بایدها و نبایدهای فردای انقلاب اسلامی
بدون تردید نبایدهای انقلاب اسلامی همان نقاط مقابل بایدهای آن هستند و بدون شناخت بایدها نمیتوان لیست مشخصی از نبایدها را احصا نمود.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، بدون تردید نبایدهای انقلاب اسلامی همان نقاط مقابل بایدهای آن هستند و بدون شناخت بایدها نمیتوان لیست مشخصی از نبایدها را احصا نمود. علاوه بر آن بدون شناخت بایدها ممکن است دایره یا شعاع نبایدها بسیار وسیع یا بسیار اندک ترسیم شود که از یک سو هر مقوله، فرد و تفکری در آن جای میگیرد و از سوی دیگر ممکن است انقلابیون نیز واجد صلاحیت برای بودن در درون آن نباشند. بنابراین شناخت بایدهای انقلاب اسلامی مقدم بر نبایدهای آن است. بایدها، باید اصولی باشد تا بتوان آنان را به عنوان شاقول و شاخص عرضه کرد و معیارهای مرزبندیهای هویتی را براساس آن ترسیم نمود. بایدها عبارت از اصول، آرمانها و اهدافی هستند که انقلاب اسلامی براساس آن شکل گرفت. با مطالعه مسیر طی شده انقلاب اسلامی میتوان فهمید که هر کجا بر عوامل محدثه انقلاب اسلامی تأکید شد به موفقیت دست یافتیم و هرکجا دچار تردید و تساهل شدهایم موجب ناکارآمدی و سکون گردیده است، به طور مثال در هر حوزه علمی، تکنولوژی و مبارزه که افراد انقلابی محوریت داشتند به قلههای بزرگی دست یافتهایم. سلولهای بنیادی(کاظمی آشتیانی)، موشکی(تهرانی مقدم)، هستهای (شهریاری) و قدرت منطقهای(سپاه) نشان میدهد که شرط استکمال انقلاب اسلامی همان شروط ایجاد است و کسانی میتوانند در این مسیر با قدرت و صلابت حرکت کنند که از ویژگی مجاهدت و انقلابی بودن تهی نشده باشند. شرط استمرار سالم، آبرومندانه، مقتدرانه و توأم با کارآمدی نظام اسلامی تأیید بر خلوص در بومیگرایی است و هرکجا به استانداردهای زیستسیاسی- اجتماعی غرب نزدیک شدهایم، انقلاب اسلامی کمرنگ شده و جذابیت خود را از دست داده است. بایدهای انقلاب اسلامی همان شاخصهای «هویت حقیقی» آن است. هویت / ماهیت حقیقی نظام جمهوری اسلامی وجه متمایز آن با نظامهای مرسوم در جهان است. ماهیت حقیقی نظام جمهوری اسلامی نشاندهنده کارآمدی دین در عرصههای اجتماعی، اقتصادی و بسیج اجتماعی است. بیتوجهی به ماهیت حقیقی (مظروف) نظام اسلامی به معنای اکتفا به ماهیت حقوقی آن است و ماهیت حقوقی آن تفاوت بارزی با دیگر کشور - ملتهای جهان که از عرف سیاسی- فرهنگی غرب تبعیت میکنند، ندارد.
اصول و ماهیت انقلاب اسلامی
برای درک این نکته که انقلاب اسلامی در مدار ترسیم شده توسط امام در حرکت است یا خیر باید دو مجرای مکمل را واکاوی و بررسی کرد.
این دو مجرا عبارتند از: 1- اصول انقلاب اسلامی و میزان پایبندی انقلابیون و سلسله نسلهای انقلاب اسلامی به آن. اصول انقلاب اسلامی مواردی هستند که هر کس آنها را قبول نداشته باشد به مرزبندی هویتی با انقلاب اسلامی تن داده است، چرا که اصولی عام شمول و فراسلیقهای هستند. اصول انقلاب اسلامی از دیدگاه رهبران آن عبارتند از 1- نوع نظام مستقر یا جمهوری اسلامی ایران. هر کس به مدلی غیر از «این سه کلمه» باور دارد در چارچوب نظام اسلامی حرکت نمیکند. مدلهایی همچون«جمهوری» یا «حکومت اسلامی» دارای زاویه و انحراف از جمهوری اسلامی هستند. 2- ولایت فقیه با قرائتی که حضرت امام از آن ارائه میدهد، از اصول انقلاب اسلامی؛ 3- تفکر و سیره امام به دلیل بنیانگذاری ایشان جزو اصول انقلاب اسلامی است. 4- قانون اساسی؛ 5- عدم نگاه وادادگی و عدم مقاومت مطلق مقابل غرب(نگاه گزینشی به عنوان نگاه سوم و معقول)؛ 6- باور به مدلهای بومی اداره کشور در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و 7- اعتقاد و باور به دعوت به انقلاب اسلامی و صدور آن به عنوان آرمان جهانی حضرت امام (ره).
با برشمردن اصول مذکور میتوان نسبت جریانات سیاسی با انقلاب اسلامی را به نظاره نشست و بایدهای انقلاب اسلامی را با آنان قیاس نمود. هر کس به اصول ذکر شده باور ندارد در مسیر نبایدهای انقلاب اسلامی از جهت مبنا حرکت کرده است و نمیتواند پشت سلیقهها خود را مخفی نماید. 2- ماهیت حقیقی نظام جمهوری اسلامی و عناصر سازنده آن که با هویت گفتمانی هم قابل طرح است مانیفست بایدهای انقلاب اسلامی است. این ماهیت روح حاکم بر کالبد نظام جمهوری اسلامی است و مظروف آن را تأمین و تکمیل میکند. از دیدگاه مقام معظم رهبری چیستی انقلاب اسلامی از این ماهیت پیروی میکند و عدم توجه به آن، نظام جمهوری اسلامی را در تراز نظامهای سیاسی موجود تقلیل و تنزل خواهد داد و فلسفه انقلاب اسلامی را سردرگم و بیهویت خواهد ساخت. از دیدگاه مقام معظم رهبری ساختار حقوقی جمهوری اسلامی بدون ماهیت حقیقی به مانند دندان پوکی است که ظاهرش زیباست اما با اولین برخورد یک شیء سخت فرومیپاشد.
ماهیت حقیقی نظام از دیدگاه رهبری عبارتند از استکبارستیزی، دشمنشناسی، مردمی بودن مسئولان، عدالت، برادری و برابری، احترام به شهیدان و فرهنگ شهادت، نفی اشرافیگری و...
بنابراین معکوسسازی شاخصهای ذکر شده به معنی میدانداری نبایدهای انقلاب اسلامی است. جلوههایی از نبایدهایی که بعضاً در فضای عمومی و رسانهای کشور طرح میشود نقطه مقابل شاخصهای ذکر شده است. از قضا مسئله نفوذ نیز به فرو کاستن یا حذف شاخصهای ماهیت حقیقی نظام مرتبط میشود. استکبارستیزی با بزک چهره دشمن، حذف گزینه «دشمن» از محاورات و گفتمان سیاسی مسئولان و تبدیل آن به «تعامل با جهان» فاصله طبقاتی زندگی مردم و مسئولان و ورود و رقابت مسئولان در زندگی تشریفاتی و فاصله مردم از مسئولان میتواند نظام جمهوری اسلامی را از روح ماهیت حقیقی خود خارج کند.
عدم جدایی دین از سیاست
از دیگر مواردی که جزو بایدهای جمهوری اسلامی است و همه حیات امام در راه تحقق آن صرف شده عدم جدایی دین از سیاست است که در قالب اصل جمهوری اسلامی در صدر این نوشتار از آن ذکر کردیم. سکولاریسم یکی از نبایدهای انقلاب اسلامی است. برخی از نخبگان درون و برون قدرت سکولاریسم را علناً خواستارند و حکومت را فاقد صلاحیت جهت ورود به عرصه فرهنگ و اجتماع میدانند و احکام اجتماعی اسلام همچون امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری را قابل اجرا شدن توسط حاکمیت نمیدانند، برخی دیگر از سکولارها که به دینداری فردی و رعایت حلال و حرام الهی مقید هستند، علاقهمند به ورود به عرصه سیاست و حکومت نیستند. این جماعت ناخودآگاه سکولاریسم را نپذیرفتهاند چراکه از نگاه امام(ره) اسلام «همه چیزش سیاسی است، نمازش، روزهاش، حجاش و... آمیخته به سیاست است» اما برخی از افرادی که در کوران انقلاب هم حاضر بودهاند، آمیختگی سیاست با عرصههای اجتماعی اسلام را به مثابه خراب کردن دین میپندارند و همین نقطه از بارزترین انحرافات در مسیر انقلاب اسلامی و دور کردن آن از باورها و بایدهایی است که امام سالها برای تحقق آن زجر و آوارگی را تحمل کرد.
نباید اشرافیگری
نفی اشرافیگری از مهمترین بایدها در نظام اسلامی است. این شاخص از چنان اهمیتی برخوردار است که در تراز فلسفه حکومت در اسلام طرح میشود. فلسفه حکومت در نظامهای مرسوم عبارت است از ایجاد امنیت و رفاه در حوزه عمومی و جغرافیای دولت ـ کشور و در حوزه حاکمان عبارت است از اندوختههای شخصی در لوای قدرت. در نظام اسلامی فلسفه حکومت هیچ یک از این دو مقوله نیست. در اسلام علم سیاست را علم قدرت نمیگویند، بلکه سیاست از منظر دینی «علم هدایت» است. در چنین نظامی مسئولان نمیتوانند قدرت و حکومت را به مثابه طعمه بدانند. در صورتی که حکومت اسلامی به این سو حرکت کند، ماهیت اعتقادی نظام ـ که پشتوانه مردمی آن را همواره میکند ـ از دست خواهد رفت.
در اسلام حاکمان نمیتوانند در طبقهای بالاتر از مردم زندگی کنند و این خصیصه از موارد بسیار حساس و چالشی در ایران امروز است. در جامعهای که طبقه متوسط و پایینتر از متوسط اکثریت را تشکیل میدهند، حاکمان نمیتوانند طور دیگری زندگی کنند. حاکمانی که آلوده به زر و زیور و رفاه زدگی شوند دیگر نمیتوانند در تراز مدیران یک نظام انقلابی ظاهر شوند. امام خمینی (ره) بر این باور بودند: «کسانی که فکر میکنند رفاه و مبارزه با هم سازگارند آب در هاون میکوبند» به همین دلیل اصرار دارند که حاکمان نظام اسلامی باید از طبقه متوسط به پایین جامعه باشند و به همین دلیل معتقدند: «کسانی تا آخر با ما خواهند بود که درد محرومین و مستضعفین را چشیده باشند.» یکی از رموز نفوذ امام و رهبری در قلبها برخورداری از چنین سیرهای است. امام از یک حسینیه خاکی جهان را رصد و مدیریت میکرد و مقام معظم رهبری میفرماید: «ما روی زیلو زندگی میکنیم و بدان افتخار میکنیم». عدم توجه به این نبایدها میتواند شرایطی را برای نظام اسلامی پیش آورد که سالهای 25 تا 35 هجری جامعه اسلامی با آن درگیر بود و بعد از آن نیز وقتی امیرالمؤمنین افرادی مانند عثمان ابن حنیف را به فرمانداری منصوب میکرد به خاطر گرایش به دنیاپرستی و ثروتاندوزی و اشرافیگری مجدد عزل کرد و بسیاری از توطئههای صورت گرفته علیه ایشان از ناحیه چنین افرادی بود که اشعث کندی نمونه بارز آن محسوب میشود.
بایدِ انقلابی ماندن
از مهمترین بایدهای معتقدین به جمهوری اسلامی و راه امام، انقلابی ماندن است. برخی از نخبگان قدرت و روشنفکران بر این باورند که انقلاب اسلامی یک پروژه پایان یافته است که با تبدیل آن به محصول (جمهوری اسلامی) باید فضای انقلابی را ترک کرد و به زندگی عادی پرداخت. این گزینه زمانی قابل قبول است که اولاً انقلاب اسلامی یک انقلاب مادی و اقتصادی همانند دیگر انقلابها باشد. دوم اینکه اسلام مدعای جهانشمولی و جامعیت نداشته باشد و جمهوری اسلامی نسبت به دیگر ملتهای اسلامی بیتفاوت باشد. سوم اینکه از قاعده قرآنی «نفی سبیل» عدول کرده باشد. در اندیشه امام و ایضاً مقام معظم رهبری، انقلاب اسلامی امری استمراری است و امام مهمترین دستاورد جنگ را «استمرار روح اسلام انقلابی» میدانند.
الهام بخشی انقلاب اسلامی یک پروسه دایمی است که نقطه آرمانی آن در اندیشه امام به پایان کفر و شرک از یک سو و حکومت بقیهالله الاعظم از سوی دیگر ختم میشود. البته در اندیشه امام «ما بر سر خاک و جغرافیا با کسی دعوا نداریم، جنگ ما جنگ ایمان و عقیده است و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد... و ایران اسلامی نیازهای سربازان اسلام را فراهم و آنان را به اصول و فنون مبارزه آشنا خواهد نمود.» از دیدگاه مقام معظم رهبری نیز قدرت منطقهای امروز ایران ناشی از روحیه انقلابی آن است و جذابیت آن برای ملتهای اسلامی از انقلابی بودن آن ناشی میشود. برخی از انقلابیون سابق که یا از مبارزه خسته شدهاند یا به رفاه نسبی دست یافتهاند، تلاش مینمایند مسیر توسعه و رفاه کشور را از مسیر انقلابی بودن مجزا نمایند. آنان چنین القا مینمایند که افراطگرایی و احساسی بودن کافی است و باید به امر توسعه کشور بپردازیم و لازمه توسعه کشور نیز عدول از استکبارستیزی و تکریم قدرتهای جهانی خصوصاً کدخدا میدانند. حال آنکه امام با صراحت از مسئولان کشور میخواهد که کمربندها را محکم ببندید که ما هنوز در گامهای اول مبارزه علیه شرق و غرب هستیم و از مردم نیز میخواهد که «شما قدری مشکلات را تحمل کنید تا مسئولان به امر مهم صدور انقلاب بپردازند.» بنابراین شرط استکمال اهداف انقلاب اسلامی، روح اسلام انقلابی است و اگر جمهوری اسلامی در مسیر خود به توسعه غربی یا مدلهای غیربومی تن دهد به همه نبایدها تن داده است و دیگر نیازی به براندازی ندارد، چرا که به صورت طبیعی موجودی بیخاصیت است.
منبع:ماهنامه هیات
انتهای پیام/