نماز ظهر عاشورای رزمندگان، عراقی‌ها را به ایران پناهنده کرد

نماز ظهر عاشورای رزمندگان، عراقی‌ها را به ایران پناهنده کرد

قیام عاشورا خاص‌ترین حادثه‌ در تاریخ‌ تشیع‌ است، واقعه‌ای که با خون‌ شیعه ‌آمیخت‌ و در ژرفای‌جانشان ‌جوشید و اعتقادی‌ راسخ‌ در درونشان ‌پدید آورد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، پیام عاشورای سال 61 هجری نه تنها باعث شد تا بیداری اسلامی بنیان‌های حکومت ظالمانه بنی‌امیه را فرو بریزد بلکه در طول تاریخ نیز منجر شد تا آزادگان جهان در برابر ظلم و ستم به ایستادگی بپردازند و از حقانیت اسلام دفاع کنند. فرهنگ عاشورایی که با انقلاب اسلامی حرکتی تازه را آغاز کرده بود، در طول دفاع مقدس باعث شد تا دلدادگان به مکتب حسینی (ع) هیچ گاه جبهه‌های جنگ تحمیلی را خالی نگذاشته و با ایثار جانشان نگذارند که حتی یک وجب از خاک ایران اسلامی به دست دشمن بیفتد. فرزندان مکتبی که پیشوایش مرگ با عزت را بر زندگی در سایه ظلم ترجیح داده بود، در نبردی نابرابر در برابر یزیدیان ایستادند و حماسه‌ای بزرگ و ماندگار را ثبت کردند.

 

عمق جبهه‌هایمان در عاشورا بود


در سال‌های طلایی دفاع مقدس رزمندگان با الگوگیری از قیام امام حسین(ع) و حماسه عاشورا، مردانه و جانانه مقابل دشمنان سینه‌سپر کردند. آنها که در اعماق وجودشان عشق به امام حسین موج می‌زد با آمدن عاشورا به جبهه‌ها حال و هوای دیگری می‌دادند. شور حسینی با عشق و علاقه رزمندگان درمی‌آمیخت و هوش از سر هر جان آگاهی می‌برد.


سردار عبدالکریم علیزاده که سال‌های زیادی را به عنوان غواص در مناطق عملیاتی حضور داشته، حال و هوای جبهه‌ها در ایام محرم را چنین توصیف می‌کند: رایحه خوش محرم و عزاداری امام حسین(ع) همیشه در جبهه‌ها به مشام می‌رسید ولی این حال و هوا در روزهای محرم به اوج خودش می‌رسید. جبهه‌ها به نوعی در مسیر کربلا بودند. در روزهای محرم همه چیز عاشورایی و حماسی می‌شد. سردر سنگرها بیرق امام حسین(ع) برپا می‌شد و ما تجسم می‌کردیم آیا روزی خواهد رسید که این جاده‌ها تمیز و مرتب آماده پذیرایی از زائران سیدالشهدا(ع) شود. می‌گفتیم خدا کند در آینده روزهایی که مردم راحت به کربلا بروند، زودتر بیاید.

علیزاده خاطرات زیادی از روزهای محرم در جبهه دارد. عزاداری در کنار دوستان و همرزمانی که بعدها به شهادت رسیدند، هرلحظه حضور در منطقه را برای این رزمنده کهنه‌کار به یادماندنی کرده است: الان وقتی برای زیارت به نجف و کربلا می‌روم، تپه‌ها، صحراها، رودخانه‌ها و هر چیزی که در مسیر می‌بینیم برایم یادآور آن روزهاست. هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم زمانی این حجم از نیروی از این مسیرها به کربلا بروند. چند باری که از شلمچه و چزابه به سمت نجف و کربلا رفتم، صحنه‌های جبهه جلوی چشمم می‌آمد. الان زائران از مناطقی که ما عملیات می‌کردیم به کربلا می‌روند و‌ ای کاش به طریقی به این جمعیت که در امنیت و راحتی این مسیر را آمده‌اند می‌گفتیم قدر آمدنتان به اینجا را بدانید چون شب‌های سخت و دشواری را اینجا گذراندیم و برای شناسایی تنها 500 متر چند شهید می‌دادیم؛ شهیدانی که از لحاظ اخلاقی و انسانی بسیار بزرگ و گرانمایه بودند.

او در ادامه بیان می‌کند: جبهه ما، جبهه معرفت بود. بچه‌ها سر عقیده، آرمان و ارزشی در جبهه‌ها می‌جنگیدند که عمقش در عاشورا بود. می‌دانستیم اینجا در جبهه‌ها خونبهای امام حسین(ع) را که تمام اخلاقیت و انسانیت در وجودشان بود، می‌گیریم. من با خیلی از رزمندگان هم‌سفره و هم‌صحبت بودم و در وجودشان درجات بالایی از معرفت را می‌دیدم. عالی‌ترین فرمانده همان معرفتی را داشت که یک بسیجی ساده داشت. حس می‌کردید کسی معرفت را تراز و میان همه پخش کرده است. حتی پیرمرد بی‌سوادی که خواندن و نوشتن بلد نبود چرایی و فلسفه حضورش در جبهه را می‌دانست. هیچ‌کس ابهامی نداشت و همه داوطلبانه و با عشق به امام حسین(ع) آمده بودند. تفاوت جبهه ما با جبهه دشمن هم در همین بود که همه عاشقانه آمده بودند.

سقایی جانبازان بدون‌دست


جمشید اسکندری یکی دیگر از رزمندگان دفاع مقدس در خاطراتی از روزهای محرم در مناطق عملیاتی و جبهه‌ها می‌گوید: آنچه نقش اصلی را در دفاع ما بازی کرده، ظلم‌ستیزی حضرت سید‌الشهدا (ع) است و این بهترین الگوی ما برای مبارزه با رژیم بعثی به سرکردگی امریکا و غرب به ایران بوده و در نتیجه با توجه به آنچه حضرت سید‌الشهدا راه و مسیر را برای ما مشخص کرده رزمندگان ما بهترین الگو را در این خصوص داشته‌اند. اما محرم در دل هر شیعه و مسلمان و هر رزمنده‌ای عزم ایجاد می‌کرد تا به یاد شهادت حضرت سید‌الشهدا اقدامی انجام دهند و تلاش کنند. در جاهایی که مرکز ستاد، تیپ‌ها و لشکرها بود، معمولاً بچه‌ها حسینیه بزرگی برپا می‌کردند و معاونت تبلیغات متصدی حسینیه می‌شد. در زمان جنگ تبلیغات رزم یا لشکر بر عهده من بود و از مراکزی که روحانی برای ما اعزام می‌کردند سخنران و مداح دعوت می‌کردیم و آنها هم برای ما برنامه‌های متمرکز اجرا می‌کردند. در مقر‌های کوچک‌تر که امکان تجمع چند هزار نفره نبود، بچه‌ها با دسته‌های کوچک‌تر عزاداری‌ و مراسم ایام محرم را برگزار می‌کردند. معمولاً تمام مقرها یک مرکز صوت داشت و این مقرها با نوارهای ایام محرم به فراخور فرارسیدن این ایام تاسوعا، عاشورا و. . . برنامه‌هایی ویژه برگزار می‌کردند. رزمندگان با نصب پرچم، پیشانی‌بند و پلاکارد در سنگرها ایام عزای سیدالشهدا (ع) را به نمایش می‌گذاشتند و نهایت بهره‌برداری را از محرم می‌کردند.

حاج‌علی سلطانی خاطره جالبی از روز عاشورا در جبهه دارد و در این رابطه بیان می‌کند: یکی از کارهای خوب که در روز عاشورا در سال 67- 66 انجام گرفت، این بود که بچه‌هایی را که در گردان بودند و دستشان قطع شده بود به عنوان سقا آماده  و به همراه مشک سقایی می‌کردند و این یک جلوه خاصی به عزاداری می‌داد. اما زمانی که در اهواز بودیم بچه‌ها تاسوعا و عاشورا به دارخوین و شادگان می‌رفتند. حسینیه‌ای که بین جاده آبادان-اهواز قرار داشت، در ایام عزاداری بسیار موردتوجه و اهمیت بود. بچه‌ها مراسم دهه اول را در آن حسینیه برگزار می‌کردند و  بعد از دهه هم کل دو ماه به طور مختصر مراسم در این مکان برگزار می‌شد.

شهادت محمد یزدانی در ظهر عاشورا


حاج سعید صادقی که از اولین روزهای جنگ با حضور در گروه فدائیان اسلام در کنار شهید مجتبی هاشمی، به دفاع مقابل دشمن پرداخت، با ذکره خاطره‌ای جالب میزان ارادت رزمندگان به سرور و سالار شهیدان را بیان می‌کند: پسرخاله‌ای داشتم که بعد از شهادتش پیش پدرش رفتم که می‌گفت من روزی دوزار به پسرم می‌دادم تاخرجی روزانه‌اش باشد. تا اینکه روزهای محرم رسید و پسرخاله‌ام به پدرش گفت بابا کمی به من پول می‌دهید تا با این دوزاری‌هایی که جمع کرده‌ام برای محرم پرچم بخرم. شهدا را باید از کودکی و بچگی شناخت. وقتی این بچه با چنین روحیه‌ای بزرگ شد و می‌خواست به جبهه برود به مادرش گفته بود پیراهن مشکی‌ام را بده تا هنگام محرم در جبهه پیراهن مشکی داشته باشم؛ من راه امام حسین(ع) را می‌روم و حداقل لباسم همراه با امام باشد. از همین نکته‌سنجی‌های ریز می‌توان به میزان ارادت و عشق رزمندگان به امام حسین(ع) پی برد.

صادقی در گفت‌وگویش  با اشاره به شهادت محمد یزدانی در روز عاشورا می‌گوید: ایشان ظهر عاشورا در حال آبرسانی به بچه‌ها بود که گلوله مستقیم توپ به او می‌خورد و تکه‌تکه‌می‌شود. ما تکه تکه بدن ایشان را جمع کردیم، روی برانکارد گذاشتیم و پشت سرش نماز ظهر عاشورا را خواندیم. جالب اینجاست یکی از بچه‌هایی که از ما عکس گرفت، می‌گفت بعداً که تعداد نمازگزاران را شمردم 72 نفر بودند. بعد از اینکه محمد یزدانی شهید شد و ما پشت سرش نماز عاشورا خواندیم در روزهای بعد دیدیم تعدادی از نیروهای دشمن خودشان را تسلیم ما کردند. وقتی دلیل کارشان را پرسیدیم که چرا به ایران پناهنده شده‌اید، گفتند ما تا قبل از ظهر عاشورا شما را کافر و مجوس می‌دانستیم ولی با دیدن این صحنه که ایستادید و بعد از شهادت رفیق‌تان نماز ظهرتان را خواندید بعد از آن فهمیدیم شما مسلمان هستید. اینها صحنه‌هایی از جبهه بود که خودم دیدم. حالا مناطق دیگر جای خود دارد. محمد یزدانی شب قبل از شهادتش، وقتی آمار شهدا را یادداشت می‌کرد نگران بود و دلهره داشت و می‌خواست وارد معرکه شود. پیش یکی از رفقا آمد و گفت من فردا باید به خط بزنم. گفتند تو کار داری و نمی‌شود. شب عاشورا خواب می‌بیند که می‌گویند تو باید سقای ما شوی. شهدای ظهر عاشورا و محرم انتخابی‌تر از شهدای دیگر بودند. حال وهوای محرم از بُعد معنوی انرژی بیشتری به بچه‌ها می‌داد.

دفاع مقدس ادامه راه عاشوراست


سردار صادقی شهادت شاهرخ ضرغام را که در محرم 1357 متحول و در محرم 1359 در دشت ذوالفقاریه مفقود‌الاثر و مفقود‌الجسد می‌شود، نمونه‌ای از حر بودن این شهید والامقام می‌داند. کسی که تحول و شهادتش همانند حر در محرم اتفاق ‌افتاد.  این رزمنده گفتنی‌های زیادی از آن روزها دارد که شنیدنش دلِ هر شنونده‌ای را با خود همراه می‌کند: یک سال اطراف قلاجه و اسلام‌آباد چادر زدیم. درست به ظهر عاشورا خردیم و دیدیم پیرمردی دور خیمه‌ها می‌گشت و بوته‌ها و خارها را جمع می‌کرد. به این نیت که بچه‌ها می‌خواهند عزاداری کنند تیغ به پایشان نرود. بچه‌ها بیرق‌هایی بالای در سنگر می‌زدند و حسینیه‌ای به نام شهدای عاشورا و ائمه درست می‌کردند. نام گروهان‌ها، گردان‌ها و دسته‌ها را به نام حر و قیس و حبیب بن مظاهر می‌گذاشتند و خواه ناخواه نه فقط ایام محرم بلکه در طول سال این اسامی با بچه‌ها عجین می‌شد و همیشه همراهشان بود یا یکسری از بچه‌های تهران کُتَل‌های هفت رنگ و هشت رنگ را برمی‌داشتند و به جبهه می‌آوردند و شروع به عزاداری می‌کردند. حال و هوای محرم زمان جبهه با حال و هوای محرم در شهر و روستاها فرقی نمی‌کرد. همان مردمی که در شهر و روستاها عزاداری می‌کردند، همان عزا را در جبهه و سنگر می‌آوردند.

وی به عملیاتی به نام «محرم» که در سال 61 و در ماه محرم انجام شد اشاره و از شهدای تشنه لب این عملیات یاد می‌کند و ادامه می‌دهد: جبهه ما با جبهه امام حسین(ع) در یک راستا قرار داشت. همان حدیث «کل یوم عاشورا کل ارض کربلا است.» ما ادامه همان راه هستیم ‌فقط باید بگردیم ببینم کربلا و عاشورا کجاست. ما هم همانند هزار و 400 سال پیش مثل امام حسین(ع) برای احیای دین جد‌شان قیام کردیم.

 

منبع: جوان

انتهای پیام/

بازگشت به سایر رسانه‌ها

اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon