علوم انسانی: مظلوم یا مقبول؟

علوم انسانی: مظلوم یا مقبول؟

عمده دانش‌آموزان شاخه نظری علاقمند به تحصیل در رشته تجربی و ریاضی هستند و ورود آنها به علوم انسانی عمدتاً از سر ناچاری است. برای نجات علوم انسانی از وضعیت فعلی نمی‌توان با سخت‌گیری و در کوتاه مدت انتظار افزایش سطح کیفی دانش‌آموزان این رشته را داشت.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، مجتبی همتی‌فر کارشناس مسائل تعلیم و تربیت یادداشتی را در رابطه با اهمیت رشته علوم انسانی در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است که در این یادداشت به مباحثی همچون چرایی علاقمندی دانش‌آموزان به تحصیل در رشته علوم تجربی و علوم ریاضی، بی‌علاقگی نسبی دانش‌آموزان به رشته انسانی و ضعف بنیه علمی دانش‌آموزان این رشته و راه حل نجات علوم انسانی از وضعیت فعلی اشاره شده است.

تصمیم اخیر آموزش و پرورش شهر تهران برای اختصاص مدارس ویژه رشته علوم انسانی و حذف این رشته از مدارس عادی، زمینه‌ای شد تا اصحاب نظر و رسانه از این خطّه‌ دانش هم یادی بکنند. رشته‌ای که سال تحصیلی گذشته حدود 30 درصد دانش‌آموزان رشته‌های نظری را به خود اختصاص داد.

هر چند برخی پیامد تصمیم مذکور را «محدودیت تحصیل در رشته علوم انسانی» می‌دانند اما مسئولان امر «ارتقای کیفی رشته علوم انسانی» را به‌عنوان یکی از اهداف اصلی طرح مذکور اعلام کرده‌اند. به نظر می‌رسد تحلیل دقیق مسئله هم به فهم آن کمک می‌کند و هم می‌تواند در ارائه راه‌حل مفید باشد.

** مسئله چیست؟

در ایران به دلایلی همچون آینده شغلی، بازار کار و همچنین سطح درآمدی بهتر، رشته‌های فنی ــ مهندسی و پزشکی مورد استقبال خانواده‌ها و داوطلبان دانشگاه‌ها قرار گرفته است. چنین فضای فرهنگی و اجتماعی عملاً به آموزش متوسطه و انتخاب رشته دانش‌آموزان منتقل شده است. از آنجا که نظام آموزشی کشور ساختار کانالیزه شده‌ای دارد، دانش‌آموزان باید یکی از شاخه‌های نظری، فنی و حرفه‌ای و کاردانش را انتخاب کرده و در یکی از رشته‌های زیرمجموعه آن ادامه تحصیل بدهند.

با توجه به غلبه فضای اجتماعی، عمده دانش‌آموزان علاقمندند که در شاخه نظری و به‌ویژه رشته‌های تجربی و ریاضی تحصیل کنند و رشته علوم انسانی، شاخه فنی و حرفه‌ای و در نهایت کاردانش در اولویت‌های بعدی آن‌ها قرار دارد. به عبارت دیگر شاید بتوان گفت ورود دانش‌آموزان به علوم انسانی عمدتاً از سر ناچاری است، آن هم به دلیل باز ماندن از رشته‌های تجربی و ریاضی و فرار از رشته‌های مهارتی!

در نتیجه بی‌علاقگی نسبی دانش‌آموزان به علوم انسانی و ضعف بنیه علمی آن‌ها کم و بیش به مشخصه این رشته تبدیل شد. علاوه بر این کم‌توجهی و جدی گرفته نشدن این رشته از سوی سیاستگذاران و مسئولان کشور و ضعف معلمان در بلندمدت باعث شده که عمق مسئله بیشتر شود.

به دلیل انتقال ضعف‌های مذکور از دبیرستان به دانشگاه، عملاً وضعیت علوم انسانی کشور با آن‌چنان بحرانی روبه‌رو شد که مقام معظم رهبری نیز با تأکیدات فراوان خود در عرصه تحول در علوم انسانی و نهضت تولید علم ورود کردند. کارشناسان نیز ریشه بسیاری از مشکلات کشور در حوزه اقتصاد، مسائل تربیتی، فرهنگی و سیاسی را ناشی از همین ضعف بزرگ می‌دانند. به‌رغم چنین اهمیتی، در عمل اتفاق چندان خاصی صورت نپذیرفت و پیگیری این دغدغه، به جای برنامه‌های جامع و اصولی به اقدامات پراکنده، مقطعی و بعضاً کلیشه‌ای و شعاری تنزل پیدا کرد.

** راه حل نجات علوم انسانی

درباره وضعیت آموزش علوم انسانی در کشور چند نکته مهم به نظر می‌رسد:

1ـ در ساماندهی وضعیت آموزش علوم انسانی در ایران باید به آموزش‌های نیمه تخصصی دوره متوسطه و آموزش عالی به طور توأمان توجه شود. به عبارت دیگر به دلیل نظام ارتباطی میان آموزش و پرورش و آموزش عالی (دانشگاه و حوزه)، اصلاح آموزش علوم انسانی در یکی بدون دیگری مشکلی را حل نمی‌کند و چه‌ بسا خود مشکل‌آفرین باشد. به‌ عنوان مثال کاهش ظرفیت بخش علوم انسانی در دوره متوسطه بدون تعدیل ظرفیت پذیرش دوره‌های کارشناسی رشته‌های دانشگاهی علوم انسانی عملاً چالشی را پیش روی دانشگاه‌ها قرار می‌دهد و برعکس.

ضمن اینکه مسئله مهمی که مغفول هم مانده، ‌این است که این برنامه‌ریزی‌ها باید بر اساس نیاز کشور به متخصصان حوزه علوم انسانی صورت پذیرد. به دلیل ویژگی‌های خاص اشتغال حوزه علوم انسانی، باید مشخص شود که برای تحقق چشم‌انداز کشور، چه رشته‌هایی از علوم انسانی، در چه سطوح تحصیلی و به چه میزان مورد نیاز است که این امر دلالت‌هایی نیز برای محتوا و برنامه درسی این رشته‌ها در مدرسه‌، دانشگاه و حوزه علمیه خواهد داشت. از این رو هر گونه اصلاح در رشته علوم انسانیِ دبیرستان‌ها، نیازمند توجه به اقتضائات آن در آموزش عالی و همچنین لحاظ نیازهای کشور است.

2ـ نکته مهم دیگر اینکه بنا به اشکالات جدی نظام هدایت تحصیلی کشور و همچنین ضعف نظام مشاوره، دسته‌بندی نادرستی از «رشته‌های خوب» و «رشته‌های بد» در جامعه شکل گرفته است که شاخه نظری و به‌ویژه رشته‌های ریاضی و علوم تجربی به‌عنوان «خوب» تلقی می‌شوند. شاخه‌های فنی و حرفه‌ای، کاردانش و رشته علوم انسانی آن‌چنان منزلت اجتماعی ندارند (رشته‌های بد!). لذا نمی‌توان صرفاً با اعمال محدودیت در ظرفیت، به دنبال ساماندهی رشته علوم انسانی بود. این امر نوعی کوته‌نظری و کاهش‌گرایی در حل مسئله است که طبیعتاً دلایل ذکر شده برای این طرح را توجیه نمی‌کند.

از این رو تعیین تکلیف هر چه سریع‌تر و البته دقیق‌تر نظام هدایت تحصیلی و مشاوره، مقدمه‌ لازم هر گونه تصمیم‌گیری درباره انتخاب شاخه و رشته تحصیلی محسوب می‌شود. لذا تدوین این نظام‌ها که بنا به سند تحول، یکی از تکالیف وزارت آموزش و پرورش است، می‌تواند منطق قابل قبولی را بر روند هدایت تحصیلی ــ شغلی دانش‌آموزان و به‌تبع آن دانشجویان حاکم کند.

 به دلیل فضای غالب فرهنگی و اجتماعی مورد اشاره، لااقل در کوتاه‌مدت نمی‌توان با سخت‌گیری و اعمال محدودیت در ظرفیت ثبت‌نام رشته علوم انسانی، سطح کیفی دانش‌آموزان این رشته را بهبود داد. لذا لازم است به فرهنگ‌سازی درباره اهمیت و جایگاه رشته علوم انسانی، ارتقای کیفی معلمان و تحول محتوای آموزشی این رشته توجه شود. با این حال در کوتاه‌مدت و میان مدت به نظر می‌رسد طراحی رشته‌های دوگانه همچون «ریاضی ــ علوم انسانی» و «تجربی ــ علوم انسانی» می‌تواند زمینه ورود استعدادهای برتر به حوزه علوم انسانی را هموار کند. اجرای چنین طرحی در کنار تقویت رشته خاص علوم انسانی در دوره متوسطه، می‌تواند دانش‌آموزان مستعد رشته‌های ریاضی و تجربی را با مباحث علوم انسانی آشنا نماید تا آن‌ها بتوانند با شناختی که از خود و زمینه علایقشان پیدا می‌کنند، انتخاب‌گرانه به ادامه تحصیل در دانشگاه بپردازند. البته این امر نیازمند ایجاد زمینه قانونی و اصلاح قوانین مربوط به تحصیل در مدارس، برنامه درسی و البته آزمون ورودی دانشگاه‌هاست.

4ـ با توجه به پررنگ‌تر شدن مسئله اشتغال، گرایش‌های قوی در میان کارشناسان آموزش و پرورش و نهادهای تصمیم‌گیر همچون سازمان مدیریت و برنامه دیده می‌شود که علاقه‌مندند تا حد ممکن درصد دانش‌آموزان شاخه‌های مهارتی (فنی و حرفه‌ای و کاردانش) را زیاد کنند که تأکیدات احکام برنامه‌های مختلف توسعه کشور بر این امر ناشی از غلبه چنین نگاهی است. این رویکرد باعث شده که سیاست «توازن در شاخه‌‌ها و رشته‌های متوسطه» به افزایش تعداد دانش‌آموزانی فنی و حرفه‌ای و احتمالاً کاهش دانش‌آموزان رشته علوم انسانی تعبیر شود.

گذشته از قضاوت درباره اصل این دغدغه، باید توجه داشت که انتقالِ جهت دانش‌آموزان از شاخه‌ی نظری (به‌ویژه علوم انسانی) به سمت شاخه‌های مهارتی صرفاً از طریق روش‌های از بالا به پایینی (یا بخشنامه‌ای) ممکن نیست و لازم است که به اقتضای «هدایت» تحصیلی، دانش‌آموزان نسبت به استعدادها و علایق خودشان و زمینه‌های تحصیلی و کاری پیش‌رو شناخت و تجربه کسب کنند. بخشی از این می‌تواند به صورت ورود آموزش‌های مهارتی عمومی و کارآفرینی در رشته‌های نظری تأمین گردد. ضمن اینکه در حوزه علوم انسانی نیز مهارت‌های مهمی همچون «تفکر، تحلیل و حل مسئله» مطرح است که در نظام آموزشی فعلی تقریباً به آن توجهی نمی‌شود، در حالی که سطح عام‌تری از این مهارت‌ها برای همه افراد جامعه لازم است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار اجتماعی
اخبار روز اجتماعی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon