بیبیسی و VOA با آمدن «هنر و تجربه» مشکل تأمین فیلم پیدا کردند
«هنر و تجربه» بزرگترین خروجی عینی تیم جدید سازمان سینمایی است. حسین علمالهدی مدیر این گروه سینمایی است که ادعا میکند: بیبیسی و VOA با آمدن «هنر و تجربه» مشکل تأمین فیلم پیدا کردند.
خبرگزاری تسنیم: معین احمدیان
اسفندماه سال 92 بود که گفتگویی با امیرحسین علم الهدی درباره اقتصادسینما انجام دادم. مصاحبهای که تا به امروز به دلایل مختلفی منتشر نشد. آن دوران هنوز گروه «هنر و تجربه» ای نبود و علمالهدی در سینما استقلال نشسته بود، مدیر پخش حوزه هنری . نظرات اقتصادی خاص علم الهدی در گرماگرم این گفتوگو به جایی رسید که او گفت: این سینمای فرسوده چطور باید درست بشود؟ باید درآمدی داشته باشد که درست شود.مردم از ذائقه فیلم ایرانی خسته شدند. قرار نیست که هر فیلمی تولید میشود بتواند پرده سینما را اشغال کند. خیلی از فیلم ها نباید روی پرده سینما بیایند. سینما حرمت دارد. خیلی از فیلم های تلویزیونی به سینما می آیند و بعد میگوییم چرا هیچکس به سینما نمی رود.حتی من نظرم این است که برای نجات سینما باید فیلمهای خارجی هم اکران شود.
از او پرسیدم پس تکلیف این همه فیلمسازی که در نهادها و شکلهای مختلف آموزش دیدند و فیلم میسازند و هرروز تعدادشان هم رو به افزایش است چه میشود؟ آنها دوست دارند فیلمهایش اکران شود.
و علمالهدی اینگونه پاسخ داد:مگر هر کسی آموزش دید باید در سینما فعالیت کند. دوست داشته باشد برود یک سالن بخرد و فیملش را اکران کند. چه ربطی به سینما دار دارد. مگر سینمادار میتواند بگوید که آقای فیلم ساز، شما این فیلم را بساز. فیلم ساز میرود بر اساس دغدغه های شخصی خودش فیلم می سازد. متاسفانه سینمای ایران هم شده است سینمای شخصی؛ ما سینمای صنعتی نداریم و فیلمساز هر داستانی که دلش بخواهد را می سازد بعد فشار میاورد و سینما دار هم چاره ای ندارد و باید چراغ سالن سینما را روشن نگه دارد. جالبی قضیه این است که همهی دنیا به کار نابلدی متهم میشوند به جز آن فیلمساز.
ما 100 درصد فضای سینما را در اختیار فیلم ایرانی گذاشتیم و این امکان رشد حداقل در حوزه خدمات را از سالن دارها و سرمایهگذارها میگیرد و هیچ راهی نداریم که به اکران فیلم خارجی نگاه جدی کنیم.
علم الهدی آن زمان نگاههای تند و تیزی در حمایت از سینماداران داشت. حالا بار دیگر سراغ او رفتیم تا درباره مهمترین عملکرد دوران مدیریت حجت الله ایوبی گفتوگو کنیم. گفتوگویی درباره گروه هنر و تجربه!
علم الهدی فروردین ماه پارسال از طرف حجت الله ایوبی رئیسسازمان سینمایی به سمت مدیراجرایی و دبیرشورای سیاستگذاری سینمای «هنر و تجربه» منصوب شد.
اولین فراخوان گروه سینماهای هنر و تجربه در اواسط تیرماه سال جاری منتشر شد: گروه سینماهای «هنر و تجربه» تلاشی برای نمایش آن دسته از فیلمهای باارزشی در میان فیلمهای غیرتجاری است که اکرانشان میتواند جایگاه شایسته و درخور سازندگان آنها را در جامعه سینمایی روشن کند و به ارتقای دانش سینمایی تماشاگران و ارتقای کیفیت هنری سینمای ایران کمک میکند.
علمالهدی با حمایتهای مستقیم ایوبی توانست از عهدهی سروسامان دادن گروه «هنر وتجربه» به خوبی برآید.گروهی که در دورههای مختلف مدیریتی با شکلها و نامهای مختلف به سرانجامی نرسیده بود، حالا بیش از یک سال است که با ترکیبی از فیلمسازان جوان و پیر، راهش را پیدا کرده است و ادامه میدهد.
تسنیم: اگر خاطرتان باشد اسفند ماه سال 92 در مورد اقتصاد سینما گپ و گفتی داشتیم.حالا که گروه هنر و تجربه سروشکل گرفته است دوست دارم یک ارجاعی به حرفهای قبل از مدیریتتان بدهم و البته ذکر تناقضی که بین آن حرفها و مسئولیت اجرایی کنونیتان وجود دارد.
نظرشما این بود که پول دولت نباید در اختیار فیلمسازانی قرار بگیرد که فیلمشان فروش ندارد؛ بنده گفتم که پس فیلمساز کجا خودش را بسنجد و آزمون و خطا کند تا فیلمش دیده شود؟ و شما فرمودید: ضرورت ندارد کسی که فیلمسازی بلد نیست وارد چرخه اکران شود و فیلمش هم نمایش داده شود و از امکانات استفاده کند؛ فیلم و فیلمساز محترم هستند ولی دلیلی ندارد که از پول دولت استفاده کند.
بیش از یک سال است که شما وارد گروه هنر و تجربه شدید و برنامه هایی هم که آقای ایوبی داشت را خوب پیاده کردید؛ سینمای هنر و تجربه از زمان شکل گیری و سیاست گذاری و شورایی که جمع شد و الان هم که یک سال از افتتاح رسمی و اولین اکرانش گذشته است، تقریبا مورد پسند اهالی سینما است. اما برای من همیشه این تناقض وجود داشت که چطور این دو نظر می توانند کنار هم جای بگیرند.
علمالهدی: تناقضش در کجاست؟
تسنیم: اینکه گروه سینمای هنر و تجربه ای سیاستش بر مبنای فروش فیلم ها نیست و دلیلی هم ندارد که بحث اقتصادی یا تعداد تماشاگر فیلمها برایش لحاظ شود. این با نظراتی که پیش از این در مورد اقتصاد سینما گفته بودید کمی متفاوت است.
علم الهدی: ای کاش شما آن مصاحبه را می آوردید که من ببینم دقیقا چه حرف هایی گفتم؛ چون حتی با یک واو جابجایی موضوع عوض می شود، اما اگر همان چیزی باشد که گفتید واقعیت این است که ما از دو منظر و دو نگاه داریم به موضوع سینما نگاه میکنیم. بحث آن روز ما درباره اقتصاد سینما بود و خب واضح است که اقتصاد سینمای ایران بحران زده است؛ در این شکی نیست و طبیعتا دولت به عنوان نقش حاکمیت اگر بخواهد وارد حوزه سرمایه گذاری در تولید شود، باید حساب شده باشد که بتواند امکان بیمه شدن فیلم فیلمساز را فراهم کند. نمونه های شکست خورده زیادی در این سالها از دخالت دولت در حوزه تولید داریم که مورد شاخصش همان پروژه های فاخری است که عمدتا از منظر اقتصادی شکست خوردهاند و شاید یکی یا دو مورد توانستند در اذهان بمانند مثل پروژه آقای بحرانی و «چ» حاتمی کیا که توانستند به هر حال توجه افکار عمومی را کمی به خود جلب کنند.
عمده پروژه های دیگری که توسط دولت (دولت به معنای سازمان سینمایی و بنیاد سینمایی فارابی) سرمایه گذاری شد، عمدتا فاقد توجیه اقتصادی و فرهنگی بودند. همچنان معتقدم که دولت در حوزه اکران، مخصوصا فیلم هایی که خودش وارد تولید شده است؛ خیلی نباید از ابزار دولتی برای دیده شدن استفاده کند. لذا اگر فیلمی بخواهد دیده شود، تحت هر شرایطی، مخاطب خودش را پیدا می کند
اگر از منظر اقتصاد وارد گفتگو شویم، شکل بحث کاملا با سینمای هنر و تجربه کاملا متفاوت میشود و البته که ایندو در تضاد با هم، نیستند. چون وقتی بحث اقتصاد می شود ساختار تجاری سینما وارد بحث می شود؛ اینکه چه تعداد سینما داریم؟ چه مقدار سرمایه گذاری می شود؟ چه تعداد مردم برای دیدن فیلم ها می روند؟در صورتیکه سینمای هنر و تجربه ربطی به اقتصاد سینما به معنای اشاره ای که میگویید من قبلا گفتم؛ندارد.
بحث «هنر و تجربه» کاملا متفاوت با بحث اقتصادی است. مبنای هنر و تجربه این است که بالاخره کسی که می خواهد «فکر نو»، چه در حوزه محتوا و چه در حوزه فرم بیان کند، بایدجایی برای امکان دیده شدن ایدههای جدید را داشته باشد، و با وضعیت ورشکستگی سینمای تجاری یا همان بحث اقتصاد، این امکان به صورت طبیعی وجود ندارد.
شما می دانید که در همه جای دنیا، دولت ها از فکرهای جدید در تمام بخش ها چه در حوزه سیاست، اقتصاد یا صنعت، آموزش و در چهارچوب منافع ملی خودشان حمایت می کنند مثل نخبگان یا کسانیکه اختراع میکنند و چیزهای جدیدی را ارائه می دهند.
پس به سینمای هنر و تجربه باید از این منظر وارد شد؛ سینمایی که می خواهد تجربه جدیدی را داشته باشد چه از منظر هنری و چه از منظر تجربی تا بتواند شکل و شمایل سینمای اصلی را به مرور با فرم های جدید کمی تغییر شکل و فرم دهد.
اتفاقی که در سینمای هنر و تجربه می افتد چیز ساده ای نیست و فقط هم در ایران نیست، خیلی کشور ها با ادبیات خودشان این کار را انجام می دهند؛ آمریکا با ادبیات خودش، اروپا با ادبیات خودش و شرق آسیا با ادبیات خودش. کشورهایی که سالن سینما دارند، چون حدود یا 60 یا 70 کشور هستند که سالن سینما دارند که نزدیک به 40 یا 50 کشور تولید دارند و چیزی حدود 20 یا 25 کشور اصلا تولید ندارند و عمدتا مصرف کننده کالاهای تصویری هستند.
تقریبا در آن 40 کشوری که دارای تولید هستند هر کدام مکانیزم های خاصی را دارند که از این نوع سینمای متفاوتشان بتوانند حمایت کنند؛ نمونه بارز کشور فرانسه است که با سرمایه گذاریهای سالانهای که دارد از سالن ها و سینمای هنر و تجربه خودش حمایت میکند.
همچنین سینمای مستند آمریکا در کنار سینمای تجاری اش، که به یکباره 4000 سالن را می گرد؛ فیلم های مستندش از 40 یا 50 تا 100 سالن شروع می کنند و اگر موفق شوند، تعداد سالن هایشان را بیشتر می کنند؛ ولی آنجا به دلیل در دسترس بودن سالن های سینما، کسی مشکلی برای اکران فیلم هایش ندارد؛ توافق بین صاحب سینما و فیلمساز و پخش کننده است.
در ایران هم همین مساله وجود دارد؛ من وارد ایران قبل از انقلاب نمی شوم؛ چون آن زمان سینما متفاوت بود؛ بعضی وقت ها امکان اکران در تک سالن پیدا می کردند و بعضی وقت ها هم اصلا اکران نداشتند؛ ولی بعد از انقلاب و اواسط دهه هفتاد، دولت به دلیل نگاه صد درصدی ای که نسبت به اکران داشت، فیلمها را بعد از اینکه در جشنواره نمایش داده می شد در جداول سالانه سینما برای سال بعد قرار می داد. مثلا 6 یا 7 گروه سینمایی بود که هر کدام بین 10 تا 12 فیلم داشتند و سالانه 50 تا 60 فیلم اکران میشد.
بعد از دهه هفتاد، دولت تقریبا خودش را از حوزه نمایش بیرون کشید و آن نمایش و جدول بندی و ...منتفی شد و هر چه جلوتر می رفتیم، گرفتاری فیلمهای متفاوت و بر خلاف جریان تجاری و اقتصادی، بیشتر به چشم آمد؛ پتانسیل اصلی اکران، همان گروه های سینمایی هستند که ظرفیتی بیشتر از 50 تا 55 فیلم در سال ندارند و به طور معمول چیزی حدود 30 تا 40 فیلم از گردونه اکران خارج می شدند. عمده فیلم هایی که از گردونه اکران خارج می شدند، فیلم های متفاوتی با جریان سینمای اصلی و سینمای اکران بود؛ پخش کنندهها و سینما دارها بنا به دلایلی که این نوع فیلم ها را ما نمی فهمیم یا به قول اینها سینمای نفروش هستند، اقدام به اکران این فیلم ها نمیکردند و هر ساله بین 30 تا 40 فیلم پشت خط اکران می ماند.
در سه دوره، تلاشهایی برای نمایش این نوع فیلمهای خاص اتفاق افتاد، اواخر 83 در دولت هشتم گروهی به نام «آسمان باز» تشکیل شد که آن زمان بودجه ای حدود 150 یا 200 میلیون تومان به آن تعلق گرفت و 5 یا 6 فیلم اکران شد که اولین آن «قدمگاه» عسگرپور بود و نسبتا هم اکران خوبی داشت ولی بعد به دلیل مسائل مختلف طرح شکست خوردو بعد از سه یا چهار ماه جمع شد.
اواسط دولت نهم زمانی که آقای جعفری جلوه معاون سینمایی بودند و آقای اربابی مدیر کل نظارت 5 یا 6 سینما را انتخاب کردند و گروه مخاطب خاص را شکل دادند که با فیلم آقای اصلانی به نام «آتش سبز» شروع شد و همچنین سه یا چهار فیلم دیگر هم اکران شد، که باز هم با شکست مواجه شد.
اواخر دولت دهم آقای شمقدری یک ماموریتی به آقای درمنش دادند، 4 یا 5 ماه فیلم ها اکران شد که همه نوع فیلمی هم بود و باز هم با شکست مواجه شد؛ با آمدن آقای ایوبی با توجه به حضور طولانی مدتشان در فرانسه و با توجه به اینگه سینمای هنر و تجربه را کاملا لمس کرده بودند؛ گروه «هنر و تجربه» شکل گرفت
ایشان ماموریتی را به یک گروه 5 یا 6 نفره اواخر سال 92 دادند تا به یک طرح اولیه برسند و بر اساس آن طرح اولیه این وظیفه را به ما محول کردند. بعد از آن یک گروه 9 نفره که بتوانیم این بحث را به سرانجام برسانیم و بعد از4 یا 5 ماه آسیب شناسی و بررسی تجارب کشورهای دیگر، گروه هنروتجربه، 13 مهر کارش را شروع کرد و الان هم وارد سال دوم آن میشویم.
سینمای هنرو تجربه، مکمل سینمای جریان اصلی است
دوباره تکرار می کنم که این دو نگاهی که گفتید در تضاد هم نیستند؛ چون اگر ما بخواهیم از منظر اقتصاد نگاه کنیم ادبیات خاص خودش را دارد و هنوز هم به آن چیزهایی که گفتم اعتقاد دارم؛ ولی از منظر نگاه به فکر جدید و همچنین نگاه به نسل جوان، نسلی که به هر حال می تواند از تکرار هر چیزی را بیرون بیاورد، این دو چیز و دو شانیت متفاوت است. رفتار اقتصادی با سینمای ایران باید نوع دیگری باشد و رفتار سینمای هنر و تجربه هم باید در مدل خودش باشد.
تقریبا می توان گفت که سینمای هنر و تجربه مکمل سینمای اصلی است. آن جریان اصلی باید مسیر خاص خودش را طی کند، باید با ادبیات مختص به خودش حرکت کند و به صورت گسترده به جذب مخاطب عام ورود پیدا کند. سینمای هنر و تجربه عمدتا با مخاطب محدودتری سر و کار دارد، یک جور مخاطب هایی که تقریبا می توان گفت نخبه تر هستند که به صورت جدی سینما را در حد و اندازه خودش و نه بیشتر، دنبال می کنند؛ برای همین است که خودمان هم مراقبت میکنیم که این سینما یک زمانی در افکار عمومی جا نیفتد که قرار است جایگزین سینمای اصلی (که برایش مساله اقتصادی مدنظر است)، قرار گیرد.
تسنیم: اشاره کردید به اینکه گروه سینمایی هنرو تجربه مکمل و تاثیر گذار بر سینمای جریان اصلی ایران است؛ این مکمل بودن به چه صورتی است؟ گروه هنروتجربه واقعا چه تاثیرگذاری ای می تواند بر جریان اصلی سینما بگذارد؟ یک سال از شروع به کار این گروه گذشته است، چطور می توانیم تاثیر فیلمهای اکران شده در این گروه را بر جریان سینمای اصلی حس کنیم که مثلا بگوییم فیلمی پلان سکانس ساخته و در گروه هنر وتجربه هم اکران شد و اتفاقا خیلی هم بازدید داشت، این فیلم چطور توانسته است روی فیلمسازانی که در جریان سینمای اصلی هستند، تاثیر بگذارد؟
علم الهدی: به مرور. در یک سال که نمی شود؛ در حوزه فرهنگ حداقل 5 یا 6 سال وقت می گیرد؛ من فعالیت فرهنگی ای سراغ ندارم که یک ساله به جمع بندی برسد و تاثیر گذار باشد؛ جریان های فرهنگی عمدتا در طول زمان تاثیرشان را می گذارند.
همیشه یادمان باشد یک فیلمساز وقتی فیلمی را تولید میکند قطعا انتظار دیده شدن فیلم را دارد. وقتی فیلم امکان دیده شدن ندارد آن فیلمساز شاید نتواند به ارزیابی منطقی از میزان کمی یا کیفی فیلمش برسد؛ چون بالاخره فیلم برای مخاطب ساخته میشود و وقتی فیلمی به نمایش در می آید؛ فارغ از اینکه آن فیلم مورد توجه اقتصادی مردم قرار بگیرد یا اینکه چه قدر فروش میرود؛ مهمترین تاثیر گذاریای که می تواند در مرحله اول شکل دهد این است که فیلمساز با نفس تماشاگر در یک مدل کوچکتر ارتباط برقرار کند.
می دانید که گروه هنر و تجربه از 140 هزار صندلی چیزی حدود 700 صندلی در اختیار دارد. ما مزاحمتی برای آن سینما نداریم. یکی از کارکردهای سینمای هنر و تجربه این است که مخاطب با ارتباط حداقلی، نه حد اکثری خودش، فیلمساز سینمای هنر و تجربه را کم کم متوجه میکند که وقتی می خواهد در آینده فیلم بسازد، با چه مکانیزمی بتواند مخاطب را شناسایی کند؟
قبل از سینمای هنر و تجربه، تعدادی از فیلم هایی که مناسب اکران طولی بودند به دلیل نبود آن مکانیزم خاص به اکران عمومی می آمدند و با شکست سنگینی مواجه می شدند و همیشه این سوال بیجواب بود که آن فیلم اصلا مناسب فضای نمایشی 20 تا 30 سالن سینما است یا نه؟
تغییری که سینمای هنر و تجربه در یک سال گذشته با روش اکرانی خودش ایجاد کرد، این است که تعداد محدودتری صندلی در اختیار گرفت ولی در طول زمان فیلمهایش را اکران کرد؛ این مکانیزم جدیدی است که در سه دهه گذشته تجربهای برای آن نداشتیم.
عمده فیلمهایی هم که در سه دهه اخیر با این روش تولید و به نمایش گذاشته شدند، بیش از 99 درصدشان با مشکل نمایش مواجه شدند. یا به نمایش در نمی آمدند و یا وقتی به نمایش در می آمدند، بعد از یکی دو هفته فیلم به دلیل نبود مخاطب و کاهش فروش از اکران برداشته می شدند. در سه دهه اخیر بالاخص در دو دهه اخیر، اکثر اعتراضات را ببینید متوجه ایراد اصلی می شوید. مثلا سازنده فیلم می گفت که چرا فیلم من از اکران برداشته شده است و سینما دار هم میگفت که فیلم شما مخاطبی ندارد و باید از اکران سینما برداشته شود. یا اینکه سینمادار میگفت فیلم فلان کارگردان، به فرض 4 مخاطب دارد و فیلم فلان شخص 100تا، پس من فیلم با مخاطب بیشتر را انتخاب یا جایگزین می کنم.
به دلیل نگاه سنتی حوزه توزیع و نمایش، روشی که سینمای هنر وتجربه توصیه کرد و در یک سال گذشته اجرایی شد، روشی بود که ساختارهای حوزه توزیع و نمایش را به هم ریخت و نشان داد که می شود با مکانیزم های جدید حوزه نمایش، که در همه کشورها هم تجربه شده است، فیلمها را در تعداد محدودی از سینمااکران کرد و اگر فیلمی موفق شد، سینماهایش را به مرور اضافه کنیم. چنین کاری را ما برای «ماهی و گربه» و «پرویز» را به صورت خیلی محدود انجام دادیم ولی قطعا اگر ما در آینده فیلمی در هنر و تجربه داشته باشیم که بگوییم تعداد مخاطب هایش بیش از آن 700 صندلی سینما است، مطمئن باشید که سینماهای دیگری را هم برای آن فیلم خاص در اختیار می گیریم و فیلم را به نمایش در می آوریم.
اگر 700 صندلی در گروه هنروتجربه 140 هزار صندلی را تحت تاثیر قرار دهد، مشکل از آن 140 هزار صندلی است
تسنیم: تعجب میکنم و نمیتوانم متوجه شوم که سینمای «هنر و تجربه» چگونه مکمل سینمای ایران و چگونه در نهایت به نفع سینمای ایران است. ببیند بخشی از سبد سرمایه سینمای ایران در حال مصرف شدن برای فیلمهایی است که عملا بیننده، مخاطب و فروشی و نتیجتا بازگشت سرمایهای ندارد. شما محیطی را فراهم کردهاید که این فیلمها جایی برای عرض اندام داشته باشند. تا پیش از این این جور فیلمها که عملا، فایدهای به نفع سینمای ایران نداشتند با بنبست اکران مواجه میشدند، شکست خورده تلقی میشدند و این شیوه سینمایی، اعتباری نداشت.اما حالا با به وجود آمدن «هنر و تجربه» اتفاق عجیبی نیست این که این شیوه فیلمسازی اعتبار پیدا کند، به عنوان یک امکان درنظر گرفته شود و به سایر فیلمسازن جوان تسری پیدا کند و نهایتا آن بخش کوچک از انرژی و سرمایه سینمای ایران که پیش از این هدر میرفت؛ افزایش هم پیدا کند
علم الهدی: ببینید ما در حوزه تولید بروز پیدا نمیکنیم بلکه ما در حوزه توزیع و نمایش بروز پیدا میکنیم و از حدود 30 فیلم بلند سینمایی که اینجا پخش شده است، شاید حدود 2 یا 3 فیلم ازحمایت های دولتی استفاده کردند؛ عمدتا منابع اینها منابع خصوصی است و ربطی به کمک های دولتی ندارد؛ یعنی بچه ها خودشان پول آوردند و فیلم را ساختند.
این نگرانی، به نظرم بیجاست.اگر این روش گسترده بود، جای نگرانی وجود داشت اما امروز که سینمای تجاری یا به اصطلاح سینمای بدنه، سازوکار خودش را دارد و کار خودش انجام می دهد، جای این نگرانی نیست. اگر قرار باشد ما با 700 صندلی 140 هزار صندلی را تحت تاثیر قراردهیم، به نظر می رسد که مشکل جای دیگری است و مساله آن 140 هزار صندلی باید طور دیگری حل شود. یادتان باشد که ما 700 صندلی داریم که روزانه 4 سانس می شود و نهایت یک فیلم بخواهد در طول یک ماه خیلی خوب بفروشد، عددی بین 70 تا 80 میلیون تومان به دست می آید، پس کسی را وسوسه نمی کند.
سوال: نقطه ایراد من به کارکردی است که شما برای گروه «هنر و تجربه» قائل شدید. اینکه پیش از این ، فیلمسازانی که تجربی کار می کردند، جایی برای دیده شدن نداشتند و الان این فرصت به وجود آمده است. این امکان دیده شدن، عملا راه این نوع سینما را که نهایتا نفعی به سینمای اصلی ایران نمیرساند باز میکند. چرا به این فکر نمی کنیم که این فیلمسازان ما وقتی با دیده نشدن این نوع فیلمهای بیمخاطب مواجه می شدند، شیوه فیلمسازی شان را عوض می کردند و به جریان سینمایی ایران اضافه می شدند و به غنای سینمای ایران اضافه میشد؟
علم الهدی: خب اگر قرار بود چنین شود که در این سه دهه باید این اتفاق می افتاد. یعنی ما به جای کاهش مخاطب، باید افزایش مخاطب میداشتیم.چون ما تازه یک سال است که آمدیم. در سه دهه اخیر چرا سینمای ایران روز به روز کاهش مخاطب داشت؟ مگر آن زمان چیزی به نام هنر و تجربه وجود داشت؟ مگر منابع دولتی صرف فیلم های هنر و تجربه می شد؟ این نگرانی شما باید بر مبنای یک پژوهش باشد. اما من فکر میکنم این نگرانی، نگرانی ای است که جنس علمی ندارد.
تسنیم: این استدلال درستی نیست. ممکن است به هزار و یک دلیل دیگر سینمای ایران در این 3 دهه کاهش مخاطب داشته باشد که ربطی به سینمای هنر و تجربه نداشته باشد. این پاسخ این اشکال نیست.اشکال واضح است؛ شما دارید برای فیلمسازانی که عموما خلاقیت و تکنیک هم دارند، امکانی را فراهم میکنید که خیال کنند در حال استفاده از این سرمایه هستند، در حالی که عملا در حال هدر دادن آن هستند.
من برعکس این نگرانی شما فکر میکنم.هنرمند جوان این سینما میتواند پختهتر شود؛ یعنی بیاید و تجارب خودش را که بالاخره تجارب یک فیلمساز است در یک مدل کوچکتری امتحان کند. اتفاقی که برای «دیدهبان» حاتمی کیا رخ داد همین بود. میتوانستیم به ایشان اعتراض کنیم که «دیده بان» بر خلاف سیستم رایج آن زمان است یا به آقای میرکریمی که فیلم «کودک و سرباز» شما بر خلاف سیستم آن زمان بود و فیلمسازی آنها را متوقف کنیم. اما آنها این فیلمها را ساختند و تجربه کردند تا امروز رسیدند به این سینما.
اینها بحثهایی است که باید تحلیل و آسیب شناسی شود. در سه دهه گذشته بچههای فیلمساز حرفهای ما از کجا شروع کردند؟ مطمئن باشید اگر فیلم اول و دوم، حاتمی کیا، رسول ملاقلی پور و کارگردان هایی که امروز صاحب نام هستند، یا حتی کارگردان های دیگری مثل عباس کیارستمی یا اصغر فرهادی که بعد از انقلاب هستند حمایت و اکران نمیشدند به اینجایگاهی که امروز هستند، نمیرسیدند.
با سهل الوصول شدن تجهیزات سینمایی، فیلمسازی امروز خیلی راحت شده است، الان با یک موبایل به راحتی می توانید فیلم بسازید؛ شما نمی توانید نسبت به این جریان بی اعتنا باشید. این نسل، نسلی است که دوست دارد که سینما را تجربه کند. این نسل فشار جدی خودش را تحمیل می کند؛ اگر برای این، سازوکاری پیدا نکنیم، قطعا دوست دارند تجارب خودشان را در اکران عامه انجام دهند و همانجا است که مخاطب، کل سینمای را پس می زند.
ما با نسلی مواجهیم که می خواهد سینما را تجربه کند و نمی توانید جلویش را بگیرید و به راحتی هم می تواند با یک کلیک فیلمش را برای نمایش به جاهای دیگر بفرستد. پس باید این نسل، در یک محیط کوچکتری خودش را آزمایش کند، فکر و ایده اش را در اختیار مخاطب بگذارد تا بتواند با نفس تماشاگر پخته شود و شلاق نقادان به او بخورد تا اینکه بتواندبه سینمای عام برسد یا نهایتا همین سینمای خودش را به شکل پخته پیگیری کند.
تسنیم: اینها همه حدس و گمان غیرقابل رد و تایید است. همین مثال هایی که گفتید، همین فیلمسازانی که فیلم های اولشان به این شکل بود، فکر نمی کنید که اگر آن زمان یک گروه هنرو تجربه ای بود، اینها همین مسیر را ادامه می دادند؟ این هم می تواند یک تحلیل یا حدس باشد.
علم الهدی: به نظر من کسی که می خواهد راهش را پیدا کند مطمئن باشید که به حرف هیچ کسی توجه نمی کند.
تسنیم: ربطی ندارد، مگر ممکن است شما بستر و محیط را از فیلمساز جدا کنید. من نمیخواهم قطعا حکم دهم. اما میخواهم بگویم این هم یک تحلیل است که اگر آن زمان «هنر و تجربهای» بود،شاید ما امروز این فیلمسازان را نداشتیم.
علم الهدی: چه کسی میگوید هنر و تجربه نبوده است. بوده است، با یک روش دیگر.روشش این بوده که دولت فیلم ها را در جدول قرار می داد؛ آقای حاتمی کیا و ملا قلی پور با حمایت دولت فیلم ساز شدند؛ با حمایت دولت فیلم هایشان در جدول نمایش قرار گرفت. در دهه 60 و 70 فیلم ها در گروهبندی قرار می گرفت؛ پس اگر دولت خودش را کنار می کشید دیده بان هنوز هم اکران نمی شد؛ همین الان هم فیلم متفاوت این بزرگواران بیاید نمی توانست اکران شود.
تسنیم: دیده بان اکران موفقی داشت؟
علم الهدی: بحث موفقیت و عدم موفقیت اکران نیست.
تسنیم: اتفاقا بحث ما همین است.اکر اکران موفقی داشت.مثل توهمی که الان سینمای «هنر و تجربه» برای فیلمسازان ایجاد میکند، شاید، دوباره تاکید می کنم که شاید مسیر حاتمیکیا هم اینچنین نمیشد
علم الهدی: من به موفقیت کار ندارم؛ مگر الان همه فیلم های ما موفق شده اند؟ اصلا بحث این نیست که موفق شد یا نه. فقط اینکه امکان نمایش پیدا کرد؛ فیلمساز باید فیلمش امکان نمایش پیدا کند تا بتواند خودش را محک بزند و خودش را پخته تر کند.
اگر حمایت های دولت نبود مطمئن باشید ملا قلی پور و حاتمی کیا نمی توانستند فیلم های بعدی را بسازند؛ این پروسه تا اواخر دهه 70 شکل می گرفت؛ فیلم ها در گروه قرار می گرفت؛ فیلمی پشت اکران نمی ماند. هر فیلمی که در جشنواره بود در اکران قرار می گرفت. پس دولت یک نوع دیگر هم داشت حمایت می کرد؛ برای همین است که این فیلمسازها توانستند به مرور پخته تر شوند؛ چون امکان نمایش فیلم هایشان بود.
هنر و تجربه مثل همان سیستمی است که دولت در دهه 60 اجرا میکرد
بعد از دهه 70 امکان نمایش این فیلم ها دیگر نبود. حوزه توزیع و نمایش از بحث کنترل جدی دولت خارج شد و در اختیار نهاد عرضه و تقاضا قرار گرفت، البته با نگاه شورای صنفی و دولت ورود های خاص خودشان را دارد. ولی چرا در دو دهه اخیر نسل اول به نوعی دیگر تکرار نشد؟ چرا هر چه جلوتر می رویم نسلهای ما کمی رهاتر هستند؟
هنر و تجربه مثل همان سیستمی عمل میکند که در دهه 60 اجرا می شد و دولت از این نوع فیلمها متفاوت، حمایت میکرد. دیده بان و مهاجر نسبت به سینمای تجاری متفاوت بود؛ الان هم آن شکل اتفاق می افتد، ولی با ادبیات دهه 90 نه با ادبیات دهه 60.
برای همین است که می گویم که مدل شما این است که همه چیز رها باشد؛ این نگرانی شما نتیجهاش این است، خب دولت پس خودش را از تولید هم کنار بکشد و هر کس هر کاری که خواست انجام دهد. معنی حرف شما آخرش همین میشود.یک بازار بی سامانی که هر کس زورش بیشتر باشد، می تواند به کارش برسد.
سینمای ایران نمی تواند ادبیات دهه 60 را در دهه 90 اجرا کند، نه در حوزه تولید و نه در حوزه توزیع و نمایش. پس باید مکانیزم های هوشمندانه ای طراحی کند تا بتواند نسلی که هیچ قید و بندی قبول ندارد، اینکه کار ما در رابطه با منافع ملی است دقیقا در همن جا است. پیشنهاد شما این است که بگذارید فیلمساز در یک فضای آزاد خودش راهش را پیدا کند. درست است؟
تسنیم: خیر من با سینمای هنر و تجربه این مشکل بنیادی را ندارم؛نگاه من کارکردی است و نگرانیام بابت این است که شما دراید فضای ایزولهای را درست میکنید، فیلمسازان پراستعداد و جوان ایرانی را جمع میکنید، برایشان رونمایی و امضا و مصاحبه هم میگذارید و ابن نسل جوان پرتکنیک و خلاق ما، خیال میکند که فضایی که میخواسته است را در سینما پیدا کرده است و در همین نقطه متوقف میشود و به همین مرحله بسنده میکند
علم الهدی: این نگرانی باید در آینده خودش را بروز دهد؛ کارکردهای هنر و تجربه کارکردهایی است که باید به مرور خودش را نشان دهد نه در یک سال.
حوزه فرهنگ را نمی شود در یک سال ارزیابی کرد، نمی خواهم بگویم که این نگرانی نیست، بله ممکن است این نگرانی باشد اما مکانیزم نگرانی باید به حداقل برسد، ولی بالفرض مثال این اتفاق هم بیافتد که یک سری کسانی که می خواهند سینما را نوع دیگری روایت کنند، بتوانند روایت کنند و یک سری فیلمسازهایی که می خواهند سینمای بدنه و سینمای تجاری را داشته باشند هم باشند. پس باید از این نگاه های جدید استفاده کنند، به نظر شما این ایرادی دارد؟
تسنیم: عملا این اتفاق نمی افتد؛ اولا که استفاده ای نخواهند کرد؛ این جریان حاشیه ای است و در حاشیه هم خواهد ماند. و عملا هدر خواهد رفت. شایستگی این جریان بیشتر از در حاشیه ماندن است. اما در حاشیه میماند چون در همین محیط ایزوله راضی میشود، فیلمهایش با بنبست اکران مواجه نمیشود، شلاق نقد به تنش نمیخورد....
علم الهدی: بیشترین نقد الان در گروه «هنر و تجربه» انجام می شود.
تسنیم: دررسانه های عمومی چنین چیزی دیده نمیشود.
علم الهدی: من ادعا میکنم که در رسانه های عمومی جریان نقد در اختیار سینمای «هنرو تجربه» است؛ در رسانه های مکتوب دقیقا در اختیار سینمای هنر و تجربه است.
یکی از خوبی های سینمای هنر و تجربه این است که ما ریزش داریم. فیلم سازی اشتباه آمده است و وقتی فیلمش در 700 صندلی اکران می شود و نمی تواند حتی این مخاطب حداقلی را هم داشته باشد و اصلا کسی فیلمش را تحویل نمی گیرد، مجبور میشود یا خودش را درست کند یا اینکه به جای دیگری می رود. از این موارد داشتیم و من اسم نمی برم، ولی 5 سال دیگر اسم می برم؛ میگویم xیا y که پیش ما آمدند و قبل از اینکه فیلمش به نمایش در بیاید فکر میکرده است «بن هور» ساخته است، ولی بعد از اینکه به نمایش در آمد هیچ کس تحویلش نگرفته است.
«چند متر مکعب عشق»، «بیگانه» و «خداحافظیطولانی» به هنر و تجربه نیامدند و شکست خوردند
با استدلال شما «ماهی و گربه» نباید اکران می شد؛ سعید خانی مدیر پخش صبا میگفت برای فیلم «ماهی و گربه» دعوا بود که چه کسی این را اکران نکند، می گفتند این فیلم هیچ چیزی ندارد و چرا باید آن را اکران کنم؛ این فیلم اکران شد و در حد خودش موفق بود.
و چه فیلم هایی که مناسب «هنر و تجربه» بودند، اما خارج از این گروه اکران شدند و شکست خوردند. «بیگانه» ابتدا اینجا آمد، اما گفتند که ما اینجا نمی آییم و فیلم رفت در گروه اصلی و شکست خورد؛ «چند متر مکعب عشق» که باز هم شکست خورد؛ فیلم فرزاد موتمن «خداحافظی طولانی» با چیزی حدود سه هزار سانس 10 یا 15 سالن سینما گرفت؛ فقط 120میلیون فروش کرد. اما فیلمهای «هنرو تجربه» که موفق می شوند، با چیزی حدود 150 سانس نزدیک به 200 میلیون فروختند و هنوز هم اکران می شوند.
ما داریم آدرس درست می دهیم. این نوع نگرانی شما را درک میکنم. فضای ایزوله را باید مراقبت کنیم که فیلمساز بتواند به سینمای اصلی ورود پیدا کند و یک مقداری شکل و شمایل سینما را عوض کند و من مطمئن هستم که این اتفاق می افتد؛ مطمئن باشید سینماگران آینده سینمای ایران از دل همین جریان بیرون می آید.همانهایی که متوجه شدند که با مخاطبانشان درست رفتار کنند
دولت نهایتا از خیر ساخت یک فیلم گذشته است،کل بودجهای که برای «هنر و تجربه» داده شده است در حد یک فیلم است و هزینه آن را صرف اکران 30 فیلم سینمایی و 12 فیلم مستند و نزدیک 40 فیلم کوتاه کرده است، این از منظر شما جلوگیری از اسراف و تبذیر نیست؟ سینمای هنر و تجربه در حد خود، نمونه موفق و درست سرمایه گذاری دولت در سینما است، شما می دانید چه هزینه هایی برای چه فیلم هایی که هدر نرفت، و وقتی آمار و ارقام را درنظر می گیریم، جز تاسف هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی باقی نماند.
سوال: یک ایراد دیگر که معمولا به «هنر و تجربه» میگیرند این است که این گروه یک محفل روشنفکری شده است . و فیلمهایی که نمایشی از آرمانهای انقلاب و نظام هستند در این گروه سهمی ندارند.
علم الهدی: به ما ربطی ندارد، ما خروجی کار هستیم و در بخش تولید نیستیم. مساله این است که چنین فیلمهایی که شما میگویید در سینمای ما اصولا وجود ندارد. اگر باشد ما استقبال هم میکنیم.همین الان فیلمهایی که الان داریم نشان می دهیم هم بعضا شامل این فیلمها هستند. «خاکستر و برف» 5 ماه پیش به ما ارائه شد، و الان اکران است، «تاج محل» دو ماه پیش به ما ارائه شد و الان هم اکران شده است.
البته نظرم این است که هر فیلمی که در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی ساخته شود، قابل احترام است، من خیلی با این برچسب ها موافق نیستم، فضا را به سمت دوقطبی شدن نبرید. یادمان باشد که ما با فیلم طرفیم. مخاطب کاری ندارد که این فیلم مال کیست. او فیلم را می بیند و ارزیابی خود را دارد.
مخصوصا مخاطب ما که کمی جدی تر از مخاطب های عامی است که فیلم های دیگر را می بینند. ما با مخاطب جدی سرکار داریم نه مخاطبی که فقط برای سرگرمی می رود. مخاطبان ما مخاطبان فیلم بین هستند
گروه «هنروتجربه» فیلمی را که ارزش هنری و تجربی داشته باشد قطعا اکران می کند ولی باید چنین فیلمی باشد وقتی نیست چه می شود کرد؟ البته این مشکل فیلم های ارزشی نه تنها در 700 صندلی سینمای هنر و تجربه، بلکه در مورد 140 هزار صندلی سینمای عام هم وجود دارد، مثلا یکی از معضلات فیلم های دفاع مقدس این است که وقتی ساخته می شود، سینما در آن رعایت نشده است، و وقتی اکران می شود صدای همه را درمی آورد، اینقدر که شهدا در فیلم های ما مهجور واقع شدند، به نظر من در دوران دفاع مقدس مهجور نبودند.
با این حال اگر فیلم هایی مستند، کوتاه، سینمایی در حوزه دفاع مقدس و انقلاب بیاید، حتما استقبال می کنیم. من بارها به بچه های حوزه هنری، اوج، و حتی عمار، نامه رسمی دادم که فیلم های خود را بیاورید ببینیم. ولی این کار را انجام نمی دهند. روش آن ها این است که اکران رایگان داشته باشند، این هم یک روش است اما من متعهد به رفتار ادبیات سینما هستم، مردم باید برای سینما هزینه کنند و اقتصاد جای خود را داشته باشد.
اتفاقا مهم ترین کارکردی که سینمای هنر و تجربه در حوزه اقتصاد انجام داده است، ورود کسب و کار خرد است. در حوزه سینمای عام همه به دنبال فیلم میلیاردی ساختن یا فروش میلیاردی هستند، اما در حوزه سینمای هنر و تجربه، کسب و کار خرد دارد شکل می گیرد. چون همه که نمی توانند یکی دو میلیارد پول جور کنند برای این که یک فیلم سینمایی بسازند. عمده فیلم های هنر و تجربه که بیشتر دلی هم هستند با هزینه های 50، 100، 150 میلیون تومانی است ولی همین هم بچه ها را به سمتی می برد که روی پای خود بایستند. با این میزان هزینه، بیکاری را در سینما کم می کنیم و این نکته مثبت سینمای هنر و تجربه است.
بیبیسی و VOA، با آمدن «هنر و تجربه» مشکل تامین فیلم پیدا کردند
این که میگویم «گروه هنروتجربه» رابطه مستقیمی با امنیت ملی داریم اتفاقا در همین جا است، فیلمسازها امیدوار به زندگی در جمهوری اسلامی ایران شدند، امیدوار شدند به این که فیلم شان را در همین جا و نه در جای دیگر بسازند و دیده شود. بی بی سی و VOA از زمانی که ما آمدیم دچار مشکل تامین فیلم شدند. خود آن ها گفته اند که ما زمانی که «هنر و تجربه» نبود راحت تر می توانستیم فیلم تهیه کنیم و از زمانی که «هنروتجربه» آمده است، مشکل داریم؛ برای همین است که می گویم شکل گیری «هنروتجربه» رابطه مستقیم با امنیت ملی با افزایش کار، امید، شکل گیری کسب و کار خرد و افزایش تعلق خاطر فیلمسازها به این نظام دارد.
ادامه دارد...
انتهایپیام/