حمایت سنگینی از اینگونه افراد می‌کرد. اما بعد از فروپاشی شوروی، ایران رایزنی فرهنگی در روسیه دارد اما روس‌ها بعد از مدتی از ایران رفتند و دیگر رایزنی فرهنگی ندارند.

انتشار کتب علمای ایران در روشن‌کردن ماهیت وهابیت در روسیه

انقلاب اسلامی ایران حامل پیامی بود که این پیام در روسیه‌ی بعد از شوروی آرام آرام توسط رایزنی فرهنگی ما و توسط خود روس‌‌ها، شروع به انتشار و پخش شد. من فکر می‌کنم در میان کشورهای مختلف دنیا بیش از همه کشورها آثار پس از انقلاب ما در روسیه ترجمه و منتشر شده است. تقریبا بسیاری از آثار مرحوم مطهری ترجمه و منتشر شده است. درباره حضرت امام(ره) و درباره مقام معظم رهبری برخی از کتاب‌ها در روسیه ترجمه شده و کاری بوده که مستقیم توسط ما منتشر شده است. اما بسیاری از آثار بوده است که خود روس‌ها ترجمه آن را انجام داده‌اند. تمام این اتفاقات به نیاز مربوط است و اگر شما داشته‌ای داشته باشید که آنها نسبت به آن احساس نیاز کنند، به سمت آن رو می‌آورند.

برای مثال در کشور آذربایجان قبل از حضور داعش، کتاب‌های برخی از علمای ما ممنوع شده بود و اجازه نمی‌دادند برخی از کتاب‌ها منتشر شود. اما بعد از آنکه آنها داعش و بحث وهابیت را دیدند، چند کتاب از شخصیت‌ها ما را که درباره وهابیت بود را خودشان با تیراژ 40 هزار نسخه ترجمه و چاپ کردند. کتاب «آیین وهابیت» آیت‌الله سبحانی اکنون با 40 هزار نسخه در حال توزیع است و کتاب  «وهابیت بر سر دوراهی» آیت الله مکارم شیرازی هم این خصوصیت را پیدا کرده است.

تصور من آن است که اگر ما روابط دانشگاهی مشترکی داشته باشیم و شخصیت‌های ما با یکدیگر رفت‌و‌آمد داشته باشند، حاصل آن همین کارهای علمی و فرهنگی است که بین ملت‌ها ایجاد شده و هیچ اشکالی ندارد. مگر کتاب‌هایی که از نویسندگان روس در ایران ترجمه شده است را رایزنی فرهنگی روسیه ترجمه کرده است؟ خود نویسندگان ایرانی احساس کردند این کتاب ارزشمند است و روی آن کار کردند.

ما باید فضایی را در خارج از کشور بوجود بیاوریم که خود آنها احساس نیاز کنند که باید روی آن کتاب کار کنند. ما باید آثار خود را به آنها معرفی کرده و بشناسانیم.گلستان سعدی را حدود 60 سال پیش آقای علی‌اُف به روسی ترجمه کرده است. من وقتی این کتاب را دیدم متوجه شدم که بدلیل حضور حکومت شوروی و فشارهای آنها آیات قرآن را از گلستان حذف کرده‌اند. بعد از مدت‌ها از وارث ایشان اجازه گرفتیم و کتاب را با اصلاح جدید، مجددا چاپ کردیم. اگر شما به خوبی آثار خود را عرضه کنید آنها احساس نیاز کرده و خودشان پیگیر آثار می‌شوند.

تسنیم: عمده آثاری که از آنها در اینجا ترجمه شده به سال‌های انقلاب بلشویکی شوروی برمی‌گردد. علت این مسئله چه بوده است و چرا در ایران به آثار آنها توجه بیشتری شده است؟ آثار این شخصیت‌ها مانند الکسی تولستوی، لئو تولستوی، چخوفف داستایوفسکی و…  در نظر بزرگان ما هم خیلی مهم بودند.

در یک زمانی داستایوفسکی و تولستوی از زمانه خودشان بیشتر می‌فهمیدند و آن را با دغدغه‌ای که داشتند در کتاب‌هایی منتشر می‌کنند. تولستوی در کتابی مانند جنگ و صلح، بیش از 500 شخصیت را ساخته و وارد کرده و در مورد آنها نوشته است. اداره کردن این 500 نفر شخصیت در یک کتاب رمان بسیار کار سختی است. این کتاب بیش از 13 بار بازنویسی شده است در حالی که تولستوی کسی بوده است که 13-14 بچه داشته و آدم عیال‌واری بوده است. هنر هنرمند شکار با چشم و بیان با قلم و زبان است. شخصیتی مثل تولستوی، آنچه در جامعه می‌گذشت را با چشم شکار می‌کرد و آنها را با قلم ماندگار می‌کرد.

او در کتاب «پدر سِرگِی» داستانی را نقل می‌کند که انسان را به این نتیجه می‌‌رساند که کدام زندگی سعادتمندانه است. یا در مثالی دیگر داستایوفسکی داستانی به نام «خیابان نِفتسکی» دارد. خیابان نفسکی خیابانی در سن‌پترزبورگ است که فقط پولدارها می‌توانستند از آن عبور کنند. یک آدم فقیر و کارمند دون‌پایه‌ای می‌رود پول قرض می‌کند و لباس مخصوص و عصا می‌خرد که لذت عبور از آن خیابان را تجربه کرده و آن لذت را برای یک لحظه بچشد. او سوار یک درشکه شده و همان اول خیابان رئیس اداره خود را می‌بیند. تنها کاری که می‌تواند انجام دهد این است که کلاهش را بر می‌دارد و به او تعظیم کرده و می‌گوید: «قربان؛ من، من نیستم» و نفی هویت می‌کند.

داستایوفسکی با این داستان می‌خواهد بگوید که نفی هویت نکنید. تو، تو هستی و اینکه می‌گویی من، من نیستم یعنی یک مسئله بدیهی و هویت خود را نفی می‌کنید. او در یک دوره‌ای این را می‌گوید که نفی هویت در حال رواج پیدا کردن بوده است.

داستایوفسکی فلسفه‌ای را در ذهن داشته و در قالب داستان آنها را ذکر کرده است. قرآن کریم هم بسیاری از مطالب خود را با داستان بیان می‌کند تا رسانایی مطلب را تامین کند. تولستوی در کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» لحظات مرگ یک قاضی بازنشسته را آنچنان دقیق بیان می‌کند که انگار پیش از آن مرگ را تجربه کرده است. آن حالت‌ها و آن درگیری که در ذهن خود بین حیات و مرگ دارد را آنجا ترسیم می‌کند.

تسنیم: در کتاب «راه رفتن با کفش‌های تولستوی» او را معنویت‌گرا معرفی کردید و برای اولین به شکل جدی مطرح کردید که او گرایشی هم به اسلام داشته است. این مسأله را با استناد به نامه آخر او در پاسخ به نامه یک مادر عنوان کردید که در نامه‌اش به تولستوی از اقبال فرزندانش به اسلام اظهار گلایه کرده بود. پاسخ‌های تولستوی بسیار جالب بود. شما در مراحل تحقیق زاویه‌ای از او بیان کردید که چنین زاویه‌ای از او تا کنون در دنیا بایکوت بوده و یا دیده نشده بود. هر چند که او ضدیتی آشکار هم با آموزه‌های کلیسای ارتدوکس پیدا کرده بود و برایش هزینه‌های زیادی هم داد اما از اقبالش به اسلام چیزی شنیده نشده بود.

نکته‌ای که در مورد این نامه بیشتر مورد توجه باید باشد، تاریخ نامه است. تاریخ نامه متعلق به 1909 است. تولستوی 1910 فوت می‌کند یعنی اگر قبل از این تاریخ هم تولستوی عقایدی داشته، این آخرین عقیده او است. چون ایشان در برهه‌ای هم نسبت به ادیان دیگر هم اظهار نظر کرده است اما ایشان 1910 فوت می‌کند و 1901 ایشان از طریق کلیسا مرتد اعلام می‌شود.

او کتابی به نام «رستاخیز» دارد و بسیاری از آموزه‌های مسیحیت خود را در آن کتاب زیر سوال می‌برد. او می‌گوید که کلیسا تبدیل به تشریفات شده است و اعلام می‌کند که با این تشریفات و رفتارهای کلیسا مشکل دارد. همانگونه که می‌دانید هنوز هم سر قبر تولستوی صلیب نصب نیست. ایشان بعد از نوشتن چند اثر مانند رستاخیز، تقریبا با کلیسا درگیر شد و بعد از آن نوع نگاه به تولستوی قدری متفاوت‌تر بود.

تسنیم: آقای ترکمان برای سؤال آخر، موانع کار فرهنگی ما در روسیه چه بوده است‌؟

ما در ارتباط فرهنگی با روس‌ها مشکلاتی داریم که بخشی از آن به خود روس‌ها برمی‌گردد. روس‌ها 70 سال درب‌ها را بسته‌اند و آرام‌آرام دارند زبان ارتباط با دنیا را پیدا می‌کنند. روسیه 70 سال راه‌های ارتباط با خود را بست، خودش به اطلاعات دنیا دسترسی داشت اما کسی به اطلاعات او دسترسی نداشت. در روسیه همه چیز دو تا شد. هر تکنولوژی روز دنیا در روسیه هم بود اما آن تکنولوژی که در روسیه بود در دنیا موجود نبود.

نوع نگاه روس‌ها در مسئله فرهنگی نتوانسته است که ادبیات مشترکی با دنیا برای تعامل فرهنگی پیدا کند. روسیه کشور ابرقدرتی بوده است که همواره می‌خواسته دیگران را تسخیر کرده و از همه نظر به آنها مسلط شود. فقط بعد از انقلاب است که ما در شوروی و روسیه حضور پیدا می‌کنیم و به عبارت دیگر دوره حضور روس‌ها در ایران بسیار زیاد بوده است اما دوره حضور فرهنگی ما زیاد نبوده است. ولی در همین مدت حضور کم کارهای بسیار خوبی در بخش‌های مختلف انجام شده است و هنوز راه زیادی پیش رو داریم.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار ویژه نامه‌ها
اخبار روز ویژه نامه‌ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی