تنها بازمانده واقعه «مزارشریف»: از وزارت خارجه دستور دادند در آنجا بمانید

تنها بازمانده واقعه «مزارشریف»: از وزارت خارجه دستور دادند در آنجا بمانید

ماجرای تلخ «مزار شریف» با ابعاد ناشنیده و ناگفته زیادی همراه است. برزیده با ساخت فیلم سینمایی این واقعه دست به ورود به این منطقه حساس زده است. او معتقد است: بسیاری از مصلحت‌ها بهانه است و فقط باعث می‌‌شود حقیقت گفته نشود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 17 سال پیش، اتفاقی تلخ در تاریخ پرفراز و نشیب دپیلماسی در ایران رخ داد؛ دیپلمات‌های ایرانی حاضر در کنسولگری ایران در مزارشریف با هجوم یک گروه شبه‌نظامی افراطی به شهادت رسیدند.

این اتفاق؛ خیلی زود تبدیل به جنجالی بزرگ در روابط سیاسی ایران شد و ایران تا یک‌قدمی جنگی بزرگ پیش رفت و تأثیر این اتفاق بر روابط ایران با کشورهای دیگر، همچنان در سیاست‌گذاری‌های کلان بین‌المللی ایران مشاهده می‌شود.

با گذشت 17 سال از رخ‌دادن این اتفاق، سرانجام در جشنواره فجر سال گذشته, طلسم ورود سینما و تلویزیون و رسانه‌های پرمخاطب ایرانی برای به تصویر کشیدن این اتفاق تلخ تاریخی، شکسته شد و فیلم «مزارشریف» با کیفیتی نسبتاً قابل‌قبول رونمایی شد.

بازماندگان و مرتبطین این واقعه، احتمالاً یکی از خوش‌شانس‌ترین آدم‌های مرتبط با یک واقعه تاریخی در ایران بودند که انتظارشان برای ثبت و بازنمایی این واقعه به 17 سال ختم شد. عادت سینما و تلویزیون ایران برای سکوت و بی‌تفاوتی درباره اتفاقات مهم تاریخ بعد از انقلاب؛ سخن هزاران بار گفته‌شده‌ای است و «مزارشریف» از این نظر یک خرق عادت بزرگ است.

چندی پیش نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «مزارشریف» با حضور گوران همسر شهید فلاح، فرزند شهید حیدریان، فرزند شهید ناصری، عبدالحسن برزیده، کارگردان فیلم مزارشریف، الله‌مدد شاهسوند، دیپلمات سابق ایران و تنها بازمانده حادثه حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف، منوچهر شهسواری، تهیه‌کننده فیلم مزارشریف، مشگین مهرگان، طراح صحنه و لباس، معتمدی طراح جلوه‌های بصری و محسن اسلام‌زاده، مستندساز برگزار شد.

بخش اول میزگرد خبرگزاری تسنیم را با عوامل فیلم «مزارشریف» و خانواده شهدای حادثه حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف در ادامه می‌خوانید.

حرف‌هایی دارم که سال‌ها در گلویم گیر کرده است/ بسیاری از مصلحت‌ها بهانه است

برزیده: قبل از اینکه شما سؤال‌های خودتان را شروع کنید من حرف‌هایی دارم که سال‌ها در گلویم گیر کرده است. من بسیار ممنون و خوشحال هستم که رسانه‌ها به این موضوع کشتار دیپلمات‌های ما توجه داشته و بر روی آن کار می‌کنند، حق هم همین است و مردم این توقع را دارند که رسانه‌ها زبان‌ آنها باشند، به‌خصوص اینکه زبان مردم از بیان بسیاری از مسائل الکن است و رسانه‌ها می‌توانند زبانی شیوا برای گفتن حرف‌ها و نه فقط تحلیل‌ها داشته باشند. در آن حوزه‌هایی که به مردم و مسئولین مرتبط است ما فقط لازم است حقیقت را منتقل کنیم. بسیاری از مصلحت‌ها بهانه است و باعث می‌‌شود حقیقت گفته نشود.

امیدوارم ماجرای پنهان‌کاری در مورد مزارشریف برنامه‌ریزی‌شده نباشد

اتفاقات عجیبی رخ می‌دهد، در هفته دفاع مقدس با وجود اینکه فجایع گسترده‌ای روی داده است که جای جشن گرفتن ندارد اما ما جشن می‌گیریم که صدام به ما حمله کرده و در آن مقطع پدر ما را هم درآورده است، در مورد همین روز هم همین‌طور.کشتار بچه‌های ما در افغانستان هم اتفاق افتاده و ما آن را روز خبرنگار اعلام کرده‌ایم. امیدوارم اینها از روی ندانم‌کاری بوده باشد و برنامه‌ریزی شده نباشد و ما به‌دنبال کتمان حقیقت نبوده باشیم که حقیقت را پشت‌ هاله‌هایی قرار بدهیم تا به آنها نپردازیم.

وقتی خبرنگار را در این روز خاص تعیین کردیم، دیگر همه اهالی رسانه دنبال تجلیل و جشن و... هستند و به همین‌ها راضی می‌شوند و هیچ‌کس هم سؤال نمی‌کند که شهید صارمی به چه علت شهید شد؟ روز خبرنگار است و همه باید تجلیل شوند و همه خوشحال باشند.

امیدوارم این اتفاق عمدی نباشد. من اگر جای خبرنگاران بودم با توجه به  احترامی که برای شهید صارمی و خانواده‌اش قائل هستیم تقاضا می‌کردم که حتماً نام این روز تغییر کند.

برخی از خانواده‌های این شهدا در مورد این موضوع به‌شدت مشکوک هستند.

بخش دیگر این ماجرا، قصوری است که در این مسئله اتفاق افتاده است و کسی پاسخگو نیست. تعدادی از بچه‌های ما این‌چنین شهید شده‌اند و یک کسی می‌آید و می‌گوید: «گوشت را دست گربه دادیم». این عبارت بسیار زشت و زننده‌ای است که به‌نظرم از آدمی بیرون می‌آید که انسان‌ها را گوشت ببیند و نه انسان. انسان‌هایی که پیشینه دارند، زن و بچه دارند. به‌نظر من آدم‌ها وقتی بسیار سیاسی می‌شوند و همه چیز را شیء می‌بینند، می‌توانند این‌گونه حرف بزنند. ای‌کاش ایشان به‌خاطر آن حرف‌شان هم عذرخواهی می‌کردند! آدم است دیگر، ممکن است از دهان‌شان پریده باشد!

سیاسیون وقتی این الفاظ را به کار می‌برند که وجه انسانی‌ آنها دچار مشکل شده است. برخی از اینها که من می‌گویم درددل‌های خانواده شهدا است. جلوی چشمانشان یک آدمی که مسئول است و باید پاسخگو باشد آن‌قدر راحت می‌گوید: "ما گوشت را دست گربه داده‌ایم". من هروقت این جمله را به خاطر می‌آورم، شرمنده می‌شوم. این هم رفتار بدی است و هم نشانگر آن است که چقدر سیاست‌مداران ما از آن وجوه شعاری که دارند دور شده‌اند. ما مرتب شعار انسانیت و دین و اسلام می‌دهیم و شهدا را به‌عنوان ولی‌نعمت خودمان معرفی می‌کنیم اما بعد کلام از دستمان در می‌رود. این بخشی از تربیت دینی و ایرانی ما است که اجرا نمی‌شود.

امام خمینی(ع) می‌گفت: ما آن بخش از سیاست را می‌خواهیم که از طریق آن حق مردم را بگیریم

در همین مسئله برادر شهید صارمی جمله‌ای را از یکی از مسئولان رده‌بالای وزارت خارجه نقل می‌کرد که او می‌گفت: «سیاست پدر و مادر ندارد».

من می‌خواهم این جمله او را تکمیل کنم، عذرخواهی هم می‌کنم چرا که نسبت به این اتفاقاتی که افتاده است قدری حالم بد است، من می‌خواهم بگویم که سیاست آن‌گونه که امام خمینی گفتند پدرسوخته نیست. به‌گفته ایشان "ما آن بخش از سیاست را می‌خواهیم که از طریق آن به مردم کمک کنیم و حق مردم را بگیریم". من می‌خواهم به آن آدم بگویم که احتمالاً آن سیاست‌مداران پدر و مادر ندارند، عقبه نداشته و پای سفره پدر و مادر خودشان بزرگ نشده‌اند. سیاست می‌تواند در عین پیچیدگی‌های خاص خودش، حامی و مدافع حق باشد. جمهوری اسلامی برای همین به وجود آمد؛ البته درباره اینکه چقدر به نتیجه رسید و چقدر گاهی حتی تناقضاتی با شعارهای انقلاب اسلامی داشته است صحبت نمی‌کنیم. متأسفانه گاهی ما از آن شعارها دور شده‌ایم. به هر سیاستی که مبنا و الگوی آن دین و اعتقادات و اهل‌بیت باشد به‌راحتی نمی‌توانیم بگوییم که پدر و مادر ندارد.

همیشه برای عذرخواهی از خانواده شهدای مزارشریف فرصت وجود دارد

از این دست اتفاقات زیاد افتاده است و روح خانواده‌ معزز شهدا را مکدر کرده است، اما وقت تمام نشده است، بعد از سال‌ها می‌توان تأمل و بازنگری‌ای کرد و همیشه تا موقعی که نمردیم برای عذرخواهی و دلجویی وقت وجود دارد. من معتقدم که این ماجرا دامن بسیاری از آقایان را در آن دنیا خواهد گرفت. در این دنیا گاهی در قدرتیم؛ گاهی از مسائل قانونی فرار می‌کنیم و گاهی خود صاحبان ماجرا پیگیری نمی‌کنند؛ بزرگواری کرده و سکوت می‌کنند و یا حداقل به مصلحت‌ها تن می‌دهند. خیلی از خانواده شهدا سکوت کردند چرا که فکر می‌کردند با گفتن برخی از حقایق و درددلهاشان روح یک عده‌ای را مکدر کنند یا خدای ناکرده به ارزش‌ها لطمه می‌زنند.

به‌نظرم هنوز فرصت هست که دلجویی کنیم. الآن بچه‌های آنها بزرگ شده‌اند. چند روز پیش به خدمت همسر شهید صارمی رسیده بودیم و او می‌گفت: «پسر من الآن که بزرگ شده است داخل اتاق می‌رود، درب را می‌بندد و من صدای گریه‌هایش را می‌شنوم که بلند بلند گریه می‌کند». او جوان است و همه ما می‌دانیم بچه‌ها از بچگی دوست دارند پدر و مادر بالای سرشان باشد اما موقعی می‌رسد که دیگر خیلی احساس نیاز می‌کنند.

اینها دردهایی است که این خانواده‌ها دارند و قطعاً خودشان بهتر از ما می‌توانند این مسائل را بگویند. من از جهت کسی که در این موضوع متوقع هست این حرف‌ها را گفتم. حالا ممکن است ما از عده‌ای توقع نداشته باشیم، مثلاً آنهایی که الآن هستند مانند آقای روحانی و ... ــ آنهایی که دیگر نیستند و مسئولیتی ندارند هم در جای خود ــ ولی آنهایی که هستند می‌توانند کاری را انجام دهند. من اعتقاد دارم که آقای روحانی می‌تواند این شرایط بدی که در زمینه‌های مختلف پیدا شده است به‌خصوص در مسائل اخلاقی و فرهنگی را که ما به‌شدت دچار عقب‌گرد وحشتناکی شده‌ایم حل کند. همان‌طوری که بی‌اخلاقی در صدر زیاد بوده و این تا پایین هم ادامه پیدا کرده است؛ حداقل امروز توقع ما این است که آنها شروع کننده اصلاح باشند و  من یک بار دیگر خواهش می‌کنم که این مسائل در نظر گرفته شود.

تسنیم: با تشکر از صحبت‌های ابتدایی شما؛ بعد از 17 سال شاهد این بودیم که سینمای ایران به واقعه‌ای مهم که بخش مهمی از تاریخ ایران را شامل می‌شد، پرداخت، روایتی که بسیار دقیق بوده و شاید بیش از یک یا دو مورد اختلافی در مورد آن پیدا نشد. این فیلم به این موضوع پرداخت و ماجرا را زنده کرد. ما وقایع مشابه این مسئله را هم داریم، چه شد که شما این‌چنین اتفاقی را انتخاب کرده، سرمایه‌گذاری کرده ترجیح دادید وقت خودتان را صرف این فیلم کنید و این‌چنین اثری را بسازید؟ اگر سینما به ساخت این‌چنین آثاری روی‌ بیاورد چه مزیت‌هایی خواهد داشت؟

کافی است در غرب اتفاقی کوچکتر از «مزارشریف» روی بدهد؛ سالها در مورد آن می‌نویسند و فیلم می‌سازند

برزیده: جواب به این سؤال بسیار بدیهی است. خیلی بدیهی است که وقتی در کشوری چنین اتفاق هول‌انگیزی رخ می‌دهد و کسی دنبال آن نیست که در مورد آن حرف بزند و حداقل یاد و خاطره آن را زنده کند، آن وقت رسانه و جایی مانند سینما بیش از فضاهای دیگر این وظیفه را به‌عهده دارد، همان‌طور که در تمام دنیا این‌گونه است. 

کافی است در غرب اتفاقی به‌مراتب کوچک‌تر از این به وجود بیاید. سالها درمورد آن حرف می‌زنند، می‌نویسند و فیلم می‌سازند، هم استفاده‌های سیاسی از آن می‌کنند و هم با تقدیر از آن آدم‌ها شرایطی را به وجود می‌آورند که در آینده مردم آن کشور دوباره در آن عرصه‌ها وارد شوند. من حتی در کره‌شمالی شنیده‌ام که چه رفتار خاصی با خانواده‌ کشته‌هایشان انجام می‌شود و در بلندی‌های شهر و کوه‌ها یادمان و یادگاری کشته‌هایشان را می‌گذارند و حتی لباس خانواده آنها و فرزندان‌شان با دیگران متفاوت است، این در واقع تشویق مردم به مقاومت است. البته من با دیدگاه‌های موجود در کره شمالی موافق نیستم اما یاد کشته‌ها و خانواده‌ آنها به‌خوبی زنده نگه داشته می‌شود؛ در فیلم‌سازی هم به‌طور مشخص این اتفاق می‌افتد و ما شاهد آن هستیم که حتی کشوری که متجاوز هست در مورد آن تجاوز خودش فیلمی قهرمانانه را می‌سازد.

کارگردان و نویسنده می‌خواهند با طرح موضوعی آن را ماندگار و از تکرارش جلوگیری کنند

تسنیم: ما در روایت‌های سینمایی غرب از تاریخ شاهد این هستیم که به‌تدریج این بازنمایی‌های تصویری، در حال گرفتن جای کتاب‌ها  و اسناد و در حال تبدیل به منابع دست اول روایت تاریخ است. این خاصیت دنیای جدید و دنیای اشباع شده از تصویر است و به این ترتیب فکر می‌کنم اهمیت «مزار شریف» در این دنیای جدید به‌مراتب بیشتر و بیشتر هم شده است، روایتی از تاریخی که ما نخواندیم و ندیدیم. نکته جالبی که برای من در فیلم وجود داشت این بود که اینجا برای اولین بار به‌شکل جدی نشان داده شد که دست دولت دیگری در مسئله بوده است و ارتباط تروریست‌ها با دولت پاکستان، برای اولین بار در فیلم مطرح می‌شود.

برزیده: قبل از پاسخ به این سؤال، من یک دلیل دیگر خودم برای ساخت این فیلم را بگویم؛ یک کارگردان و یا نویسنده می‌خواهد با طرح این موضوع و ماندگار کردنش از تکرار این‌چنین حادثه‌ای جلوگیری کند، به‌علاوه آنکه تجلیل از شهدا و خانواده‌های ایشان مدنظر بود که به‌نظرم تا حدودی این اتفاق افتاد. من می‌دانستم اگر به این موضوع پرداخته شود دوباره شرایطی به وجود می‌آید که ما از آن شهدا و خانواده‌هایشان قدردانی کنیم.

بسیار واضح است که وقتی حادثه‌ای مسکوت می‌ماند؛ ظاهراً در آن تعمدی هم وجود دارد، آن‌وقت روشنفکران جامعه و بالاخص آن کسانی که دردمند هستند باید به این بپردازند به‌عکس سیاسیون که تلاش می‌کنند این مسائل را مخفی نگه دارند، فکر می‌کنم که این فیلم تلاشی در این جهت است. من واقعاً هم دوست نداشتم همه‌ چیز را در فیلم خودم بگویم بلکه دوست داشتم فیلم را خیلی کلی و به‌دور از حواشی بسازم و بعد اتفاقاً حواشی در جلسات این‌چنینی بررسی شود. به‌نظرم حواشی این مسئله کار رسانه‌ای است که رسانه‌ها باید آن را پیگیری کنند.

درباره سؤال شما هم این را بگویم که تحقیقات تاریخی فیلم خیلی با دقت و وسواس خاصی انجام شد، دوست داشتیم فیلم روایتی واقعی از این ماجرا باشد و نتیجه شد این را که می‌بینید.

تسنیم: آقای شاهسوند، شما تنها بازمانده ماجرا هستید. ما نمی‌خواهیم که روایت ماجرا را دوباره از زبان شما بشنویم چرا که به‌نوعی این روایت را در فیلم شاهد بودیم، اما حرف‌های حاشیه‌ای در مورد آن اتفاقات وجود دارد که هنوز کاملاً مشخص نشده است. این خیلی مشکوک است که مسئول ارشد ما در سفارت در آن زمان حضور نداشته و تلقی برخی این است که ایشان از آن ماجرا خبر داشته است و البته برخی دیگر سؤال می‌کنند: آیا اصلاً ایشان اختیاری داشته است یا نداشته است؟ خلاصه، گلایه‌هایی وجود دارد که دستگاه‌های دولتی که مستقر بودند از ایجاد این‌چنین اتفاقی آگاه بودند و اعضای ما را در دفتر سفارت مطلع نکردند، من می‌خواستم نظر شما را در مورد این مسائل بدانم.

کم‌کم زمان آن رسیده خودم را معرفی کنم: من یک نظامی و سرهنگ ارتش بودم که به مزارشریف اعزام شدم

شاهسوند: ابتدا در این جلسه یادی کنیم از امام و شهدا و به‌خصوص شهدای حادثه مزارشریف؛ شهید سردار ناصری؛ شهید فلاح؛ شهید حیدریان، شهید غیاثی؛ شهید باقری که کمتر در مورد او صحبت می‌شود؛ شهید نوروزی که جوانی بود که ازدواج نکرده بود؛ شهید ریگی؛ شهید صارمی و ... روحشان شاد باشد!

من اول باید خودم را معرفی کنم و کم‌کم زمان این اتفاق هم رسیده است. من بر اساس تخصصی که داشتم به مزارشریف مأموریت پیدا کردم و این در سفارت‌های ایران و چه کشورهای دیگر متداول است که نظامی‌ها هم مأموریت می‌روند. من سرهنگ ارتش هستم و تخصصی هم در رشته الکترونیک دارم و از طرفی هم در منطقه شرق نیاز به این بود ــ که من مدت‌ها به‌عنوان مسئول جنگ الکترونیک در شرق کار کردم ــ که به زبان آنجا و زبان پشتون آشنا باشم.

البته هنوز احساس می‌کنم که برخی حرف‌ها را باز هم نمی‌شود گفت، ولی خلاصه؛ در آنجا و در تاریخ 2 اردیبهشت من به مزارشریف رفتم و به شهادت دوستان همکار، فقط دو ــ سه روز اول را بیرون رفتم و همواره در فضای کار بودم، چون حجم کار به‌شدت بالا بود. خلاصه، توفیق نشد که به‌اندازه کافی خدمت برادران شهیدم باشم و کمتر آنها را زیارت کردم و آنها هروقت می‌آمدند، می‌دیدند من مشغول کار هستم.

وقتی شرایط خاص آنجا رخ داد، ما خیلی حرف زدیم و مشورت کردیم، برای مثال با دوستان آنجا مانند شهید فلاح که صحبت می‌کردیم ایشان اعتقاد داشت که ما نباید بمانیم و پیشنهاد دادند که در این شرایط جای خود را تغییر بدهیم.

بارها به تهران نامه ارسال کردم که ماندن ما در مزارشریف به‌صلاح نیست و سقوط مزارشریف حتمی است

اما شهید ریگی به ما می‌گفت: "اگرچه صلاح نیست اما به من تأکید کرده‌اند و گفته‌اند که ما باید با وجود خطرناک بودن در اینجا بمانیم". دوستان دیگر هم مانند سردار موسوی آمدند، گفتند که برویم. اما  آقای ریگی بعد از او آمد و گفت که آنهایی که زیر نظر وزارت خارجه هستند باید بمانند. ما هم  برگشتیم و مجدداً بساط خودمان را پهن کردیم.

بارها به من می‌گفتند تو ترسیده‌ای

حرف‌های من بسیار مستند و محکم است. من شاید بیش از یک ماه قبل از آن اتفاق مرتب نامه‌هایی را به تهران ارسال می‌کردم که ماندن ما در این محل به‌صلاح نیست. منطقه مرتب در حال سقوط است و روشی که طالبان به‌پشتیبانی پاکستان و بعد از آمریکا در حال هدایت آن است بسیار خطرناک است. با تطمیع فرماندهان منطقه راحت نفوذ می‌کنند و مناطق را راحت و بدون درگیری می‌گیرند و سقوط مزارشریف هم حتمی است و با توجه به شرایط گذشته بهتر است که بچه‌های ما نمانند و به جای دیگری جابه‌جا شوند و یا تعداد کسانی که در آن محل باشند، کم باشد. ما این صحبت را مرتب پیگیری می‌کردیم و کار به جایی رسید که دوستان و همکاران خود من در تهران الآن هم می‌گویند و آن موقع هم که برگشتم، می‌گفتند که شاهسوند ترسیده است در حالی که خودشان می‌گفتند: "آن زمان وقت مرخصی تو بود اما تو آنجا ایستادی و برنگشتی".

بهرامی می‌گفت: ملاعمر قول داده است که مشکلی برای بچه‌ها پیش نیاید/ وزارت خارجه می‌گفت ما به پاکستان مسئله را گفته‌ایم

من این مسئله را جدی پیگیری می‌کردم و در فرصتی هم که فراهم شده بود به آقای بروجردی و بعد از آن به سفیر کنونی ایران آقای بهرامی این مسائل را گفتیم و به ایشان گفتم: «آقای بهرامی، صلاح نیست ما در اینجا بمانیم» و ایشان به من گفت: «به من گفته‌اند: "شما با استاندار جلال‌آباد صحبت کن که با ملاعمر صحبت کنند و بگویند که حافظ منافع ما باشند". من این مسیر را طی کردم و ملاعمر هم قول داده است که مشکلی برای بچه‌ها پیش نیاید.» تأکید وزارت خارجه این بود که ما به پاکستان گفتیم و آنها هم گفته‌اند که بچه‌های ما را حفظ می‌کنند.

خیانت فرمانده نظامی حکمتیار شکست اصلی ما را در میمنه رقم زد

ما لحظه به لحظه شرایط را می‌دانستیم و همه فعالیت‌های آنها را رصد می‌کردیم و حتی ــ این مطلب را که برای اولین بار می‌گویم ــ خیانت فرمانده نظامی حکمتیار به جبهه متحد را که در میمنه باعث شد که ما شکست اصلی را خوردیم که اینها به‌راحتی بتوانند نفوذ کنند و بیایند، می‌دانستیم. آنها توانسته بودند به حومه مزارشریف برسند و ما این را کاملاً می‌دانستیم و جبهه متحد هم کمربند امنیتی را اطراف مزارشریف ایجاد کرد اما آنها در موضعی بودند که نمی‌توانستند دفاع کنند.

حضور سفارت ایران برای شیعیان مزارشریف دلگرمی بود

البته یک دلیل دیگر ماندن ما در آنجا آن است که شیعیان مزارشریف بسیار به ما احتیاج داشتند و حضور سفارت هم برای آنها دلگرمی بود اما رفتن ما ــ با وجود امکاناتی که داشتیم و برای مثال می‌توانستیم خانه امنی را فراهم کنیم ــ در مقطع اولیه هجوم آنها به مزارشریف به‌مصلحت نبود؛ بچه‌ها هم واقعاً به اینها خدمت می‌کردند و از لحاظ مختلف مانند بهداشت تا خوراک کمک می‌کردند و کاملاً مشهود بود که آنها به حضور سفارت ایران دلگرم هستند.

اگر صد دلیل هم بیاوریم وقتی واقعه‌ای اتفاق افتاد به‌معنی آن است که ما اشتباه کردیم

برزیده: قبل از اینکه شما ادامه بدهید من مسئله‌ای را مطرح کنم. غیر از دلیلی که آقای شاهسوند گفتند دلایلی دیگری هم بوده است که وزارت امور خارجه متقاعد شده بوده که بچه‌ها در آنجا بمانند، از جمله قولی که پاکستان داده بود و دلایل دیگر. اما من معتقدم اگر صد دلیل دیگر هم بیاوریم وقتی واقعه‌ای اتفاق افتاد به‌معنی آن است که ما اشتباه کردیم. با صد دلیل گفتیم که بچه‌ها بمانند اما بعداً معلوم شد هیچ‌کدام از آن دلایل کافی نبوده است. به همین علت است که ما آن دلایلی را هم که دوستان به ما گفتند در فیلم آورده‌ایم و در فیلم بازگو کردیم. اما نهایتاً به‌نظرم به همین دلیل که همه آن دلایل کافی نبود، وزارت امور خارجه باید عذرخواهی کند.

بیشتر مسئولیت و کارهای سفارت را شهید ریگی مظلوم انجام می‌داد

شاهسوند: ما بسیار تأکید داشتیم که شرایط ما به‌گونه‌ای نیست که بتوانیم در آنجا بمانیم و خطر در نزدیکی ما است. سفیر ما آقای حدادی هم بسیار تأکید داشت: "شما غروب به غروب تحلیل اوضاع را برای من بیاور!". من برای او این گزارش‌ها را در زمانی که بود برای او می‌بردم ــ البته ایشان در آن زمان متأسفانه بسیار حضور کمی داشت ــ و همیشه به‌بهانه‌های مختلفی می‌دیدیم که تهران بود و بیشتر مسئولیت و بار آنجا را شهید ریگی مظلوم به‌عهده داشت.

سفیر وقت ایران در مزارشریف بارها اصرار می‌کرد که به ایران برگردد و شاید حتی اشکش جاری می‌شد

 سفیر ایران در آنجا وقتی که آنجا بود به هر دری می‌زد که به مشهد بیاید. من این مطلب را خیلی حساب‌شده می‌گویم و خودم این را شنیدم که اصرار او برای بازگشت به‌حدی بود که شاید حتی اشکش جاری می‌شد و می‌گفت: "شرایط این‌گونه است و اینها به خون من تشنه‌اند".

باید به سفیر گفت: چطور شد برای خودت تلاش کردی اما تصمیم درستی برای دیگران نگرفتی؟

باید به ایشان گفت: "چطور شد که تو برای خودت این تلاش را کردی و بالاخره آنها را متقاعد کردی ولی تصمیم درستی را برای بقیه نگرفتی؟!" برای آنها بسیار مشخص بود که ما در آنجا دچار مشکل می‌شویم، به‌خصوص اینکه شما باید فکر پاکستانی‌ها را می‌خواندید. بنابراین باید بگویم که حتی سفیر هم در آنجا می‌دانست که مشکلی وجود دارد، خودش برای خودش تلاش کرد و در نهایت هم آمد.

ادامه دارد ... .

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران