نقض حقوق بشر در آمریکا از چه زمانی شروع شد؟

نقض حقوق بشر در آمریکا از چه زمانی شروع شد؟

جنایات آمریکا زمینه ای شد، تا بدانیم قربانیانی که در خلیج ماساچوست با میکروب آبله و در شبه جزیره کره و ویتنام و در خیابان‌ های بغداد با گاز خردل نابود شدند، در راستای ادامه نسل کشی آغازین آنها در قاره آمریکاست.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، کشف قاره آمریکا، در واقع ریشه درحس ثروت اندوزی و طلا پرستی کریستف کلمب دارد. وی در ابتدا قصد داشت به آسیا از طریق دریا سفر کند، به همین خاطر از حکومت اسپانیا درخواست تأمین هزینه سفر کرد. نتیجه هم چنین شد.

کلمب عازم هند شرقی شد، اما به جای رسیدن به هند به سرزمین جدیدی رسید. وی در ابتدا تصور می کرد وارد هند شده است، چرا که سرخپوستانی که در آمریکا زندگی می کردند، شباهت زیادی به هندی ها داشتند.

با گذشت زمان کلمب شروع به جستجوی طلا و به اسارت گرفتن برده برای بردن به اسپانیا کرد. کلمب و افرادش از منطقه ای به منطقه دیگری می رفتند و بومیان را اسیر می کردند. وی در مرحله نخست 500 نفر از سرخپوستان را به بند کشید و روانه اسپانیا کرد.

کریستوف کلمب همچنین در قسمتی از هائیتی که احساس می کرد طلا وجود دارد، دستور داد هر فرد بالای 13 سال باید در جمع آوری طلا کار کند، بومیانی (سرخپوستانی) که حاضر به این کار نمی شدند، سر خود را از دست می دادند.

"کریستوف کلمب" آغازگر نقض حقوق بشر در قاره آمریکا

عده ای هم در این میان تنها راه رهایی را در فرار می یافتند، اما افراد کلمب با سگ به تعقیب آنها می رفتند، و آنان را می کشتند. عده ای هم به خودکشی دسته جمعی دست می زدند. برهمین اساس جمعیت هائیتی بخاطر قتل و کشتار کلمب به نصف کاهش یافت.

در این دوره همچنین از آنجا که مادران سرخپوست به صورت سخت و دشواری کار می کردند، نمی توانستند نوزادان خود را شیر دهند. به همین علت بسیاری از نوزادان تازه متولد شده می مردند. حتی برخی مادران از شدت نا امیدی بچه های خود را زنده زنده غرق می کردند، این روند آغاز تاریخ سیاه آمریکا است، تاریخی که شامل سلطه جویی، برده داری ومرگ می شود. آمریکا تاریخی دارد که شروع آن با قتل عام هولناک کریستف کلمب آغاز می شود. البته این قتل عام و کشتار در ادامه هم جریان دارد.

به عنوان مثال آن زمان که مهاجران انگلیسی به ویرجینیا و ماساچوست رسیدند، قتل عام را برای آغاز کار خودشان در قاره آمریکا انتخاب کردند و این بلا را بر سر بومیان آن منطقه ادامه دادند.

انگلیس از همان ابتدا درشیوه های نقض حقوق بشر ابداع به خرج می داد

بعد از کلمب بود که خیل سفر مهاجران از اروپا بخصوص انگلیس به آمریکا آغاز شد. بیشتر مهاجران در شمال آمریکا و در منطقه نیوانگلند (انگلیس جدید) ساکن شدند.

آنها در شیوه مبارزه خود با سرخپوستان و حمله به غیرنظامیان راه حل های جدید ابداع کرده بودند. آنها چادرهای سرخپوستان را می سوزاندند و اهالی درحالی که سعی می کردند، برای فرار از آتش از چادرها خارج شوند، با ضربات شمشیر تکه تکه می کردند.

 

ظلم مهاجران اروپایی به بومیان قاره آمریکا زمینه ساز بردگی انسان های بومی در این سرزمین جدید شد. مهاجرانی که وارد سرزمین آمریکا شدند، برای فعالیت های کشاورزی و فعالیت درمعدن احتیاج به افرادی داشتند که با هزینه کم، کار طاقت فرسا انجام دهند، به همین دلیل علاوه بر سرخپوست ها محلی، یک میلیون سیاه پوست را بعنوان برده به قاره آمریکا با خود آوردند.

سیاهپوست های آفریقا و سرخپوست های آمریکا قربانیان نقض حقوق بشر انگلیس و آمریکا

مهاجران اروپایی به سرخپوستان و سیاهپوست ها به چشم برده نگاه می کردند. این نوع نگاه به سیاه پوست ها وسرخپوست ها نشأت گرفته از وجود جنون سود جویی بی پایان در مهاجران است.

مضاف بر این، تنفر نژادی مهاجران اروپایی نسبت به قاره جدید باعث شده بود تا به بومیان این سرزمین یعنی به سرخپوست ها و سیاهپوست ها به عنوان برده بنگرند.

برخورد مهاجرین با سیاه پوست ها از این قرار بود، که آنها را با زنجیر به هم می بستند وهزاران کیلومتر آنها را پای پیاده راه می بردند، در این میان بسیاری از سیاه پوستان بی گناه جان می دادند.

بخش دیگری از سیاهپوستانی هم که در این مسیر در خشکی نمی مردند،  سوار کشتی می کردند و در یک مکانی محدود و تنگ محبوس می کردند. شماری از این سیاهپوستان به دلیل ازدحام شدید و کمبود اکسیژن جان خود را از دست می دادند، در این بین عده ای هم برای نجات خود، از کشتی بیرون می پریدند.

در بین سال های 1500 تا 1800 میلادی حدود 15 میلیون سیاهپوست آفریقایی به قاره آمریکا انتقال یافتند. معمولاً در زیر عرشه کشتی، برده‌ها را با زنجیر به هم می‌بستند تا قادر به فرار یا پریدن به دریا نباشند. تقریبآً از هر 5 برده، یکی در کشتی جان می سپرد، علت مرگ هم به دلیل گرسنگی و بیماری و شکنجه بود.

استعمار 3 میلیون سیاهپوست آفریقایی را به کام مرگ فرستاد

تخمین زده می شود که در این دوره بیش از 3 میلیون برده آفریقایی زیر دست استعمارگران جان سپردند. درحالی که استعمارگران مفتخرانه و صادقانه کشتی ‌های حامل برده خود را "تابوت" می ‌نامیدند.

 

غرب آغازگر برده داری در تاریخ "شکل گیری تمدن مدرن"

تمام این اتفاقات زمانی به وقوع پیوست که غرب، این دوران را "تاریخ شکل گیری تمدن مدرن" می نامد، سفیدپوستان مهاجر بر این عقیده بودند که برای جلوگیری از سرکشی برده ها، مجازات شدید لازم است. به همین دلیل برده ها را می سوزاندند، فلج می کردند و می کشتند.

همه این جنایات را سفید پوستان اروپایی به این دلیل مرتکب می شدند، تا به قول خودشان در برابر سرکشی بردگان سرخپوستان و سیاه پوستان بایستند، و مانع از شکل گیری این عصیان واعتراض شوند.

در دورانی که مهاجران در مناطق شمالی آمریکا بودند، دسته بندی های طبقاتی در حال شکل گیری بود. تفاوت میان ثروتمندان و فقراء بیشتر می شد. در آن زمان حاکم تحمیلی ماساچوست در سخنانی دراین باره چنین گفت: "در همه دوره ها باید عده ای ثرروتمند و عده ای فقیر باشند". این سخنان از طرز فکر حاکمیت مهاجر آمریکا حکایت داشت؛ حاکمیتی که در اصل ریشه ای انگلیسی داشت، چرا که حاکمان درآمریکای تازه کشف شده، مردان پول پرست و جاه طلب بودند.

این حاکمان به گونه ای رفتار می کردند، که گویی سعی می شود، آمریکای شمالی به مانند انگلیس شود، یعنی همان مکانی که عده کمی از مردم بر ثروت جامعه و زمین های حاصلخیز کل جامعه مسلط بودند.

آغاز اجرای نظام اختلاف طبقاتی

با توجه به این عملکرد و باور بود، که سرزمین های قاره آمریکا با سرعت رشد کرد و جمعیت تا سال 1760 میلادی به بیش از یک ونیم میلیون نفر رسید. صنعت کشاورزی و کشتیرانی ترقی کرد و کارخانه های کوچک شروع به کار کردند و اندازه شهرهای تازه شکل گرفته آن زمان مانند نیویورک و بوستون سه برابر شد.

در نقطه مقابل در این میان شمار انسان های فقیر و بیچاره هم روز به روز افزایش پیدا می کرد و این امر از نظر مهاجران سفید پوست اروپایی مشکلی نبود. حدود سال 1776 میلادی عده ای از اشخاص مهم که دارای قدرت و ثروت در آمریکا بودند، متوجه شدند، با بوجود آوردن ملتی به نام ایالات متحده، می توانند زمین، ثروت و قدرت سیاسی را بدون نظارت انگلیس در دست بگیرند. این طرز فکر هم برگرفته از همان احساس زیاده خواهی انگلیسی صفت رهبران آمریکا بود، آنهایی که اکنون پدران بنیانگذار آمریکا معرفی می شوند.

هرچه زمان می گذشت ضدیت و مخالفت پدران بنیانگذار آمریکا با انگلیس بیشتر می شد، در همین راستا رهبران سیاسی و اجتماعی بوستون کمیته ای به نام "کمیته ارتباطات یا مکاتبات" تشکیل دادند تا به برنامه ریزی فعالیت های ضد انگلیسی بپردازد.

آمریکا در بیانیه استقلال نظام برده داری را در قانون اساسی خود به رسمیت شناخت

هنگامی که برخورد نظامی بین حاکمان آمریکا و انگلیس در سال 1775 میلادی روی داد، تشکل های آمریکایی بر سر جدایی از انگلیس تصمیم گیری کردند و اعلامیه استقلال هم بر همین اساس منتشر شد.

این بیانیه یا اعلامیه، رفتار و اعمال زیانبار و غیرمنصفانه انگلیس را فهرست وار بیان می کرد، و در این بیانیه حاکمیت حاکمان انگلیسی بر قاره جدید آمریکا را نوعی ستمگری و استبداد نامید.

البته در این بیانیه یک نکته پنهان هم وجود داشت که در آن حق حیات و آزادی و خوشبختی تنها از آن سفید پوستان دانسته شده بود، و در این متن کسی نمی خواست نظم موجود یعنی ثروت وقدرت از دست آنان برود.

برهمین اساس قانون اساسی آمریکا نگارش و تدوین یافت. کسانی که وظیفه نگارش وتدوین قانون اساسی را برعهده داشتند، اکثرشان جیره خوار و از ثروتمندان وحقوقدانان هوادار سرمایه داران بودند. از این رو آنها تلاش کردند، نظام اقتصادی مورد علاقه اربابانشان حفظ شود.

سرخپوستان بومی آمریکا امروزه بصورت اقلیتی در میان جمعیت مهاجر بعدی بسر می برند، این اقوام به گروه های بومی آمریکای شمالی تعلق داشتند و زبان های متعددی را تکلم می کردند. برخی هنوز به سنت های قدیمی و قومی خود پایبند مانده بودند، و برخی زیر فشار قوانین ظالمانه وتحت عنوان همسان سازی با فرهنگ مدرن آمریکایی تغییر نگرش یافتند.

جمعیت کل تمام قبایل مختلف سرخپوست آمریکا امروزه تا حدود 2٫5 میلیون نفر تخمین زده می ‌شود. سرخپوستان آمریکا سرگذشت بسیار غم انگیزی دارند. متاسفانه تاریخ و فرهنگ آنها در کشورهای دیگر چندان شناخته شده نیست. سرخپوستان آمریکا دو ضربه ویرانگر و نابود کننده را از سوی مهاجمان اروپایی یعنی فرانسوی ها و انگلیسی ها و تا حدودی اسپانیایی ها به خود دیدند.

انگلیس سرخپوستان را می کشت و  آمریکا آنها را به سمت مرگ کوچ می داد

یکی قتل عام قبایل آنها و دیگری آواره کردن و تبعید نمودن قبایل سرخپوست است، که بعدها و بخصوص در نیمه دوم قرن نوزدهم بدست دولت مرکزی آمریکا انجام گرفت. اروپایی ها سرخپوستان را می کشتند تا اموال و املاکشان را غارت و تصاحب کنند و آمریکایی ها آنها را کوچ می دادند تا در سرزمین های اجدادی خود راه آهن سراسری آمریکا را بنا کنند.

آمریکایی ها به جای چراگاههای سرخپوستان برای خود کشتزارهایی عظیم و باغ هایی انبوه ساختند. این دو زخم بر دل سرخپوستان ماند. بعد از این همه "کشتار وکوچ" جمعیت سرخپوست های آمریکا به شدت کم شد و نسل های بعدی آنها به ویژه در پنجاه سال اخیر با نابودی روبه رو شد، به گونه ای که آنها امروزه خود را در سرزمین اجداد خود غریبه احساس می کنند.

بیشتر سرخپوستان شمال آمریکا در ایالت داکوتا و بیشتر سرخپوستان جنوب آمریکا هم در ایالت آریزونا ساکن هستند و جزو طبقات مستمند جامعه بشمار می آیند.
در جریان تلاش ظالمانه دولت آمریکا برای کوچ اجباری سرخپوستان بومی برخی از روسای قبایل سرخپوست، همراه با مردان و زنان قبیله خود تصمیم گرفتند که در مقابل فشار دولت مرکزی مقاومت کنند.

قتل عام میلیون ها سرخپوست توسط حاکمان مهاجر به قاره آمریکا

با یورش وحشیانه مهاجران سفید پوست اروپایی به سرزمین سرخپوستان، یعنی با اشغال قاره آمریکای همه چیز دگرگون شد. براساس سرشماری جمعیت که درسال 1900 میلادی انجام گرفت، از میان 112 میلیون انسان سرخپوست بینوا تنها 250 هزار نفرشان زنده مانده‌اند.

امپراتور آمریکا در آن زمان صحنه‌ های 93 جنگ تمام عیار و فراگیری که در آن از انواع سلاح‌ های میکروبی استفاده شد، خلق کرد. در آن جنگ‌ ها میلیون‌ ها سرخپوست از فرزندان چهارصد قوم بومی سرزمین ‌تازه شناخته شده آمریکا به دست کاشفان آن قتل عام شدند. واقعا می توان این اقدامات آمریکا در بدو تاسیس خود را یکی از بزرگترین و طولانی‌ ترین نسل کشی و کشتار جمعی تاریخ دانست.

از بامداد عید پاک سال 1513 میلادی نسل کشی سرخپوستان آغاز شد

با وجودی که مورخان سفید پوست، تلاش کردند یاد رویدادها وخاطرات تلخ را از حافظه ‌ها و اذهان انسان ‌ها از بین ببرند، اما ناگهان پیدایش چند مورد سیاه زخم وحشتناک، این خاطره ‌ها را دوباره در اذهان سرخپوستان زنده کرد، به گونه‌ ای که بار دیگر ادامه حیات و سرنوشت آینده خود را سرخپوستان در چهره قربانیان خود یافتند.

این اقدامات آمریکایی ها زمینه ای شد، تا بعدها قربانیانی که در خلیج ماساچوست با میکروب آبله و درشبه جزیره کره و ویتنام و در خیابان‌ های بغداد با گاز خردل و سلاح‌های حاوی اورانیوم با غنای پایین و حشره‌ کش گیاهی نابود شدند، بدانند که این نسل کشی ها و قتل عام ها را آمریکایی ها از کجا آغاز کردند که ما امروزه آثار این ددمنشی آنها را در قرن بیستم و بیست ویکم مشاهده می کنیم.

 

 

دولت آمریکا هرگز تعداد سرخپوستانی را که از آغاز یورش سفید‌پوستان به شمال آن سرزمین کشته شدند به رسمیت نشناخت.

" خوان پونس دولیون" پس از کشف منطقه فلوریدا و هنگامی که آب حیات افسانه ‌ای را در آن جا جستجو می ‌کرد، از بامداد عید پاک سال 1513 میلادی نسل کشی سر‌پوستان را آغاز کرد.

دولت آمریکا به هیچ وجه در برنامه‌ های درسی به تاریخ رویدادهای این سرزمین و سرگذشت میلیون‌ ها سرخپوستی که تا پیش از آمدن کریستف کلمب در این قاره حضور داشتند، اشاره نمی ‌کند. مورخان آمریکایی ادعا کرده‌اند که پیش از آمدن کلمب در این سرزمین انسان نمی ‌زیسته است.

آمارهای واقعی تعداد سرخ پوستان در سرزمین قاره آمریکا

موسسه فرهنگی دولتی "اسمیت سونیان" مدت‌ های طولانی روی این ادعای خود پافشاری می ‌کرد که تعداد جمعیت سرخپوستان در آمریکای شمالی هنگام ورود کریستف کلمب از یک میلیون نفر بیشتر نبوده است.

اما در پی اعتراض‌ های زیادی که به این موسسه شد، پس از مدتی یک میلیون نفر دیگر را به شمار تعداد اولیه خود پیشکش کرد و این رقم را به دو میلیون نفر افزایش داد.

از سوی دیگر "فرانسیس جننگز" رئیس پیشین انجمن آمریکایی مطالعات و تحقیقات نژادی و مدیر سابق مرکز تاریخ سرخپوستان آمریکا و نویسنده کتاب "هجوم به آمریکا" بر این باور است که ارزیابی‌ های موسسه "اسمیت سونیان" غیر واقعی است و آمار و ارقام آن مبتنی بر فرضیه و گمان‌های نادرست بوده و جنبه نژاد پرستانه دارد.

در دهه پنجم از قرن بیستم، دانشگاه کالیفرنیا با استناد به دانش آثار کشاورزی، تحقیقاتی را آغاز کرد و به این نتیجه رسید که شمار جمعیت آمریکا در زمان کریستف کلمب بیش از یکصد میلیون نفر بوده است.

"هنری دوبینز" در کتاب خود با عنوان "آمار و ارقام سست آنان"، با استفاده از تکنیک یاد شده در مناطق شمالی آمریکا به این نتیجه رسید که تعداد سرخپوستان آمریکا هنگام آمدن کریستف کلمب، حدود 112 میلیون نفر بوده که 18 میلیون و 500 هزار نفر از آنان در سرزمینی می ‌زیسته ‌اند، امروزه "ایالات متحده آمریکا " نامیده می ‌شود.

شیوع بیماری های مرگبار بین سرخپوستان به نقل از مورخان آمریکایی

در کتابخانه‌ های آمریکا صدها عنوان کتاب وجود دارد که توسط مورخان سفیدپوست نگارش یافته و در آن ادعا شده که میلیون ‌ها سرخپوست با بیماری های گوناگون از بین رفته ‌اند.

مورخان سفیدپوست در ادامه ادعاهای خود گفته ‌اند که انواع بیماری‌ های واگیر مانند آبله، حصبه، دیفتری و دیگر بیماری های مسری آن دوران، ناخودآگاه و به صورت غیرارادی به کشتی‌ های مهاجران سفیدپوست سرایت کرده و به سواحل دنیای نو راه یافت و پس از آن براساس قضا و قدر به شهرها و روستاهای محل اقامت سر‌خپوستان شیوع پیدا کرده و جان میلیون ها نفر از آنان را گرفت.

مورخان مهاجران اروپایی به قاره آمریکا در ادامه ادعاهای خود چنین نوشته‌ اند: سرخپوستان به علت همزیستی با مهاجران اروپایی دچار این بیماری‌ها شده‌اند. اصولا این بیماری‌ها حالت سلاح کشتار جمعی را هم نداشته است، بلکه علت اصلی این است که سرخپوستان از هیچ مصونیتی در برابر این بیماری ‌ها برخوردار نبوده‌اند.

به ویژه این که سفیدپوستان انگلیسی بیگناه و صلح طلب آن زمان شناختی از میزان خطر و پیامدهای اینگونه بیماری ‌های مسری و راه‌ های جلوگیری از آن را نداشتند.

97 نوع وبای مرگبار علیه سرخپوستان به نقل از نویسنده آمریکایی

"هنری دوبینز" در این باره می گوید: انواع جنگ‌ های میکروبی فراگیر بر ضد سرخپوستان آمریکا در چهار قرن گذشته را مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار دادم. در پی این بررسی‌ ها به این نتیجه رسیدم که سفیدپوستان اروپایی برای نسل کشی سرخپوستان 97 نوع وبای مرگبار به کار بردند که عبارتند از 41 نوع آبله، 4 نوع طاعون، 17 نوع سرخچه، 10 نوع آنفلوانزا و 25 نوع سل و دیفتری و وبا.

 

هرکدام از وباهای یاد شده از نظر این نویسنده آمریکایی اثر ویرانگری بر سرخپوستان درپی داشته است که بخش وسیعی از سرزمین‌ های فلوریدا درجنوب شرقی تا اورگون درشمال غربی را در برگرفته است. نکته تکان دهنده دیگر این است که برخی اقوام سرخپوست پیش از دیدن چهره سفیدپوستان به وسیله وباهای یاد شده از بین رفتند.

انتهای پیام /

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت