منطق در دوره کنونی از هدف اصلی خود دور شده‌است/ بیشترین فایده منطق در متافیزیک و ریاضیات است

منطق در دوره کنونی از هدف اصلی خود دور شده‌است/ بیشترین فایده منطق در متافیزیک و ریاضیات است

ساختن تمدن نوین است که اصل است یعنی ما ابتدا باید تمدن نوین را بسازیم و سپس منطقی متناسب با آن را ایجاد کنیم. این گمان که ابتدا منطق نوین را بسازیم و سپس به سراغ ساختن تمدن نوین برویم، تفکر غلطی است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم«پویا» تمدن نوین اسلامی به عنوان ساختمان و کلبه‌ای که جمیع نیازهای مشروع و صادق بشری در آنجا پاسخ داده می‌شود و تعالی انسانی را برای جمیع انسانها رقم می‌زند دارای اهمیت فوق‌العاده فراوانی است. هر تمدنی نیازمند اجزاء و شاکله‌های بومی و خاص خود است. منطق، به عنوان دانشی که درصدد جلوگیری از خطاهای فرآیند اندیشه‌ورزی است  به عنوان متر و میزان هر تمدنی و هر فکری، نقش ایفاء می‌کند. قید نوین بودن تمدن اسلامی-ایرانی فعلی که انقلاب اسلامی درصدد تحقق حداکثری آن در حد توان خویش است، این نیاز به حق را می‌طلبد که منطقی نوین که در حد و در قواره‌ی آن تمدن است، ایجاد شود. برای ایجاد منطق نوین که متناسب با تمدن نوین اسلامی-ایرانی است باید ابتدا فرآیند چگونگی شکل‌گیری دانش منطق و آسیب‌شناسی منطقهای موجود صورت بگیرد تا بتوان آهسته آهسته به گفتمانی دست‌یافت که شاید بتواند آن منطق نوین را ایجاد کند و بسط دهد. در همین راستا با دکتر اسدالله فلاحی، از اعضای هیئت علمی گروه منطق موسسه حکمت و فلسفه ایران و از مدرسین برجسته دانش منطق پرداختیم.

عدم کاربرد منطق در حیطه‌های مختلف

تسنیم:گفته می‌شود که زمین منطق، عالم فکر و تفکر است و در این زمین است که منطق معنا و کاربرد می‌یابد و وقتی ما زمین منطق را تغییر بدهیم، خود به خود کفایت این دانش هم از بین می‌رود مثلا خیال و تخیل را در بشر برجسته کنیم. آیا این ادعای درستی است؟
فلاحی: بله این حرف درست است. منطق در بسیاری از جاها کاربرد ندارد. شما اگر بخواهید پنیر را ببرید نیاز به چاقو دارید ولی اگر بخواهید یک آهن را ببرید دیگر چاقو فایده‌ای ندارد و باید مثلا از الکترودهای جوشکاری که آهن را ذوب می‌کنند استفاده کنید. جایی هم که شما می‌خواهید نان بخورید نه چاقو می‌خواهید نه ابزار جوشکاری بلکه با دست نان را پاره می‌کنید و با دهان و دندان می‌خورید. اینکه انتظار داشته باشیم یک ابزاری برای همه جا کفایت بکند، انتظار بیجایی است.بیشترین فایده‌ منطق در متافیزیک و ریاضیات است. اگر شما بخواهید شعر بسرایید و منطق موجود را به کار ببرید در غالب موارد شعرتان خراب می‌شود.

تسنیم:اخیرا اصطلاحی تحت عنوان «منطق کاربردی» مطرح شده است. جایگاه این منطق را چگونه می‌بینید؟
فلاحی: آنطور که ابن‌سینا می‌گفت منطق، ابزاری است برای جلوگیری از خطای در فکر. این تعریف، تعریف به هدف و غایت است. «منطق کاربردی» هم دارد به همین هدف توجه می‌کند و بر آن متمرکز می‌شود.

منطق کاربردی، درصدد برآوردن هدف اصلی منطق است
منطق در دوره کنونی به قدری رشد یافته که به یک علم تخصصیِ انتزاعی و نظری تبدیل شده و از وظیفه و غایت «تصحیح خطای در اندیشه» دور شده است. وقتی منطق در دوره کنونی خیلی انتزاعی شد، عده‌ای به این فکر افتاده‌اند که هدف منطق را که «تصحیح خطای فکر» بود برآورده سازند و بر آن متمرکز شوند؛ که حاصل آن شد همین «منطق کاربردی».
یک بخش مهم منطق کاربردی، مباحث مغالطات است که در زندگی روزمره ما به کرات اتفاق می‌افتد. اخیرا یکی از اساتید روان‌شناسی با من تماس گرفته بود و می‌خواست دو واحد درسی را تحت عنوان «منطق» دررشتۀ روان‌شناسی ذیل مواد درسی بگنجاند زیرا بسیاری از اساتید روانشناسی خطاهای ساده منطقی انجام می‌دهند و دلیلش هم عدم مطالعه منطق است. به نظر من، خوب است که هر کسی رشته تخصصیش را در سطح عالی مطالعه کند و در کنارش منطق را هم به خوبی فرا بگیرد تا بتواند از منطق در رشته تخصصیش استفاده کند و خود این یک نوع منطق کاربردی است.

تسنیم:در منطق کاربردی بعضی آموزه‌های منطقی حذف شده و می‌شود. مثلا در خود کتاب منطق کاربردی آقای خندان، مبحث موجهات حذف شده است آیا این ضعف منطق کاربردی نیست؟
فلاحی: اتفاقا قبل از آقای خندان، مرحوم مظفر به حذف بحث موجهات دامن زده بود. مظفر در کتاب منطقش می‌گوید که موجهات خیلی چیز به درد بخوری نیست و اگر همان مطلب کمی هم که در خصوص آن نوشته به این دلیل است که بحث موجهات سنتی بوده است که همه آن را در کتابهای منطق می‌آوردند و مظفر هم خود را ناگزیر از آوردن آن دیده هرچند از کم و کیف آن زده است و راه را برای امثال آقای خندان باز کرده تا کلا این مبحث را از منطق حذف کنند. اما الان غربیها نشان داده‌اند که اتفاقا موجهات یکی از مهمترین بخشهای فلسفه است. بعد از آن که سائول کریپکی 3 سخنرانی معروفش را در 1970 انجام داد، دوباره منطق موجهات احیاء شد.

ابن‌سینا و خود ارسطو یک بخش بسیار گسترده‌ای را به منطق موجهات اختصاص داده‌اند. اکثر بزرگان ما روی موجهات بسیار کار کرده بودند؛ اما ناگهان مظفر آن را رد می‌کند و بی‌اهمیت می‌داند و دلیل این کارش هم آن است که موجهات را در علم فقه و اصول فقه که تخصص ایشان بوده است، چندان کاربردی نمی‌دانسته است. امروزه شاخه‌های منطق موجهات بسیار گسترده شده است.

مطالعه‌ای تطبیقی درخصوص منطق قدیم و منطق جدید

کار من در چند سال گذشته در حیطه تخصصی منطق این بوده است که مطالعه تطبیقی میان منطق قدیم و منطق جدید انجام دهم و نشان داده‌ام که منطق جدید و قدیم چه نقاط ضعف و چه نقاط قوتی را دارا هستند و از تلفیق آنها ما چه مقدار می‌توانیم منطق را رشد بدهیم. برای مثال یکی از مباحثی که در منطق  قدیم مطرح است مبحث قضیه حقیقیه، خارجیه و ذهنیه است که در منطق جدید خیلی به آن پرداخته نشده است.

در منطق قدیم می‌گویند که برخی قضایا، خارجی هستند یعنی درخصوص جهان خارج صحبت می‌کنند مثلا جمله «همه افرادی که در این اتاق هستند زیر 40سال سن دارند» یک قضیه خارجیه است یعنی درعالم خارج، همه کسانی که امروز در این ساعت در این اتاق هستند زیر 40 سال سن دارند. اگر همین جمله را به طور مطلق و به صورت قضیۀ حقیقیه بگوییم غلط خواهد بود زیرا امکان دارد الان در این اتاق انسانهایی باشند که سن‌شان بیشتر از 40سال باشد.

در قضیه حقیقیه یک ارتباط وثیقی میان عنوان موضوع و عنوان محمول وجود دارد  و عنوان موضوع، عنوان محمول را نتیجه می‌دهد. در قضیه حقیقیه میان عنوان موضوع و عنوان محمول یک رابطه استلزامی و لزومی برقرار است اما در قضیه خارجیه میان موضوع و محمول یک رابطه اتفاقی برقرار است.

این مسئله تمایر بین قضایای حقیقیه و خارجیه در سنت منطق قدیم، یک مسئله جا افتاده است و فقط در همین موضوع به ظاهر کوچک، بسیاری از منطق دانان مسلمان باهم اختلاف‌های بسیار دارند. یک‌سری از منطق‌دانان اصلا قضیه حقیقیه و خارجیه را قبول ندارند مثل قطب الدین شیرازی که از شاگردان خواجه نصیر طوسی است و صریحا در کتاب درة‌التاج  می‌گوید:«قضیه حقیقیه و خارجیه از خرافات متأخران است و تا زمانی که کتابهای منطقی از این خرافات پاک نشود، علم منطق حاصل نخواهد شد». از طرف دیگر، منطق دانان بزرگی هم هستند مثل فخر رازی، افضل‌الدین خونجی، شمس‌الدین سمرقندی و... که معتقدند قضیه حقیقیه و خارجیه از مهم‌ترین ابتکارات است و بسیار هم مهم است.

متاسفانه امروزه، قضیه حقیقیه و خارجیه به صورت یکی از اصول مسلم در آموزش منطق پذیرفته شده است و اصلا کاری با این ندارند که بسیاری از منطق دانان بزرگ مخالف این اصول بودند. این کم‌توجهی‌ها از پیامدهای این است که پس از قرن های 7 و 8 هجری، مباحث پژوهشی در منطق از بین رفت و همه مباحث، تبدیل به مباحث آموزشی و محدود به شرح و حاشیه نوشتن شد. از آن دوران تا کنون، کسی نوآوری جدی ندارد و همه به تکرار سخنان پیشینیان در قالب‌های جدید همت گماشته‌اند.

کاری که شخصا خود من در خصوص قضایای حقیقیه و و خارجیه انجام داده‌ام این است که این قضایا را در زبان منطق جدید فرمول‌بندی کرده‌ام. یکی از ابزارهایی که مرا در این زمینه راهنمایی کرده استفاده از منطق موجهات جدید است.

تحلیل به واسطۀ موجهات
یک فرض این است که بگوییم بر سر قضایای حقیقی یک ضرورتی نهفته است که در قضایای خارجی این ضرورت وجود ندارد. این تحلیل، تحلیل خوبی است اما مشکلش این است که درخصوص قضایای ذهنیه دیگر نمی‌توان صحبتی کرد.
قضیه خارجیه درخصوص موجود خارجی صحبت می‌کند، قضیه ذهنیه درخصوص موجود ذهنی صحبت می‌کند و قضیه حقیقیه لابشرط است یعنی هم درمورد موجودات خارجی و هم درخصوص موجودات ذهنی صحبت می‌کند.

جالب اینجاست که زمانی در جهان اسلام ما قضیه ذهنیه نداشتیم. یعنی تا قبل از اثیرالدین ابهری، قضیه دو شق داشته است که یا حقیقیه بوده یا خارجیه. ابهری اولین کسی است که قضیه ذهنیه را هم مطرح می‌کند و می‌گوید که قضیه سه قسم است. جالب اینجاست که مبحث موجهات در منطق جدید با تقسیم ثنایی از قضیه (قضیه حقیقیه و خارجیه) جور در می‌آید اما با تقسیم ثلاثی (قضیه حقیقیه،خارجیه و ذهنیه) جور در نمی‌آید. این یعنی اینکه برداشت منطق دانان قبل از ابهری از قضایا همین برداشت و فهم موجهاتی امروزین بوده است.

تحلیل به واسطۀ محمول وجود
حالا برای تحلیل قضیه ذهنیه یکی از راه‌ها این است که ما محمول وجود خارجی را به قضیه اضافه کنیم. برای مثال اینگونه می‌شود که جمله «هر الف ب است» را یک بار حقیقیه، یک بار خارجیه و یک بار هم ذهنیه تفسیر می‌کنیم. برای قضیه خارجیه می‌گوییم «هرچیز اگر الف است و موجود است در خارج آنگاه ج است». برای قضیه ذهنیه می‌گوییم «هرچیز اگر الف است و موجود در خارج نیست (یعنی در ذهن موجود است) آنگاه ب است». برای قضیه حقیقیه هم هیچ‌کدام از این دو قید را نمی‌آوریم و می‌گوییم «هرچیز اگر الف است آنگاه ب است».

ایرادهای این دو تحلیل
اگر بیشتر پیش برویم و سخنان منطق دانان خودمان را مطالعه کنیم خواهیم دید که هیچ‌کدام از این دو تحلیل (تحلیل به واسطه موجهات و تحلیل به واسطه محمول وجود) پاسخگو نخواهد و ما نیازمند تحلیلهای پیشرفته‌تر خواهیم بود مثل استفاده از منطق مرتبه دوم.

منطق مرتبه دوم منطقی است که سورها را فقط بر سر اشیاء نمی‌آورد بلکه بر سر مجموعه اشیاء هم می‌آورد. یعنی علاوه بر اینکه بگوییم هر شیء چنین و چنان است می‌توانیم بگوییم که هر مجموعه از اشیاء هم، چنین  و چنان است.

بوسیله منطق مرتبه دوم خیلی راحت‌تر می‌توان قضایای حقیقیه، خارجیه و ذهنیه را تحلیل کرد. این کار را اولین بار یک منطق دان استرالیایی به نام پل تام درسال 2010 انجام داد و سپس من سعی کردم این کار او را  تفصیل دهم و نواقصش را برطرف کنم. خب امثال این کارها، کارهای جدیدی است که مباحث قدمای خودمان را بوسیله مباحث جدید، تحلیل و بررسی می‌کند.

تسنیم: وضعیت منطق جدید در کشور ما چگونه است؟
فلاحی: منطق جدید در بعضی گروه‌های ریاضی در برخی دانشگاه‌ها در سطح عالی و در بعضی گروه‌های فلسفی در سطح متوسط یا پایین تدریس می‌شود. توجه کنید که خود منطق جدید شاخه‌های مختلفی دارد مثل منطق ریاضی، منطق فلسفی، و منطق کامپیوتر. منطق فازی بیشتر جزء منطق علوم کامپیوتر هست تا منطق ریاضی.

دغدغه و گرایش خود من به منطق فلسفی است که این منطق فلسفی شاخه‌های مختلفی دارد مثل منطق موجهات، منطق تکلیف (درمورد باید و نباید بحث می‌کند)، منطق معرفت، منطق وجود(free logic). منطق جدید چون به مباحثی توجه کرده است که منطق قدیم به آنها توجه نکرده لذا پیشرفته  شده‌ی منطق قدیم محسوب می‌شود.

تسنیم:جایگاه منطق در تمدن سازی را چه جایگاهی می‌دانید؟
فلاحی: اگر کسانی که می‌خواهند تمدن بسازند هرچقدر ذهنشان منطقی‌تر باشد آنگاه خطای کمتری خواهند کرد. منطق یک ابزار است و مثل شاقول بنّایی است. منطق آجری از آجرهای ساختمان تمدن نیست بلکه شاقول ارزیابی برای کج نشدن ساختمان تمدن است.

تسنیم:خب این کار را براساس کدام منطق باید صورت بدهیم؟ آیا این قید «نوین» که به تمدن اضافه می‌شود (تمدن نوین اسلامی-ایرانی) نمی‌تواند آغاز شکل‌دهی به منطقی نوین باشد که متناسب با همین تمدن نوین است؟
فلاحی: این را نمی‌توانیم پیشاپیش انجام دهیم بلکه خود تمدن‌سازی به ما ارائه خواهد کرد. ارسطو هیچ‌وقت نمی‌توانسته پیش‌بینی کند که منطقی می‌تواند باشد که درخصوص جمله‌های دارای دو سور صحبت می‌کند. اگر ارسطو متوجه این بود یقینا منطقش را همین‌گونه شکل می‌داد. خود ساختن تمدن نوین است که اصل است یعنی ما ابتدا باید تمدن نوین را بسازیم و سپس منطقی متناسب با آن را ایجاد کنیم. این گمان که ابتدا منطق نوین را بسازیم و سپس به سراغ ساختن تمدن نوین برویم، تفکر غلطی است. این کار به آن می‌ماند که شما فلسفۀ «علوم انسانی اسلامی» را قبل از تولید «علوم انسانی اسلامی» رقم بزنید؛ حال آنکه شما باید ابتدا علوم انسانی اسلامی را بسازید سپس فلسفه آن را شکل دهید.

تسنیم:وضعیت منطق را در دوره کنونی چگونه ارزیابی می‌کنید؟
فلاحی: وضعیت منطق در کشور ما بسیار وضعیت ضعیفی است. ما هنوز درحال خواندن منطق قدیم هستیم حال آنکه درتمام دنیا، منطق جدید را مبنا قرار می‌دهند و منطق قدیم را به عنوان تاریخ مطالعه می‌کنند. در کشور ما «تاریخ منطق» را به عنوان «علم منطق» مطالعه می‌کنند نه به عنوان «تاریخ». منطقی که در حوزه‌های علمیه و رشته‌های فلسفه اسلامی تدریس می‌شود، منقرض شده و تاریخی است. هر وقت که جهان رشد می‌کند منطقش هم رشد می‌کند.
انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران