رونمایی از نسخه آلمانی «آهی که رفته بر باد» در نمایشگاه فرانکفورت
مدیر انتشارات «شمع و مه» از انتشار نسخه آلمانی کتاب «آهی که رفته بر باد» برای عرضه در نمایشگاه کتاب فرانکفورت خبر داد.
افشین شحنهتبار مدیر انتشارات «شمع و مه» در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از انتشار نسخه آلمانی کتاب «آهی که رفته بر باد» برای عرضه در نمایشگاه کتاب فرانکفورت خبر داد و گفت: از نسخه آلمانی این کتاب با حضور شاعر رونمایی خواهد شد.
وی ادامه داد: کتاب «آهی که رفته بر باد» شامل مجموعه اشعار آنشلا ورنر شاعر اوکراینی آلمانی است که شعرهای بسیاری سروده است. برخی از اشعار او با الهام از آثار فرشچیان سروده شده است.این شاعر سرودههای عرفانی خود که عمدتاً گرایش شرقی نیز دارد و با الهام از فرشچیان سروده شده را در قالب یک کتاب منتشر کرده است.
شحنهتبار تصریح کرد: پی شاز این ترجمه فارسی این اشعار توسط سعید رمضانی منتشر و در نمایشگاه کتاب مسکو رونمایی خواهد شد، نسخه آلمانی این کتاب البته با عنوان دیگری منتشر خواهد شد.
یک نمونه از این اشعار که همگی در قالب شعر نو سروده شدهاند، با نام «چشمان سبز عشق» به شرح ذیل است:
آیا حقیقت دارد که فانوس سبز چشمان عشق،
شکوفه از رهایی در مزرعه هستی می دهد!
و گلبرگ هایی از تبار روشنایی و امید،
برکائنات همیشه منتظر می بخشد!
آیا اسرار نهان و رازهای پنهان،
چنین سبزینه فطرت و آیینه تنفس اند؟
آیا آن خزانه گران قیمت غیب،
درنیمه شب شورانگیزعاشقی،
درچراغدان سوخته فلک می درخشد؟
آه؛
آن چشمان سبز عاشق کش،
خمیر خام ناله های دردمند بشریت را،
در کوره گرم مهربانی و محبت خود،
داغدیده و پخته می کند و
به سبوس پربرکت ستایش تبدیل می نماید.
اینک؛
هجوم سرمای دوران و تهاجم زمهریر زمان است و
کابوی چکمه چرمی پوش عصبیت،
در جور و جفای کابوس خزان،
بر اسب تک تازدره تاریک ستیز،
در قلمرو کولاک زدگی یخبندان صدامی تازد و
آن قلوب تبعیدی به حبس ابدیت را،
لبریز از حس تنهایی ومالامال از لمس اندوه میکند.
قلوبی که از کنگره بام تاریک ابد؛
قلوه سنگ های فانوسی شعف را،
به عالم پایین و طبقه زیرین میاندازند و
چنین مرموزانه و مخفیانه،
اصالت نور را بر نفس های ظلمت زدگان می بخشند.
آن ها فقط به اعماق درون و ژرفای نهاد مینگرند و
شما را دچار احساس سرور و سعادت میکنند و
به سرچشمه روشنی و شادمانی رهنمون میسازند.
چشمانی که با جذابیت عشق و نفوذ عاشقی؛
چون ریسه های ریزنقش سقف ازل،
به چراغانی قصر گیتی،
طعنه می زند و جلوه میفروشد!
و من همیشه شادمانم که صدای تنفس معشوقه ام را؛
درعمق تک تک سلولهای وجودم میشنوم و
چهره او را،
دردیواره بیداری قلب و جداره جویباری رگهایم میبینم.
انتهای پیام/