پرونده سانسور بهمن فرسی روی میز ساواک
مجله شهرکتاب در شماره دوازدهم خود نگاهی به پروست و آثارش در ایران انداخته است. در حوزه تئاتر نیز به سراغ سانسور آثار بهمن فرسی و نقش جلال آلاحمد در این باره رفته است.
باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» - احسان زیورعالم
شماره دوازدهم مجله شهر کتاب مختص به ماه مهر با کمی تأخیر در آستانه آبان ماه روی کیوسک نشریات آمده و حکم سالگرد انتشار این نشریه در حوزه کتاب را دارد. در شماره دوازدهم این مجله موضوعاتی از قبیل ترجمه، تئاتر، سینما، فلسفه و حتی اتفاقات سیاسی از منظر کتاب مورد مداقه قرار گرفته است.
در بخش ادبیات به بهانه انتشار مقاله «همه با هم جمع میشوند» رولان بارت توسط احمد اخوت، پروندهای به پیوست و کتابهایش، تاریخ ترجمه و نشر آثار او اختصاص یافته است. علی شروقی در مقالهای با عنوان «از روزگار مارسل پروست در ایران» به سراغ بیشتر کتابهایی رفته است که به نوعی به پروست مرتبط است. شروقی حتی در این خوانش مجلاتی که پروندهای بر پروست منتشر کردهاند را نیز لحاظ کرده است، از جمله مجله سمرقند که در شماره دوم خود گفتارهایی از شاهرخ مسکوب و جلال ستاری آورده است. از نکات جالب اطلاق لقب «شاهنامه عصر جدید» از جانب مسکوب به «در جستجوی زمان از دست رفته» است. بخشی از این مقاله نیز به تلاش مهدی سحابی در ترجمه این رمان طولانی و البته مشکل اختصاص یافته است.
اما به نظر جذابترین مقاله بخش ادبیات مجله «بعضی از زبانها آن قدر هم خوب نیستند» از ری هارلو است. هارلو که استاد زبانشناسی دانشگاه وایکاتو زلاندنو «نیوزلند» است در این مقال نگاهی انتقادی به نگرش برخی در تلقی ناکارآمدی برخی زبانها دارد. هارلو برای اثبات قابلمندی زبانهای مغفولی چون مائوری در کشورش یا رومانش در سویس در حوزه گرامری مینویسد:«افسانهای ناشی از این مدعا که چون زبانها کارکرد ساختاری متفاوتی دارندف توانایی آنها در بیان روابط منطقی کلمات و مفاهیم متفاوت است.»
او همچنین به این مسئله نقد دارد که میگویند فلان زبان زشت یا زمخت است. وی در اعتراض به اینکه زبان انگلیسی توانایی بیان علم را دارد و دیگر زبانها از آن محرومند میگوید: «مشخصاً حرف مهملی است. ماجرا البته این است که در طول زمان انگلیسی برای پرداختن به کامپیوترها و مقولات زیاد دیگری در ایجاد مانع ضروری که قبلاً ناشناخته بودند، پیش رفته است.»
سعیده علیپور گزارش جذابی درباره تأثیر کتب درسی بر کاهش متابخوانی دانشآموزان مهیا کرده است. در گزارش «تنها فرصتی که مغفول میماند» بیسلیقگی در گزینش، عدم توانایی معلم، کسالتبار بودن متون انتخابی، کمرنگ بودن نقش ادبیات داستانی و البته کجطبعی در انتخاب آثار داستانی، فقدان غایت وجود درسی به نام ادبیات فارسی و مهمتر از همه فقدان هارمونی میان متون گزینشی عواملی معرفی میکند که در نهایت منجر به کاهش کتابخوانی و البته ضعف در ادبیات و نثر دانشآموزان شده است.
در بخش هنرها مجله شهر کتاب مجموعه متنوعی تهیه دیده است. در حوزه تجسمی مصطفی ملکی به سراغ خالد الصباح، عکاس فلسطینی رفته است و از وضعیت هنر امروز فلسطین پرسیده است. الصباح درباره عکاسی و انتشار در شبکههای اجتماعی میگوید «شاید این شبکهها برای همگان چیزی جز به اشتراک گذاشتن تفریحات و سرگرمیها و دیگر شادیهای مبتذل نباشد؛ اما برای ما داد ستم کشیدگانی است که میخواهند دیده شوند تا دادخواهی کنند.»
آقای خالد الصباح در گفتگوی خود از آرزویش برای اهتزاز پرچم فلسطین در بیت المقدس سخن گفته است و خود را سربازی برای جامعه درد کشیده خود توصیف میکند. او درباره گرفتن تصویر از کودکان گریان فلسطینی میگوید: «من کیام؟ یک سوءاستفادهگر یا یک پیامرسان؟ شاتر را فشار میدهم و با چشمانی اشکبار خود را در وضعیت موجود قرار میدهم.»
پرونده جذاب شهر کتاب در حوزه تجسمی مروری کتاب «پالاک و پس از آن: جدل انتقادی» است. کتاب حاضر همانطور که از عنوانش مشخص است نگاهی به اکسپرسیونیسم انتزاعی، مکتب هنری آمریکایی با حضور جکسون پالاک (پولاک)، مارک روتکو، بارنت نیومن، ویلم دکونینگ و ... است که ره زعم مصطفی ملکی، نویسنده مقاله «هجرت هنری» در زمانهای شکل گرفته که متفکران اروپایی در دهه 1950، فرهنگ آمریکایی را «چیزی جز فیلمهای آبکی وسترن و بمب اتم نمیدانستند.»
طبق گفته ملی کتاب محصول برهه تاریخی در میانه دهه هشتاد است که آن را «عصر نسیان فرهنگی و تاریخی» توصیف میکند که تحت تأثیر تاچریسیم انگلیسی و ریگانیسم آمریکایی بوده است. از همین رو ملکی به مقالهای از ماکس کوزلوف اشاره میکند که بخشی از این نسیان را به فضای پروپاگوندایی ضدکمونیستی دروارن نیکسون مرتبط میکند و متعاقب آن جریانهای ضدفرهنگ شکل گرفتند. برای تکیمل پرونده «اکسپرسیونیسم انتزاعی» کیانا حسینی مقاله هفتم این کتاب را به قلم اوا کاک کرافت را ترجمه کرده است. کرافت در این مقاله با عنوان «اکسپرسیونیسم انتزاعی سلاح جنگ سرد» بر این باور است «هنرمندان آوانگارد - با سرباز زدن از ارزشهای ماتریالیستی جامعه بورژوازی و غرق شدن در توهم اینکه میتوانند در قلمروی نامتعارف کاملاً بیرون از حیطه فرهنگ غالب کار کنند - معمولاً منکر نقششان در جیاگاه تولیدکنندههای کالاهای فرهنگی بودند. در نتیجه به خصوص در ایالات متحده هنرمندان از مسئولیتشان در قبال منافع اقتصادی خود و کاربردهایی که آثارشان پس از ورود به بازار دارند شانه خالی کردند.»
خواندن این مقاله که نسبت به دیگر نوشتارهای مجله طولانیتر است خالی از لطف نیست. در ادامه این پرونده ایمان رئیسی مروری بر کتاب روایتهای آوانگارد پویان روحی داشته که اگرچه ذیل این پرونده نیست؛ اما چندان هم دور از هم نیستند.
در بخش تئانر پروندهای برای بهمن فرسی و سانسور آثارش در دوران پیش از انقلاب باز شده است. بهانه این پرونده نیز بازنشر برخی از آثار او توسط نشر بیدگل است. دیباچه این مقاله نیز به محمد چرمشیر سپرده شده است که در ان از تأثیر فرسی بر تئاتر دهه چهل و پنجاه گفته است. اما برگ برنده پرونده مستنداتی مبنی بر سانسور نوشتههای فرسی است که در میان آنها اسنادی از ساواک نیز دیده میشود. علی قلیپور در این مجال مهمترین عامل سانسور و حساسیت دستگاه نسبت به فرسی را یادداشتی میداند که جلال آلاحمد در تمجید از «گلدان» فرسی در مجله آرش منتشر میکند. آلاحمد در آن یادداشت مینویسد «راستش من دست مریزاد گفتم به حضرات که چنین نرم و کشدار و انعطافپذیر از پیچ و خم سانسور و مقررات و وابستگی به فلان ادانه پرمدعا گدشته بودند. شاید هم قسمت اعظم گریز حضرت فرسی به استعاره و کنایه و ادا و قلمبهگویی و مقلقخوانی به این علت بودند. در این نمایشنامه آنچه سرراست بود و استعاره نداشت یا کمتر داشت گفتار پدر بود که نصیریان بازی کرد.»
قلیپور در ادامه تأثیر این نگاه آلاحمد و ممیزیهای سختگیرانه و مکاشفهگونه بررسها را پیگیری میکند که هر نوع استعارهای را حمل بر دور زدن سانسور میپندارند تا جایی که پای ساواک نیز به قضیه باز میشود. با این حال همواره فرسی یک فرشته برای نجات داشته است که دریافت آن را به مخاطب میسپریم.
در این پرونده نمایشنامههای «گلدان»، «بهار و عروسک»، «صدای شکستن»، «موش» و «آرامسایشگاه» توسط منتقدان حوزه تئاتر از جمله رفیق نصرتی و کاظم شهباززاده مورد بررسی قرار گرفتهاند.
ادامه دارد...