انتخاب ترامپ و چالش درون سیستمی در آمریکا

انتخاب ترامپ و چالش درون سیستمی در آمریکا

اینکه ترامپ وامدار فرد یا جریانی نبوده و نماینده تمام و کمال حزب جمهوری خواه نیست، در کنار بی تجربگی سیاسی و خصلتهای فردی و کیش شخصیت او، همگی می‌توانند فرآیند مدیریت و کنترل پدیده‌ای بنام ترامپ توسط ساختار سنتی و حاکمیتی را با مشکل جدی روبرو کنند.

به گزارش گروه سیاست خارجی خبرگزاری تسنیم، دونالد ترامپ تاجر و سرمایه دار آمریکایی، در شرایطی توانست با ناباوری بخشی از مردم آمریکا و جهان به کاخ سفید راه پیدا کند که از چند ویژگی برجسته و منحصر بفرد برخوردار بود. ویژگیها و امتیازاتی که بنظر می‌رسد، در طول تاریخ مبارزات انتخاباتی آمریکا و حداقل در یک قرن گذشته بیسابقه بوده و هیچ رئیس جمهوری واجد این شرایط و ویژگیها نبوده است.

اولاً، ترامپ بدلیل ثروت شخصی و پشتوانه مالی، نیازی به کمکهای مالی انتخاباتی نهادها و مراکز قدرت و ثروت نداشت و این موضوع عملاً باعث شد که او از جنبه مالی وابسته و وامدار به هیچ جریان و کشوری نبوده و در طول مبارزات انتخاباتی از آزادی و قدرت مانور بیشتری برای بیان افکار و نظرات عمدتاً جنجالی و ساختار شدن خود برخوردار باشد.

ثانیاً، برخلاف سنت گذشته، هرچند ترامپ به ظاهر از اردوگاه جمهوری خواهان وارد مبارزات انتخاباتی شد، اما رفتار و مواضع او نشان داد که وی یک نماینده تمام و کمال این حزب نبوده و برخی از افکار و نظرات او در تعارض با برخی اصول و ارزش‌های حزب جمهوری خواه است. اینکه بخش قابل ملاحظه‌ای از چهره‌ها و شخصیت‌های برجسته این حزب بجای دفاع از ترامپ از رقیب او به عنوان نماینده و سمبل وفادار به ساختار سنتی قدرت و سیاست حمایت کردند و این موضوع باعث بروز شکافی محسوس در درون حزب شد، گواهی بر این مدعاست.

ثالثاً، ترامپ ظرف بیش از 60 سال گذشته، اولین کاندیدای ریاست جمهوری آمریکاست که هیچگونه تجربه سیاسی و سابقه فعالیت در این عرصه را نداشته است و بر همین اساس است که برخی اظهار نظرات وی در حوزه سیاستهای منطقه‌ای و بین‌المللی در تعارض با بدیهی‌ترین اصول و مبانی کنونی حاکم بر نظام بین‌الملل ارزیابی می‌شود. مواضع نامتعارف ترامپ در خصوص همکاری و تعامل آمریکا با اروپا، ناتو و سازمان ملل از جمله این موارد است. 

ظهور پدیده ترامپ، با چنین ویژگی‌ها، مواضع و از طرفی شخصیت و روانشناسی خاص فردی، همچون زلزله‌ای نقاط مختلف جهان را به لرزه در آورده و دیر یا زود هر نقطه از جهان به تناسب دوری و نزدیکی به کانون زلزله از آثار و پیامدهای آن متاثر خواهد شد، اما شاید بدون شک و تردید بتوان ادعا کرد که آمریکا به عنوان مرکز و کانون این زلزله بیشترین تاثیر را شاهد خواهد بود.

جامعه آمریکا در دوره ترامپ طیف گسترده‌ای از چالش‌ها را تجربه خواهد کرد که از جمله آنها می‌توان به چالشهای نژادی، جنسیتی، مسائل مهاجرین، سیستم انتخاباتی، امور بهداشتی، روابط با کشورهای همسایه (مکزیک و کانادا)، گفتمان سیاسی داخلی و ....... اشاره کرد، اما در این میان یکی از مهمترین و جدی‌ترین چالش‌های داخلی آمریکا که علائم و نشانه‌های آن قبل، حین و بعد از انتخابات بروز و ظهور پیدا کرده است، چالش متقابل ترامپ با ساختار سنتی حاکمیت و مراکز قدرت در جامعه آمریکا خواهد بود.

در تبیین این چالش باید گفت، ترامپ با توجه به سه ویژگی منحصر بفردی که در بالا به آنها اشاره شد، تلاش خواهد کرد تا افکار، نظرات، برنامه‌ها و وعده‌های انتخاباتی خود را پیاده و اجراء کند. برنامه‌ها و اهدافی که بخشی از آنها در تعارض و تقابل با ارزش‌ها و ساختارهای سنتی سیاست و حکومت در آمریکا خواهد بود.

از طرفی نظام کنترل‌ها و تعادل‌های منتسکیو که قانون اساسی آمریکا از آن نشات گرفته و بر اساس آن تدوین شده و همچنین سازوکارهای نظارتی (مانند نظارت‌های کنگره و حق تجدید نظر قضایی دیوان عالی) پیش بینی شده و نهایتاً مراکز و کانونهای پنهان قدرت، به عنوان مدافعان ساختار و ارزشهای سنتی در نظام حکومتی آمریکا در برابر هر نوع تلاش برای ایجاد تغییرات بنیادین در این ساختار از خود مقاومت جدی نشان خواهند داد.

تاریخ سیاسی آمریکا نیز ثابت کرده است که ساختار حاکمیت و مکانیسم‌های کنترلی درون سیستمی و کانونهای قدرت و ثروت در آمریکا وظیفه مدیریت و تنظیم رفتار روسای جمهور را بر عهده داشته‌اند. به عنوان نمونه این سیستم خود کنترلی به اوباما که با سیاست و دستور کار تغییر وارد کاخ سفید شده بود، اجازه اجرای چند درصدی اهداف و برنامه‌های خود را نداد. 

اوبامایی که برخلاف ترامپ، با قواعد بازی در حوزه سیاست در آمریکا کاملاً آشنا بود و تلاش داشت تغییراتی محدود را در چارچوب حفظ ساختارها و احترام به اصول و مبانی حکومت و حاکمیت و در عین وفاداری به ارزش‌های حزب دموکرات ایجاد کند، اما نتوانست موفقیت قابل ملاحظه‌ای بدست آورد.

شاید تظاهرات و اعتراضات اجتماعی روزهای بعد از انتخاب ترامپ، پس از گذشت مدتی از زمان انتخابات فروکش کند، ولی بعید بنظر می‌رسد، گسل‌هایی که در درون ساختار سیاسی آمریکا ایجاد شده بسادگی قابل کنترل و مدیریت باشد.

اینکه ترامپ وامدار فرد یا جریانی نیست، اینکه ترامپ نماینده تمام و کمال حزب جمهوری خواه نیست، در کنار بی تجربگی سیاسی و خصلتهای فردی و کیش شخصیت او، همگی می‌توانند فرآیند مدیریت و کنترل پدیده‌ای بنام ترامپ توسط ساختار سنتی و حاکمیتی را با مشکل جدی و پیچیدگیهای قابل توجهی مواجه کنند که این روند در بطن خود، بحران زا بوده و قادر است به فعالتر شدن گسلهای مورد اشاره و در نهایت ورود جامعه آمریکا به یک چالش جدی در آینده کمک کند.

شاید اینکه آقای ترامپ دو فرزند و یک داماد خود را مسئول و متولی انتقال قدرت در کاخ سفید کرده یا ( به نقل از سی ان ان) درخواست اختیارات فوق محرمانه برای فرزندانش را کرده، احتمالاً ناشی از نوعی بی اعتمادی به بخشی از هم حزبی‌های جمهوری خواه است که در درون حزب و در حمایت از ترامپ دچار شکاف و اختلاف شده‌اند.

نمونه دیگر، معرفی و انتخاب آقای استیو بنون ( رئیس ستاد انتخاباتی ترامپ) به عنوان مشاور اصلی و استراتژیست رئیس جمهور از طرف ترامپ است. فردی که گفته می‌شود سمبل و نماینده جناح راست افراطی در درون حزب جمهوری خواه بوده و دارای رویکرد ملی گرایانه نژادی و همچنین گرایشات ضد یهود است. این انتخاب در کنار نام بردن از افرادی نظیر جان بولتون و گینگریچ به عنوان تندروترین سیاستمداران جمهوری خواه و طرفداران پروپا قرص رژیم صهیونیستی برای تصدی پست وزارت امورخارجه حاکی از پارادوکس یا شاید چالشی است که ترامپ در انتخاب تیم خود از میان جمهوری خواهان با آن روبروست.

این پارادوکس یا چالش زمانی بیشتر خودنمایی می‌کند که تصور کنیم چگونه این سیاستمداران تند و افراطی و جنگ طلب و نمایندگان مجتمع‌های صنعتی – نظامی آمریکا، قادرند امیال و اهداف ترامپ در دوری جستن از جنگ، عدم مداخله در سایر امور کشورها، کاهش تعامل با ناتو، همکاری و تعامل با روسیه و ..... را در عمل پیگیری و اجراء کنند.    

در جمع بندی نهایی باید اذعان کرد که ظهور پدیده ترامپ و به زیر سئوال بردن ساختار سیاسی و حکومت در آمریکا و آشکار شدن بسیاری از زوایای تاریک و پنهان آن در مناظرات انتخاباتی اخیر، اولاً سیستم و ساختار آمریکا را با چالشی بزرگ و بی سابقه مواجه کرده است. ثانیاً، منجر به فعال شدن گسل‌های اجتماعی و سیاسی در درون جامعه آمریکا و قرار گرفتن آن در مسیر  جدیدی از دو قطبی شدن شده است. ثالثاً باعث بروز شکاف و اختلاف در میان نخبگان آمریکایی و از جمله در درون حزب جمهوری خواه شده است. تحولاتی که آینده جامعه آمریکا را با چالش‌های جدی مواجه خواهد ساخت.

البته هر چند که عمق و گستردگی این چالش‌ها و تبدیل آن به بحران در درون سیستم و ساختار کنونی، به میزان تمایل و اراده ترامپ برای تقابل یا تعامل با ساختار فاسد مورد ادعای او و همچنین شدت و ضعف واکنش سیستم و ساختار قدرت و حاکمیت برای مهار و مدیریت پدیده ترامپ بستگی خواهد داشت، ولی در عین حال بنظر می‌رسد، در صورت تعدیل مواضع ترامپ و یا حتی هضم وی در ساختار کنونی، باید پذیرفت که قطعاً جامعه آمریکا از آثار و پیامدهای زلزله اخیر متاثر شده و وارد دور جدیدی از روند بازیابی و بازتعریف سیستم و ساختار سیاسی و حاکمیتی خواهد شد که این روند بدون تردید با چالش و پس لرزه‌های متنوعی در آینده نزدیک همراه خواهد بود.   

علیرضا صانعی، کارشناس مسائل سیاسی

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت
پاکسان