چرا برنامه‌های پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی شکست می‌خورند؟

چرا برنامه‌های پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی شکست می‌خورند؟

برنامه‌های پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی باید در قالب یک « نظام مراقبت اجتماعی» صورت گیرد. به این معنا که تمام مراحل مداخلات پیشگیرانه از غربالگری تا آموزش، مشاوره، درمان، مددکاری و کاهش عوامل مخاطره‌آمیز به صورت یک چرخه منظم باشد.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، افزایش آسیب‌های اجتماعی در بین نوجوانان یکی از خطراتی است که جامعه‌شناسان و روان‌شناسان نسبت به آن هشدار می‌دهند.

اگر چه آسیب‌های اجتماعی از جامعه به مدارس وارد می‌شود اما برای امن ماندن محیط مدارس و مراقبت از دانش‌آموزان در برابر آسیب‌های اجتماعی نیاز به برنامه‌ریزی‌های کوتاه مدت و درازمدت و اجرای برنامه‌های آموزشی ویژه نوجوانان است و در این رابطه آموزش و پرورش نقش کلیدی دارد هر چند نمی‌توان ضرورت همکاری سایر نهادها با دستگاه‌ تعلیم و تربیت برای واکسیناسیون دانش‌آموزان در برابر آسیب‌‌های اجتماعی را منکر شد.

نادر منصور کیایی مدیرکل دفتر مراقبت در برابر آسیب‌های اجتماعی وزارت آموزش و پرورش یادداشتی را تحت عنوان «چرا برنامه‌های پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی شکست می‌خورند؟» در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است که در این یادداشت برخی عوامل که منجر به شکست برنامه‌ها می‌شود، اشاره شده است.

یکی از مؤلفه‌های مهم در مدیریت و برنامه‌ریزی پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی، شناخت راهکارهای اثربخشی برنامه‌ها و به ویژه شناخت دلایل شکست و آگاهی از محدودیت‌ها و چالش‌هاست.

 به بیان دیگر اگر در نظر بگیریم که ممکن است فعالیت‌هایی که در زمینه پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و رفتارهای پرخطر صورت می‌گیرند، موفق نباشند و به عبارتی شکست می‌خورند، دلیل این عدم موفقیت و شکست چیست؟ پاسخ به این پرسش می‌تواند در طراحی الگوهای مناسب مدیریت آسیب‌های اجتماعی و طراحی برنامه‌های اثربخش در این زمینه راهگشا باشد.

در این یادداشت کوشش شده است تا با استفاده از استانداردهایی که برای برنامه‌های پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی  توصیه می‌شوند، برخی از دلایل تبیین شود.

**عدم توجه به شواهد: یکی از مهم‌ترین دلایل شکست برنامه‌های پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی این است که مبتنی بر شواهد معتبر نیستند. منظور از شواهد این است که برنامه بر اساس مؤلفه‌های ذیل طراحی و اجرا شود. براساس مطالعات معتبر باشد. بر اساس شواهد قبلی از اثربخشی آن برنامه باشد. بر اساس نظر شواهد میدانی باشد.در صورتی که برنامه پیشگیرانه مبتنی بر شواهد نباشد در آن صورت ممکن است بر اساس استدلال‌های فردی شیوه‌های مرسوم اداری، اجرای قبلی برنامه و دلایلی از این قبیل طراحی و اجرا شده و استمرار پیدا کند که نتیجه‌اش نیز مشخص نخواهد بود.

** پایین بودن نرخ پوشش: در تعریف آسیب‌های اجتماعی یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌ها، فراوانی شیوع و همه‌گیری یک پدیده اجتماعی مورد نظر است. بنابراین درجه شیوع آن پدیده به اندازه‌ای بالا است که برای کنترل و کاهش آن باید برنامه‌هایی با قدرت برابری از نظر پوشش جمعیت طراحی و اجرا کنیم.

نتیجه این که همه برنامه‌های در حال اجرا در کشور باید قادر باشند که نرخ پوشش قابل قبولی داشته باشند تا بتوانند میزان همه‌گیری یک پدیده اجتماعی را کاهش داده و کنترل کنند اگر برنامه‌های پراکنده ما تنها بخش کوچکی از جمعیت را در بر بگیرد و این جمعیت تحت پوشش برنامه‌ها نیز با یکدیگر همپوشانی داشته باشند در آن صورت نرخ پوشش برنامه‌ها با حذف جمعیت همپوشان برنامه‌ها، به اندازه‌ای پایین خواهد بود که قادر به اثرگذاری نخواهد بود. 

** عدم ارزیابی برنامه‌ها: برنامه‌های پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی باید به طور مستمر از نظر کارایی و اثربخشی مورد مطالعه قرار گیرند. این مطالعه چند مؤلفه را باید مورد سنجش قرار دهند. آیا چارچوب برنامه و ابزارهای آن‌ به اندازه کافی از اعتبار برخودار هستند؟ آیا شیوه اجرای برنامه، معتبر و اثربخش است؟ آیا برنامه توانسته است به اهداف مورد نظر خود دست پیدا کند؟ آیا برنامه توانسته است، تغییرات مطلوب و مورد نظر خود را ایجاد کند؟ آیا برنامه مورد رضایت مخاطبان است؟

**کم توجهی و یا عدم توجه به مدل‌های علمی و ساختاری: یکی از ویژگی‌های مهم مدل‌های ساختاری و نیز مدل‌های علمی این است که به ما کمک می‌کنند تا وزن و ضریب اهمیت و تاثیرگذاری و نیز وزن پیش بینی‌کننده متغیرها را به ما معرفی کنند.

پدیده‌های اجتماعی همانگونه که می‌دانیم دارای ساختار سبب شناختی چندمتغیره هستند و استفاده از چنین مدل‌هایی موجب می‌شود تا برنامه‌های پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی را بر اساس اولویت عوامل محافظت کننده و عوامل مخاطره‌آمیز طراحی و اجرا کنیم.

** ناپایداری برنامه‌ها: در موضوع پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی ما با موضوع پیچیده‌ای به نام ایجاد تغییرات مطلوب رفتاری روبه‌رو هستیم که مجموعه‌ای از آگاهی‌ها، دانش‌ها، مهارت‌ها، نگرش‌ها، سبک‌ها و رفتارها را شامل می‌شود. برای این منظور و برای تاثیرگذاری لازم است برنامه‌ها استمرار داشته باشند تا بتوانند بطور مستمر تغییرات را رصد کرده و اقدامات لازم خود را به عمل آورند.

** عدم توجه به عوامل زمینه‌ای (عدم تقویت عوامل محافظ و کاهش عوامل مخاطره‌آمیز)

توجه داشته باشیم که تنها آموزش و آگاه‌سازی درباره آسیب‌های اجتماعی و رفتارهای پرخطر کافی نیست چون تنها یکی از عوامل محافظت کننده افراد هستند. به سایر عوامل محافظت کننده مانند خانواده، محیط، بهداشت روان، پیوندهای اجتماعی، سبک زندگی و متغیرهای مشابه دیگر توجه کنیم. همچنین تمرکز و تاکید بر تقویت عوامل محافظ نیز کافی نیست. لازم است به کاهش عوامل مخاطره‌آمیز هم توجه کنیم. به عنوان مثال اگر به نوجوانان در مورد رفتارهای پرخطر آموزش بدهیم اما محیط زندگی او مخاطره آمیز باشد اگرچه آگاهی او را بالا می‌بریم و این می‌تواند موجب خود مراقبتی او شود اما سایر متغیرها ثابت هستند و این یعنی که خطر در جای خود باقی مانده است.

** عدم توجه به مداخلات: نکته مهم دیگر مداخلات موردی است. برنامه‌های پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و رفتارهای پرخطر نباید تنها عمومی باشند بلکه باید توجه ویژه‌ای نیز به مقتضیات موردی داشته باشند. این تأکید هم شامل توجه به مقتضیات موردی مناطق مختلف کشور یا یک شهر است و هم توجه به مقتضیات ویژه افراد است.به عنوان مثال ممکن است برای یک منطقه خاص لازم باشد که تنها بر روی یک مصداق خاصی از آسیب‌های اجتماعی و رفتارهای پرخطر متمرکز شویم و برنامه مداخله‌ای خاص و متناسب با آن را اجرا کنیم یا ممکن است برای فرد یا افرادی که ممکن است در معرض خطر یک آسیب اجتماعی و رفتار پرخطر باشند یک مداخله خاص حمایتی مثلاً آموزش، مشاوره، درمان و مددکاری را استفاده کنیم که برای او از اولویت بیشتری برخوردار است و بیشتر می‌تواند به او کمک کند.

** برنامه‌ها رشد مدار نیستند: برنامه‌های پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی به ویژه در گروه سنی کودک و نوجوان، برای این که اثرگذار باشند بهتر است که متناسب با ویژگی‌های رشد جسمی، روانی و اجتماعی افراد طراحی شوند و در هر مرحله از رشد سنی فرد سطحی از مهارت‌های خود مراقبتی را به وی آموخت. به عنوان مثال آموزش خودآگاهی در دوره ابتدایی مناسب‌تر است. به همان نسبت  آموزش کنترل هیجان در دوره متوسطه می‌تواند مؤثر واقع شود.

رویکرد رشد مدار از جمله رویکردهای رایج در زمینه پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و رفتارهای پرخطر است.

** برنامه‌ها مبتنی بر مشارکت ذینفعان نیستند: یکی از مهم ترین رویکردهای پذیرفته شده در برنامه‌های پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و رفتارهای پرخطر مشارکت ذینفعان است. بطوریکه برنامه‌ریزان در طراحی برنامه‌های خود در زمینه پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و رفتارهای پرخطر کوشش می‌کنند که یکی از ابعاد و مولفه‌های مهم برنامه‌های خود را بر «حمایت جویی» متمرکز کنند، به طوری که ذینفعان از قبیل سازمان‌ها و نهادهای آموزشی، درمانی، اجتماعی، انتظامی، قضائی و نیز سازمان‌های مردم نهاد، گروه‌های خیریه، انجمن‌های محلی در برنامه‌ها از مرحله طراحی تا اجرا مشارکت کنند. این حمایت‌جویی موجب می‌شود که اثربخشی برنامه هم در مرحله طراحی و هم در مرحله اجرا افزایش پیدا کند.

** برنامه‌ها مبتنی بر نظام مراقبت اجتماعی نیستند: برنامه‌های پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی بهتر است که در قالب یک «نظام مراقبت اجتماعی» صورت گیرد. به این معنا که تمام مراحل مداخلات پیشگیرانه از غربالگری تا آموزش، مشاوره، درمان، مددکاری و نیز کاهش عوامل مخاطره آمیز به صورت یک چرخه منظم، به هم پیوسته و هوشمند صورت گیرد که مجموعه این مراحل و خدمات « نظام مراقبت اجتماعی» را شامل می‌شود.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار اجتماعی
اخبار روز اجتماعی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon