موریانه‌های شعر امروز

موریانه‌های شعر امروز

غزل پست‌مدرن در جریان شعر دهه ۷۰ با مؤلفه‌های گوناگونی متولد شد و هنوز هم به حیات خود ادامه می‌دهد؛ شعری که هرچند بیشتر بر ذوق کاربران مجازی خوش آمده، اما با شکستن تابوها و استفاده از زبان روان‌پریشانه منتقدان جدی از کارشناسان ادبی را هم دارد.

خبرگزاری تسنیم، رضا اسماعیلی:

« اگر می‌خواهی با شعر، تفنن کنی؛ اگر می‌خواهی وقت بگذرانی و اگر این را هم وسیله‌ای می‌دانی که سری توی سرها در‌آوری؛ کور خوانده‌ای. در این ولایت کار هنر، کار جهاد است. جهاد با بی‌سوادی؛ با فضل‌فروشی، با فرنگی‌مآبی؛ با تقلید؛ با دغلی؛ با نان به نرخ روز خوردن، با بلغمی‌مزاجی ... حالا اگر مردی، این گوی و این میدان».

(زنده‌یاد جلال آل احمد)

باید صادقانه پذیرفت که شعر دهۀ هفتاد، شعری «خلاف‌آمد عادت» و شنا کردن در خلاف مسیر جریان آب بود. شعری خلاف‌آمد رفتارهای مرسوم ادبی و از آنجا که گفته‌اند:
هر چه خلاف‌آمد عادت بُ‍ُو‌‌َد
قافله ‌سالار سعادت بُ‍ُوَ‌‌َد

برای قضاوت در مورد شعر دهۀ هفتاد باید با احتیاط رفتار کرد، چرا که مطلق‌‌نگری و جزم‌‌اندیشی نسبت به این جریان ادبی، نه تنها گرهی از ادبیات معاصر ما نمی‌گشاید، بلکه راه را بر نقد اصولی آن نیز می‌بندد. از سوی دیگر به طرفداران متعصّب این جریان ادبی – از جمله پیروان متعصب گونه «غزل پست‌مدرن» هم - که از بطن و متن این جریان متولد شد - باید گوشزد کرد که با شیفتگی بیش از حد خود، راه را بر نقد اصولی این جریان سد نکنند تا فرصت نقد و ارزیابی عالمانۀ شعر دهۀ هفتاد برای منتقدان بی‌طرف فراهم شود. در غیر این صورت بیم آن می‌رود که به خاطر گرفتار شدن در دام‌چاله‌های افراط و تفریط و خروج از دایرۀ اعتدال، این حرکت ادبی هم همچون سایر حرکت‌هایی که در دهه‌های گذشته شکل گرفته است، عقیم مانده و رکود و انفعال، چون موریانه پیکرۀ ادبیات ما را از درون بپوساند که هرگز چنین مباد.

باید اعتراف کرد که شعر دهۀ هفتاد که شدیداً متأثر از گزاره‌های تئوریک ساختارگرایی و تأویل متن (Hermeneutics) بود‌ ـ علی‌رغم همۀ کاستی‌ها و نارسایی‌ها ـ عرصه‌ای پویا برای «آزمون و خطا» و فرصتی طلایی برای کشف ظرفیت‌ها و قابلیت‌های زبانی شعر معاصر پدید آورد و شوق تکاپو و جست‌وجو در زوایای مغفول‌ماندۀ زبان را در جان شاعران ما ریخت که اگر به درستی از این فرصت استفاده می‌شد، می‌توانست دستاوردهای فراوانی برای شعر معاصر ما به همراه داشته باشد. البته اگر تنها دستاورد شعر دهۀ هفتاد را همین ایجاد انگیزش در شاعران برای واکاوی سنت‌های ادبیات پارسی و بررسی تحلیل‌گرانۀ چیستی و چرایی آنها بدانیم، این نیز چیز کمی نیست.

شعر دهۀ هفتاد، پیشنهادهای تازه‌ای برای شتاب‌بخشی به حرکت ک‍ُند و لاک‌پشتی شعر معاصر ما عرضه کرد و مؤلفه‌های زیباشناختی جدیدی را در عرصه زبان ارائه داد، که بدون تردید تأمل در آنها می‌تواند راهگشای برون‌رفت از بحرانی باشد که شعر معاصر ما با آن درگیر است. این حرکت ادبی به مثابۀ حادثه‌ای ناگهان بر کویر آفت‌ زدۀ شعر معاصر ما نازل شد و بار دیگر ضرورت بازنگری و تجدید نظر اصولی در سن‍ّت‌های ادبی و نیاز به تکامل و هم‌سویی با ادبیات مدرن جهان را به یادمان آورد و همچون خونی تازه در کالبد ادبیات معاصر ما جاری شد که اگر از این فرصت به خوبی استفاده می‌شد، جریان شعر معاصر ما می‌توانست به بالندگی و شکوفایی بیشتری دست یابد و در عرصه‌های جهانی نیز عرض ‌اندام کند که متأسفانه این حرکت خجسته به خاطر محروم ماندن از نقد اصولی و سکوت بزرگان و همچنین به خاطر بعضی از خودخواهی‌ها، کج ‌سلیقه‌گی‌ها و تندروی‌های خارج از قاعده از مسیر اصلی خود خارج و به انحراف کشیده شد.

با این همه باید گفت که این جریان‌ ـ با تمام نارسایی‌ها و کاستی‌ها‌ ـ رسالت خود را در حد توان خویش به خوبی به انجام رساند و اینک بر ماست که برای حفظ هویت و اصالت زبان پارسی، در تداوم و هدایت آن با بصیرتی بیشتر بکوشیم تا این حرکت خجسته را به سرمنزل مقصود برسانیم، تا تکانه‌ای که از تکاپوی شاعران دهۀ هفتاد بر پیکرۀ ادبیات معاصر ما وارد شده، به برگ و بار نشیند.

ذکر این مقدمه به خاطر این بود که در ادامۀ این گفتار بگوییم بزرگ‌ترین نقیصۀ شعر دهۀ هفتاد بی‌توجهی به حیثیت، حُرمت و اعتبار «زبان» با تفاسیر و برداشت‌های نادرست از تئوری «مرگ مؤلف» و «تأویل‌ پذیری» بود.

شاعران این جریان ادبی متأسفانه با خط زدن «مخاطب» و بی‌توجهی به ذوق عمومی، در مسیری گام برداشتند که منجر به ایجاد فاصله میان شعر و مردم شد و در نهایت این جریان را به انزوا کشاند.

متأسفانه امروز نیز جماعتی از شاعران جوان که شیفتۀ گونه‌ای از غزل با عنوان «پست مدرن» هستند و به این سبک و سیاق شعر می‌گویند، با بی‌اعتنایی به ذوق عمومی و دهن‌کجی به اعتقادات و باورهای فرهنگی و دینی همچنان در این مسیر نا صواب گام بر می‌دارند. غزل‌هایی که از ذهن و زبان این گروه از شاعران تراوش می‌کند – به هر علت – لهجه‌ای سیاه، نیست‌انگارانه و روان‌پریشانه دارد؛ حال آن که اولین رسالت یک هنرمند اصیل و واقعی، باید دمیدن روح امید در کالبد انسان‌ها و جامعه باشد.

«نیما» که خود از طلایه‌داران نوآوری و نواندیشی در زمانه خویش بود و به راستی در عرصه شعر «طرحی نو» در افکند و با نو آوری‌ها و جسارت‌های زبانی خویش «آب در خوابگه مورچگان» ریخت، بی‌توجهی به طبیعت ذوقی مردم را در عرصۀ نوآوری اشتباهی بزرگ می‌داند و هشدار می‌دهد که: «آدم فهمیده را باید گفت: برادر! تو به تنهایی نمی‌توانی کاری از پیش ببری و اتحاد تو با دیگران و کار دسته‌‌ جمعی لازم است... ما باید جنگ با طبیعت ذوقی مردم نکنیم، بلکه از راه طبیعت مردم طرحی را که اول متناقض با ذوق آنهاست، پیشنهاد کنیم. باید مفهومی را به کار ببریم که واقعاً در مردم وجود دارد و تحریک در آن لازم است. مثلاً اگر هنوز به مرحلۀ اول نرسیده است، راجع به طرز مبارزه با آن حرفی به میان نیاوریم». (برگزیدة آثار صص 205 ـ 206)

آری، حتی نیما نیز رفتار ناهنجار با زبان و هنجار شکنی‌های اخلاقی را تاب نمی‌آورد و برای نوآوری اصول و منطقی قائل است، ولی متاسفانه این گروه از شاعران به خاطر «خودشیفتگی» بیش از حد، جز خویش کسی را به رسمیت نمی‌شناسند و بر این اعتقاد و باورند که تنها آنچه خود می‌اندیشند درست است و کاری به کار دیگران ندارند!

هر چند آثار این گروه از شاعران در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی مورد اقبال کاربران جوان ناآشنا با پیشینه هزار ساله ادبیات اصیل و نجیب فارسی قرار گرفته است، ولی ناگفته پیداست که مخاطبان مجازی هرگز نمی‌توانند معیار و ملاک مقبولی برای مشروعیت بخشیدن به این گونه ازغزل پست مدرن باشند. غزلی ساختارشکن و هنجارگریز که در بطن ناامیدی نطفه می بندد و ارمغان شوم پوچ‌اندیشی و نسبیت‌گرایی اخلاقی و معرفتی (relativism) است و با استناد به این آموزه که « هیچ حقیقت کلی دربارۀ جهان وجود ندارد»،  اخلاق را نیز امری نسبی می‌داند و مدعی است که نظام‌های اخلاقی متفاوت، همگی می‌توانند صادق و موجه باشند‌، حتی اگر این نظام‌های اخلاقی با سرشت پاک و فطرت الهی و توحیدی انسان در تقابل باشند!

دلایل عدم کامیابی غزل «پست مدرن سیاه» جنگ با طبیعت ذوقی مردم، دین‌ستیزی، اخلاق‌گریزی (اروتیک زدگی و عریانی)، عدول از دایرۀ اعتدال و کشیده شدن به ورطۀ افراط و تفریط در رفتار با زبان به خاطر فرم‌زدگی محض - در صورت و سیرت - است.

بدون تعارف باید گفت که نسبت غزل پست مدرن سیاه که لهجه‌ای نا امید، غیر اخلاقی و اروتیک‌زده دارد با غزل فاخر، نجیب واصیل پارسی - در بسیاری از موارد ـ نسبتی ظاهری و تصنعی است. بسیاری از شعرهایی که این روزها در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به عنوان غزل پست‌مدرن با چاشنی عشق و عاشقی عرضه می‌شود، تنها در صورت به غزل شبیه است و در سیرت هیچ نسبت معقول و مقبولی با غزل ریشه‌دار و اصالت‌مند پارسی ندارد. متاسفانه بسیاری از این غزل‌ها با لهجه‌ای عریان و اروتیک مُروج عشق‌های خیابانی است و مضمون رُمان‌های عاشقانه کوچه و بازاری  و فیلم‌های «پورنو» را در ذهن خواننده تداعی می‌کند! غزل‌هایی که روح حاکم بر آنها «تن‌‌کامگی» و مسایل غریزی - و اخیراً خیانت، خودفروشی و سقط جنین - است؛ در حالی که با یک مرور ساده در پیشینه عاشقانه‌های ادب فارسی، به راحتی می‌توان فهمید که عشق در سروده‌های شاعران کهن، گوهری عفیف و تکامل بخش بوده است. قله‌های ادب فارسی همواره در پرده‌ای از «نجابت و عصمت» از عشق سخن  گفته‌اند و هیچ گاه زبان‌شان به هرزه‌گویی و پرده‌دری باز نشده است، و این خصلتی است که در غزل عاشقانه پست‌مدرن امروز سخت مورد غفلت قرار گرفته است.

رهبر فرزانه انقلاب نیز ضمن پذیرفتن موجودیت شعر عاشقانه در ادبیات امروز، با اشاره به این غفلت، به شاعران توصیه کرده‌اند که همچون طلایه‌داران ادبیات فارسی به عشق نگاهی انسانی و متعالی داشته باشند و در چهارچوب آموزه‌های دینی و با رعایت «ادب و آداب» غزل عاشقانه بگویند:

«من البته هیچ وقت به هیچ شاعرى توصیه نمی‌کنم که شما شعر عاشقانه نگو. معلوم هم هست که نمی‌شود. بالاخره هر شاعرى به طور طبیعى یک گرایش ذوقى دارد. منتها می‌توانم سفارش کنم که مراقبت کنند در این زمینه افراط نشود، فضاى ذهنى شعر را بکلى پر نکند؛ از آن هاله حجب و حیاى ایرانى - اسلامىِ ما خارج نشود و آن‌جورى که همیشه خواسته‌اند شعرِ عریان را ترویج کنند، پیش نیاید». بیانات رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با شاعران ( 26 شهریور 1387 )  

و یا در جایی دیگر فرموده‌اند: «اگر شعر به ‌صورت افراطی تحت ‌تأثیر غریزه جنسی قرار گرفت - که متأسّفانه بعضی از دست‌ها امروز در کشور ما دارند [شعر را] به این سمت می‌کشانند، بِه زور می‌برند، بعد از آنکه جوان‌های ما در فضاهای باصفا و لطیف و بسیار زیبای معنوی و حماسی و انقلابی حرکت کردند، الآن دست‌هایی شروع کردند، در جاهای مختلف؛ از جمله بیشتر از همه در فضای مجازی؛ حالا طرق دیگر به جای خود، از طریق شعر هم [جوان ها را] به سمت غریزه‌گرایی جنسی افراطی بکشانند و ببرند - این بسیار چیز بدی است، این زنگ خطری است». بیانات مقام معظم رهبری در دیدار شاعران ( 10 / 4 / 1394 )

یکی از مؤلفه‌های بارز شعر دهۀ هفتاد که شاعران غزل پست مدرن نیز بر آن تأکید دارند، «رفتار ناهنجار با زبان» در دو حوزه فرم و محتواست. رفتار ناهنجار با زبان از طریق دهن‌کجی به ذوق عمومی، معناگریزی، مخاطب‌ستیزی، به‌هم‌ریختگی ساختار، سرپیچی از قواعد مسلم دستوری و اصول صرف و نحو، هنجارگریزی های افراطی و بی‌مبنا، تئوری‌زدگی، روان پریشی، جنون انگاری و ... که با خوانش اشعار شاعران این دهه، این حقیقت تلخ به خوبی رخ می‌نماید.

هرمنوتیک همانند نسبی گرایی اعتقاد دارد که یک قرائت واحد و مطلق نسبت به متون مقدس وجود ندارد؛ زیرا پیش فرض‌ها و موقعیت مفسر در فهم آنها تأثیر دارد؛ لذا هر کسی به مقتضای شرایط خود یک برداشت و تفسیر از متون مقدس دارد، بنابراین، هرمنوتیک نتیجه نسبی‌گرایی است، چنان که نتیجه هرمنوتیک پلورالیسم دینی است.

بدیهی است که نتیجۀ محتوم چنین رفتاری، راندن بیش از پیش شعر به حاشیه، دلزدگی، بدبینی و بی‌اعتمادی مخاطب و در نهایت محصور شدن این هنر ملی! در دایرۀ بستۀ مخاطبان خاص و حرفه‌ای است. با عنایت به این نکته، باید پذیرفت که تنها راه برون‌رفت از بحرانی که پیش روی شعر پست مدرن جوان ماست، ارجاع دوبارۀ شعر به مردم و اجتماع و بیان کرامت‌های والای انسانی و اخلاقی است. مردمی که در تقابل سنت و مدرنیسم، مُچاله، سرگردان و بلاتکلیف، به دنبال روزن امیدی می‌گردند که خود را از این ورطۀ هولناک و بلاخیز به ساحل سلامت برسانند. در این میان، شاعرانی که برای خود رسالتی قایل‌اند، در این ظلمات وحشت‌خیز، بدون تردید می‌توانند همچون رسولان - شب‌چراغ هدایت در دست - بشارت صبح فردا را در گوش‌ِ به راه ماندگان چشم انتظار، زمزمه کنند – این‌چنین باد.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران