شاید هنوز میتوان به جهان امید بست
«هفت ماهگی» فیلمی جذاب و نسبتاً خوش ساخت است که به خوبی از عهدۀ سرگرم کردن مخاطب بر میآید و در نهایت هم، به خلاف رسم روشنفکریِ سینمای ایران، پایانِ نسبتاً امیدوارکننده ای دارد، هرچند به هر حال سراسر فیلم تلخیِ خاص خود را هم داشته است.
خبرگزاری تسنیم: رضا محرری
«هفت ماهگی» را که آخرین ساختۀ هاتف علیمردانی است و در جشنوارۀ امسال حضور دارد می توان فیلمی نسبتاً موفق دانست که مخاطب از یک بار دیدنش پشیمان نمی شود. فیلم، حولِ محور داستان زندگیِ مرد جوانی – با بازی حامد بهداد – و همسر جوان و باردار او – با بازی باران کوثری – شکل می گیرد. همسرِ جوان تا به حال یک بار فرزندش سقط شده و برای همین، در آستانۀ هفت ماهگیِ بارداری هم خودش و هم شوهرش نگرانند که این بار هم بچه را از دست بدهند. روابط او با خانوادۀ شوهرش هم پیچیده است و از خیانت شوهرش هم نگرانی دارد. همین مسائل باعث می شود تا او ابتدا تصمیم بگیرد به مرزن آباد و خانۀ پدری اش نرود، اما در نهایت راضی می شود و می رود، اما شوهرِ سابقِ خواهر شوهرش که با این خانواده بر سر مهریه درگیری پیدا کرده به او زنگ می ¬زند و او را شبانه به تهران می کشاند تا ببیند که شوهرش در غیاب او در خانه میهمانی برگزار کرده، آمدنی که به خاطر ریزش کوه باعث می-شود او به کما برود و در نهایت هم فوت کند. در کنار اینها، داستان های فرعی متعددی از روابط خواهرِ مردِ جوان با شوهر سابق و مردان دیگر گرفته تا دختری که دوست همین خواهر است و زمانی علاقمند به بهداد بوده و حالا با کسان دیگری رابطه دارد هم روایت می¬شود. یکی از نقاط قوت فیلم و البته فیلمنامه این است که توانسته به خوبی این داستانهای فرعی متعدد را به هم ربط دهد و در نهایت هیچ مشکلی برای مخاطب در دنبال کردن داستان پیش نمی آید. در واقع، باید یکی از نقاط قوت اصلی فیلم را همین فیلمنامه منسجم دانست که به خوبی توانسته از عهدۀ کار بر بیاید و به همین دلیل فیلم، فیلمِ قابل توجهی از کار درآمده است.
حسن دیگر فیلم بازی¬های خوب و قابل قبول آن است. از بازیِ اغراق شده و نه چندان جالب توجه پگاه آهنگرانی در نقشِ خواهرِ حامد بهداد که بگذریم، بازیِ دیگران خصوصاً بهداد، کوثری و البته هانیه توسلی خوب و چشمگیر هستند و همین هم به قوت فیلم کمک شایانی کرده است. خصوصاً که حامد بهداد از سبک همیشگیِ خودش هم – تا حدی که برایش امکان داشته – فاصله گرفته و نقش بسیار قابل باور درآمده است.
نکتۀ دیگری که در انتهای فیلم جلب توجه میکند، پایان امیدوارانۀ فیلم است. در انتها، وقتی متوجه می شویم که زنِ باردار دچار مرگ مغزی شده است، پزشکان چند روز او را زنده نگاه می دارند تا هفت ماهگیِ جنین کامل شود و سپس جنین به دنیا می آید. هرچند با توجه به چیزهایی که از شخصیتهای فیلم تا آنجا دیده ایم، جهان جهانِ چندان نوید بخشی به حساب نمی¬آید، اما از همان سکانس پایانی که حامد بهداد را مشغولِ تاب دادنِ دختر بچه¬ای چهار پنج ساله میبینیم، متوجه می شویم که شاید هنوز میتوان به این جهان امید بست که وضع بهتری پیدا کند.
البته فیلم – طبیعتاً – خالی از اشکال هم نیست. برخی از شخصیتها، مثلاً دوستِ حامد بهداد که در نهایت میبینیم با خواهر او هم سر و سری پیدا کرده است، چندان «شخصیت» نیستند و میتوان دید که در فیلمنامه خوب پرورانده نشدهاند و جز چند تلاشِ نه چندان موفق – مثل زمانی که مادر از او میپرسد بهداد کجا بوده و او جواب درستی نمیدهد و مادر چیزی دربارۀ شاهد و دم و روباه میگوید - چیزی برای مشخص ساختنِ شخصیت او به ما عرضه نمی شود. در نیم ساعت پایانی هم ریتمِ فیلم کمی افت میکند و به نظر میرسد که دیگر مانند یک ساعت اول نمیتواند مخاطب را با خود به دنبالِ خود بکشد، خصوصاً که از وقتی زن باردار در بیمارستان بستری می شود پایان داستان هم کاملاً قابل حدس است.
اما از همۀ اینها گذشته، «هفت ماهگی» فیلمی جذاب و نسبتاً خوش ساخت است که به خوبی از عهدۀ سرگرم کردن مخاطب بر می¬آید و در نهایت هم، به خلاف رسم روشنفکریِ سینمای ایران، پایانِ نسبتاً امیدوارکننده ای دارد، هرچند به هر حال سراسر فیلم تلخیِ خاص خود را هم داشته است.
انتهایپیام/