آن مرد آرمانگرا که حرف نمیزد، رفت
پایان دوران ریاست سرافراز بر سازمان عریض و طویل صداوسیما. پایانی عجیب و غیرقابلپیشبینی. ریاست سرافراز به ۲ سال هم نکشید و حالا دفتر ریاست سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، میهمان جدیدی دارد.
شایعات در سازمان صداوسیما معمولا به تحقق میپیوندند. این بار اما عمر شایعه به یک هفته هم نرسید. این چندمین باری بود که شایعه کنار رفتن محمد سرافراز از ریاست سازمان صداوسیما مطرح میشد، این بار شایعه روز به روز تقویت شد و سرانجام 2 روز پیش رفتن سرافراز به صورت قطعی اعلام شد. سرافراز دیگر رئیس سازمان نیست و این اتفاق بیسابقهای در تاریخ مدیریتهای کلان جمهوری اسلامی ایران است.
**
شایعه رفتن سرافراز با شایعه آمدنش شبیه بود. هر دو گمانههایی نزدیک به واقعیت. دوران ضرغامی به پایان رسیده بود و لیست اسامی خواهان یا پیشنهادشدگان ریاست، روز به روز در حال رونق گرفتن بود. از محمد حسینی و محمدحسین صفارهرندی، وزیران پیشین فرهنگ تا حدادعادل و بذرپاش و... صف کشیده بودند، اما گویا همه میدانستند که تکلیف از پیش مشخص شده است. فردی از درون سازمان، همیشه مطمئنترین گزینه است و محمد سرافراز که جزیره کوچک و باثباتی در معاونت برونمرزی تشکیل داده بود و با تاسیس پرستیوی و العالم به یک اقتدار و اعتبار نسبی رسیده بود و نشان داده بود که رسانه را بلد است حالا کمکم در حال جمع کردن وسایل دفترش بود. یک اسباب کشی کوچک بعد از 20 سال. دفتر ریاست آماده است.
**
15 آبان 1393 حکم 5 ساله محمد سرافراز صادر شد. رهبر انقلاب در حکم صادره آورده بود: جنابعالی را با توجه به صلاحیتهایی که بحمدالله از آن برخوردارید و با آگاهی از تجربه طولانی مدیریتی تان در رسانه ملّی و آشنایی های گسترده تان با این مجموعه ی بزرگ و مهمّ برای یک دوره ی پنج ساله به ریاست سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران منصوب می کنم.
از 15 آبان 93 تا 22 اردیبهشت 95 چیزی در حدود یک سال و 6 ماه میگذرد و محمد سرافراز حالا دیگر رئیس سازمان صداوسیما نیست.اتاق مشهور ضلع شمال غربی طبقه چهارم ساختمان شیشهای دوباره میهمان جدیدی پیدا کرده است. فردی به نام علی عسگری، از افراد با نفوذ تیم قبلی مدیریت سازمان. کسی که هنوز معلوم نیست که با حضور سرافراز در سازمان؛ برکنار شد یا خودش به کناری رفت؛ اما یک سال و 6 ماه خبری از او در سازمان نبود و حالا با کارتی از گیتهای ورودی سفت و سخت سازمان میگذرد که عنوان ریاست روی آن ثبت شده است. یک هفته پیش، اهالی رسانه به ندرت نام او را به خاطر داشتند و حالا او بر صدر مهمترین مرکز رسانهای کشور قرار گرفته است. عسگری قرار است وضعیت سازمان را از بحران خارج کند.
**
دولت جدید با حرفها و شعارهای جدید روی کار آمده بود و رئیس جدید هم تازه کارش را آغاز کرده بود و یک ماه عسل بسیار کوتاه بین سرافراز و مخالفان سنتی سازمان صداوسیما از یک جناح سیاسی خاص آغاز شد. روزنامهها و سایتهای آن جناح سیاسی پر شد از گزارههایی که امیدوار بودند به سهمخواهی از خروجی سازمان، از پایان دورانی که به تعبیر آنها، دوران افراطگرایی و به واقع دوران انقلابیگری بود سخن میگفتند و سرافراز را با معیارهای سیاسی آن دوران، «معتدلی» مینامیدند که آمده است تا دوران ضرغامی، دوران «حذف»را پایان دهد. این ماه عسل کوتاه مدت خیلی زود به پایان رسید، سرافراز در اختتامیه نمایشگاه مطبوعات حاضر شد و یک سخنرانی آرمانگرایانه آتشین کرد و صف خود را کاملا جدا کرد. سرافراز این مسیر را ادامه داد و سرانجام کار به جایی رسید که این اواخر خیلی از امیدواران به سراب روزهای اول، آرزو میکردند که کاش همچنان دوران ضرغامی برقرار بود. سرافراز به شدت آرمانگرا و انقلابی بود، و آدمِ کوتاه آمدن در برابر هجمهها نبود و به اصولی کلی که سازمان صداوسیما در سالهای اخیر بر پایه آن شکل گرفته بود کاملا معتقد بود و اتفاقا به شدت پافشاری میکرد. خیلی زود شمشیرها دوباره از نیام خارج شد و صداوسیما در مدت این یک و نیم سال با هجمه وحشتناکی از سوی یک جریان خاص سیاسی قرار گرفت و سرافراز که نشان داده بود اهل باج دادن نیست، در مقابل تمام این فشارها مقاومت کرد. مشی اصولی سازمان را تغییر نداد و در مواقع زیادی، در مقابل سیل انبوه تهمت و تحقیر و فشار... قهرمانانه مقاومت کرد و تاریخ درخشانی از نگاه آرمانی و اصولی در رسانه ملی به یادگار گذاشت.
اما سرافراز جای دیگری گیر افتاده بود. مدیریت او خیلی زود با تغییرات گسترده و باورنکردنی مناصب در سازمان آغاز شد. بخش عظیمی از مدیران دوره قبل برکنار شدند یا تغییر کردند، همه معاونتها عوض شدند و تغییرات مدیریتی تا جایی گسترش یافت که به روابط عمومی شبکههای کوچک رادیویی نیز رسید. این تغییرات با حاشیههای زیادی از جمله مطلع شدن برخی از مدیران از برکناری از طریق خروجی خبرگزاریها، برگزار نشدن محترمانه مراسمهای تودیع و معارفه و... همراه شد و در مقابل خیلی از منتقدان امروز سرافراز معتقدند که انتخاب سیاست کلی «تغییر گذشته» منجر به نادیدهگرفتن و فراموشی و ترک تعدادی از نیروهای حرفهای و باتجربه سازمان شد و ریاست سازمان به این ترتیب به سرعت تنها شد. تجربههای مدیریت فضای بینالمللی با شبکههای پرستیوی و العالم با مدیریت فضای داخلی از زمین تا آسمان تفاوت میکرد و سرافراز تکیهگاههای پرتجربه را هم رها کرده بود و حالا در بحرانهایی مثل شهرزاد میرقلیخان و آن ماجرای کذایی پرستیوی به شدت گیر افتاده بود.
**
سرافراز به زودی با انبوهی از مشکلات ریز و درشت اداره سازمان مواجه شد که طبق پیشبینیها، درشتترینش مساله بودجه بود. بحران شدید مالی سازمان صداوسیما را فرا گرفت. پروژههای اصلی و پرمخاطب سازمان متوقف شدند، بدهیها سر به فلک گذاشتند و بحران حتی به یک قدمی چالش حقوق کارمندان نیز رسید. و آنچه در این میان به شدت سرافراز و تیم مدیریتیاش را نگران و آشفته کرده بود، گروکشی رسمی دولت برای اعطای بودجههای تصویب شده سازمان بود. کار از حرفهای درگوشی و پشت پرده هم گذشته بود ومسئولین دولتی در کنایههایی به شدت صریح، پرداخت این معوقات را منوط به تغییر رویه اصولی و آرمانی سازمان کرده بود و سرافراز حاضر به حتی یک قدم عقبنشینی از اصول و آرمانهای انقلاب نبود و طرق مقابل هم گروکشی را ادامه میداد و بحران روز به روز فزایندهتر شد. توصیههای مقامات عالی نظام راه به جایی نبرد و سرافراز کلافه و سردرگم شده بود و ضعیت سازمان نیز به موازارت بهم ریخته بود. سیل استعفاها آغاز شد و دایره اطرافیان سرافراز روز به روز تنگتر، شایعه اختلافات او با معاونت سیما، مرد شماره دو روز به روز قویتر میشود، مدیر یک شبکه در اعتراض به پورمحمدی در نامهای تند استعفا میداد و سرافراز تلفنی دوباره ابقایش میکرد، یک شبکه همچنان بدون مدیر اداره می شد، ساختارها عوض میشد و انقدر سفت و سخت بود که دوباره به حالت اول برمیگشت، نیروی انسانی انقلابی نایاب بود و خیلیها دلزده؛ سریالسازان بزرگ پول میخواستند و نبود و مجموعههای نمایشی و سرگرمی و ورزشی با انبوهی از تبلیغات تجاری پر شده بود و... کلاف سردرگم مدیریت عالی صداوسیما روز به روز پیچیدهتر.
**
در همین ایام یکی از وزرای دولت روحانی نظر جالبی درباره سرافراز داد که در محافل تلگرامی رسانهای شد:" سرافراز یک تفاوت اصلی با ضرغامی دارد. میآید و در جلسات هیئت دولت گوشهای آرام و ساکت مینشیند، کاری به کسی ندارد. جلسه هم که تمام میشود سرش را میاندازد پایین و میرود و ضرغامی با همه کس و همه چیز کار داشت."
این شاید یکی از مهمترین تفاوتهای دو رئیس سابق سازمان صداوسیما بود. سرافراز در تمام این مدت، به جز مواردی معدود که خودش انتخاب میکرد با رسانهها گفتگو نکرد. و نه تنها وارد فضای رسانهها نشد، در عین حال که بارها اعلام میکرد که دوران شبکههای اجتماعی و رسانههای تعاملی فرا رسیده است وارد تعامل مستقیم با طرفهای رودروی مسائل سازمان هم نشد و این مدیریت نکردن تعامل سازمان صداوسیما با طرفهای مربوط از سمت شخص سرافراز منجر به مدیریت این ماجرا از سمت و سویی شد که الفبای رسانهها را هم بلد نبودند و بحران سازمان را پیچیدهتر کردند. صدور پاسخها و بیانیههای تند از سمت جوانان غیرمسئول و غیرمرتبطی که گویی وظیفه حراست از شخص سرافراز را برای خودشان متصور میدیدند، فقط فضا را ملتهب میکرد و گزک به دست طمعکردگان به پایان دوران سرافراز میداد و به انشقاق و دوقطبی شدن در فضای عمومی سازمان دامن میزد.
جای ارتباط خالی بود و حالا که سرافراز جاخالی داده بود، آدم های دیگری پرش میکردند. آدمهایی که پای ثابت مدیریتهای فرهنگی به سبک ایرانی هستند و حالا احتمالا در حال شناسایی مقصد بعدیشان هستند.
**
دوران سرافراز در کمال ناباوری به پایان رسیده است و در این جو پرهیاهو بعید است کسی اقدامات موثر و انقلابی سرافراز را ببیند. یکی دو شبکه تخصصی در دوره او کاملا احیاء شدند و تبدیل به شبکههای موثری شدند و نقطههای روشنی در کارنامه او شدند. برخی از ساختارها و موانع زائد اداری حذف شدند، اقدامات پیشروی فنی زیادی انجام شد.مرد "پرکار، سختکوش، باهمت، منظم، سادهزیست و بهدور از تشریفات و تجملات، پاکدست، حساس در مورد بیتالمال، شجاع، دارای جسارت در تصمیمگیری و خلاق و مبتکر و نوآور،" اما حالا دیگر رئیس سازمان نیست.
بعدها در تاریخ رسانههای ایرانی درباره دوران موقت سرافراز زیاد صحبت نخواهد شد. ایرانیها هم مشهور به کمحافظه بودن تاریخی هستند اما ذات تاریخ نمیتواند فراموش کند که سرافراز انقلابی و آرمانگرا بود و مقاومت کرد و انقلابی و آرمانگرا ماند؛ هر چند حرف نمیزد و مدیریت چنین سازمان پیچیدهای خارج از توان او بود.
انتهای پیام/