انگلیسی‌دانی را فخر می‌دانیم، اما هنوز بر فارسی تسلط نداریم/ اجرای روش‌ آموزش کودکان «ناشنوا» در مدارس «عادی»

انگلیسی‌دانی را فخر می‌دانیم، اما هنوز بر فارسی تسلط نداریم/ اجرای روش‌ آموزش کودکان «ناشنوا» در مدارس «عادی»

رییس گروه آموزش زبان فارسی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی معتقداست که سال‌هاست شیوه آموزش به کودکان ناشنوا در مدارس عادی اجرا می‌شود، با وجود آنکه تلاش‌ می‌شود تا معلم شیوه جدید را به کار بندد، اما هنوز با معلمانی که تأکید به این روش‌ها دارند مواجهیم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بسیاری از ما با روش «بخش کردن» آشنا هستیم؛ روشی که در آن تلاش می‌شود تا به کودک زبان فارسی را بیاموزند، روشی که سال‌ها در مدارس ما اجرا شده و می‌شود؛ حالا حسن ذوالفقاری، مدیر بخش آموزش زبان فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، می‌گوید که این روش، شیوه آموزش زبان به کودکان ناشنواست و نه کودکان عادی.

روش‌های سنتی در مدارس ایران هنوز اجرا می‌شود و به خطا رفته‌ایم اگر فکر کنیم که در دنیای امروز، مدارس ما از این روش‌ها مبرا هستند. سیستم آموزشی کشور هرچند تلاش دارد تا با اهداف از پیش‌ تعیین شده در زمینه آموزش زبان، مهارت‌های لازم را به دانش‌آموزان بیاموزد و در این سیستم انتظار می‌رود که دانش‌آموز پس از فارغ‌التحصیلی از پایه متوسطه، به زبان ملی خود مسلط باشد، اما نتایج غیر از این نیز حاصل می‌شود. هماهنگ نبودن کتاب‌های درسی با این اهداف و از سوی دیگر، فقدان شیوه‌های نوین آموزشی و نبود اهتمام لازم در میان خانواده‌ها، همگی از جمله عواملی است که سبب شده تا انتظارات برآورده نشود. این امر نه تنها در مورد زبان رسمی و ملی که در مورد زبان دوم نیز صدق می‌کند.

برخلاف تصور غالب، آموزش زبان فارسی در مدارس کشور با مشکلاتی همراه است که نتیجه آن، نداشتن تسلط کافی بر همه مهارت‌های زبانی در میان دانش‌آموزان است. حسن ذوالفقاری، مدیر گروه آموزش زبان فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در گفت‌وگو با تسنیم، به این موضوع پرداخته و آن را از جنبه‌های مختلف مورد بررسی قرار داده است. 

مدیر آموزش زبان فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی با اشاره به نتیجه تحقیقی از سوی فرهنگستان در این رابطه، عدم تسلط کافی دانش‌آموزان به زبان رسمی خود را نتیجه نداشتن روش‌های جدید در مدارس و عدم فرهنگسازی در خانواده‌ها می‌داند. هرچند او برای این مسئله دلایل متعددی ذکر می‌کند، اما تأکید می‌کند که هنوز در سیستم آموزشی کشور روش‌های سنتی و اشتباهی وجود دارد که معلم حاضر به تغییر آنها نیست. روش‌هایی مانند «بخش کردن» و «استفاده از خطوط نامناسب»؛ روش‌هایی که هر یک از ما حداقل چند سال با آن برخورد داشته و متأسفاته تجربه‌اش کرده‌ایم. مشروح گفت‌وگوی ذوالفقاری با تسنیم به قرار ذیل است:

*تسنیم: آقای دکتر، همانطور که می‌دانید آموزش زبان فارسی در سیستم آموزشی ما از دوران ابتدایی تعریف شده و تا پایان تحصیلات متوسطه و حتی بعد از آن به صورت پراکنده در دانشگاه‌ها ادامه دارد. با توجه به استمرار آموزش این زبان در میان دانش‌آموزان طی سال‌های متمادی، چقدر موفق بوده‌ایم و می‌‌توانیم بگوییم که دانش‌آموزان ما بعد از فارغ‌التحصیلی از دوره متوسطه با همه مهارت‌های زبانی آشنا هستند؟

یکی از زمینه‌هایی که آموزش را می‌تواند در کودک آغاز کند، آموزش زبان است و کودک از این طریق به دنیای علم ورود می‌یابد؛ به عبارت دیگر، کودک ابتدا باید زبان خود را بیاموزد و پس از آن به فراگیری دیگر علوم مانند ریاضی و ... وارد شود. طبیعتاً از این نظر یادگیری زبان بسیار مهم است. حتی پیش از مدرسه نیز راه ورود کودک به جهان پیرامونش از طریق زبان حاصل می‌شود، زبانی که از مادر می‌آموزد که به آن زبان مادری می‌گویند. بنابراین دو زبان،  دروازه کودک به جهان پیرامون اعم از فرهنگ و تفکر است؛ نخست زبان مادری و دیگر زبان رسمی و ملی که در مدرسه به کودک آموزش داده می‌شود.

آموزش زبان در مدارس ما چه وضعیتی دارد؟

در تعریف زبان بسیاری از زبانشناسان بر این عقیده‌اند که تا زمانی که زبان به طور کامل در کودک شکل نگیرد، فرایند تفکر منطقه‌ای هم در او به خوبی صورت نمی‌گیرد. زبانشناسان بر این باورند که زبان همان تفکر است و زبان و فرهنگ با هم آمیختگی شدیدی دارند، تا آنجا که وقتی می‌خواهند افرادی را بی‌هویت کنند، زبانش را می‌گیرند، چون زبان هویت‌ساز است. زبان با این همه اهمیت، در مدارس ما چه وضعیتی دارد و ما با آن چه می‌کنیم؟ این موضوع را می‌تواند در چند محور مورد بررسی قرار داد: روش‌های آموزشی، معلمان و خانواده‌ها.

در مدارس ما به صورت سنتی، زبان آموزش داده می‌شود و کمتر از روش‌های نوین استفاده می‌کنیم. دلیلش هم این است که معلمان ما به صورت عمده به روز نیستند. وقتی معلمی از دانشگاه و سیستم آموزشی فارغ‌التحصیل می‌شود، دیگر به سمت به روز کردن خود کمتر پیش می‌رود و سعی ندارد تا از طریق روش‌های نوین آموزش را انجام دهد. بخشی از این مشکل به سیستم آموزش و پرورش بازمی‌گردد. این سیستم نتوانسته معلمان خود را به روز کند؛ هرچند کلاس‌های ضمن خدمت و موارد این چنینی برگزار می‌کند، اما این میزان به دلیل هزینه‌بردار بودن برای آموزش و پرورش کم است؛ به همین دلیل دانش‌آموزان ما از نظر استفاده از فناوری آموزشی چند قدم از معلمان خود پیشتر هستند. میزان توفیق آموزش زبان فارسی در مدارس به چند عامل مهم بستگی دارد که یکی از آنها نقش معلم و میزان نوآوری‌های آنها در آموزش زبان است.

در جامعه‌ای که خانواده‌ اهل مطالعه نیست، نمی‌توان انتظار داشت که کودک مسلط بر زبان باشد

بخش دیگری از این توفیق به کتاب‌های آموزشی ما در مدارس بستگی دارد. اینکه کتاب تا چه حد به روز باشد. کتاب‌ها از گذشته به روز بودند، دائم در حال تغییراند و الآن نیز دچار تغییر می‌شوند، اما معلمان می‌توانند بدترین کتاب را به بهترین کتاب و بهترین کتاب را به بدترین کتاب تبدیل کنند. مثلی رایج است که می‌گوید معلم خوب حتی با دفترچه تلفن هم می‌تواند به سر کلاس برود و حتماً نیازمند این نیست که کتاب به همراه داشته باشد. معلم نقش مؤثر و مهمی در کنار خانواده دارد. آموزش زبان مهارت‌های مختلفی دارد که بخشی از آن مربوط به خواندن می‌شود. این مهارت در میان بچه‌های ما کمی ضعیف است؛ چون کودکان در منزل کم مطالعه می‌کنند. تجربه نشان داده است کودکانی که در فضای خانوادگی‌ای قرار دارند که همگی اهل مطالعه‌اند و خود نیز مطالعه می‌کنند، دایره واژگانی بیشتری دارند و از قدرت تحلیل بهتری برخوردارند. از این نظر یکی از مؤلفه‌های اصلی در آموزش زبان فارسی به کودکان، میزان مطالعه آنها و تأثیر فضای خانواده است. در شرایطی که اکثر خانواده‌ها به سمت مطالعه کتاب پیش نمی‌روند، نمی‌توان انتظار داشت که کودک نیز از تمامی مهارت‌های زبانی برخوردار باشد.

از سوی دیگر، رسانه‌ها نقش تعیین‌کننده دارند. رسانه در کشور ما باید زبان درست را به کار بگیرد تا مخاطب آن که بخش قابل توجهی را کودکان و نوجوانان تشکیل می‌دهند، زبان را به درستی به کار بندد. اینجا تنها تلویزیون مراد نیست، تمام فضای سایبری مد نظر هست. رسانه‌ها این قدرت را دارند که زمینه‌های گسترش زبان فارسی در میان کودکان را تقویت کنند. امروز بچه‌های ما دیگر در خارج از منزل در کوچه و محله بازی نمی‌کند و مانند کودک دیروز، در کوچه و در میان همسالان خود تجربیات زبانی را ندارد. کودک امروز در چهار دیواری خانه از تلویزیون زبان را می‌آموزد. بارها کودکانی دیده شده که کمتر به خارج از منزل می‌روند، اما دیالوگ‌های شخصیت‌های انیمیشن‌ها را به زبان می‌آورند. ما در مناطق دو زبانه در خوزستان بررسی کردیم دیدیم تا زمانی که کودکان عرب‌زبان خوزستان تلویزیون ایران را می‌دیدند، فارسی را به خوبی می‌آموختند؛ به محض اینکه دیگر رسانه‌ها مانند ماهواره جای تلویزیون را در خانه‌ها گرفت، آموزش زبان آنها با نقص و کاستی همراه شد. البته جای این سؤال هست که چرا ماهواره و شبکه‌های خارجی جای شبکه‌های داخلی را گرفته است؟ کارشناسان معتقدند که تعداد کودکانی که طی سال‌های گذشته ارتباطشان با تلویزیون فارسی کمتر شده، با افزایش همراه بوده است.

اول دبستان را جدی نگرفتیم/ اجرای روش‌ آموزش کودکان ناشنوا در مدارس عادی

یکی از مراحل مهم در آموزش زبان فارسی، پایه اول دبستان است که متأسفانه در میان سیستم آموزشی ما زیاد جدی گرفته نشده‌ است. ما در این پایه نیازمند معلم حرفه‌ای هستیم، هر کسی نمی‌تواند معلم این پایه باشد. آموزش و پرورش باید دوره‌هایی را طراحی کند که معلم کلاس اول را تربیت کند. ما در حال حاضر رشته‌ای به نام آموزش زبان در دانشگاه‌ها داریم که زبان را به صورت اصولی آموزش می‌دهد. امروزه آموزش زبان به یک علم در جهان تبدیل شده است. این در حالی است که آموزش معلمان ما بیشتر بر حسب تجربیاتشان است و گاه حتی حاضر نیستند که دست از روش‌های سنتی خود بردارند. مثلاً در مدارس ما برای آموزش زبان فارسی با «بخش کردن» مواجه هستیم. وقتی از معلم می‌‌پرسیم که چرا این روش را استفاده می‌کند، پاسخ می‌دهد که این روش جواب داده است و دفاع می‌کند؛ حال آنکه روش بخش کردن مربوط به کودکان کر و لال است و نه کودکان عادی و روش تدریس را با کندی همراه می‌کند و اجازه نمی‌دهد که کودک با قوای سالم خود زبان فارسی را یاد بگیرد. آموزش زبان فارسی بستگی به این دارد که ما چقدر در کلاس اول سرمایه‌گذاری کنیم و آن را جدی بگیریم. پیش‌دبستانی‌ها هم در این چرخه نقش مهمی را ایفا می‌کنند. یکی از سؤالات جدی در کشور ما این است که در پیش‌دبستانی‌ها چه کاری را نکنیم؟ وضعیت پیش‌دبستانی‌های ما به گونه‌ای است که بهتر است به این وجه بپردازیم تا اینکه بگوییم چه کاری باید بکنیم.

*تسنیم: وضعیت پیش‌دبستانی‌ها که به نظر می‌رسد وخیم‌تر از مدارس باشد؛ عمدتاً ساز و کاری ندارند.

بله، خیلی سیستماتیک عمل نمی‌کنند. برخی از پیش دبستانی‌ها که خصوصی هستند برای اینکه تبلیغ خوبی میان خانواده‌ها داشته باشند، می‌گویند ما سه‌زبانه هستیم؛ در حالی که کودکی که هنوز در یادگیری زبان رسمی خود با مشکل همراه است، چطور می‌تواند زبان دوم و سوم را بیاموزد؟ من نمی‌دانم این مؤسسات با چه منطقی اینطور فعالیت می‌کنند؛ بی‌آنکه به نظر کارشناسان درباره آموزش زبان دوم توجهی داشته باشند.

در سیستم آموزش و پرورش گفته شده که آموزش زبان دوم باید از پایه هفتم شروع شود؛ یعنی زمانی که مخاطب زبان فارسی را تا حدودی فراگرفته و بعد آموختن زبان دوم را شروع می‌کند. اگر به نظر کارشناسان یادگیری زبان دوم از همان دوران کودکی و قبل از شروع مدرسه نیاز بود، حتماً در آموزش و پرورش نیز زمانش تغییر می‌کرد. متأسفانه ما برای همه چیز عجله داریم و به کودکمان زمان نمی‌دهیم. دوست داریم که به کودکمان از همان زمان تولدش زبان اول و دوم را یاد دهیم و بعد، به اشتباه، از او می‌خواهیم که کاغذ و قلم بیاورد و نوشتن فارسی را یاد بگیرد. نتیجه این می‌شود که کودک ناهنجاری نوشتاری پیدا می‌کند. هر کاری زمان خود را دارد. خانواده‌ها در این زمینه با معلمان مشورت نمی‌کنند. خانواده‌ها در زمینه آموزش زبان رسمی نقش پررنگی دارند. خانواده‌های امروز که اغلب از سطح سواد خوبی برخوردارند با خانواده‌های قدیم فرق می‌کنند و انتظار می‌رود که نقش مؤثرتری در آموزش زبان رسمی به کودکان خود داشته باشند؛ البته با شرایط پیش رو به نظر می‌رسد که روش خانواده‌های قدیم بهتر بود. آنها معمولاً سواد لازم را نداشتند و در کار کودک در این زمینه وارد نمی‌شدند و اجازه می‌دادند که سیستم آموزشی کار خودش را بکند، اما متأسفانه خانواده‌های امروز در کار کودک و سیستم آموزشی دخالت می‌کنند.

بسیاری از خانواده‌ها گمان می‌کنند که زبان فارسی یادگرفتنی نیست

بسیاری از والدین و به‌تبع آنها دانش‌آموزان گمان می‌کنند که زبان فارسی یادگرفتنی نیست. چون زبان مادری آنهاست احتیاجی به آموزش ندارند و باید تلاش خود را بیشتر در زمینه فراگیری زبان‌های خارجی اعم از انگلیسی و گاه فرانسه صرف کنند. تعدد کلاس‌های آموزشی و مؤسسات آموزش زبان در خارج از مدارس و میل خانواده‌ها به این سمت، زنگ خطر دیگری است که زبان فارسی را محدودتر می‌کند. کودک و نوجوان ما در مدرسه و در سنینی که باید برای فراگیری زبان ملی و مادری خود صرف کند، به‌سراغ زبان‌هایی می‌رود که هم با زبان و هم با فرهنگ ما فاصله دوری دارند. بسیاری از دانش‌آموزان ما درک درستی از ضرورت به کار بردن واژگان فارسی در مقابل واژگان بیگانه ندارند. بخشی از این موضوع به نوع تدوین و تنظیم کتب درسی فارسی در مدارس، بخشی به تلقی خانواده‌ها و دانش‌آموزان و بخشی به فرهنگ اشتباهی که غالب شده ارتباط دارد.

انگلیسی‌دانی را فخر می‌دانیم، اما هنوز بر فارسی مسلط نیستیم

بسیاری بر انگلیسی‌دانی فخر می‌فروشند، در حالی که بر زبان مادری خود مسلط نیستند. متأسفانه این رویه در دانشگاه‌ها نیز مرسوم شده است. از دانشجویان قبولی در آزمون تافل را انتظار داریم، حال آنکه بر زبان ملی خود اشراف کامل ندارند. این تنها محدود به دانشجویان مقاطع کاردانی و کارشناسی نیست، حتی مشمول دانشجویان در مقاطع تحصیلات تکمیلی هم می‌شود.

*تسنیم: در میان کارشناسان زبان، زمان متغیری برای آموزش زبان دوم به کودکان در نظر گرفته شده است. عده‌ای این امر را از سه سالگی مناسب می‌دانند و عده‌ای دیگر بر این باورند که اصولاً نمی‌توان برای آموزش زبان دوم به کودکان، زمان خاصی را قائل شد و این به توانایی هر کودک بستگی دارد. نظر شما در این رابطه چیست؟

یک مقدار زیادی در این رابطه نظرات متفاوت و پراکنده است. خیلی‌ها سن 10 یا 11 سالگی را برای این امر مناسب می‌دانند و برخی از کارشناسان بر این باورند که تا زمانی که کودک زبان مادری خود را نیاموخته، به سمت فراگیری زبان دوم نرود. آموزش و پرورش اینطور تشخیص داده است که آموزش زبان دوم را از پایه راهنمایی آغاز کند. گاهی نیز می‌بینیم که بچه‌هایی که به اجبار والدین بر سر این کلاس‌ها می‌روند، سرخورده می‌شوند. یک زمانی را باید برای بازی کودک در نظر گرفت. اگر بخواهیم از وقت بازی و تفریح او برای یادگیری بکاهیم، نتیجه عکس می‌دهد؛ چرا که اولین مؤلفه در آموزش هر زبانی «انگیزه» است. تا زمانی که این انگیزه و میل در کودک وجود نداشته باشد، نمی‌تواند در این رابطه موفق باشد.

بهترین زمان برای فراگیری زبان دوم در کودک

باید دید که زمان مناسب چه زمانی است و مهمتر از آن، شیوه درست چگونه است؟ آیا روش‌های به کار گرفته شده در مدارس برای آموزش زبان دوم، شیوه صحیحی است و اگر هست، چرا بچه‌ها نمی‌توانند پس از سال‌ها تدریس این زبان‌ها در مدارس، سخن بگویند و تسلط کافی به زبان دوم داشته باشند؟ در حالی که همین دانش‌آموز به آموزشگاه می‌رود و آن را یاد می‌گیرد. روش‌ها مهم است که آموزش و پرورش زبان چه روشی را انتخاب کند.

در آموزش زبان دوم یا دچار افراط هستیم و یا تفریط

زبان دوم یا هر زبانی دنیا و پنجره جدید را برای کودکان باز می‌کند. زبان دوم می‌تواند دنیای ما را تغییر دهد؛ به شرط اینکه تعادل در یادگیری و زمان درست آن را بدانیم. ما در این زمینه یا دچار افراط هستیم و یا تفریط و همیشه هم از این موضع ضرر کرده‌ایم.

زبان دوم هم فرصت است و هم تهدید

*تسنیم: بهترین زمان از نظر والدین کشورهای توسعه‌یافته برای این موضوع چه زمانی است؟ آنها هم عجله دارند؟

یکی از وظایف مدارس این است که قبل از اینکه به کودکان آموزش دهد، به والدین باید آگاهی بدهد. الان خانواده‌ها چون باسواد هستند، در کار آموزش دخالت می‌کنند. والدین خارج از کشور برای همه چیز وقت می‌گذارند و عجله‌ای ندارند. الان خانواده‌های ما بیشتر به این فکر هستند که فرزندانشان در کنکور موفق شوند و نمرات کلاسی خوبی داشته باشند و ... . یادگیری زبان دوم هم می‌‌تواند فرصت تلقی شود و هم تهدید؛ تا زمانی که یادگیری زبان دوم در زمان درست خود اجرا نشود، نمی‌تواند نتیجه‌بخش باشد.

* تسنیم: به صورت کلی برآوردی انجام شده که بسنجد که دانش‌آموزان ایرانی چقدر به زبان فارسی مسلط هستند؟

طرحی فرهنگستان اجرا شد که نشان می‌دهد که مهارت‌های کسب شده از سوی دانش‌آموزان طی مقطع تحصیلی تا دبیرستان، به صورت کامل نیست و تنها نیمی از انتظارات را برآورده می‌کند. این بررسی میان حدود 400 دانش‌آموز فارغ‌التحصیل از مقطع متوسطه انجام شد. در این تحقیق که در تهران انجام شد، نشان داد که دانش‌آموزان عمدتاً مهارت صحبت کردن را بیشتر از دیگر مهارت‌ها می‌دانند. معدل مهارت‌های دانش‌آموزان ضعیف بود و انتظارات را براورده نمی‌کرد.

*تسنیم: آقای دکتر، در خلال صحبت‌ها قبل به استمرار روش‌های نادرست در سیستم آموزشی ما اشاره کردید؛ مانند بخش کردن. چرا این روش‌ها در مدارس ما سال‌ها تکرار می‌شود، در حالی که به نظر می‌رسد با اهداف از پیش تعیین شده برای آموزش زبان در سیستم آموزشی ما مغایرت دارد؟

ما در اجراهایی که داشتیم، متوجه شدیم که معلمان جوان تغییرات را بهتر می‌پذیرند و معلمان با سابقه به این دلیل که سال‌ها بود که این روش‌ها را آزموده‌اند، کمتر قبول می‌کردند. وقتی سن بالاتر می‌رود، انسان محافظه‌کارتر می‌شود و عادت می‌کند به روش‌های اولیه‌اش، اما کم‌کم با استمرار این روش‌ها عادی می‌شود. ما به جرأت و جسارت برای بازسازی این روش‌ها داریم. راهی است که 30 سال است هر روز می‌رویم و ممکن است خطا داشته باشیم. از چند طریق می‌توان این روش‌ها را تصحیح کرد: نخست کلاس‌های ضمن خدمت برای معلمان. تجربه نشان داده که اگر آموزش و پرورش وقت بگذارد و این نوع کلاس‌ها را گسترش دهد، می‌تواند به روند ارتقای سطح معلم کمک کند. ما به یک‌مقدار جرأت و جسارت نیاز داریم که روش‌ها را بازسازی کنیم. گاه شده معلمان روش‌های جدید را استفاده کرده‌ و اذعان داشته‌اند که روش‌های جدید کارایی بیشتری در امر آموزش داشته است و این روش هم کم‌کم عادی می‌شود. چرا باید روش‌هایی که به اشتباه 30 سال است، انجام می‌شود، ادامه داد؟

*تسنیم: به غیر از «بخش کردن» که تعداد قابل توجهی از دانش‌آموزان آن را تجربه کرده‌اند، چه روش‌های دیگری به اشتباه در سیستم آموزشی ما اجرا و بعد از آن جلوگیری شده است؟

مثلاً خط کتاب‌های درسی مدتی به این صورت بود که حروف از حالت تحریر در می‌آمد و به حالت چاپی و نسخ تغییر می‌کرد؛ یعنی خطوط زاویه‌دار بودند و شکل دلچسب و چشم‌نوازی نداشتند و خشونت در خط دیده می‌شد. ما با استدلال ثابت کردیم که این نوع خط به خوش‌نویسی و خوانانویسی دانش‌آموز کمکی نمی‌کند. در نهایت تصمیم بر این شد که خط تحریری جایگزین خط فعلی شود. بعد متوجه شدیم که وقتی تعداد قابل توجهی از معلمان ما اینقدر خوش‌خط نیستند، چرا باید این خط در کتاب‌های درسی باشد و چطور باید از دانش‌آموز انتظار داشت که خوش‌خط بنویسد؟ هرچند دانش‌آموز مجبور به رونویسی بود و هرچند تعدادی از دانش‌آموزان در این زمینه خوش‌خط شدند، اما چون معلم خودش این هنر را نداشته، طرح دچار مشکلی می‌شود.

*تسنیم: آیا قبل از اینکه طرح به صورت کلی در کشور اجرا شود، به صورت آزمایشی اجرا نمی‌شود؟

صد در صد. در گروه‌های آزمایشی اجرا می‌شود و اگر موفق باشد و پاسخ مثبت بود، نمونه‌ها بیشتر می‌شود.

به معلمان در این زمینه آموزش داده می‌شود ولی این آموزش‌ها به این شکل است که چون تعداد معلمان و مناطق جغرافیایی خیلی زیاد است، یک تیم مؤلف که نمی‌توانند به همه جا بروند، یک دوره ضمن خدمت می‌گذارند و افرادی به عنوان نماینده از شهرستان در این جلسات حضور دارند و بعد، این طرح را در منطقه خود اجرا می‌کنند. تأمین مدرس برای این دوره‌ها سخت است. آن معلم چقدر می‌تواند آموزش اصلی را انجام دهد. بحث تربیت مدرس و آموزش معلم که بیش از 300 هزار نفر در دوره ابتدایی هستند، هزینه زیادی می‌برد. آموزش و پرورش ما آموزش و پرورش گسترده‌ای است که با این بودجه‌های نداشته، نمی‌تواند معلمان خود را به روز کند و متأسفانه معلمان هم خودشان به سمت به روز کردن اطلاعاتشان نمی‌روند. بهانه هم این است که حقوق معلمان کم است؛ بله من هم این را قبول دارم ولی به هر حال نمی‌تواند این دلیلی باشد برای کم‌کاری و کم کتاب خواندن معلمان.

تنها 5 درصد معلمان خود را با علم روز وفق می‌دهند

واقعیت این است که معلمان ما خود را با پنج درصد علم روز وفق می‌دهند و از تکنولوژی‌های جدید نیز به همین میزان اطلاع دارند؛ 95 درصد دیگر به شکل سنتی کار را پیش می‌برند و مانند بانک‌داری که هر روز انتظار دارد که به بانک برود و کار تکراری کند، معلمان ما هم به همین روال رفته‌اند و دچار تکرار شده و به دنبال نوآوری نیستند. شاید بخشی از این امر به کسانی بازگردد که این معلمان را گزینش می‌کنند. به هر حال باید ذوق در معلم باشد. باید این معیار در نظر گرفته شود که این فرد متقاضی برای معلمی ساخته شده است یا نه؟.

دانش‌آموزان ایرانی چقدر زبان فارسی می‌دانند؟ + نمودار

آغاز انتشار پرونده «دُرِ دری»؛ زبان فارسی، شکوه دیروز، فراموشی امروز

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران