«من سالوادور نیستم» به چه قیمتی پولدار می‌شود؟

«من سالوادور نیستم» به چه قیمتی پولدار می‌شود؟

منطق سازندگان «من سالوادور نیستم» برای خودشان قابل باور است اینکه سفری به یکی از پرجاذبه ترین کشورهای دنیا انجام می دهند، دستمزدی می گیرند و فیلمشان هم به فروش خوبی می رسد اما این وسط اصالت هنر و سیاه شدن کارنامه کاریشان چه می‌شود؟

خبرگزاری تسنیم: مجتبی اردشیری

مدت هاست که در سینمای ایران، یک کمدی متعلق به سینمای بدنه نتوانسته بود تا این اندازه عرض اندام کند.دلیل این بار استقبال اما تنها و تنها "رضا عطاران" است که برای چندمین بار، نکته تازه ای به بازی خودش اضافه نمی کند و باز هم می تواند مخاطبان بسیاری را با خود همراه کرده و فروش چند میلیاردی یک فیلم را تضمین کند.

شکست های پی در پی کمدی هایی از این دست در اواخر دهه 80 سبب شد تا تهیه کنندگان منتسب به این جریان، عطای کار در این وادی را به لقایش ببخشند اما، دست گذاشتن روی سوژه ای کلیشه ای و موقعیت های چند بار دیده شده، این بار در خارج از کشور سبب شد تا آخرین تیر ترکش شبه کمدی های سینمای بدنه که این بار تنها و تنها به حضور عطاران وابسته است، کارگر افتاده و فیلم در این فصل مرده اکران به خوبی دیده شود. یک جور فیلمفارسی محترم و شیک که تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا مخاطب را به سینما بکشاند. منهای حضور عطاران، انتخاب کشوری مانند برزیل با آن همه جاذبه هایی که در ذهن تماشاگر ایرانی است، استفاده تک سکانس از ریوالدو و شائبه فوتبالی بودن تم فیلم، به در و دیوار کوباندن اثر برای رسیدن به فروش بیشتر است.

«من سالوادور نیستم» همان داستان نخ نمای دوگانگی جهان بینی هاست و جبری که سبب خنده می شود. فیلمنامه این پتانسیل را دارد که از موقعیت های خود کمی عمیق تر بهره ببرد و داستانی تر شود. سناریو چیزی برای عرضه ندارد؛ هر چه هست عطارانی است که حتی با ادای دیالوگی چون "بی ناموس"، مخاطب را می خنداند و پول را به سینما تزریق می کند. قابلیتی که این سال ها تنها در انحصار اوست. 

«ناصر» (با بازی رضا عطاران) در حالی پایه کمیک داستان قرار می گیرد که تلاش دارد به کمک چند دیالوگ، حساسیت های مذهبی خود را نشان دهد و از آن سو، مطیع ورژن دوم شخصیت خود می شود.با اینکه با فیلمنامه ای شخصیت محور طرف هستیم اما کارکرد شخصیت را در رقم زدن حوادث نمی بینیم؛ شرایط برای او تصمیم می گیرند البته تنها برای همین روحیه حساس او، از تمام ظرفیت‌های این نقش استفاده نمی شود. در همان شکل شخصیت پردازی که فیلم تمام بنای خود را بر روی آن استوار کرده نیز استفاده صحیحی به عمل نمی آید.هر چه سعی می کند در میزانسن ها، یکدست باشد در شکل روایی و چیدمان مهره ها و موقعیت های سطحی داستانی اش، به شدت مشوش و آشفته است. از همین تک قابلیتی که برای خود متصور شده هم نمی تواند بهره ای ببرد. محدودیتی که برای خودش متصور شده را با این کار، محدودتر می کند. به قولی «من سالوادور نیستم» را می توان در یک کلیپ هفت، هشت دقیقه ای مشتمل بر فکاهی گویی های عطاران و آن صحنه رقص که از قضا اصلا هم خوب در نمی آید خلاصه کرد و به این ترتیب، همان نیت معنوی سازندگان را برآورده کرد اما آشکارا مشخص است هم و غم فیلم، گیشه و زرق و برق فروش چند میلیاردی است که به آن هم دست یافته.

از تهیه کنندگان فیلم که انتظاری نمی رود اما روی عجیب قضیه، رضا عطاران و مخصوصا منوچهر هادی است.عطاران که در طول چند سال گذشته، همواره با چالشی به نام تکرار کردن خود مواجه بوده، باز هم نکته جدیدی به بازی خود اضافه نمی کند. چالش دوم او، عادت به بازی در کارهایی از این دست است. او دیگر عطاران 10 سال پیش نیست؛ در چند کمدی سر و شکل دار بازی کرده، سیمرغ جشنواره را به خانه برده و باید انتخاب هایش را خیلی دست به عصاتر انجام دهد. چند انتخاب خیلی خوب در کارهای چند سال گذشته اش دیده می شود که نتیجه آن دست انتخاب ها، قاعدتا و رفتارا نمی بایست به این اثر ختم می شد.

از سوی دیگر منوچهر هادی را در کسوت کارگردان این کار می بینیم که مسیر خوبی را در فیلمسازی انتخاب کرده بود.درام های بدی هم نساخت اماچه می شود که پس از 8 سال، بر می گردد به قبل از فیلم اول خود «قرنطینه». روند محتوایی فیلم را هم در نظر نگیریم، اجرا و تکنیکی در این فیلم این نیاز را به وجود نمی آورد که وی بخواهد پس از "یکی میخواد باهات حرف بزنه" و "زندگی جای دیگری است" به سالوادور برسد !

در دوره ای، این طور تلقی می شد که حضور فلان بازیگر بزرگ در فلان کار ضعیف، نشات گرفته از نیاز مبرم او به دستمزد آن کار است؛ اتفاقی که هنوز هم جریان دارد اما جدیدا زرق و برق های لوکیشن کار، برخی بازیگران را مجاب به بازی می کند؛ رویکردی که طی چند سال اخیر، بارها از سوی برخی بازیگران چهره دیده شده است.در «من سالوادور نیستم» هم با قطعیت می توان گفت حضور کارگردان آینده داری چون منوچهر هادی و بازیگری که این اواخر، انتخاب هایش عقلانی تر از قبل بود یعنی رضا عطاران فقط و فقط به واسطه حضور در برزیل بوده است. به هر حال منطق سوفسطایی دوستان برای خودشان قابل باور است: هم سفری به یکی از پرجاذبه ترین کشورهای دنیا انجام می دهند، هم دستمزدی می گیرند و هم فیلمشان به فروش خوبی در گیشه می رسد. این وسط، زرق و برق این سوفسطایی گری، به چشم هایشان اجازه نمی دهد اصالت هنر و سیاه شدن کارنامه کاری خود را ببینند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران