فرصت بوجود آمده در روابط تهران - باکو نیازمند طرحی بلند مدت است
در شرایط فعلی نباید فرصت به وجود آمده در گسترش روابط با جمهوری آذربایجان از دست داد و بایستی براساس یک طرح بلند مدت و هدفمند در خصوص توسعه روابط در همه جوانب تلاش کرد و زمینه تبلیغات ضد ایرانی از بین برد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس احترام به استقلال ارضی کشورها به خصوص کشورهای همسایه بنیان نهاده شده و توسعه روابط با کشورهای همسایه و بخصوص کشورهای مسلمان از اولویتهای سیاست خارجی و انقلابی کشور بوده است.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 موجی از تحولات سیاسی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی را در جهان به دنبال داشته است. با فروپاشی نظام کمونیستی پس لرزههای آن ساختار حکومتی و جغرافیایی منطقه آسیای میانه، قفقاز، حوزه بالتیک و اروپای شرقی را دگرگون کرد و دولتهای کمونیستی جای خود را به دولتهای لیبرال دموکراتیک دادند.
جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که براساس مکتب شیعه و احیای سنت پیروی از اهل بیت پیامبر بنیان شده و بر این اساس، ظهور کشوری در 31 اگوست 1991 در منطقه استراتژیک قفقاز با جمعیتی 8 میلیون نفری که 97 درصد آن مسلمان بوده و 85 درصد آنها شیعه هستند، میتوانست تغییرات ژئوپولوتیک مهمی در منطقه و جهان ایجاد کند. به همین جهت قبل از استقلال کامل این کشور از سال 1988 عوامل صهیونیستی با جریان ایجاد مناقشه ارمنی ـآذری زمینه شیوع جنگ مذهبی، قومی و سیاسی را بین جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان شعله ور کردند.
با استقلال ارمنستان و آذربایجان، جمهوری اسلامی ایران استقلال هر دو کشور را به رسمیت شناخت و شروع و توسعه روابط دوجانبه را به عنوان همسایگان جدید آغاز کرد.
در این میان حمایت برخی گروهها و کشورها و جریانهای سیاسی از شعله ور شدن جنگ ارمنستان و آذربایجان در خصوص مالکیت منطقه خود مختار ناگورنو قره باغ آغاز و تا سال 1995 ادامه یافت که در این جنگ جمهوری آذربایجان 20 درصد خاک خود را از دست داد. در این مدت جمهوری اسلامی ایران براساس حسن همجواری و توسعه روابط هر دو کشور درگیر در جنگ همکاریهای خود را ادامه داد و کمکهای بشردوستانه به هر دو کشور گسیل کرد، اما موضوعی که بسیار حساس و پیچیده بود، سیاست تشویق ایران گریزی برای مقامات آذری از سوی کشورهای آمریکا، اروپا، رژیم صهیونسیتی و ترکیه بوده است که با مستمسک قراردادن همکاری ایران با ارمنستان به عنوان کشور همسایه، جنگ تبلیغاتی، سیاسی و فرهنگی علیه جمهوری اسلامی ایران در دو حوزه دولتی و مردمی به راه انداختند و مقامات وقت آذربایجان را از گسترش روابط با ایران علیرغم وجود مشترکات دینی، فرهنگی و تاریخی دو کشور برحذر داشتند و به همین جهت ما تاکنون شاهد یک روابط شکننده و تحت تأثیر عوامل خارجی بین ایران و جمهوری آذربایجان بودهایم. برای روشن شدن موضوع نگاهی به سیاست خارجی کشورهای فرامنطقهای و منطقهای نسبت به روابط آذربایجان و ایران میاندازیم.
1. ترکیه: ترکیه که خود را وارث امپراطوری عثمانی میدانست و دایه دار جریان قوی پان ترکیسم در جهان معرفی میشود، خواستار تشکیل اتحاد کشورهای ترک زبان در جهان و منطقه بوده است. به همین جهت بعد از فروپاشی شوروی، اجلاسها و سمینارهای مختلفی با کشورهای آسیای میانه برگزار کرد که بیشتر این کشورها دارای ریشههای زبان ترکی در برخی مناطق بودهاند.
در همین خصوص ترکیه ضمن تبلیغ جریان پان ترکیسم در آذربایجان، باحمایت از سرکوب فعالیتهای دینی و مذهبی شیعیان در آذربایجان که 85 درصد جمعیت آن را در برداشت الگوی حکومت لاییک و غیردینی همچون ترکیه در آذربایجان به راه انداخت، حتی جهت نزدیکی به خود حروف الفبای لاتین را به جای الفبای عربی که در آذربایجان مرسوم بود، جایگزین کرد. از سوی دیگر آذربایجان به عنوان دروازه صادرات کالای ترکیه و حضور ترکیه در قفقاز و آسیای میانه در سیاست خارجی ترکیه قرار گرفته بود.
به همین جهت ترکیه با ایجاد وحدت براساس نژاد و زبان ترکی با آذربایجان و سایر جمهوریهای خود مختار فرصت نفوذ سیاسی و فرهنگی بخصوص اقتصادی را در این مناطق مهیا کرد و شرکتهای ترکیه بازار بی رقیبی در منطقه برای محصولات تولیدی و خدماتی خود بدست آوردند.
از سوی دیگر به جهت مشترکات مهم جمهوری آذربایجان و کشورهای آسیای میانه با جمهوری اسلامی ایران، ترکیه با یک اقدام تبلیغاتی و جنگ روانی حساب شده از پشتیبانی رژیم صهیونیستی نیز برخوردار بود، پروژه اسلام و ایران گریزی را در آذربایجان و مناطق مختلف کشورهای آسیای میانه به راه انداخت و در آن زمان بخاطر مشکلات به جا مانده از 8 سال جنگ تحمیلی، سیاست گذاریهای کشور جهت مقابله با اقدامات ترکیه در آذربایجان به صورت صحیح مدیریت نشد و گاهی اشتباهات منجر به بهانه جهت تخریب جمهوری اسلامی ایران در آن کشور شد تا جایی که ترکیه روابط خود را با جمهوری آذربایجان نزدیک و همسان کرد.
شعار یک ملت و دو دولت در جمهوری آذربایجان و ترکیه در بین مردم و مقامات دو کشور مطرح شد که این امر به نفع دولت ترکیه بود چراکه ترکیه جهت حضور در آذربایجان و قفقاز و آسیای میانه علاوه بر منافع ملی خود، نقش جاده صاف کنی حضور آمریکا و رژیم صهیونیستی را در این منطقه بر عهده داشت و درواقع میتوان گفت که اسرائیل و آمریکا جهت حصول به نتیجه و جلوگیری از احساسات دینی و ضد مذهبی با پوشش ترکیه حضور یافتند که بعد از حصول نتیجه، واقعیتها آشکار شد.
2. اسرائیل: براساس نظریه معروف بن گوریون نخست وزیر سابق اسرائیل توسعه روابط اسرائیل با کشورهای فرامنطقهای بخصوص کشورهای مسلمان در تثبیت موقعیت این رژیم بسیار حائز اهمیت است. وی معتقد بود که اسرائیل از سوی کشورهای مسلمان عربی در محاصره قرار گرفته و این کشور جهت بقای سیاسی و اقتصادی خود نیازمند توسعه روابط با کشورهای غیر عربی بخصوص مسلمان در آسیا و خاورمیانه است که روابط این رژیم با ایران در زمان پهلوی نیز از این سیاست نشأت میگرفت.
فروپاشی اتحادیه شوروی و ظهور کشورهای مسلمان غیر عربی فرصتی بود که رژیم صهیونیستی جهت روابط سیاسی و اقتصادی خود بدست آورد. این رژیم بعد از فروپاشی با همکاری ترکیه حضور خود را در این کشورها با بستههای پیشنهادی کشاورزی عمرانی و کمکهای بلاعوض جهت بازسازی کشت و صنعت و اقتصاد وارد شد و کالاهای اسرائیلی تحت پوشش شرکتهای ترکیهای به این کشورها از طریق ترکیه صادر میشد.
از سوی دیگر با انجام پروژههای حمایتی و انسان دوستانه براساس نیاز کشور، اقدام به گسترش فعالیت فرهنگی و سیاسی خود کرده و با حمایت از جامعه یهودیان این کشورها و هدایت این جامعه جهت حضور در پستهای کلیدی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی زمینه را برای حضور فعال و غیر واسطه آماده کرد که در این موضوع سه هدف داشته است: اول شناسایی رژیم صهیونسیتی از سوی این کشورها در مجامع بینالمللی. دوم اسلام هراسی و ایران هراسی جهت جلوگیری از همکاریهای این کشورها در موضوع فلسطین با ایران و کشورهای عربی. سوم حضور در بازار بزرگ منطقه جهت صادرات محصولات و خدمات آن رژیم به کشورهای منطقه و قفقاز که در حال حاضر ما شاهد حضور شرکتهای اسرائیلی در پروژههای نفتی، زیر ساختی،کشاورزی در آذربایجان و کشورهای آسیای میانه هستیم.
3. آمریکا: فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی فرصتی را برای آمریکا به وجود آورد که رقیب سرسخت خود را از میان رقابتهای سیاسی، امنیتی و نظامی و اقتصادی کنار بگذارد و به عنوان قدرت مطلق جهانی عرض اندام کند. آمریکاییها با گسترش روابط خود با جمهوری آذربایجان به دنبال اهداف مختلفی بودند که از جمله آن:
الف.حضور سیاسی و نظامی در آذربایجان و قفقاز جنوبی جهت مقابله با توسعه طلبیهای آتی روسیه
ب.مدیریت و نظارت بر تولید و صدور نفت و گاز کشورهای حوزه خزر علی الخصوص آذربایجان که نتیجه آن قرارداد کنسرسیوم نفتی آذربایجان با آمریکا در سال 1995 بود که خط نفتی باکو- تفلیس- جیحان منعقد و نفت آذربایجان و کشورهای حوزه خزر از طریق آذربایجان و گرجستان به بندر جیحان ـ ترکیه جهت صدور به دنیا احداث شد.
ج. مقابله با نفوذ ایدئولوژیک و سیاسی ایران وآذربایجان و کشورهای همسایه با سیاست اسلام گریزی
د. حضور در بازسازی و تشکیل ساختارهای سیاسی- اقتصادی آذربایجان از طریق کمپانیهای آمریکایی و اروپایی
ه. ترغیب آذربایجان و سایر کشورهای منطقه جهت گسترش سیاستهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی با رژیم صهیونیستی
با چنین وضعیتی در روابط ایران و آذربایجان و تبلیغات عظیمی که علیه ایران در آذربایجان به جریان افتاده بود، با فشار آمریکا و اروپا، ایران از معادلات سیاسی، امنیتی و اقتصادی قفقاز جنوبی حذف شده که مهمترین آن عدم حضور ایران در کنسرسیوم نفتی خط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیحان است که قرار بود 5% حق مشارکت آن به ایران داده شود، اما با فشار آمریکا به ترکیه داده شد.
همچنین با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که با آذربایجان، ارمنستان و منطقه قره باغ دارای مرز مشترک میباشد اما در روند صلح قره باغ هیچ نقشی به ایران داده نشد و گروه مینسک متشکل از آمریکا، روسیه و فرانسه متولی انجام آتش بست و پیگیری صلح بین آذربایجان و ارمنستان شدند.
با چنین وضعیتی تنشهای بین ایران و آذربایجان به دلیل دخالتهای جریانات و کشورهای فرامنطقه ادامه داشته و این موضوع در شرایط مختلف به بهانههای متفاوت روابط سیر صعودی یا نزولی داشته است و هرگز ایران و جمهوری آذربایجان علیرغم بر داشتن منافع و مشترکات مهم روابط استراتژیک و بلند مدتی نتوانستند به وجود آورند چرا که در دو کشور عدهای از افراد و مسائل سیاسی براساس منافع شخصی، حزبی و یا گروهی در روند روابط دوجانبه تأثیر گذاشتهاند اما بعد از 25 سال از استقلال کشور آذربایجان و تجربه دولت مداری دولت مردان آذری و مقامات آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه رسیدند که زمان توسعه روابطه دو جانبه رسیده است و مقامات آذربایجان در این مدت از سیاستهای دوگانه ترکیه در نگاه به روابط با ارمنستان و وعدههای پوچ رژیم صهیونیستی جهت کمک لابی صهیونیستی برای حل مناقشه قره باغ و بدقولیهای اروپا و آمریکا در حمایت از دولت علی افها و کمکهای بینالمللی تجربه خوبی برای مقامات آذری بود.
از سوی دیگر ایران نیز به منظور توسعه روابط با آذربایجان و حفظ منافع جمهوری اسلامی ایران در آن کشور، وجود سیاست واحد در آن کشور و ارتباط خوب و سازنده با دولت آذربایجان ضروری میباشد و به جای ارتباط با برخی گروهها و جریانات سیاسی بهتر است جهت حل مشکلات موجود با دولت آذربایجان مذاکراتی صورت گیرد.
در چنین وضعیتی تمام شرایط لازم جهت شروع یک رابطه خوب و بلندمدت مهیا میباشد و ملاقاتها و سفرهای دوجانبه مقامات ایرانی و آذری در طول دو سال گذشته خود دلیلی بر این موضوع است. همکاریهای ایران با آذربایجان در خصوص موضوعات اقتصادی، فرهنگی، مبارزه با تروریسم و همکاری در تعیین رژیم حقوقی خزر و مسائل منطقهای میتواند هم ایران هم آذربایجان را به خواستههای خود برساند. به همین جهت در شرایط فعلی نباید این فرصت به وجود آمده را از دست داد و بایستی براساس یک طرح بلند مدت و هدفمند در خصوص توسعه روابط در همه جنبهها با دولت آذربایجان تلاش کرد و زمینه را جهت تبلیغات ضد ایرانی وابستگان رژیم صهیونیستی، آمریکا و ترکیه از بین برد و از سویی دیگر یک برنامه بلند مدت جهت تبدیل روابط فعلی به روابط استراتژیک به آذربایجان اقدام کرد.
یادداشت: میرقاسم مومنی، رئیس موسسه پژوهشی و مطالعات بینالمللی چشم انداز ابرار نوین
انتهای پیام/